پاسخ به:دانلود کتب، جزوات و مقالات شیمی
طيف چرخشي موج ميليمتري ملکول CF3CCD در حالت پايه ارتعاشي- الکتروني اندازه گيري شد. از بررسي طيف ها در حالت پايه پارامترهاي چرخشي مانند B=2696.06753 MHz, DJ=0.22759 kHz, DJK=6.1748 kHz تعيين گرديدند. براي اولين بار در اين حالت پارامترهاي HJK=16.1 mHz, HKJ=-24.3 mHz به دست آمدند. اهميت پارامترهاي مختلف در انرژي چرخشي مولکول CF3CCD مورد بررسي قرار گرفت و تاثير هر پارامتر در J و kهاي مختلف بررسي شد.
نسخه قابل چاپ
با استفاده از روش هاي پتانسيومتري و اسپكتروفوتومتري ثابت هاي تشكيل گونه هاي موجود در سيستم هاي نيتريلوتري استيك اسيد H++W(VI)+ و نيتريلوتري استيك اسيد + H+ در محلول آبي در گستره pH=4-9 در دماي 25oC و قدرت هاي يوني مختلف (0.1 تا 1.0 مول بر ليتر از سديم پركلرات) تعيين شدند. نشان داده شد كه تنگستن (VI) با نيتريلوتري استيك اسيد كمپلكس تك هسته اي 1:1 از نوع (WO3L3-) در pH=7.5 تشكيل مي دهد. تركيب كمپلكس توسط روش تغييرات پيوسته تعيين شد. تشكيل كمپلكس موليبدن (VI) با گلوتاميك اسيد در محلول آبي در گسترده pH=4-9 با استفاده از روش هاي پلاريمتري، پتانسيومتري و اسپكتروفوتومتري مورد مطالعه قرار گرفت. تركيب كمپلكس توسط روش تغييرات پيوسته تعيين شد. نشان داده شد كه موليبدن (VI) با گلوتاميك اسيد در pH=6.0، كمپلكس تك هسته اي 1:1 از نوع (M0O3L2-) تشكيل مي دهد. ثابت هاي تفكيك گلوتاميك اسيد و ثابت هاي پايداري كمپلكس در 25oC و در گستره قدرت يوني 0.1 تا 1 مول بر ليتر از سديم پركلرات تعيين شدند. در هر دو واكنش تشكيل كمپلكس وابستگي ثابت هاي تفكيك و ثابت هاي پايداري به قدرت يوني توسط معادله اي از نوع دباي- هوكل با معرفي دو پارامتر جديد E و F شرح داده مي شوند و تاثير دو پارامتر مذكور بر روي تابع خطاي مينيمم شده مورد بررسي قرار مي گيرد. نهايتا بين دو الگوي وابستگي به قدرت يوني براي دو كمپلكس مقايسه اي انجام شده است و نتايج با داده هاي گزارش شده قبلي مقايسه شده اند.
4- نيتروبنزوئيك اسيد (1) در اثر واكنش با گلوكز در حضور هيدروكسيد سديم در دماي 50 درجه سانتي گراد به 4 و 4- آزو دي بنزوئيك اسيد (2) با راندمان بالا تبديل شد. سپس از واكنش تركيب (2) با مازاد تيونيل كلرايد دي اسي كلرايد (3) موسوم به 4 و 4- آزوبنزوئيل كلرايد (3) بدست آمد. از واكنش پليمر شدن تراكمي دي اسيد كلرايد (3) با 6 دي اول آروماتيك مانند هيدروكينون 2 (4a) و 7- دي هيدروكسي نفتالن 4, (4b) و 4- دي هيدروكسي فنيل سولفون (4c)، بيس فنول 1, (4d) A و 4- دي هيدروكسي آنتراكينون (4e) و فنل فتالئين (4f) در حلال دي متيل استاميد و در حضور پريدين شش پلي استر جديد 5a-f با راندمان بالا و ويسكوزيته هاي دروني بين 0.20-0.47 dl/g بدست آمد. پلي استرهاي بدست آمده را از طريق تكنيك هاي آناليز عنصري، اندازه گيري ويسکوزيته، تست حلاليت، اسپتروسكوپي IR و آناليز گرمايي TGA و DTG بررسي و ساختار آنها تاييد شد. تمام پلي استرهاي بدست آمده در دماي اتاق در حلال هاي دي متيل استاميد (DMAC)، دي متيل فرم آميد (DMF)، دي متيل سولفو اكسايد (DMSO)، تتراهيدروفوران (THF) و –N متيل- 2- پروليدين (NMP) محلول مي باشند.
آهن، بيست و ششمين عنصر در جدول تناوبي و يكي از جالب ترين عناصر قابل بحث مي باشد كه بطور گسترده اي در زمين توزيع شده است. در اين تحقيق، يك الكترود غشايي PVC براي يون آهن (II) بر پايه –N فنيل آزا- 15- كران- (NPA15C) 5 به عنوان يونوفور تهيه شد. اين الكترود، پاسخ نرنستي به يون هاي آهن (II) در محدوده غلظتي 1.0´10-6 تا 1.0´10-2 مولار با شيب 29.2±0.7 mV/decade نشان مي دهد. زمان پاسخ آن كوتاه بوده (?15 s) و بعد از دو ماه نيز پاسخ پايا و برگشت پذيري دارد. نتايج نشان مي دهد كه اين الكترود را مي توان بدون مزاحمت در محيط هاي اتانولي (تا 20%) و دي اكسان (تا 5%) به كار برد. مقدار ثابت تشكيل كمپلكس بين يونوفور و يون آهن (II) براي الكترود تعيين گرديد. ضرايب گزينش پذيري براي يون آهن (II) به عنوان گونه آزمايشي نسبت به يون هاي مختلف ارزيابي شد. اين الكترود براي اندازه گيري مقدار يون آهن (II) موجود در شربت فروس سولفات به كار گرفته شد.
ميانكنش پارا - ترشري بوتيل- كاليكس [4] آرن (1)، دي (2)، و تري (3) بنزيل اكسي - پارا - ترشري بوتيل كاليكس [4] آرن در حلال كلروفرم به طريق اسپكتروسكپي مورد بررسي قرار گرفته است. باند انتقال بار وابسته به زمان مورد مطالعه قرار گرفته است. ثابت سرعت شبه مرتبه اول براي فرآيند تبديل از داده هاي جذب - زمان مورد بررسي قرار گرفته است. پارامترهاي فعال سازي (Ea , DH#, DS#) از نمودارهاي آرينوسي و همچنين از نظريه حالت گذار آيرينگ به دست آمده است.
ترکيب هاي روغن اسانسي يکي از گونه هاي جعفري (Laser trilobum (L.) Borkh) بااستفاده از روش تقطير با آب به دست آمده و سپس با روش هاي GC و GC-MS مورد بررسي قرار گرفته است. a - پينن (%34.6) از بين بيست و دو ترکيب شناسايي شده در روغن اسانسي Laser trilobum که %92.4 ترکيبات مشخص شده را شامل مي شود، به عنوان ترکيب اصلي شناسايي شده است.
ساختار تعادلي كمپلكس يون موليبدات (MoO2-4) با سيتوزين در pH=5.8 از طريق اندازه گيري هاي اسپكتروفتومتري در محلول آبي در قدرت يوني در 0.15 mol lit-1 (NaClO4) و دماي 25±0.1oC بررسي شده است. در اين شرايط كمپلكس 1:1 با فرمول MoO4L2- تشكيل شده است كه نشاندهنده باز DNA ميباشد. ثابت پايداري كمپلكس تشكيل شده و استوكيومتري آن ارايه شده است و همچنين تفسير شده است. لگاريتم ثابت پايداري كمپلكس [(H)x(oxometal)y(cytosine)z] :bxyz عبارت از log b211=17.321 مي باشد.
يك روش جديد بر اساس كاربرد آناليز مولفه هاي اصلي - تابع موجك - شبكه هاي عصبي براي اندازه گيري همزمان اسپكتروفتومتري اورانيوم و توريم در اين مطالعه ارايه شده است. در اين روش اساس كار تشكيل كمپلكس اورانيوم و توريم با واكنشگر 4- (2- پيريديل آزو) رزورسينول مي باشد. طيف هاي جذبي كمپلكس هاي اورانيوم و توريم داراي همپوشاني بسياري هستند و براي رفع اين مشكل براي اندازه گيري اورانيوم و توريم از روش هاي آناليز مولفه هاي اصلي- شبكه عصبي و آناليز مولفه هاي اصلي - تابع موجك - شبكه هاي عصبي استفاده شده است. همچنين در اين مطالعه دو روش با هم مقايسه شده است و نتايج نشان دهنده توانايي روش آناليز مولفه هاي اصلي - تابع موجك - شبكه هاي عصبي براي اين سيستم است. در نهايت از اين روش در اندازه گيري اورانيوم و توريم در نمونه هاي سنتزي و بافت هاي پيچيده استفاده شده است.
بر همكنش ليگاندهاي نيتروژن دهنده با متيل تري اكسورنيم (MTO) را مي توان بر اساس اثرات فضايي، الكتروني و خصلت بازي ليگاندها تفسير كرد. به عنوان مثال، ثابت تشكيل پيريدين با MTO برابر 76.215 L mol-1 مي باشد، در حاليكه 4- پيكولين با قدرت الكترون دهندگي بيشتر ثابت تشكيل 714.3 L mol-1 دارد و در مورد 2- پيكولين، به علت وجود ممانعت فضايي ناشي از وجود گروه متيل، ثابت تشكيل MTO كوچكتر از يك مي باشد. ثابت هاي تشكيل براي واكنش هاي MTO+L=MTO .L ارزيابي شده است كه در اينجا L ليگاندهاي نيتروژن دهنده است. يك ارتباط خطي بين log K با pKa ليگاند تعيين شده است و فقط در مورد ليگاندهاي نيتروژن دهنده تك دانه اي حاوي استخلاف در موقعيت دو اين امر امكان پذير نبود.
هدف از انجام اين تحقيق ساخت بتني با حداقل ميزان نفوذپذيري است كه جهت آب بندي آن از ملات ساروج استفاده شده باشد. در طي اين بررسي سعي شده است تا فرمول هاي گوناگون ساخت ساروج و نيز شرايط عمل آوري متفاوتي به كار گرفته شود. بهترين روش به دست آمده در اين پژوهش اين است كه ساروج به صورت روكش بر روي نمونه بتن تهيه شده، كشيده شود و پس از عمليات چند روزه به زير آب عاري از كلر فرو برده شود و آن قدر در آب باقي بماند تا جلبك بر روي آن سبز شود بدين ترتيب روكش، بسيار مقاوم و نفوذناپذير مي شود.
مقدمه: از آغازين جرقه فناوري نانو حدود نيم قرن مي گذرد. فضاي زيادي در سطوح پايين وجود دارد و در آن مولکول ها و اتم ها دست مايه تغييرات مي شوند و رفتارهاي جديدي از آنها انتظار مي رود. نانو پليمرها و نانو کامپوزيت ها بخشي از نانو مواد هستند که به خاطر کاربرد ويژه از اهميت فراوان برخوردارند. نانو پليمرهاي رسانا از جمله پلي آنيلين داراي خواص جالب هدايت الکتريکي، اپتيکي و الکترواکتيويته مي باشند. از جمله کاربردهاي فراوان اين نانو پليمرها و کامپوزيت هاي آن مي توان به صنايع الکترونيک، سنسورها، حفاظت کننده هاي الکترودي، جذب و انتقال عناصر سنگين و جذب رنگينه هاي آلي از محلول ها را اشاره کرد. پلي آنيلين در حالت پروتونه شده داراي رسانش خوب بوده ولي داراي خواص مکانيکي ضعيف مي باشد. با توليد کامپوزيت از پلي آنيلين و پليمرهاي عايق مانند پلي آميدها و با استفاده از حلال مشترک مي توان بر خواص مکانيکي آن افزود. هدف: سنتز نانو پليمر رساناي پلي آنيلين و تهيه نانو کامپوزيت آن با پليمرهاي عايق، براي افزايش خواص مکانيکي و مطالعه خواص الکتريکي، حرارتي و مکانيکي نانو کامپوزيت پلي آنيلين / نايلون 66 (Pan/Ny66) روش بررسي: در اين مرحله پلي آنيلين با استفاده از آمونيوم پرسولفات سنتز شد. نانو کامپوزيت پلي آنيلين/نايلون 66 از نظر خواص الکتريکي توسط تکنيک چهار نقطه اي(4-point probe technique) مورد بررسي قرار گرفت. براي مطالعه پايداري حرارتي از اسپکتروسکپي UV-Vis استفاده شد. از دستگاه تست کشش (Tensile Strength) براي ارزيابي خواص مکانيکي و پايداري آن استفاده شد. تغييرات سطح و مورفولوژي در قبل و بعد از تهيه کامپوزيت توسط ميکروسکوپ الکتروني روبشي (SEM) بررسي شد. نتايج: فرايند پذيري ضعيف پلي آنيلين به دليل خواص ضعيف مکانيکي و استحکام کم از معايب اصلي آن به شمار مي رود. در چنين شرايطي امکان مطالعه پايداري حرارتي و هدايت الکتريکي وجود ندارد. با استفاده از اسيد فرميک به عنوان حلال مشترک براي پلي آنيلين و نايلون 66، باروش ريخته گري و حلال پراکني مي توان کامپوزيت پلي آنيلين/نايلون 66 را تهيه کرد. نسبت 1 به 2 پلي آنيلين به نايلون 66 از استحکام بيشتري برخوردار است. با توليد کامپوزيت، پايداري حرارتي آن بالا مي رود. هدايت الکتريکي با افزايش مقدار پلي آنيلين در کامپوزيت افزايش مي يابد. نتيجه گيري: براي تهيه فيلم هاي خود ايستاي نانو کامپوزيت Pan/Ny66 از روش ريخته گري استفاده شده است. با استفاده از اين روش خواص مکانيکي، پايداري حرارتي و هدايت الکتريکي افزايش مي يابد.
مزوپروس هاي سيليكات به عنوان يكي از چهار اكتشاف مهم در علم مواد و حالت جامد در دهه گذشته به شمار مي روند. اين مواد داراي حفراتي با اندازه 2 تا 50 نانومتر مي باشند كه با الحاق گروه هاي مختلف به ديواره هاي آن، امكان كراكينگ مولكول هاي بزرگ فراهم مي شود. اين مواد حتي مي توانند به عنوان كاتاليزورهاي ردوكس عمل كنند. گسترش كاربرد اين مواد از كاتاليزور و محيط جذب به زمينه هاي جديد از قبيل اپتيك و الكترونيك بسيار حايز اهميت است. در سال 1992 اولين گزارش از اين دسته جديد از مواد توسط كرگ و همكارانش ارايه شد. اين محصولات تحت نام گروه M41S نامگذاري شدند. برجسته ترين عضو اين گروه MCM41 است كه داراي ساختار هگزاگونالي مي باشد. در اين مقاله با استفاده از سورفاكتانت هگزا دسيل تري متيل آمونيوم كلرايد به عنوان شكل دهنده ساختار يا قالب جهت سنتز غربال مولكولي تيتانيوم سيليكات استفاده شده است. جهت تاييد ساختار سنتز شده از تكنيك XRD در زواياي پايين استفاده شد.
در اين تحقيق توانايي ليگاند متناوب 3,1- كليكس –[4] بيس- كراون- 6 در تشكيل كمپلكس با كاتيون هاي فلزات قليايي (K+ , CS+) در مخلوط هايي با نسبت متفاوت از آب و الكل با روش اسپكتروفتومتري ماوراي بنفش - مريي مورد ارزيابي قرار گرفت. نتايج بدست آمده نشان دهنده توانايي ليگاند مورد نظر در تشكيل كمپلكس با يون هاي پتاسيم و سزيم با نسبت 1:1 (فلز ليگاند) است. با وجود آنكه ثابت هاي پايداري كمپلكسهاي تشكيل شده با تغيير حلال تغيير مي كند ولي در تمامي موارد ليگاند نسبت به يون سزيم گزينش پذيري نشان مي دهد، كه همانند نتايج بدست آمده در متانل خالص است.
مقدمه: در مطالعه محلول الکتروليتها لازم است همواره ناايده آلي و تجمع يوني با هم مورد توجه قرار گيرد. موضوع تجمع يوني درمحلول الکتروليتها براي چندين دهه به عنوان قلمرويي فعال و جالب در پژوهشهاي علمي بوده است. انحراف يک محلول الکتروليت قوي از حالت ايده آلي بخشي در نتيجه ناايده آلي است و بخشي مربوط به تجمع يوني مي باشد. سهم ناايده آلي را مي توان از راه محاسبه ضرايب فعاليت به کمک يک مدل مناسب ارزيابي نمود و سهم تجمع يوني به کمک مدلهاي نظري و روشهاي تجربي مناسب قابل ارزيابي است. هدف :تعيين قابليت حل شدن پتاسيم نيترات در آب در دماي 25oC ، تخمين ضريب فعاليت به کمک يک مدل مناسب، به کاربردن محاسبات دوري در تخمين سهم تجمع يوني در قابليت حل شدن ترکيب يوني مورد نظر در حلال و دماي انتخاب شده. روش بررسي: پتاسيم نيترات از شرکت مرك تهيه شد و بدون خالص سازي بيشتر به کاربرده شد. محلول سير شده پتاسيم نيترات در آب يون زدايي شده در دماي 25oC تهيه شد و قابليت حل شدن نمک مذکور از راههاي تبخير حلال و اسپکتروفتومتري نشري در دماي ياد شده تعيين گرديد. نتايج:از مقايسه مقدار ثابت حاصلضرب حلاليت ترموديناميکي (Ksp(th)=exp(-DGo/RT)), Ksp(th) و ثابت حاصلضرب حلاليت، (K¢sp=s2¦2±)K¢sp حاصل از اين کار معلوم شد که آن دو تفاوت زيادي از هم دارند. ( sحلاليت پتاسيم نيترات و ¦±ميانگين ضريب فعاليت پتاسيم نيترات در محلول سير شده در دماي 25oC بر پايه مدل وان ريسل برگ- ايزنبرگ مي رساند). نتيجه گيري:تفاوت ميان ثابت حاصلضرب حلاليت ترموديناميکي،Ksp(th) ، پتاسيم نيترات و حاصلضرب حلاليت،K¢sp، آن، از راه به کار بردن هم زمان مدل وان ريسل برگ– ايزنبرگ براي تخمين ¦± ونظريه هاي تجمع يوني به خوبي قابل توضيح است.