پاسخ به:دانلود کتب، جزوات و مقالات فیزیک
در اين تحقيق مغناطوتنگش و انبساط گرمايي نانوكامپوزيتهاي Nd4Fe77.5B18.5 به هم بسته با پليمر به روش پيمانه كرنشي مورد مطالعه قرار گرفته است. اثر بازپخت نمونه بر كميتهاي اندازه گيري شده نيز بررسي شده است. طرحهاي پراش پرتو X به همراه تصاوير SEM از نمونه اصلي و بازپخت شده نشان مي دهند كه بازپخت موجب رشد دانه فازهاي مغناطيسي نرم ?-Fe و Fe3B در زمينه آمورف و سختي مكانيكي نمونه مي شود. رفتار عمومي منحنيهاي انبساط گرمايي دو نمونه مشابه است، اما اندازه ضريب انبساط نمونه بازپخت شده در حدود 20% بزرگتر است. اندازه گيري مغناطوتنگش مقادير بزرگي از مرتبه 4-10 را در حضور ميدانهاي مغناطيسي نسبتا ضعيف نشان مي دهد. اندازه مغناطوتنگش پس از بازپخت به شدت كاهش مي يابد كه ريشه در عوامل متفاوتي دارد. مغناطوتنگش نمونه اصلي عمدتا ناشي از آثار تك ذره اي زير شبكه Nd در فاز Nd2Fe14B است، اما در مورد نمونه بازپخت شده وضعيت بسيار متفاوت است. تغيير پيچيده رفتار منحنيهاي همدماي مغناطوتنگش پس از بازپخت بر اساس سه عامل تنشهاي داخلي، ناهمسانگردي مغناطوبلوري و نيز سازوكارهاي موثر در واگرداني مغناطيسي بررسي مي شوند.
نسخه قابل چاپ
طرحها و نقشهايي که شارش يک مايع ناهمگن (سوسپانسيون) روي سطوح شيبدار هموار تشکيل مي دهند و نقشهاي فراکتالي آنها مورد مطالعه قرار گرفتند. يک زاويه آستانه براي شيب وجود دارد که براي زواياي بالاتر از آن مقدار، نقشهاي فراکتالي سرتاسري به وجود مي آيد. اين زاويه بستگي به اندازه ذرات سوسپانسيون دارد. مشاهده کرديم که دو بعد فراکتالي براي اين نقشها وجود دارد که بستگي به نقطه اي دارد که نقش در آن شکل مي گيرد. اگر طرح از ابتدا و بالاترين جاي سطح شيبدار يعني مراحل آغازين تشکيل نقش گرفته شده باشد، بعد فراکتالي 1.35-1.45 پيدا مي شود و اگر طرح از ساير قسمتها تشکيل شده باشد، بعد فراکتالي 1.6-1.7 مشاهده مي شود. اولين بعد فراکتالي متعلق است به شارش آب روي سطوح ناهمگن و نيز نتايج نارايان و فيشر و دومي متعلق به شبکه رودخانه اي است، اين احتمالا دلالت بر اين دارد که هر دو دسته جهاني در اينجا موجود است. در آغاز که هنوز شاخه ها به هم متصل نشدند در دسته جهاني نخست قرار مي گيرند اما وقتي شاخه ها به هم مي پيوندند فيزيک شبکه رودخانه اي عمل مي کند. هر چند در اينجا بي نظمي در مايع وجود دارد و پس از شارش به سطح منتقل مي شود. بعد فراکتالي نقشهاي زير زاويه آستانه نيز به روش تابع همبستگي به دست آمدند که حاصل 1.57 تا 1.7 بوده است.
استفاده از روش اپتوگالوانيک (OG) در طيف نمايي ليزري (Laser Spectroscopy) متداول مي باشد. در اين مقاله فرآيند فتوتحريک سه مرحله اي اتم Gd با استفاده از روش (OG) به طور تجربي مورد بررسي قرار گرفته است. تنظيم طول موج ليزرها و تعيين شدت بهينه آنها در فرآيند، با استفاده از بررسي دامنه سيگنال (OG) صورت گرفته است. براي فرآيند فتوتحريک از سه ليزر قابل تنظيم پالسي رزينه اي (رنگ) استفاده شده و پهناي طول موجي ليزرها که در آنها فرآيند به طور موثر صورت مي گيرد، تعيين شده است. نتايج نشان مي دهند که حساسيت سيگنال (OG) به ليزر اول در فرآيند فتوتحريک به مراتب بيشتر از دو ليزر ديگر مي باشد.
ما در اين مقاله با استفاده از يک مدل بستگي قوي، روش ماتريس انتقال و الگوريتم Lanczos، ماهيت حالتهاي الکتروني و گسيل الکترون در زنجيرهاي مدل فيبوناچي نوع جايگاهي، پيوندي و مخلوط را به صورت عددي بررسي مي کنيم. براي مطالعه خواص رسانشي اين سيستمها روش لانداور (Landauer) را به کار مي بريم. با محاسبه نماي لياپانوف (Lyapunov exponent) خواص جايگزيدگي ويژه حالتهاي الکتروني را نيز در زنجيرهاي فيبوناچي مطالعه مي کنيم. توجه ما متمرکز بر پيدا کردن رابطه مهم بين طيفهاي گسيل و ماهيت حالتهاي الکتروني مي باشد. برخلاف قضيه جايگزيدگي آندرسن، نتايج ما نشان مي دهند که در زنجيرهاي فيبوناچي حالتهاي الکترون، جايگزيده نيستند و حالتهاي شفاف الکتروني در نزديکي تراز فرمي سيستم رخ مي دند.
به کمک نظريه تابعي چگالي با تقريبهاي پاسخ خطي PY و غيرخطي HNC پتانسيل بزرگ يک مايع با ملکولهاي استوانه اي دوار و بيضي وار را نوشته و سپس با کمينه کردن آن معادله انتگرالي براي محاسبه چگالي چنين سيستمهايي را به دست مي آوريم. بلورهاي مايع مي توانند از مايعات با مولکولهاي استوانه اي و يا بيضي وار صلب تشکيل شوند. در اين جا يک بلور مايع که از مولکولهاي استوانه اي دوار و بيضي وار تشکيل شده است را در ميان دو ديواره سخت در نظر گرفته و اجازه مي دهيم تا مولکولها در بين دو ديواره به خوبي آزادي عمل انتقالي داشته، اما جهت آنها را يک بار عمود بر ديوار و يک بار موازي با ديوار محدود مي کنيم. اين کار با اعمال ميدان الکتريکي و با در نظر گرفتن يک دو قطبي نقطه اي در مرکز هر مولکول امکانپذير است. با به دست آوردن معادله انتگرالي براي يک چنين سيستمي، ساختار اين گونه مايعات مولکولي در بين دو ديوار با توجه به محاسبه چگالي آنها مقدور مي باشد. همان گونه که از نتايج مشاهده مي شود در نزديکي ديواره ها مولکولها بيشتر به صورت لايه لايه از ديوار قرار مي گيرند که در بعضي از لايه ها احتمال وجود مولکولها کمتر و در بعضي ديگر احتمال وجود آنها بيشتر است. در پايان نيروي حلاليت يا نيروي بين دو صفحه موازي را محاسبه مي نماييم. مشاهده شد اين نيرو با تغيير فاصله بين دو ديوار به صورت نوساني تغيير مي کند که نشان دهنده يک نيروي نوساني بين دو ديوار است و اين موضوع قبلا براي مايعات با مولکولهاي کروي نيز اثبات شده است.
هدف ما در اين مقاله يافتن آثار مشاهده پذير از روابط جابه جاگري تعميم يافته است. براي اين منظور در ابتدا به دو مساله در مکانيک کوانتومي با فرض کمينه طول مي پردازيم. نخست با استفاده از بررسي اختلالي طيف اتم هيدروژن در مکانيک کوانتومي با جبر رابطه عدم قطعيت کمينه طول و مقايسه نتايج حاصل با مقادير تجربي تخميني از طول کمينه به دست مي آوريم. سپس به عنوان بررسي اثرات فرض کمينه طول در مکانيک آماري و چگالي حالت هاي فضاي فاز، مساله محاسبه جرم حدي براي کوتوله هاي سفيد را مورد مطالعه قرار داده و تلاش مي کنيم جرم حدي براي کوتوله هاي سفيد را با اين فرض تصحيح کنيم. در پايان به بررسي برخي جنبه هاي کلاسيکي روابط عدم قطعيت کمينه تکانه مي پردازيم. سپس قانون سوم کپلر را با اين فرض تصحيح کرده و کاربردي براي آن پيشنهاد مي کنيم.
مسيرهاي الکترون در ليزر الکترون آزاد با ميدان ويگلر مارپيچي واقعي و کانال يوني راهنما تجزيه و تحليل شده و حالت هاي پايدار و ناپايدار مدار الکتروني به دست آمده است. نتايج نشان مي دهند پايداري مسيرهاي (الکترون) تک الکترون در ويگلر مارپيچي واقعي که در فضاي سه بعدي مورد بررسي قرار مي گيرد در مقايسه با ويگلر مارپيچي ايده آل که در مختصات دو بعدي قبلا به دست آمده است اختلاف دارد. اين موضوع مورد بحث قرار گرفته است.
مشاهده شده است که ناپيوستگي نواري در اتصال نيمه هاديها به صورت بحراني به عوامل متعددي وابسته است. با استفاده از روش شبه پتانسيل ابتدا به ساکن در موارد ابرشبکه کرنش يافته InGa As / Ga As توانستيم وابستگي ناپيوستگيهاي نواري (ظرفيت و رسانش) را بر حسب کرنش و ترکيب In در اين سيستم تعيين نماييم. علاوه بر اين، نشان داده ايم که ناپيوستگي نواري را مي توان با معرفي يک لايه Ge در ناحيه فصل مشترک کنترل نمود.
استفاده از پديده تنگش پلاسما در سيستمهايي از قبيل تنگش Z و پلاسماي کانوني و ارتباط تنگاتنگ آن با امواج ضربه اي، مساله اي است که در چند سال اخير خصوصا پس از مطرح شدن کاربردهاي اين سيستمها در گداخت هسته اي و موارد ديگر مورد توجه قرار گرفته است. در اين مقاله با استفاده از معادلات مگنتوهيدروديناميک، چگونگي پيدايش و گسترش و نيز تاثير موج ضربه بر پارامترهاي پلاسماي اين سيستمها مورد بررسي قرار گرفته است.
ترکيب (YGdSm)123 با فرمول اسمي (Y0.33Gd0.33Sm0.33)Ba2Cu3Ox همچنين YGdEu1 و YGdEu2 با فرمول اسمي(Y0.33Gd0.33Eu0.33) Ba2Cu3Ox که داراي شرايط اکسيژن دهي متفاوت هستند ساخته شده اند. خواص مختلف ساختاري، ريخت شناسي، ترابردي و مغناطيسي که شامل اندازه گيريهاي پذيرفتاري ac، مقاومت الکتريکي ac، چگالي جريان بحراني Jc و آناليزهاي EDX,XRD,SEM مي باشند به عمل آمده است. نتايج حاصل از چگالي جريان بحراني نشان مي دهد که مقدار Jc در نمونه (YGdSm)123 و YGdEu1 نسبت به (Y123) افزايش پيدا کرده است به طوري که مقدار آن در YGdEu1 نسبت به نمونه (Y123) حدود 2 برابر شده است که علت آن احتمالا حضور يونهاي Eu و Sm در روي صفحه هاي BaO مي باشد که به عنوان يک ناخالصي عمل مي کند و منجر به توليد ميخکوبي محلي شده و نهايتا جريان بحراني را افزايش مي دهد.
در اين مقاله ماهيت گذار به حالت فلزي در فاز ترانس پلي استيلن (trans-PA) بررسي ميشود. بر پايه مدل SSH، استفاده از نمايش کسرهاي دنباله دار(CFR) براي محاسبه تابع گرين و همچنين به کار بردن الگوريتم Lanczos، آثار توزيعهاي منتخبي از ساليتونها بر چگونگي گذار نيمرسانا به فلز در پلي استيلن را مطالعه مي کنيم. ما نتيجه مي گيريم: الف- اين گذار هنگامي رخ مي دهد که يک زير شبکه ساليتوني در ساختارtrans-PA وجود داشته باشد. ب- بي نظمي همراه با خوشه سازي ساليتونها منشاء گذار فلزي در trans-PA است، که با نتايج تجربي نيز سازگار مي باشد. نتايج ما نشان مي دهند که در صورت وجود همبستگي بين ساليتونها، بي نظمي در توزيع ساليتونهاي منفرد نقش قاطعي در القاي گذار به حالت فلزي بازي مي کند به طوري که بر خلاف قضيه جايگزيدگي آن در سن، حالتهاي الکتروني نزديک تراز فرمي گسترده مي شوند که مهمترين شرط براي يک حالت فلزي واقعي است.
پس از کشف نانولوله هاي کربني در سال 1991، براي اولين بار در ايران گروه ما موفق به رشد نانولوله هاي کربني بر روي زير لايه هاي سيليکان لايه نشاني شده با کبالت در دماي 800?C و به روش انباشت بخار شيميايي پلاسمايي (PECVD) شد. در اين روش گازهاي اتيلن(C2H4) با فلوي sccm 30 به عنوان منبع تامين کربن و نيتروژن (N2) با فلوي 15sccm به عنوان رقيق کننده استفاده شده است. در اينجا يک لايه نازک کبالت نقش کاتاليزور را به عهده دارد و نقش آن به عنوان اصلي ترين عامل در رشد نانولوله ها نشان داده شده است. همچنين نقش دما به عنوان ديگر عامل تعيين کننده بررسي شده است. در نهايت تصاوير SEM گرفته شده از نمونه هايي که با زمانهاي متفاوت در معرض فلوي گاز قرار گرفته اند نشان دهنده رشد نانولوله ها با طولهايي وابسته به زمان آزمايش مي باشد و اين در حالي است که قطر آنها به قطر جايگاههاي نانومتري روي سطح کاتاليزور بستگي دارد که آن هم به نوبه خود به ضخامت لايه کاتاليزور وابسته است.
دراين مقاله معادلات هيدروديناميک براي يک تيغه نازک بلور مايع نماتيک که به صورت يک نوسانگر پيچشي است براي ميدانهاي مغناطيسي قوي نوشته شده و مولفه هاي سرعت مايع تا تقريب مرتبه اول و سپس گشتاور وارد بر تيغه محاسبه شده اشت. تغييرات بسامد تشديد نوسانگر در حضور بلور مايع نماتيک و پهناي خط آن ضمن آنکه گذار فردريکز را تاييد ميکند خود راهي براي بدست آوردن برخي از کميتهاي فيزيکي مايع است.
ده سال از انتشار مجله پژوهش فيزيک ايران مي گذرد. به اين مناسبت تحولاتي در انتشار مجله تدارک ديده شده، از آن جمله افزايش تعداد شماره هاي سالانه به چهار و حذف چکيده مقالات بين المللي است. با ارايه آمارهايي از مقاله هاي دريافت و منتشر شده، روند ده سال گذشته را مرور مي کنيم. براي اولين بار فهرستي از داوران مجله اعلام مي شود و سوالهاي مهمي که در پيش روي مجله است را با خوانندگان در ميان مي گذاريم. اميد است با همکاري جامعه فيزيک ايران بتوانيم مجله بهتري در دهه دوم منتشر کنيم.
به منظور مطالعه خواص ساختاري، الکتروني و ديناميک شار، نمونه هاي تک فاز و چند بلوري Gd(Ba2-xPrx)Cu3O7+d با 0.00£X£1.00 ساخته و مورد ارزيابي قرار گرفتند. نحوه تغييرات پارامترهاي شبکه و حجم سلول واحد بر حسب آلايش (x)Pr، مقدار اکسيژن بيشتر از 7، مشاهده حد حل پذيري و بروزگذار اورتورومبيک - تتراگونال بر حسب x و عدم مشاهده هر گونه فاز ناخالصي بر پايه Gd همگي حاکي ازحضور اتم Pr درمکان Ba است. چنين ادعايي از مقايسه کميتهاي بالا با موارد مشابه در ترکيب (Gd1-xPrx)Ba2Cu3O7-dو همچنين مقادير مختلف آلايش بحراني Pr براي بروز گذار ابررسانا - عايق در دو ترکيب بالا به خوبي قابل اثبات است. در بعضي ازمقادير آلايش Pr يک برآمدگي نامتعارف در منحني r(T) در دماي حدود 90-80 K مشاهده شد. حضور اتم هاي Ba در مکان اتم نادر زمين (R) منجربه بروز ابر رسانايي در برخي از نواحي دانه ها شده است که به صورت يک برآمدگي در منحني r(T) مشاهده مي شود. رژيم غالب رسانشي فاز هنجار نمونه ها، رسانش پرشي با برد متغير دردو بعد (2 D-VRH) به دست آمده است. آلايش Pr قويا حاملها را در فاز هنجار جايگزيده کرده که سرانجام منجر به اضمحلال ابر رسانش مي شود. مقدار آلايش بحرانيPr براي اضمحلال ابررسانايي (گذار ابررسانا-عايق) در ترکيب مورد مطالعه، 35/0 و براي مشاهده گذار فلز-عايق، 2/0 است. مطالعه ترکيبات ديگر ابررساناهاي دماي بالا نيز حاکي از تمايز اين دو گذار است. حضور Pr در مکان Ba در ساختار ترکيبات 123 HTSC، افزايش دماي گشايش شبه گاف Ts و اضمحلال ابررسانش پايه Gd-123 مي شود. مطالعه Ts در دو ترکيب ياد شده نيز حاکي از اثر مخرب تر Pr در مکان Ba نسبت به مکان R است. نمودار فاز ارايه شده بر اساس تغييرات دماي گذار اين رسانايي و دماي گشايش شبه گاف بر حسب ميزان آلايش حفره شبيه نمودارهاي فاز ميدان متوسط ارائه شده همانند RVB است. مقاومت مغناطيسي نمونه ها نيز اندازه گيري شدند و درچارچوب مدلهاي خزش شارو AH مورد بررسي قرار گرفتند. چگالي جريان بحراني به دست آمده،Hc2(T) ، HC2(0) و طول همدوسي ابررسانايي z نشان مي دهند که آلايش Pr همانند ارتباطات ضعيف، انرژي ميخکوبي شار مغناطيسي را کاهش مي دهد. همچنين رفتار دو بعدي HTSC به خصوص ترکيبات اخير در مقايسه با سيستمهاي الکتروني دو بعدي يعني MOSFET ها و لايه هاي بسيار نازک ابررساناهاي متعارف مورد مطالعه قرار گرفتند. وجود شباهت هاي زياد در اين سيستم ها مي تواند ناشي از منشا فيزيکي يکساني باشد. چنين مطالعه مقايسه اي مي تواند فيزيک پيچيده ابررساناهاي دماي بالا و گازهاي الکتروني دو بعدي را بيشتر قابل ارزيابي قرار دهد. نتايج اين تحقيق حاکي از اهميت مکان Pr در ترکيبات HTSC123 براي فهم سازوکار اضمحلال ابررسانش توسط آلايش Pr است. بنابراين، هر نظريه جامع بايد بر اساس مکان Pr در سلول واحد ارائه شده و در مقايسه با نتايج تجربي نيز به ترتيبي، مکان Pr بايد به طور دقيق تعيين شود.