0

على مردى كه دنيا او را نشناخت

 
m_salehy
m_salehy
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 443
محل سکونت : اصفهان

على مردى كه دنيا او را نشناخت

على مردى كه دنيا او را نشناخت

در آن روزگار " چهارده قرن پيش " كه آلودگى و ناپاكى زنان در جزيرة العرب امرى ساده و عادى بود ، بانويى كه در يكى از شريفترين خانواده ها پرورش يافته بود ، در پاكدامنى و پارسايى گوى سبقت از بانوان عصر خود ربوده بود . اين بانوى با شخصيت كه همچون همسر ارجمند خود ابوطالب از خانواده ى هاشم بود و هم در آن خانواده تولد و تربيت يافته بود فرزندى آورد كه بعداً بر اثر شخصيت بزرگ جهانى اين فرزند ، نام اين بانو همراه نام فرزندش شهرت جهانى يافت .

فاطمه : دختر اَسَدبن هاشم بن عبد مناف كه به زهد و عبادت معروف بود ، طبق عادت معمول خود براى انجام مراسم بندگى به مسجد الحرام رفته تا گِرد خانه ى خدا كعبه ى معظمه طواف كند و به درگاه پروردگار عالم عرض حاجت نمايد .

خانه ى كعبه پيش از اسلام بلكه از زمان آدم ابوالبشر 1 هميشه مورد احترام بوده و بندگان مخلص بلكه بت پرستان در كنار اين بيت عزيز به درگاه خداوند روى نياز مى برده و عرض حاجت مى كرده اند .

همسر پرهيزكار ابو طالب سرگرم طواف و انجام مراسم عبادت گشته ، او چه مى داند كه ممكن است در اين حال حادثه ى غير منتظره اى پيش آيد . او هيچ گاه فكر نمى كرد كه در حال طواف كعبه گرفتار درد مخاض " زاييدن " و وضع حمل مى شود . ولى بر خلاف انتظار همان وقت كه مشغول طواف و انجام مراسم عبادت بود ، يك نوع ناراحتى خاصى در خود احساس كرد كه حدس مى زد مقدمه ى وضع حمل باشد .

شايد در آن حال به اطراف خود نگريست كه اگر همسرش ابو طالب را در آنجا بيابد او را به يارى بطلبد يا اگر از نزديكان و بستگان خود كسى را ببيند ، از او كمك بخواهد . ولى متأسفانه كسى را نيافت كه بيارى خويش بطلبد .

كم كم حالش غير عادى شد . شايد هم اگر كسانى در غرفه ها و ايوانهاى اطراف مسجدالحرام نشسته بودند متوجه شدند كه حال همسر ابوطالب دگرگون شده است .

بانوى پرهيزكار وضع روحى عجيبى پيدا كرده بود . عجبا مگر ممكن است كسى در مسجدالحرام وضع حمل كند ؟ بارالها چه كنم ؟ من كه قدرت ندارم به منزل بروم و كسى هم نيست به من كمك كند و مرا از مسجد الحرام بيرون ببرد . اگر به حكم اضطرار نوازد من در اينجا متولد شود چه خواهد شد؟ اگر در كنار كعبه طفل من به دنيا آيد به من چه خواهند گفت ؟

پروردگارا آيا راه خلاصى هست ؟ آيا ممكن است در اين لحظه ى حساس دست عنايت تو به سوى من دراز شود و فضل خداونديت مرا از اين بن بست نجات دهد؟

عنايت مخصوص پروردگار

بانوى مضطرب و دل شكسته از شدت درد به خود مى پيچد و ديگر نمى تواند آرام بگيرد . در آن حال كه اضطراب و التهاب وى به منتهاى شدت رسيده و از هر جهت بيچاره گشته ، و به پرده ى كعبه در آويخته و راز نهانى و سوز دل خود را با خداى خويش در ميان گذاشته بود ، عنايت مخصوص خداوند شامل حال او شد و همسرِ ابو طالب بدرون خانه ى خدا رفت و از انظار غايب گشت. ديگر كسى درست نمى داند كه در اندرون بيت الله بر آن بانو چه گذشته .

[ در اينجا در تواريخ مفصل مطالبى را آورده اند كه خواننده را دچار حيرت مى كند و بر افراد بصير پوشيده نيست كه دست افسانه سازها در جعل اين قضايا دخالت داشته است. هيچ لزومى ندارد كه براى اثبات عظمت اميرالمؤمنين سلام الله عليه كسى دست به ساختن اينگونه داستانهاى حيرت انگيز بزند ؛ زيرا قطعاً نتيجه ى معكوس خواهد داد. ]

شايد مردمى كه در آنجا بودند گرد كعبه جمع شدند تا اگر بتوانند بفهمند كه بر وى چه مى گذرد و شايد كمى بعد صداى نوزادى را شنيدند كه همچون زمزمه ى مرغ سحر به گوش مى رسد .

اين حادثه در سيزدهم ماه رجب سى سال پس از '''' عام الفيل '''' واقع شد . هر چه بود فاطمه ى بنت اسد هنگامى كه از كعبه بيرون آمد نوزاد پسرى را در آغوش داشت . اين نوزاد ، على بن ابى طالب "ع" بود كه چهارمين پسر ابى طالب به شمار مى آيد .

طبيعى است وقتى كه ابوطالب از تولد اين پسر آن هم در خانه ى كعبه آگاه شد غرق شادى گشت . شريف ترين مكان در نزد عرب حرم مكه بود و شريف ترين مكانِ حرم مسجدالحرام بود و شريف ترين نقطه ى مسجدالحرام كعبه ى معظمه بود . ناگفته پيداست كه با تولد اين نوزاد در خانه ى كعبه تا چه حد براحترام و شخصيت ابو طالب افزوده گشت .

 

على "ع" در حدود ده سال پيش از طلوع اسلام به دنيا آمد و زندگى او را مى توان به پنچ فصل تقسيم كرد :

 

فصل اوّل: از تولد تا طلوع اسلام ده سال.

فصل دوم: از طلوع اسلام تا هجرت سيزده سال.

فصل سوم: از هجرت تا وفات رسول خدا "ص" ده سال.

فصل چهارم: از وفات رسول خدا "ص" تا قتل عثمان 25 سال.

فصل پنجم: از قتل عثمان تا پايان عمر پنج سال.

حاصل جمع 63 سال

فصل اوّل

فصل اوّل زندگى على "ع" كه بايد آن را آرامترين و شيرين ترين دوران زندگى وى دانست، در آغوش و دامن و كنار پسر عم عزيزش محمد امين كه هنوز به رسالت مبعوث نشده بود به پايان رسيد ؛ زيرا ابوطالب كه مردى آبرومند و با شخصيت بود در اواخر عمر تهى دست شده بود و بستگان با محبت وى براى آنكه بار زندگى او را سبكتر كنند، سه نفر از فرزندان وى را به منزل خود برده و تحت سرپرستى خود در آوردند ؛ از آن جمله رسول خدا "ص" كه پانزده سال پيش از طلوع اسلام به واسطه ى ثروت فراوان خديجه از نظر اقتصادى كاملاً متمكن شده بود، على "ع" را به خانه ى خويش برد و تحت سرپرستى خود و جز عائله ى خود درآورد .

طبق مداركى كه در دست است 2 رسول خدا "ص" در زمان كودكى على "ع" نظارت دقيق بر اعمال او داشته و در تعليم و تربيت وى منتهاى كوشش و مراقبت را مبذول مى داشته و على "ع" هم در پذيرفتن تعليم و تربيت پسر عمش و در اطاعت فرمان وى كاملاً مطيع و فرمانبردار بوده است . بايد گفت بنيان ترقى روحى و تكامل معنوى فرزند ابوطالب در همان زمان كودكى در دامن پيغمبر اكرم پايه گذارى شده است.

فصل دوم

فصل دوم زندگى على "ع" را بايد آغاز كوشش و مجاهدت و رنج و تعب وى دانست. از همان روز طلوع اسلام كه زمان غربت اسلام بود على بن ابى طالب "ع" كه داوطلبانه اسلام را پذيرفت ، دوش به دوش رسول خدا "ص" در راه ترويج اسلام جانفشانى مى كرد و در اين راه از تحمل انواع شدايد و سختيها و تلخيها و ناكاميها باك نداشت . در اين سيزده سال همه ى ظلمها و عذابها را از مشتركين مكه به خود هموار كرد و خوشدل بود كه اين همه رنج و ستم را در راه حمايت رسول خدا "ص" و تقويت اسلام مى كشد و هرگز از اين پيش آمد ناراضى نبود .

فصل سوم

فصل سوم زندگى على "ع" را كه از هجرت آغاز مى شود ، بايد پر حادثه ترين قسمت زندگى وى دانست؛ زيرا همه ى جنگهاى زمان رسول اكرم "ص" در اين فصل واقع شد و جانبازيها و فداكاريهاى فرزند ابو طالب در جنگهاى اسلام آن قدر آشكار است كه حاجتى به توضيح و تفصيل ندارد ؛ حتى در بعضى جنگها فتح و پيروزى فقط به دست او نصيب مسلمين شد و در برخى از غزوات مخصوصاً غزوه ى اُحُد ضربتهاى سختى به وى وارد شد و بعضى از ضربتها كه عميق تر بود ، اثرش تا آخر عمر در سينه ى او ماند و آثار اين ضربتها مدالهاى افتخارى بود كه بر سينه ى پسر برومند ابوطالب ، بلكه بر سينه ى اسلام نصب شده بود .

على "ع" در اين فصل از زندگى بعد از جنگ بدر ازدواج كرد و با اينكه با نشاطترين قسمت زندگى انسان وقتى است كه تازه با همسرى لايق و شايسته ازدواج كرده باشد و با اينكه اميرالمؤمنين "ع" بى اندازه به همسر عزيزش فاطمه ى زهرا "س" علاقه داشت ، مع ذلك در خطرناكترين جبهه هاى جنگ بى پروا پيش مى رفت و خود را در كام مرگ فرو مى برد و از كشته شدن در راه هدف خويش باك نداشت .

فصل چهارم

فصل چهارم زندگى على "ع" را كه از ساير قسمتها طولانى تر بود ، بايد فصل انزوا و گوشه گيرى و سكوت دانست كه پس از وفات رسول خدا "ص" پيش آمد. و براى على "ع" مشكلات زيادى ايجاد كرد . در موضوع حكومت و خلافت اسلامى جرياناتى به وقوع پيوست كه هيچ گاه فرزند ابو طالب فكر آن را نمى كرد. 3

افرادى موقع شناس با كمال شتاب و چالاكى رئيس حكومت اسلامى را تعيين كردند و اميرالمؤمنين "ع" را در مقابل عمل انجام شده اى قرار دادند . او پس از آنكه مطمئن شد احتجاج و استدلال نتيجه ندارد و دانست كه كشمكش و جنگ هم جز خونريزى و تشديد اختلاف و عميق كردن شكاف و ضعيف نمودن قواى اسلام ثمرى ندارد ، سكوت تلخ را بر قيام و اقدام ترجيح داد .

دوران سكوت على "ع" 25 سال طول كشيد كه در تمام اين مدت از صحنه ى سياست اسلامى بيرون بود . فقط گاهى براى حل مشكلات علمى و كمكهاى فكرى و مساعدتهاى نظامى به وى مراجعه مى كردند و او هم بى دريغ هر گونه مساعدت را مى نمود؛ حتى فرزندان خود را در رديف ساير سربازان اسلام به جنگ مى فرستاد .

حسين بن على "ع" در فتح قسطنطنيه و فتح طرابلس و فتح افريقاى شمالى در جنگ شركت كرده بود 4 و طبعاً اين امر با اشاره و موافقت على "ع"انجام شد .

ناگفته پيداست 25 سال سكوت و كناره گيرى تا حدود زيادى از شخصيت و عظمت اميرالمؤمنين "ع" در انظار عمومى مى كاهد .

على بعد از قتل عثمان با علىِ زمان حيات رسول خدا "ص" خيلى فرق داشت . زمان حيات پيغمبر خدا "ص" خصوصاً سالهاى آخر زندگى او نام فرزند ابوطالب همراه با افتخارات زيادى بر سر زبانها بود ؛ زيرا علاوه بر جان بازيهايى كه او در راه اسلام كرد و طبعاً در نزد مردم عزيز مى گشت و نامش با احترام زيادى برده مى شد . احترامات زيادى كه رسول خدا نسبت به وى معمول مى داشت ، در افزودن شخصيت و عظمت او در نظر مردم تأثير فراوان داشت .

امام على "ع" بعد از قتل عثمان- يعنى بعد از 25 سال كناره گيرى- بديهى است كه طبعاً نام او در اين مدت كمتر برده مى شد؛ زيرا هيچ نوع شغل سياسى نداشت ، بلكه اغلب به امور كشاورزى اشتغال داشت . شخصى كه 25 سال فقط كشاورز باشد، در نظر نسل جديد يك فرد عادى به شمار مى آيد .

بايد گفت دنياى آن روز على "ع" را نشناخت و حق او را ادا نكرد و اين معنى در مجهول بودن قدر وى در زمانهاى بعد هم تأثير مستقيم داشت .

فصل پنجم

فصل پنجم زندگى على "ع" گرچه زمانش كوتاهتر از فصلهاى ديگر است اما با ملاحظه ى كوتاهى زمان مشكلات و رنجها و عذابهايى كه از ناحيه ى مردم خصوصاً رجال سياسى در اين مدت متوجه حضرتش شد زيادتر و طاقت فرساتر از مشكلاتى بود كه قبل از اين زمان براى وى پيش آمد .

از هنگامى كه بعد از قتل عثمان زمام حكومت اسلامى را با فشار و اصرار به وى سپردند ، تا پايان عمرش كه در حدود پنج سال طول كشيد ، تقريباً تمام وقت او مصرف سركوبى گردن كشان سياسى شد و به حكم اضطرار و اجبار جنگهاى داخلى شروع شد .

قسمت اعظم قدرت حكومت على "ع" و بودجه ى دولت او در راه جنگ صرف شد و در اين جنگها در حدود چهل هزار سرباز او به خاك و خون غلطيد و روح حساس و قلب مهربان فرزند ابوطالب از اين خونريزيها و تشنجات سياسى به اندازه اى ناراحت شده و رنج مى برد كه با آن شرح صدر و وسعت فكر و قدرت عقلانى كه او داشت،  مرگ خود را از خداوند مى طلبيد و هنگامى از اين رنج و عذاب خلاص شد كه چشم از اين جهان فرو بست .

اگر بگوييم على "ع" مردى است كه قبل از حكومتش و در زمان حكومتش و در زمانهاى بعد دنيا او را نشناخت ، گزاف نگفته ايم .

فرزند ابوطالب در خانه ى خدا " كعبه " متولد شد و در ( کنار درب ) 5 خانه ى خدا " مسجد كوفه " ضربت خورد و در راه خدا مجاهدت و فداكارى كرد و در راه خدا جان سپرد ، ولى دنياى سركش و بى عاطفه حق او را نشناخت و به حقيقت او پى نبرد .

فَسَلا مٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ ماتَ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيّاً.

 

زیرنویسها :

1-      نهج البلاغه ، خطبه ى 190 قاصعه .

2-      نهج البلاغه، اواخر خطبه ى قاصعه.

3-      نهج البلاغه نامه ى 62.

4-      ابوالشهدأ، تأليف عباس محمود عقاد.

5-      امام علی ( ع ) هنگام ورود به مسجد کوفه برای اقامه نماز صبح مورد هجوم دو نفر از خوارج واقع شد که شمشیر ابن ملجم به سر ایشان اصابت و او را به شهادت رساند .

 

[ مجموعه ى مقالات،| بى جا|: نشر دانش اسلامى، 1364، ص104 -97. ]

مرحوم آیه الله صالحي نجف آبادي

محمد صالحی – 3 / 6 / 89     

 http://mahsan.parsiblog.com/

 

 

دوشنبه 8 شهریور 1389  7:23 AM
تشکرات از این پست
mohammadsadati mahdavi
ayesh1344
ayesh1344
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1389 
تعداد پست ها : 5083
محل سکونت : خوزستان
دوشنبه 8 شهریور 1389  1:04 PM
تشکرات از این پست
zahraelham
zahraelham
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1388 
تعداد پست ها : 476
محل سکونت : اصفهان
دوشنبه 8 شهریور 1389  2:26 PM
تشکرات از این پست
tarhisu
tarhisu
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 28
محل سکونت : تهران
دوشنبه 8 شهریور 1389  2:35 PM
تشکرات از این پست
golabi
golabi
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 1176
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:على مردى كه دنيا او را نشناخت

mamnoon

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
دوشنبه 8 شهریور 1389  2:42 PM
تشکرات از این پست
hosyin
hosyin
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 1437
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:على مردى كه دنيا او را نشناخت

 

نقل قول golabi

mamnoon

                                         محراب شکسته

امشب، شب ناله در فراق پدری مهربان است که غیر از چاه و نخل و ماه، کسی گریه‏اش را ندیده بود. پدری دل‏سوز که با آه همه کودکان یتیم، شریک بود و غصه‏های همه را بر جان خود هموار می‏کرد، ولی کسی از غربت او و دردهای دلش، با خاری در چشم و استخوانی در گلو، خبر نداشت.

******

شهادت مولا علی(ع) را تسلیت عرض می کنم

 

 

 سنگینی باری که خدا به دوش ما می گذارد آنقدر نیست که کمرمان راخرد کند بلکه آنقدر است که ما را برای دعا به زانو در آورد.


 

دوشنبه 8 شهریور 1389  3:29 PM
تشکرات از این پست
omidayandh
omidayandh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 7483
محل سکونت : تهران

پاسخ به:على مردى كه دنيا او را نشناخت

علی ع ای همای رحمت توچه عایتی خدارا..............

برای ِ زیستن دو قلب لازم است
قلبی که دوست بدارد، قلبی که دوست‌اش بدارند
قلبی که هدیه کند، قلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید، قلبی که جواب بگوید
قلبی برای ِ من، قلبی برای ِ انسانی که من می‌خواهم
تا انسان را در کنار ِ خود حس کنم.
 

دوشنبه 8 شهریور 1389  5:26 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها