0

فرمانده محور و معاون تيپ 27 محمد رسول ‏الله ‏اسماعيل قهرمانى_18

 
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

فرمانده محور و معاون تيپ 27 محمد رسول ‏الله ‏اسماعيل قهرمانى_18

 ضميمه 1

گزارش عمليات محمد رسول‏الله‏صلى الله عليه وآله وسلم
غروب روز جمعه يازدهم دى 1360، فرمان آماده باش سراسرى به نيروهاى حاضر در منطقه عملياتى مريوان - پاوه ابلاغ شد. مجتبى صالحى‏پور، مسؤول وقت واحد تداركات سپاه پاوه، در همين‏باره مى‏گويد:
«...
از حوالى غروب كه اعلام آماده باش داده شد، چنان ولوله‏اى در منطقه به پا شد كه آن سرش ناپيدا بود! فرماندهان گردان‏هاى ادغامى، به سرعت نيروهايشان را آماده كردند. سر شب، فرماندهان ارشد عمليات، يعنى محمد بروجردى، ناصر كاظمى، حاج همت و حاج احمد متوسليان، به «شمشى» آمدند. آخر قرار بود دستور شروع عمليات از همان جا صادر شود. ما سريع جيره شام نفرات را توزيع كرديم. بعد از صرف شام، نيروهاى ادغامى را جمع كردند و حاج احمد متوسليان در جمع آنها سخنرانى پرشورى ايراد كرد
يكى از خبرنگاران كه آن شب در جمع رزمندگان حضور يافته بود، در گزارش خود نوشته است:
«...
بچه‏ها در گروه‏هاى مختلف تقسيم گشته و نيروهاى پاسدار و ارتشى در چند گردان ادغام شده بودند. شام را از سهميه بچه‏ها خورديم و بعد هم براى شنيدن صحبت‏هاى فرمانده عمليات، حاج احمد متوسليان، به همراه رزمندگان وارد يك سنگر گروهى بزرگ شديم
بعد از اينكه همهمه فرو نشست و بچه‏ها ساكت شدند، آياتى از كلام‏الله مجيد - به همراه ترجمه - تلاوت شد. سپس در ميان صلوات‏هاى بلند بچه‏ها، برادر متوسليان پشت ميكروفن قرار گرفت و گفت:
امشب، شبى است كه به حول و قوه خداوند، در فرداى آن بايد صدام زبون، عاجز و ذليل به شكست خود اعتراف كند؛ چرا كه تاب مقاومت در برابر شما را نخواهد داشت. شما برادرهاى عزيز من، سلاح مدرنى را در اختيار داريد كه هيچ قدرتى در اين عالم، قادر به خلع آن از كف شما نيست؛ سلاحى كه هرگز از شما جداشدنى نيست و بر تمام تجهيزات زمينى و هوايى و شرقى و غربى مزدوران بعثى فائق است. اين سلاح، «الله‏اكبر»، كليد و رمز فتح قدس است. اين سلاح، مظهر قدرت‏نمايى جهانى اسلام عزيز است. فردا، آبرو، حيثيت و شرف اسلامى اين ملت، در گرو اعمال ما قرار مى‏گيرد. فردا چنان مشتى بر پوزه دشمن متجاوز بزنيم كه از فرط حيرت و ناباورى حتى متوجه چگونگى شكست ذلت‏بارش هم نشود!
برادرها، بعد از ما كسانى هستند كه راه ما را ادامه بدهند؛ چرا كه امت مسلمان ما تصميم خودش را براى ادامه مقاومت تا كسب پيروزى قطعى گرفته و تا انتها نيز به راه خود ادامه مى‏دهد و انقلابش را به انقلاب جهانى حضرت مهدى(عج) پيوند خواهد زد.
بچه‏ها با تكبير توفنده، از بيانات پر صلابت فرمانده استقبال كردند. سپس ايشان ادامه داد:
همه ما مى‏دانيم كه امشب در بين ما كسانى هستند كه شب بعد ديگر آنها را در جمع خود نخواهيم ديد؛ چرا كه راهى كه ما انتخاب كرده‏ايم، در نهايت منجر به دريافت هديه‏اى از جانب خدا به نام «شهادت» مى‏شود. اين راه را تمامى انبياء و اولياء و پيشوايان ما پيموده‏اند و اكنون نيز ادامه‏دهندگان راه آنان، ماييم... پس چه هديه‏اى بالاتر از اينكه انسان به لقاى معشوق خود، به لقاى خدا برسد و اصلاً چه هديه دهنده‏اى بالاتر از معشوق؟!
من چه بگويم؟ هر چه كه بگويم، حتى به اندازه ذره‏اى از احساسات پاك شما، حق مطلب را ادا نكرده‏ام. مقصودم همين احساس پاك و ملكوتى شما است كه موجب شد تا شما بر سر دو راهى تعيين سرنوشت خود، دو راهى زنده ماندن و بقا در اين دنيا و شهادت و حيات ابدى، راه دوم را انتخاب كنيد.
آرى! شما شهادت را انتخاب كرده‏ايد؛ ولى اى عزيزان، يك نكته را فراموش نكنيد و آن اينكه هدف ما اعتلاى اسلام است و شهادت، صرفاً در حكم مزد جهاد در راه اين هدف است. از همان ابتدا، دنبال مزد نرويد و هدف را فراموش نكنيد! به خاطر داشته باشيد كه هر يك از شما سرمايه اين مملكت هستيد؛ روى فرد فرد شما حساب شده و شما هر كدام بازوى مسلح اين امت هستيد. شما هيچ كدام مال خودتان نيستيد و به خودتان تعلق نداريد. پس در اين حركت و براى حفظ سرمايه‏هاى اين مملكت، شما را به شجاعت، دلاورى، ايثار و در كنار آن، به هوشيارى سفارش مى‏كنم، چرا كه همه ما بايد پاسخگوى موهبت الهى حيات و جان خودمان باشيم.
يكى از محورهاى واگذارى به سپاه پاوه در عمليات محمد رسول‏الله‏صلى الله عليه وآله وسلم محور شمشى - طويله بوده است كه اين محور از سمت شمال به حد شرقى محور پنج قله و از سمت چپ به ارتفاعات كل هرات و سونى هرات محدود مى‏شد.
محور مزبور، تحت امر جبهه پاوه به فرماندهى همت بود. فرماندهى عملياتى آن را اسماعيل قهرمانى بر عهده داشت و مقر تاكتيكى آن نيز بر فراز قله شمشى در غرب نوسود واقع شده بود.

همت در بخشى از گزارش خود درباره نبرد محمد رسول‏الله‏صلى الله عليه وآله وسلم نوشته است:«... وسعت منطقه عمليات محمد رسول‏الله‏صلى الله عليه وآله وسلم، از نظر طول نزديك به سى كيلومتر بود كه در قسمت‏هاى مختلف جبهه مزبور، عمق آن تفاوت داشت
مقارن ساعت دو بامداد دوازدهم دى ماه 1360، تمامى گردان‏هاى ادغامى بر فراز ارتفاعات «نقطه رهايى» استقرار يافتند و رزمندگان، منتظر صدور فرمان آغاز حركت به سوى اهداف تعيين شده ماندند. خبرنگار جنگى حاضر در محور شمشى مى‏نويسد:
«...
حدود ساعت دو نيمه شب بود كه به صف شديم. فرمانده دسته ما آخرين توصيه‏ها را كرد و به راه افتاديم. از بالاى قله شمشى كه سرازير مى‏شديم، زير پايمان فقط برف بود. بعد از نزديك به دويست متر سرازير شدن از قله اين ارتفاع دو هزار و دويست مترى، بر سر يك سراشيبى تند، همه سُر خورديم و تا چند مترى راه را نشسته طى كرديم!
با كمك راهنماهاى محلى، از مسيرهايى كه مقرر بود، عبور مى‏كرديم. مسير حركت ما بسيار صعب‏العبور بود. ماه گه گاهى از لابه‏لاى ابرهاى بلند سرك مى‏كشيد و دزدانه پيشروى ستون ما را به سوى دشمن تماشا مى‏كرد. دشمن كوردل و كورچشم، بر اثر تابش نور ماه و انعكاس آن بر روى برف‏هاى سپيد قله بلند شمشى، حتى يك نفر از ما را هم نديد... ساعت از شش و نيم صبح مى‏گذشت؛ اما هنوز هوا سر روشن شدن نداشت. ناگهان، طنين «لااله‏الاالله و محمد رسول‏الله‏صلى الله عليه وآله وسلم» - يعنى رمز آغاز عمليات - از بيسيم به گوش رسيد
على‏اصغر مرادى، از رزم‏آوران محور شمشى، پيرامون مشتقات عمليات زمستانى محمد رسول‏الله‏صلى الله عليه وآله وسلم چنين روايت مى‏كند:
«...
زمستان بود و برف سنگينى كوه‏هاى اطراف منطقه را پوشانده بود؛ برفى كه به عمرمان مانند آن را نديده بوديم. بيش از هشت ساعت بود كه بدون هيچ مكثى يك نفس راه مى‏آمديم و به سختى خود را با چنگ و دندان از قله‏ها بالا مى‏كشيديم. هنوز به نوك قله نرسيده بوديم كه متوجه شديم اين قله خود دامنه‏اى است بر قله‏هاى بلندتر! هرگز سرماى آن شب زمستانى، سختى راه و خطر سقوط از پرتگاه‏هاى آن كوه‏هاى پر برف و هراس‏آور از يادم نمى‏رود.
به هر مشقتى كه بود، تا سپيده دم آن شب، پشت سنگ بزرگى بر روى كوه‏هاى غرب اورامانات رسيديم و همان‏جا سنگر گرفتيم. برادران گروه‏هاى ديگر تك‏ور هم در امتداد آن خط مستقر شده بودند. روستاهاى داخل دره تاريك كاملاً محاصره شده بود و ما منتظر بوديم تا بچه‏هاى جبهه مريوان وارد عمل شوند. قرار بود آنها مركز فرماندهى گروهك رزگارى را در داخل اين دره تصرف كنند. هنوز عمليات شروع نشده بود. سرما تا مغز استخوان‏هاى ما نفوذ مى‏كرد و لباس‏هايمان كه بر اثر فعاليت زياد بدنى خيس عرق شده بود، به خاطر برودت شديد هوا يخ زده و با كوچكترين حركتمان مثل ورقه‏هاى فلز صدا مى‏داد. دست‏هايمان طورى يخ زده بود كه قدرت چكاندن ماشه را هم نداشتيم، ولى... چاره‏اى نبود. به هر ترتيب ممكن، مى‏بايست روستاها را تا رسيدن بچه‏هاى سپاه مريوان در محاصره نگه مى‏داشتيم تا دشمن امكان فرار نداشته باشد.
وقتى دشمن متوجه حلقه محاصره در اطراف خود شد، شروع به تيراندازى به سوى قله‏ها كرد تا بلكه در فرصت فراهم آمده ناشى از سرگرم كردن ما بتواند سوراخى براى فرار پيدا كند. باورمان نمى‏آمد كه دشمن بتواند از آن فاصله طولانى، ما را زير آتش بگيرد. بعدها متوجه شديم كه دشمن از تيربار، دوشكا استفاده كرده است. دوشكا، سلاحى بود كه ما تا به آن وقت كمتر نامش را شنيده بوديم
يكى از خبرنگاران اعزامى به منطقه عملياتى محمد رسول‏الله‏صلى الله عليه وآله وسلم در گزارشى مى‏نويسد:
«...
يك سنگر دوشكا به شدت مقاومت مى‏كرد و رگبار مرگبار آن به طرف ما حتى يك لحظه قطع نمى‏شد. فاصله ما با سنگر دوشكا خيلى زياد بود؛ ولى آر.پى.جى‏زن دسته، بى‏اعتنا به باران سرب مذابى كه از دهانه كريه دوشكا به سويش روانه مى‏شد، با شجاعت خارق‏العاده‏اى به طرف آن سنگر پيش رفت، نشانه گرفت و... «و ما رَمَيْتَ اِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَ الله رَمى»!
به طرفةالعينى، قطعات خرد شده سنگر دوشكاى منهدم گشته دشمن كه به هوا پريده بود، چون بارانى از سنگريزه و خرده آهن به زمين باريدن گرفت! همه تكبير مى‏گفتند و شور و حال عجيبى بر نيروها حاكم بود. با آنكه بچه‏ها عمليات سرازير شدن از قله شمشى را به نحو نامناسبى انجام داده بودند، اما در حين بالا آمدن از دره، مثل شير به دشمن حمله مى‏كردند. صداى تكبير و تيراندازى از همه جاى ارتفاعات غرب اورامانات به گوش مى‏رسيد. ديگر همه ارتفاعات محورهاى مريوان و پاوه - نوسود، يكپارچه غرق در آتش و دود شده بود. در جبهه غرب پاوه، ارتفاعات «مله گاه»، پشغله، كل هرات، سونى هرات، روستاى دزآور، دره «گملى» و بلندى‏هاى مشرف به شهر طويله مورد يورش رزمندگان قرار گرفت و در جبهه مريوان هم دلاوران اسلام، تهاجم‏شان را از محور پنج‏قله و دامنه‏هاى ارتفاعات شنام و شرق شينگادور آغاز كردند.
خبرنگار حاضر در صفوف گردان عمل كننده در محور شمشى مى‏نويسد:
«...
تا ساعت ده و نيم صبح شنبه، ديگر درگيرى روى قله‏هاى منطقه فروكش كرده بود. بچه‏هاى گردان ما آماده بودند كه مجدداً از قله به طرف دره سرازير شوند و اين بار وارد شهر طويله بشوند. ما چند بار ضمن تماس بيسيم با فرمانده محور شمشى - حاج همت - درخواست اجازه ورود به داخل شهر طويله را مطرح كرديم: اما فرماندهى اجازه نمى‏داد. ايشان پاى بيسيم مى‏گفت:
-
عمليات ما گشتى رزمى است و كسى حق داخل شدن به شهر طويله را ندارد!
با اين همه، قبل از تشريح وضعيت تغيير يافته مأموريت ما توسط فرماندهان، تعدادى از بچه‏ها از قله به طرف شهر طويله سرازير شده بودند. سه دستگاه تانك دشمن در داخل شهر مستقر بود كه برجك هر سه با شليك موشك‏هاى آر.پى.جى برادران ما به هوا رفتند! يك دستگاه جيپ عراقى حامل تفنگ 106 م.م هم به سرنوشت تانك‏هاى موصوف مبتلا شد. شهر خالى از سكنه طويله عراق، زير پاى برادران ما به لرزه درآمده بود.
فرماندهى جبهه شمشى وقتى متوجه ماوقع شد. از طريق بى‏سيم مرتب اخطار مى‏كرد كه برگرديد! سرانجام بچه‏ها رضايت دادند كه شهر را تخليه كنند و به عقب برگردند. همه برگشتند؛ اما چه برگشتنى؟! با كمك برادران تخريبچى، انبار مهمات تيپ 116 ارتش عراق در شهر طويله را طورى خرج‏گذارى و منفجر كرديم كه از شدت و مهابت صداى انفجار آن، خودمان هم ترسيديم! در دره «گملى» هم، انبار دوم مهمات دشمن منفجر شد. خلاصه، محشرى بود كه تا ساعت‏ها ادامه داشت. حوالى ساعت دو بعدازظهر، فرماندهى كل عمليات از طريق بيسيم، فرمان پايان حمله و بازگشت به مقر را به نيروها ابلاغ كرد

 

××× : اين علامت به معناي پي نوشت است. كه جملات داخل اين دو علامت پي نوشت توضيح كلمه قبل از اين علامت مي باشد.

منبع: سایت آوینی

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

پنج شنبه 18 اسفند 1390  12:15 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها