0

فرمانده محور و معاون تيپ 27 محمد رسول ‏الله ‏اسماعيل قهرمانى_13

 
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

فرمانده محور و معاون تيپ 27 محمد رسول ‏الله ‏اسماعيل قهرمانى_13

 داغ برادر، فتح خرمشهر

با اجراى موفقيت‏آميز مرحله دوم عمليات الى بيت‏المقدس كه از مراحل سخت و طاقت فرساى بود، دشمن از دو محور شمال خرمشهر و مرز بين‏المللى شلمچه مورد تهديد قرار گرفت، به طورى كه مجبور شد لشگر 5 و لشكر 6 خود را كه در منطقه جنوب غربى اهواز و جنوب كرخه نور، خيلى مستحكم و مسلط در جبهه مستقر بودند به عقب بكشاند.
اين‏طور نبود كه عراقى‏ها به سادگى حاضر شوند اين لشگرها را به عقب بكشانند، زيرا نفوذ در مواضعى كه ارتش عراق در تصرف خود داشت، بسيار مشكل بود.
با حركتى كه نيروهاى ايرانى بر روى مرز داشتند، وضع جنگ طورى شد كه عراق ديد نمى‏تواند در جنوب غربى اهواز و جنوب كرخه باقى بماند. اگر آنجا بماند، آن دو لشگر او هم محاصره مى‏شوند و چيزى برايش باقى نمى‏ماند. همين امر نشان مى‏دهد كه مرحله دوم عمليات از چه اهميت خاصى برخوردار بوده است.
در كوران چنين شرايطى مرحله سوم عمليات هر چه سريع‏تر مى‏بايست آغاز مى‏شد اما با كدام نيرو؟ پس از ده شبانه روز عمليات سهمگين و بى‏وقفه و تحمل آن همه پاتك، وضعيت به گونه‏اى نبود كه بتوان با قدرت سابق به عمليات پرداخت. بازسازى گردان‏ها و تجديد قواى تيپ 27 لزوم شناسايى‏هاى بيشتر منطقه، مواضع و استحكامات دشمن و يافتن راهكارهايى مناسب، ايجاب مى‏كرد تا حداقل به مدت يك هفته اجراى اين مرحله از عمليات به تعويق بيفتد.
حاج احمد به رغم وضعيت نامساعد جسمى، با پاى گچ گرفته و متكى به عصا در منطقه باقى مانده بود و با مساعدت شبانه‏روزى شهبازى و همت، امر خطير تجديد سازمان رزمى تيپ 27 محمد رسول‏الله‏صلى الله عليه وآله وسلم را شروع كرد.از همين رو در شامگاه جمعه بيست و چهارم ارديبهشت 1361 جلسه توجيهى فرماندهان گردان‏هاى تيپ 27 در قرارگاه نصر - دو برگزار شد حاج احمد در ابتداى اين جلسه گفت: برادرها بايد سريعاً آماده عمليات بشويم عمليات براى آزادسازى خرمشهر. پس بايد سريعاً كار بازسازى گردان‏ها را شروع كنيم. در ادامه جلسه، دستواره به نيابت از فرماندهان گردان‏ها در خصوص مشكلات نيروهاى بسيجى گفت:... اين نيروها هر كدام عذر و بهانه‏اى مى‏آورند؛ يكى مى‏گويد من سال چهارم دبيرستانم محصل هستم و فصل امتحانات است و بايد بروم، چون امتحاناتم عقب مى‏افتد. يكى مى‏گويد اصلاً من سه ماه مأموريتم تمام شده، نمى‏توانم بمانم، يكى مى‏گويد مادرم مريض شده يكى مى‏گويد برادرم شهيد شده... خلاصه اينكه اينها اين مشكلات را دارند و اكثر آنها هم محصل هستند...»
حاج احمد در پاسخ به دستواره و مسؤولين گردان‏ها گفت:... اگر شما مسايل را درست جا بيندازيد و براى نيروها صحبت كنيد و برايشان حساسيت زمان و نياز جبهه را بيان كنيد هرگز چنين مشكلى پيش نمى‏آيد. مثلاً همين گردان مالك كه ديشب خودم برايشان صحبت كردم تا قبل از صحبت‏هاى بنده از دويست و خرده‏اى نيروى اين گردان، صد و هفتاد و يك نفرشان تمايل داشتند در منطقه بمانند و بقيه مى‏خواستند بروند، اما با صحبتى كه با اين برادران شد همگى اعلام آمادگى كردند كه بمانند
پس از پايان اين جلسه همه رده‏هاى ستادى و فرماندهى تيپ 27 متفقاً دست به كار شدند تا كار آماده‏سازى تيپ را انجام دهند. از سوى ديگر حاج احمد على‏رغم وضعيت نامناسب جسمى به تك تك گردان‏ها سر مى‏كشيدند و اهميت موضوع را برايشان تشريح مى‏كرد. يكى از نيروهاى گردان مقداد مى‏گويد:
روز سى‏ام ارديبهشت 1361 ديديم حاج احمد با عصايى زير بغل آمد و روى چهارپايه‏اى ايستاد و پشت ميكروفن قرار گرفت. لحظه‏اى در سكوت با دقت به چهره‏هاى بچه‏ها نگاه كرد و بعد گفت:... برادران! ما وقتى كه از تهران آمديم، قول داديم تا خرمشهر را از دست دشمن نگيريم، بازنگرديم... بابا! ناموس شما را برده‏اند! (مقصود حاجى خرمشهر بود) همه چيز شما را برده‏اند! شما مى‏خواهيد برويد تهران چه كار كنيد؟... الان وضع ما عين زمان امام حسين7 است. روز عاشورا است! بگذاريد حقيقت ماجرا را بگويم. ما الان ديگر نيروى تازه نفس نداريم. كل قواى ما در اين زمان فقط همين شماها هستيد، حاجى در آخر صحبت‏هايش در حالى كه اشك از چشمانش سرازير شده بود دستهايش را رو به آسمان بلند كرد و گفت:... خدايا! راضى نشو كه حاج احمد زنده باشد و ببيند ناموس ما، خرمشهر ما، در دست دشمن باقى مانده. خدايا اگر بنابراين است كه خرمشهر در دست دشمن باشد مرگ حاج احمد را برسان!
سلسله سخنرانى‏هاى حاج احمد و حاج همت در ميان بسيجى‏هاى گردان‏ها تأثير خودش را گذاشت و اين نيروها عزم خودشان را جزم كردند تا آزادى خرمشهر را به چشم خود ببينند. در اين گير و دار محمود شهبازى كماكان به كار شناسايى و آماده‏سازى منطقه عملياتى مشغول بود. از سوى ديگر دشمن بعثى با گسيل نيروهايش به سمت خرمشهر و ايجاد مواضع ايذايى در اطراف اين شهر مشغول شد. علاوه بر ايجاد مواضع و استحكامات غيرقابل عبور كه توسط واحدهاى مهندسى عراق در خرمشهر و اطراف آن ايجاد مى‏شد، واحد توجيه سياسى فرماندهى نيروهاى قادسيه در پيام‏هاى آتشين خود نيروهاى عراقى را به دفاع از خرمشهر كه آن را به مثابه «بالشى براى تكيه بصره» مى‏دانستند، تشويق مى‏كردند. در چنين وضعيتى، خرمشهر براى طرفين جنگ اهميت حياتى پيدا كرد، به طورى كه در دست داشتن اين شهر براى هر كدام از طرفين درگيرى به مثابه خروج رقيب از صحنه نبرد بود.
هم از اين رو بود كه تصميم گيرى براى فرماندهان خودى جهت ادامه نبرد كمى مشكل شد. محمد ابراهيم همت در تشريح اين وضعيت بحرانى مى‏گويد:
در آن وضعيت بحرانى بعد از آن همه درگيرى، ديگر مغزها خسته شده بود! يعنى براى مرحله سوم عمليات الى بيت‏المقدس هيچ كدام از فرماندهان نمى‏دانستند چه تصميمى بگيرند. با آن شرايطى كه پيش آمده بود، ترديد داشتند كه آيا داخل خونين شهر بشوند يا نشوند؟ از طرف ديگر چون تلفات داده بوديم، كيفيت نيروهايمان به شدت افت كرده و همين امر باعث شده بود كه همه ما دو دل شويم كه آيا به داخل خرمشهر برويم يا نرويم؟ اگر برويم آيا ضربه نخواهيم خورد؟
ديگر هيچ كس قدرت تصميم‏گيرى نداشت. تا اينكه قرار شد برادران عزيزمان محسن رضايى و صيادشيرازى به محضر حضرت امام شرفياب بشوند. اين دو برادر خدمت امام رسيدند و به ايشان عرض كردند كه ورود به خرمشهر داراى چنين سختى‏هاست. ما هر چه پيش‏بينى مى‏كنيم، مى‏بينيم نيروهاى ما براى اجراى مرحله نهايى عمليات كافى نيست. استحكامات دشمن فوق‏العاده زياد است و ما نمى‏توانيم به او حمله كنيم. ولى باز در عين حال قادر به تصميم‏گيرى نهايى نيستيم. شما نظر بدهيد كه ما چه كار بكنيم؟ حمله بكنيم يا نكنيم؟
تمام صحبت‏ها را كه مطرح كردند. امام در جواب آنها فرمودند: تا توكلتان چقدر باشد.
به اين ترتيب تصميمات متخذه در جلسات فرماندهى قرارگاه كربلا بر ادامه هر چه سريعتر عمليات معطوف شد.
براساس توجيه طرح مانور تيپ 27 از سوى حاج احمد، گردان‏ها موظف بودند به موازات جاده آسفالت اهواز - خرمشهر در امتداد نوار مرزى حركت كرده به سمت جاده آسفالت خرمشهر - شلمچه پيشروى كنند، سپس محور درگيرى تيپ 27 در نزديكى شلمچه تا اروندرود گسترش مى‏يافت و بدين ترتيب خرمشهر به طور كامل در محاصره مى‏افتاد.
گردان‏هايى كه از تيپ 27 براى اين مرحله از عمليات، بازسازى و آماده عمليات شدند عبارتند از:
1-
گردان حمزه سيدالشهداء به فرماندهى نصرت‏الله قريب
2-
گردان حبيب بن مظاهر به فرماندهى عليرضا موحددانش
3-
گردان مقداد بن اسود به فرماندهى مرتضى مسعودى
4-
گردان انصارالرسول‏صلى الله عليه وآله وسلم به فرماندهى اسماعيل قهرمانى
5-
گردان مسلم بن عقيل به فرماندهى حبيب‏الله مظاهرى
6-
گردان ابوذر غفارى به فرماندهى على‏اصغر رنجبران
7-
گردان ميثم تمار به فرماندهى عباس شعف
8-
گردان عمار ياسر به فرماندهى على‏اكبر حاجى‏پور
9-
گردان مالك اشتر به فرماندهى على‏اكبر هاشمى
10-
گردان بلال حبشى به فرماندهى بهمن نجفى××× 1 از جمع ده نفر فرمانده گردان بالا به جز نصرت الله قريب و مرتضى مسعودى همگى به شهادت رسيدند. ×××

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

پنج شنبه 18 اسفند 1390  12:10 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها