0

فضيلت نيمه شعبان

 
mohsenh
mohsenh
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 1156
محل سکونت : قم

فضيلت نيمه شعبان

نيمه ‏شعبان در اذهان شيعيان و محبان اهل‏بيت ،عليهم‏السلام، به عنوان روز ميلاد نجات بخش موعود معنا و مفهوم مى‏يابد. روز ميلاد بزرگ مردى كه انسانيت، ظهور او را به انتظار نشسته و عدالت‏براى پاى‏بوس قدمش لحظه شمارى مى‏كند.

نيمه شعبان اگر چه شرافتش را وامدار مولود خجسته‏اى است كه در اين روز زمين را با قدوم خويش متبرك ساخته است، اما همه عظمت آن دراين خلاصه نشده و در تقويم عبادى اهل ايمان نيز از جايگاه و مرتبه والايى برخوردار است.

در رواياتى كه از طريق شيعه و اهل‏سنت نقل شده فضيلتهاى بسيارى براى عبادت و راز نياز در شب و روز خجسته نيمه‏شعبان بر شمرده شده است و اين خود تمثيل زيبايى است از اين موضوع كه براى رسيدن به صبح وصال موعود بايد شب وصل با خدا را پشت‏سرگذاشت، و تا زمانى كه منتظر، عمرخويش را در طريق كسب صلاح طى نكند نمى‏تواند شاهد ظهور مصلح موعود باشد.

با توجه به اهميت فراوانى كه در روايات به شب نيمه ‏شعبان ‏داده ‏شده و حتى آن را هم پايه شب قدر شمرده‏اند، در اين مجال برخى از روايتهايى را كه در بيان مقام و منزلت اين شب روحانى وارد شده‏اند مورد بررسى قرار مى‏دهيم. باشد تا خداوند ما را به عظمت اين شب مقدس واقف گرداند و توفيق بهره‏بردارى از بركات آن را عطا فرمايد:

از پيامبر گرامى اسلام ، صلى‏الله‏عليه‏وآله، در زمينه موضوع محل بحث روايتهاى بسيارى نقل شده كه يكى از آنها به اين شرح است:

«شب نيمه شعبان در خواب بودم كه جبرييل به بالين من آمد و گفت: اى محمد! چگونه در اين شب خوابيده‏اى؟ پرسيدم: اى جبرييل! مگر امشب چه شبى است؟ گفت: شب نيمه شعبان است. برخيز اى محمد! پس مرا از جايم بلند كرد و به سوى بقيع برد، در آن حال گفت: سرت را بلند كن! امشب درهاى آسمان گشوده مى‏شوند، درهاى رحمت‏باز مى‏گردند و همه درهاى خوشنودى، آمرزش، بخشش، بازگشت، روزى، نيكى و بخشايش نيز گشوده مى‏شوند. خداوند در اين شب به تعداد موها و پشمهاى چارپايان[بندگانش را از آتش جهنم] آزاد مى‏كند. امشب خداوند زمانهاى مرگ را ثبت و روزيهاى يك سال را تقسيم مى‏كند و همه آنچه را كه در طول سال واقع مى‏شود نازل مى‏سازد. اى محمد! هر كس امشب را با منزه داشتن خداوند (تسبيح)، ذكر يگانگى او (تهليل)، ياد بزرگى او (تكبير)، راز و نياز با او (دعا)، نماز، خواندن قرآن، نمازهاى مستحب (تطوع) و آمرزش خواهى (استغفار) صبح كند، بهشت جايگاه و منزل او خواهد بود و خداوند همه آنچه را كه پيش از اين انجام داده و يا بعد از اين انجام مى‏دهد، خواهد بخشيد ...» (1)

يكى از همسران پيامبر اكرم ، صلى‏الله عليه و آله، حالات ايشان را در شب نيمه شعبان چنين بيان مى‏كند:

«در يكى از شبها كه پيامبر خدا، صلى‏الله عليه و آله، در نزد من بود ناگهان متوجه شدم كه ايشان بستر خود را ترك كرده است، غيرت خاص زنانه به سراغ من آمد و به گمان اينكه حضرت نزد يكى ديگر از همسران خود رفته است‏به جستجوى ايشان پرداختم، اما بناگاه ديدم كه حضرتش مانند جامه‏اى كه بر زمين افتاده باشد به سجده رفته و چنين راز و نياز مى‏كند:

«اصبحت اليك فقيرا خائفا مستجيرا فلا تبدل اسمى و لاتغير جسمى و لاتجهد بلائى و اغفرلى‏»

به سوى تو آمدم در حالى كه تهيدست، ترسان و پناه جويم، پس نام مرا برمگردان، جسم مرا تغيير مده، گرفتاريم را افزون مساز واز من در گذر.

آنگاه سر خود را بلند كرد و بار ديگر به سجده رفت و در آن حال شنيدم كه مى‏فرمود:

«سجد لك سوادى و خيالى و امن بك فوادى هذه يداى بما جنيت على نفسى يا عظيم ترجى لكل عظيم اغفرلى ذنبى العظيم فانه لايغفرالعظيم الاالعظيم‏»

سراپاى وجوم براى تو سجده كرده و قلبم به تو ايمان آورده است; اين دو دست من با همه جنايتى كه برخود روا داشته‏ام، پس اى بزرگى كه براى هركار بزرگى اميدها به سوى تو است; از گناهان بزرگ من در گذر، چرا كه از گناهان بزرگ در نمى‏گذرد مگر پروردگار بزرگ.

بعد از اداى اين كلمات سر خود را بلند كرده و براى سومين بار به سجده رفت و اين جملات را بر زبان جارى ساخت:

«اعوذ برضاك من سخطك و اعوذ بمعافاتك من عقوبتك و اعوذ بك منك انت كما اثنيت على نفسك و فوق ما يقول القائلون‏»

از خشم تو به خوشنوديت پناه مى‏برم، از كيفر تو به بخشش‏ات پناهنده مى‏شوم و از تو به سوى خودت پناه مى‏جويم. تو همان‏گونه‏اى كه خود توصيف كرده‏اى و بالاتر از آنى كه گويندگان مى‏گويند.

لحظاتى ديگر سر از سجده برداشت و دوباره به سجده رفت در حالى كه مى‏فرمود:

«اللهم انى اعوذ بنور وجهك الذى اشرقت له‏السموات و الارض و قشعت‏به‏الظلمات و صلح به امرالاولين و الاخرين ان يحل على غضبك او ينزل على سخطك اعوذبك من زوال نعمتك و فجاة نقمتك و تحويل عافيتك و جميع سخطك لك العتبى فيما استطعت و لاحول و لاقوة الا بك‏»

خدايا به نور وجه تو كه آسمانها و زمين از آن روشن شده، تاريكيها با آن از بين رفته و كار پيشينيان و آيندگان با آن اصلاح شده‏است پناه مى‏برم ، از اينكه به خشم تو گرفتار شوم و يا دشمنى تو بر من نازل شود. پناه مى‏برم به تو از زوال نعمتت، نزول ناگهانى عذابت، دگرگونى سلامتى‏ات و همه آنچه كه خشم تو را در پى دارد. خوشنودى نسبت‏به آنچه من در توان دارم از آن تو است و هيچ حركت و نيرويى نيست مگر به سبب تو.

چون اين حال را از پيامبر ديدم او را رها كردم و شتابان به طرف خانه حركت كردم. نفس‏نفس زنان به خانه رسيدم. وقتى پيامبر ،صلى‏الله عليه و آله، به خانه برگشتند و حال مرا ديدند گفتند: چه شده است كه اينچنين به نفس نفس افتاده‏اى؟

گفتم: من اى رسول خدا به دنبال شما آمده بودم، پس فرمود:

آيا مى‏دانى امشب چه شبى است؟! امشب شب نيمه شعبان است، در اين شب اعمال ثبت مى‏گردند، روزيها قسمت مى‏شوند، زمانهاى مرگ نوشته مى‏شوند و خداوند تعالى همه را مى‏بخشد مگر آنكه به خدا شرك ورزيده يا به قمار نشسته است.يا قطع رحم كرده يا برخوردن شراب مداومت ورزيده يا برانجام گناه اصرار ورزيده است ...» (2)

پرسشى كه با مطالعه روايتهاى بالا به ذهن خطور مى‏كند اين است كه چرا با اينكه در بسيارى از روايات تصريح شده كه تعيين زمان مرگ مردمان و تقسيم روزى آنها در شب قدر و در ماه مبارك رمضان صورت مى‏گيرد، در دو روايت‏ياد شده شب نيمه شعبان به عنوان زمان تقدير امور مزبور ذكر شده است؟

مرحوم سيدبن طاووس (م‏664 ق) در پاسخ پرسش ياد شده مى‏گويد:

«شايد مراد روايات مزبور اين باشد كه تعيين زمان مرگ و تقسيم روزى به صورتى كه احتمال محو و اثبات آن وجود دارد، در شب نيمه شعبان صورت مى‏گيرد، اما تعيين حتمى زمان مرگ و يا تقسيم حتمى روزيها در شب قدر انجام مى‏شود. و شايد مراد آنها اين باشد كه در شب نيمه شعبان امور مزبور در لوح محفوظ تعيين و تقسيم مى‏شوند، ولى تعيين و تقسيم آنها در ميان بندگان در شب قدر واقع مى‏شود. اين احتمال هم وجود دارد كه تعيين و تقسيم امور ياد شده در شب قدر و شب نيمه‏شعبان صورت گيرد، به اين معنا كه در شب نيمه شعبان وعده به تعيين و تقسيم امور مزبور در شب قدر داده مى‏شود. به عبارت ديگر امورى كه در شب قدر تعيين و تقسيم مى‏گردند، در شب نيمه شعبان به آنها وعده داده مى‏شود. همچنان كه اگر پادشاهى در شب نيمه شعبان به شخصى وعده دهد كه در شب قدر مالى را به او مى‏بخشد، در مورد هر دو شب اين تعبير صحيح خواهد بود كه بگوييم مال در آن شب از آن حضرت چنين بخشيده شده است.» (3)

كميل بن زياد از ياران امام على ، عليه‏السلام، چنين روايت مى‏كند كه:

در مسجد بصره در نزد مولايم اميرالمؤمنين نشسته بودم و گروهى از ياران آن حضرت نيز حضور داشتند، در اين ميان يكى از ايشان پرسيد: معناى اين سخن خداوند كه: «فيها يفرق كل امر حكيم‏»; (4) در آن شب هر امرى با حكمت معين و ممتاز مى‏گردد، چيست؟ حضرت فرمودند:

«قسم به كسى كه جان على در دست اوست همه امور نيك و بدى كه بر بندگان جارى مى‏شود، از شب نيمه شعبان تا پايان سال، در اين شب تقسيم مى‏شود. هيچ بنده‏اى نيست كه اين شب را احياء دارد و در آن دعاى خضر بخواند، مگر آنكه دعاى او اجابت‏شود.» پس از آنكه امام از ما جدا شد، شبانه به منزلش رفتم. امام پرسيد: چه شده است اى كميل؟ گفتم اى اميرمؤمنان آمده‏ام تا دعاى خضر را به من بياموزى، فرمود:

بنشين اى كميل! هنگامى كه اين دعا را حفظ كردى خدا را در هر شب جمعه، يا در هر ماه يك شب، يا يك بار در سال يا حداقل يك بار در طول عمرت، با آن بخوان، كه خدا تو را يارى و كفايت مى‏كند و تو را روزى مى‏دهد، و از آمرزش او برخوردار مى‏شوى، اى كميل! به خاطر زمان طولانى كه تو با ما همراه بوده‏اى بر ما لازم است كه درخواست تو را به بهترين شكل پاسخ دهيم، آنگاه دعارا چنين انشاءفرمود...» (5)

شايان ذكر است كه اين دعا همان دعايى است كه امروزه آن را با نام «دعاى كميل‏» مى‏شناسيم.

اميرمؤمنان على ،عليه‏السلام، در روايتى ديگر در فضيلت‏شب نيمه شعبان چنين مى‏گويد:

«در شگفتم از كسى كه چهار شب از سال را به بيهودگى بگذراند: شب عيد فطر، شب عيد قربان، شب نيمه شعبان و اولين شب از ماه رجب‏» (6)

از امام صادق ،عليه‏السلام، روايت‏شده كه پدر بزرگوارشان در پاسخ كسى كه از فضيلت‏شب نيمه شعبان از ايشان پرسيده بود فرمودند:

«اين شب برترين شبها بعد از شب قدر است، خداوند در اين شب فضلش را بربندگان جارى مى‏سازد و از منت‏خويش گناهان آنان را مى‏بخشد، پس تلاش كنيد كه در اين شب به خدا نزديك شويد. همانا اين شب، شبى است كه خداوند به وجود خود سوگند ياد كرده كه در آن درخواست كننده‏اى را، مادام كه درخواست گناه نداشته باشد، از درگاه خود نراند. اين شب، شبى است كه خداوند آن را براى ما خاندان قرار داده است، همچنان كه شب قدر را براى پيامبر ما ،صلى‏الله عليه وآله، قرار داده است. پس بر دعا و ثناى بر خداوند تعالى بكوشيد، كه هر كس در اين شب صدمرتبه خداوند را تسبيح گويد، صد مرتبه حمدش را بر زبان جارى سازد، صد مرتبه زبان به تكبيرش گشايد و صدمرتبه ذكر يگانگى (لااله‏الاالله) او را به زبان آورد، خداوند از سر فضل و احسانى كه بر بندگانش دارد، همه گناهانى را كه او انجام داده بيامرزد و درخواستهاى دنيوى و اخروى او را برآورده سازد، چه درخواستهايى كه برخداوند اظهار كرده و چه درخواستهايى كه اظهار نكرده و خداوند با علم خود بر آنها واقف است و ...» (7)

در اين مجال فرصت پرداختن به همه روايتهايى كه در فضيلت‏شب و روز نيمه شعبان وارد شده‏اند نيست (8) و گمان مى‏كنيم كه روايتهاى يادشده براى ارائه تصويرى روشن از جايگاه برجسته شب نيمه شعبان در ميان ديگر شبهاى سال كافى باشند. اما چنانكه در ابتداى سخن نيز گفته شد، شرافت اين شب خجسته، علاوه بر همه آنچه كه بيان شد، به اعتبار مولود مباركى است كه در اين شب قدم به عرصه خاك نهاده است. وجود مقدسى كه سالها پيش از تولدش مژده ميلاد او به مسلمانان داده شده بود و شايد همه عظمت اين شب و تكريم و بزرگداشتى كه در كلمات معصومان ،عليهم‏السلام، از آن شده است‏به خاطر وجود همين مولود مبارك باشد. چنانكه بزرگانى چون سيدبن‏طاووس به اين موضوع اشاره كرده و بر همگان لازم دانسته‏اند كه در اين شب خداى خويش را به سبب منت‏بزرگى كه با ميلاد امام عصر ،عليه‏السلام، بر آنها نهاده سپاس گويند و تا آنجا كه در توان دارند شكر اين نعمت الهى را به جاى آورند. (9)

در يكى از دعاهايى كه در شب نيمه شعبان وارد شده است چنين مى‏خوانيم:

«اللهم بحق ليلتنا هذه و مولودها و حجتك و موعودها التى قرنت الى فضلها فضلا فتمت كلمتك صدقا و عدلا لا مبدل لكلماتك ...» (10)

بار خدايا تو را مى‏خوانيم به حق اين شب و مولود آن، و به حق حجتت و موعود اين شب، كه فضيلتى ديگر بر فضيلت آن افزودى و سخن تو از روى راستى و عدالت‏به حد كمال رسيده و هيچ كس را ياراى تبديل و تغيير سخنان تو نيست.

مطابق روايتهاى بسيارى كه شيعه و اهل سنت آنها را نقل كرده‏اند ميلاد خجسته امام عصر ، عليه‏السلام، در شب نيمه شعبان سال 255 ق واقع شده و باعث مزيد فضيلت اين شب مبارك گشته است. (11)

در پايان اين مقاله به عنوان حسن ختام گزارشى را از شب ميلاد امام عصر عليه‏السلام به نقل از حكيمه خاتون دختر بزرگوار امام جواد ،عليه‏السلام، و عمه بزرگوار امام حسن عسكرى ،عليه‏السلام، نقل مى‏كنيم، ايشان مى‏فرمايد:

«ابو محمدحسن‏بن‏على ،عليه‏السلام، به دنبال من فرستاد و فرمود: اى عمه! امشب روزه‏ات را با ما افطار كن زيرا امشب شب نيمه‏شعبان است و خداوند در اين شب آن حجتى را كه حجت او در زمين است آشكار مى‏سازد. پرسيدم: مادر او كيست؟ فرمود: نرجس، عرض كردم: خدا مرا فداى شما گرداند، به خدا قسم در او هيچ اثرى از حاملگى نيست! فرمود: موضوع اين چنين است كه مى‏گويم، حكيمه خاتون ادامه مى‏دهد: من [به خانه امام عسكرى] درآمدم، پس از آنكه سلام كردم و نشستم نرجس پيش من آمد و در حالى كه كفشهاى مرا از پايم بيرون مى‏آورد گفت: اى بانوى من چگونه شب كردى؟ گفتم: بلكه تو بانوى من و بانوى خاندان منى. سخن مرا انكار كرد و گفت: چه شده است عمه؟ به او گفتم: دختر جان خداوند تبارك و تعالى در همين شب به تو فرزند پسرى عطا مى‏كند كه سرور دنيا و آخرت خواهد بود. نرجس از حيا در جاى خود نشست. وقتى از نماز عشاء فارغ شدم و افطار كردم، به بستر رفتم و خوابيدم، در نيمه‏هاى شب براى نماز برخاستم، نمازم را تمام كردم، در حالى كه هنوز نرجس خوابيده بود و اثرى از زايمان در او نبود. تعقيب نماز را به جاى آوردم و خوابيدم، اما لحظاتى بعد وحشت زده از خواب بيدار شدم. كه در اين موقع نرجس هم برخاست و به نماز ايستاد.

حكيمه مى‏گويد: در همين حال شك و ترديد به سراغ من آمد، اما ناگهان ابومحمد[امام حسن عسكرى] ، عليه‏السلام، از همان جا كه نشسته بود ندا برآورد: اى عمه! شتاب مكن كه آن امر نزديك شده‏است. حكيمه ادامه مى‏دهد: در حال خواندن سوره‏هاى سجده و يس بودم كه نرجس با اضطراب از خواب بيدار شد، من با شتاب پيش او رفتم و گفتم: نام خدا بر تو باد، آيا چيزى احساس كردى؟ گفت: بله، عمه جان. به او گفتم: بر خودت مسلط باش و آرامشت را حفظ كن، كه اين همان است كه به تو گفتم. حكيمه ادامه مى‏دهد: دقايقى كوتاه خواب به سراغ من آمد و در همين موقع بود كه حالت زايمان به نرجس دست داد و من به سبب حركت نوزاد بيدار شدم، جامه را از روى او كنار زدم و ديدم كه او اعضاى سجده را به زمين گذاشته و در حال سجده است، او را در آغوش گرفتم و با تعجب ديدم كه او كاملا پاكيزه است و از آثار ولادت چيزى بر او نمانده است. در اين هنگام ابومحمد[امام حسن عسكرى] عليه‏السلام ندا برآورد كه: اى عمه! پسرم را نزد من بياور. نوزاد را به سوى او بردم، آن حضرت دستانش را زير رانها و كمر او قرار داد و پاهاى او را برسينه خود گذاشت، آنگاه زبانش را در دهان او كرد و دستانش را بر چشمها و گوشها و مفاصل او كشيد و بعد از آن گفت: پسرم! سخن بگو و آن نوزاد زبان گشود و گفت: شهادت مى‏دهم كه خدايى جز خداى يكتا نيست و هيچ شريكى براى او وجود ندارد و شهادت مى‏دهم كه محمد ،صلى‏الله‏عليه‏وآله، فرستاده خداست. آنگاه بر اميرمؤمنان ،عليه‏السلام، و ساير امامان درود فرستاد تا به نام پدرش رسيد ...» (12)

اميدواريم كه خداوند به بركت مولود با عظمت‏شب نيمه شعبان به همه ما توفيق درك فضيلت‏هاى اين شب خجسته را عطا فرمايد و همه ما را از زمره ياوران و خدمتگزاران مولود اين شب قرار دهد.
1. ابن طاووس ، على بن موسى ، اقبال‏الاعمال، ص 212، بيروت، مؤسسه‏الاعلمى‏للمطبوعات،1417 ق; المجلسى ، محمدباقر ، بحارالانوار، ج 98، ص‏413، بيروت، مؤسسه‏الوفاء،1403 ق.

2. ابن‏طاووس، على بن موسى، همان، صص‏217 -216.

3. همان ، ص 214.

4. سوره دخان (44) آيه 4.(لازم به توضيح است كه غالب مفسران آيه يادشده را ناظر به شب قدر دانسته‏اند.ر.ك: الطباطبايى، سيدمحمدحسين ، تفسيرالميزان ، ج 18 ، ص 130، قم ، انتشارات اسلامى.)

5.ابن طاووس، على بن موسى ، همان ، ص 220.

6.المجلسى، محمدباقر، همان ، ج 94، ص‏87، ح 12.

7.ابن ‏طاووس ، على بن موسى، همان ، ص‏209; المجلسى ، محمدباقر ، همان ، ج 94 الصدوق ، محمدبن على بن الحسين ، همان ، ج 2، ص 424، ح 1.

8.ابن ‏طاووس ، على بن موسى، همان ص‏209; المجلسى ، محمدباقر ، همان ، ج 94 ، ص 85، ح 5.

9.ر.ك: ابن ‏طاووس، على بن موسى، همان، صص‏237-207; المجلسى، محمدباقر، همان.

10.اب ‏طاووس، على بن موسى، همان ، ص‏219.

11. ر. ك: الكلينى، محمدبن يعقوب، الكافى، ج‏1، ص 514، تهران ، دارالكتب‏الاسلاميه، 1365، الصدوق، محمدبن على‏بن‏الحسين، كمال ‏الدين و تمام‏ال نعمة، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1395ق، ج 2، ص‏432; شبراوى، عبدالله بن محمد، الاتحاف تجب الاشراف، ص‏179; ابن صباغ‏المالكى، نورالدين على بن محمد، الفصول المهمة فى معرفة الائمة ، ص 310.

12. الصدوق ، محمدبن على‏بن‏الحسين، همان، ج 2، ص 424، ح 1; المجلسى، محمدباقر، همان، ج 51، ص 2.

منبع:http://yamojir.com

چهارشنبه 17 اسفند 1390  1:27 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها