نيمه شعبان در اذهان شيعيان و محبان اهلبيت ،عليهمالسلام، به عنوان روز ميلاد نجات بخش موعود معنا و مفهوم مىيابد. روز ميلاد بزرگ مردى كه انسانيت، ظهور او را به انتظار نشسته و عدالتبراى پاىبوس قدمش لحظه شمارى مىكند.
نيمه شعبان اگر چه شرافتش را وامدار مولود خجستهاى است كه در اين روز زمين را با قدوم خويش متبرك ساخته است، اما همه عظمت آن دراين خلاصه نشده و در تقويم عبادى اهل ايمان نيز از جايگاه و مرتبه والايى برخوردار است.
در رواياتى كه از طريق شيعه و اهلسنت نقل شده فضيلتهاى بسيارى براى عبادت و راز نياز در شب و روز خجسته نيمهشعبان بر شمرده شده است و اين خود تمثيل زيبايى است از اين موضوع كه براى رسيدن به صبح وصال موعود بايد شب وصل با خدا را پشتسرگذاشت، و تا زمانى كه منتظر، عمرخويش را در طريق كسب صلاح طى نكند نمىتواند شاهد ظهور مصلح موعود باشد.
با توجه به اهميت فراوانى كه در روايات به شب نيمه شعبان داده شده و حتى آن را هم پايه شب قدر شمردهاند، در اين مجال برخى از روايتهايى را كه در بيان مقام و منزلت اين شب روحانى وارد شدهاند مورد بررسى قرار مىدهيم. باشد تا خداوند ما را به عظمت اين شب مقدس واقف گرداند و توفيق بهرهبردارى از بركات آن را عطا فرمايد:
از پيامبر گرامى اسلام ، صلىاللهعليهوآله، در زمينه موضوع محل بحث روايتهاى بسيارى نقل شده كه يكى از آنها به اين شرح است:
«شب نيمه شعبان در خواب بودم كه جبرييل به بالين من آمد و گفت: اى محمد! چگونه در اين شب خوابيدهاى؟ پرسيدم: اى جبرييل! مگر امشب چه شبى است؟ گفت: شب نيمه شعبان است. برخيز اى محمد! پس مرا از جايم بلند كرد و به سوى بقيع برد، در آن حال گفت: سرت را بلند كن! امشب درهاى آسمان گشوده مىشوند، درهاى رحمتباز مىگردند و همه درهاى خوشنودى، آمرزش، بخشش، بازگشت، روزى، نيكى و بخشايش نيز گشوده مىشوند. خداوند در اين شب به تعداد موها و پشمهاى چارپايان[بندگانش را از آتش جهنم] آزاد مىكند. امشب خداوند زمانهاى مرگ را ثبت و روزيهاى يك سال را تقسيم مىكند و همه آنچه را كه در طول سال واقع مىشود نازل مىسازد. اى محمد! هر كس امشب را با منزه داشتن خداوند (تسبيح)، ذكر يگانگى او (تهليل)، ياد بزرگى او (تكبير)، راز و نياز با او (دعا)، نماز، خواندن قرآن، نمازهاى مستحب (تطوع) و آمرزش خواهى (استغفار) صبح كند، بهشت جايگاه و منزل او خواهد بود و خداوند همه آنچه را كه پيش از اين انجام داده و يا بعد از اين انجام مىدهد، خواهد بخشيد ...» (1)
يكى از همسران پيامبر اكرم ، صلىالله عليه و آله، حالات ايشان را در شب نيمه شعبان چنين بيان مىكند:
«در يكى از شبها كه پيامبر خدا، صلىالله عليه و آله، در نزد من بود ناگهان متوجه شدم كه ايشان بستر خود را ترك كرده است، غيرت خاص زنانه به سراغ من آمد و به گمان اينكه حضرت نزد يكى ديگر از همسران خود رفته استبه جستجوى ايشان پرداختم، اما بناگاه ديدم كه حضرتش مانند جامهاى كه بر زمين افتاده باشد به سجده رفته و چنين راز و نياز مىكند:
«اصبحت اليك فقيرا خائفا مستجيرا فلا تبدل اسمى و لاتغير جسمى و لاتجهد بلائى و اغفرلى»
به سوى تو آمدم در حالى كه تهيدست، ترسان و پناه جويم، پس نام مرا برمگردان، جسم مرا تغيير مده، گرفتاريم را افزون مساز واز من در گذر.
آنگاه سر خود را بلند كرد و بار ديگر به سجده رفت و در آن حال شنيدم كه مىفرمود:
«سجد لك سوادى و خيالى و امن بك فوادى هذه يداى بما جنيت على نفسى يا عظيم ترجى لكل عظيم اغفرلى ذنبى العظيم فانه لايغفرالعظيم الاالعظيم»
سراپاى وجوم براى تو سجده كرده و قلبم به تو ايمان آورده است; اين دو دست من با همه جنايتى كه برخود روا داشتهام، پس اى بزرگى كه براى هركار بزرگى اميدها به سوى تو است; از گناهان بزرگ من در گذر، چرا كه از گناهان بزرگ در نمىگذرد مگر پروردگار بزرگ.
بعد از اداى اين كلمات سر خود را بلند كرده و براى سومين بار به سجده رفت و اين جملات را بر زبان جارى ساخت:
«اعوذ برضاك من سخطك و اعوذ بمعافاتك من عقوبتك و اعوذ بك منك انت كما اثنيت على نفسك و فوق ما يقول القائلون»
از خشم تو به خوشنوديت پناه مىبرم، از كيفر تو به بخششات پناهنده مىشوم و از تو به سوى خودت پناه مىجويم. تو همانگونهاى كه خود توصيف كردهاى و بالاتر از آنى كه گويندگان مىگويند.
لحظاتى ديگر سر از سجده برداشت و دوباره به سجده رفت در حالى كه مىفرمود:
«اللهم انى اعوذ بنور وجهك الذى اشرقت لهالسموات و الارض و قشعتبهالظلمات و صلح به امرالاولين و الاخرين ان يحل على غضبك او ينزل على سخطك اعوذبك من زوال نعمتك و فجاة نقمتك و تحويل عافيتك و جميع سخطك لك العتبى فيما استطعت و لاحول و لاقوة الا بك»
خدايا به نور وجه تو كه آسمانها و زمين از آن روشن شده، تاريكيها با آن از بين رفته و كار پيشينيان و آيندگان با آن اصلاح شدهاست پناه مىبرم ، از اينكه به خشم تو گرفتار شوم و يا دشمنى تو بر من نازل شود. پناه مىبرم به تو از زوال نعمتت، نزول ناگهانى عذابت، دگرگونى سلامتىات و همه آنچه كه خشم تو را در پى دارد. خوشنودى نسبتبه آنچه من در توان دارم از آن تو است و هيچ حركت و نيرويى نيست مگر به سبب تو.
چون اين حال را از پيامبر ديدم او را رها كردم و شتابان به طرف خانه حركت كردم. نفسنفس زنان به خانه رسيدم. وقتى پيامبر ،صلىالله عليه و آله، به خانه برگشتند و حال مرا ديدند گفتند: چه شده است كه اينچنين به نفس نفس افتادهاى؟
گفتم: من اى رسول خدا به دنبال شما آمده بودم، پس فرمود:
آيا مىدانى امشب چه شبى است؟! امشب شب نيمه شعبان است، در اين شب اعمال ثبت مىگردند، روزيها قسمت مىشوند، زمانهاى مرگ نوشته مىشوند و خداوند تعالى همه را مىبخشد مگر آنكه به خدا شرك ورزيده يا به قمار نشسته است.يا قطع رحم كرده يا برخوردن شراب مداومت ورزيده يا برانجام گناه اصرار ورزيده است ...» (2)
پرسشى كه با مطالعه روايتهاى بالا به ذهن خطور مىكند اين است كه چرا با اينكه در بسيارى از روايات تصريح شده كه تعيين زمان مرگ مردمان و تقسيم روزى آنها در شب قدر و در ماه مبارك رمضان صورت مىگيرد، در دو روايتياد شده شب نيمه شعبان به عنوان زمان تقدير امور مزبور ذكر شده است؟
مرحوم سيدبن طاووس (م664 ق) در پاسخ پرسش ياد شده مىگويد:
«شايد مراد روايات مزبور اين باشد كه تعيين زمان مرگ و تقسيم روزى به صورتى كه احتمال محو و اثبات آن وجود دارد، در شب نيمه شعبان صورت مىگيرد، اما تعيين حتمى زمان مرگ و يا تقسيم حتمى روزيها در شب قدر انجام مىشود. و شايد مراد آنها اين باشد كه در شب نيمه شعبان امور مزبور در لوح محفوظ تعيين و تقسيم مىشوند، ولى تعيين و تقسيم آنها در ميان بندگان در شب قدر واقع مىشود. اين احتمال هم وجود دارد كه تعيين و تقسيم امور ياد شده در شب قدر و شب نيمهشعبان صورت گيرد، به اين معنا كه در شب نيمه شعبان وعده به تعيين و تقسيم امور مزبور در شب قدر داده مىشود. به عبارت ديگر امورى كه در شب قدر تعيين و تقسيم مىگردند، در شب نيمه شعبان به آنها وعده داده مىشود. همچنان كه اگر پادشاهى در شب نيمه شعبان به شخصى وعده دهد كه در شب قدر مالى را به او مىبخشد، در مورد هر دو شب اين تعبير صحيح خواهد بود كه بگوييم مال در آن شب از آن حضرت چنين بخشيده شده است.» (3)
كميل بن زياد از ياران امام على ، عليهالسلام، چنين روايت مىكند كه:
در مسجد بصره در نزد مولايم اميرالمؤمنين نشسته بودم و گروهى از ياران آن حضرت نيز حضور داشتند، در اين ميان يكى از ايشان پرسيد: معناى اين سخن خداوند كه: «فيها يفرق كل امر حكيم»; (4) در آن شب هر امرى با حكمت معين و ممتاز مىگردد، چيست؟ حضرت فرمودند:
«قسم به كسى كه جان على در دست اوست همه امور نيك و بدى كه بر بندگان جارى مىشود، از شب نيمه شعبان تا پايان سال، در اين شب تقسيم مىشود. هيچ بندهاى نيست كه اين شب را احياء دارد و در آن دعاى خضر بخواند، مگر آنكه دعاى او اجابتشود.» پس از آنكه امام از ما جدا شد، شبانه به منزلش رفتم. امام پرسيد: چه شده است اى كميل؟ گفتم اى اميرمؤمنان آمدهام تا دعاى خضر را به من بياموزى، فرمود:
بنشين اى كميل! هنگامى كه اين دعا را حفظ كردى خدا را در هر شب جمعه، يا در هر ماه يك شب، يا يك بار در سال يا حداقل يك بار در طول عمرت، با آن بخوان، كه خدا تو را يارى و كفايت مىكند و تو را روزى مىدهد، و از آمرزش او برخوردار مىشوى، اى كميل! به خاطر زمان طولانى كه تو با ما همراه بودهاى بر ما لازم است كه درخواست تو را به بهترين شكل پاسخ دهيم، آنگاه دعارا چنين انشاءفرمود...» (5)
شايان ذكر است كه اين دعا همان دعايى است كه امروزه آن را با نام «دعاى كميل» مىشناسيم.
اميرمؤمنان على ،عليهالسلام، در روايتى ديگر در فضيلتشب نيمه شعبان چنين مىگويد:
«در شگفتم از كسى كه چهار شب از سال را به بيهودگى بگذراند: شب عيد فطر، شب عيد قربان، شب نيمه شعبان و اولين شب از ماه رجب» (6)
از امام صادق ،عليهالسلام، روايتشده كه پدر بزرگوارشان در پاسخ كسى كه از فضيلتشب نيمه شعبان از ايشان پرسيده بود فرمودند:
«اين شب برترين شبها بعد از شب قدر است، خداوند در اين شب فضلش را بربندگان جارى مىسازد و از منتخويش گناهان آنان را مىبخشد، پس تلاش كنيد كه در اين شب به خدا نزديك شويد. همانا اين شب، شبى است كه خداوند به وجود خود سوگند ياد كرده كه در آن درخواست كنندهاى را، مادام كه درخواست گناه نداشته باشد، از درگاه خود نراند. اين شب، شبى است كه خداوند آن را براى ما خاندان قرار داده است، همچنان كه شب قدر را براى پيامبر ما ،صلىالله عليه وآله، قرار داده است. پس بر دعا و ثناى بر خداوند تعالى بكوشيد، كه هر كس در اين شب صدمرتبه خداوند را تسبيح گويد، صد مرتبه حمدش را بر زبان جارى سازد، صد مرتبه زبان به تكبيرش گشايد و صدمرتبه ذكر يگانگى (لاالهالاالله) او را به زبان آورد، خداوند از سر فضل و احسانى كه بر بندگانش دارد، همه گناهانى را كه او انجام داده بيامرزد و درخواستهاى دنيوى و اخروى او را برآورده سازد، چه درخواستهايى كه برخداوند اظهار كرده و چه درخواستهايى كه اظهار نكرده و خداوند با علم خود بر آنها واقف است و ...» (7)
در اين مجال فرصت پرداختن به همه روايتهايى كه در فضيلتشب و روز نيمه شعبان وارد شدهاند نيست (8) و گمان مىكنيم كه روايتهاى يادشده براى ارائه تصويرى روشن از جايگاه برجسته شب نيمه شعبان در ميان ديگر شبهاى سال كافى باشند. اما چنانكه در ابتداى سخن نيز گفته شد، شرافت اين شب خجسته، علاوه بر همه آنچه كه بيان شد، به اعتبار مولود مباركى است كه در اين شب قدم به عرصه خاك نهاده است. وجود مقدسى كه سالها پيش از تولدش مژده ميلاد او به مسلمانان داده شده بود و شايد همه عظمت اين شب و تكريم و بزرگداشتى كه در كلمات معصومان ،عليهمالسلام، از آن شده استبه خاطر وجود همين مولود مبارك باشد. چنانكه بزرگانى چون سيدبنطاووس به اين موضوع اشاره كرده و بر همگان لازم دانستهاند كه در اين شب خداى خويش را به سبب منتبزرگى كه با ميلاد امام عصر ،عليهالسلام، بر آنها نهاده سپاس گويند و تا آنجا كه در توان دارند شكر اين نعمت الهى را به جاى آورند. (9)
در يكى از دعاهايى كه در شب نيمه شعبان وارد شده است چنين مىخوانيم:
«اللهم بحق ليلتنا هذه و مولودها و حجتك و موعودها التى قرنت الى فضلها فضلا فتمت كلمتك صدقا و عدلا لا مبدل لكلماتك ...» (10)
بار خدايا تو را مىخوانيم به حق اين شب و مولود آن، و به حق حجتت و موعود اين شب، كه فضيلتى ديگر بر فضيلت آن افزودى و سخن تو از روى راستى و عدالتبه حد كمال رسيده و هيچ كس را ياراى تبديل و تغيير سخنان تو نيست.
مطابق روايتهاى بسيارى كه شيعه و اهل سنت آنها را نقل كردهاند ميلاد خجسته امام عصر ، عليهالسلام، در شب نيمه شعبان سال 255 ق واقع شده و باعث مزيد فضيلت اين شب مبارك گشته است. (11)
در پايان اين مقاله به عنوان حسن ختام گزارشى را از شب ميلاد امام عصر عليهالسلام به نقل از حكيمه خاتون دختر بزرگوار امام جواد ،عليهالسلام، و عمه بزرگوار امام حسن عسكرى ،عليهالسلام، نقل مىكنيم، ايشان مىفرمايد:
«ابو محمدحسنبنعلى ،عليهالسلام، به دنبال من فرستاد و فرمود: اى عمه! امشب روزهات را با ما افطار كن زيرا امشب شب نيمهشعبان است و خداوند در اين شب آن حجتى را كه حجت او در زمين است آشكار مىسازد. پرسيدم: مادر او كيست؟ فرمود: نرجس، عرض كردم: خدا مرا فداى شما گرداند، به خدا قسم در او هيچ اثرى از حاملگى نيست! فرمود: موضوع اين چنين است كه مىگويم، حكيمه خاتون ادامه مىدهد: من [به خانه امام عسكرى] درآمدم، پس از آنكه سلام كردم و نشستم نرجس پيش من آمد و در حالى كه كفشهاى مرا از پايم بيرون مىآورد گفت: اى بانوى من چگونه شب كردى؟ گفتم: بلكه تو بانوى من و بانوى خاندان منى. سخن مرا انكار كرد و گفت: چه شده است عمه؟ به او گفتم: دختر جان خداوند تبارك و تعالى در همين شب به تو فرزند پسرى عطا مىكند كه سرور دنيا و آخرت خواهد بود. نرجس از حيا در جاى خود نشست. وقتى از نماز عشاء فارغ شدم و افطار كردم، به بستر رفتم و خوابيدم، در نيمههاى شب براى نماز برخاستم، نمازم را تمام كردم، در حالى كه هنوز نرجس خوابيده بود و اثرى از زايمان در او نبود. تعقيب نماز را به جاى آوردم و خوابيدم، اما لحظاتى بعد وحشت زده از خواب بيدار شدم. كه در اين موقع نرجس هم برخاست و به نماز ايستاد.
حكيمه مىگويد: در همين حال شك و ترديد به سراغ من آمد، اما ناگهان ابومحمد[امام حسن عسكرى] ، عليهالسلام، از همان جا كه نشسته بود ندا برآورد: اى عمه! شتاب مكن كه آن امر نزديك شدهاست. حكيمه ادامه مىدهد: در حال خواندن سورههاى سجده و يس بودم كه نرجس با اضطراب از خواب بيدار شد، من با شتاب پيش او رفتم و گفتم: نام خدا بر تو باد، آيا چيزى احساس كردى؟ گفت: بله، عمه جان. به او گفتم: بر خودت مسلط باش و آرامشت را حفظ كن، كه اين همان است كه به تو گفتم. حكيمه ادامه مىدهد: دقايقى كوتاه خواب به سراغ من آمد و در همين موقع بود كه حالت زايمان به نرجس دست داد و من به سبب حركت نوزاد بيدار شدم، جامه را از روى او كنار زدم و ديدم كه او اعضاى سجده را به زمين گذاشته و در حال سجده است، او را در آغوش گرفتم و با تعجب ديدم كه او كاملا پاكيزه است و از آثار ولادت چيزى بر او نمانده است. در اين هنگام ابومحمد[امام حسن عسكرى] عليهالسلام ندا برآورد كه: اى عمه! پسرم را نزد من بياور. نوزاد را به سوى او بردم، آن حضرت دستانش را زير رانها و كمر او قرار داد و پاهاى او را برسينه خود گذاشت، آنگاه زبانش را در دهان او كرد و دستانش را بر چشمها و گوشها و مفاصل او كشيد و بعد از آن گفت: پسرم! سخن بگو و آن نوزاد زبان گشود و گفت: شهادت مىدهم كه خدايى جز خداى يكتا نيست و هيچ شريكى براى او وجود ندارد و شهادت مىدهم كه محمد ،صلىاللهعليهوآله، فرستاده خداست. آنگاه بر اميرمؤمنان ،عليهالسلام، و ساير امامان درود فرستاد تا به نام پدرش رسيد ...» (12)
اميدواريم كه خداوند به بركت مولود با عظمتشب نيمه شعبان به همه ما توفيق درك فضيلتهاى اين شب خجسته را عطا فرمايد و همه ما را از زمره ياوران و خدمتگزاران مولود اين شب قرار دهد.
1. ابن طاووس ، على بن موسى ، اقبالالاعمال، ص 212، بيروت، مؤسسهالاعلمىللمطبوعات،1417 ق; المجلسى ، محمدباقر ، بحارالانوار، ج 98، ص413، بيروت، مؤسسهالوفاء،1403 ق.
2. ابنطاووس، على بن موسى، همان، صص217 -216.
3. همان ، ص 214.
4. سوره دخان (44) آيه 4.(لازم به توضيح است كه غالب مفسران آيه يادشده را ناظر به شب قدر دانستهاند.ر.ك: الطباطبايى، سيدمحمدحسين ، تفسيرالميزان ، ج 18 ، ص 130، قم ، انتشارات اسلامى.)
5.ابن طاووس، على بن موسى ، همان ، ص 220.
6.المجلسى، محمدباقر، همان ، ج 94، ص87، ح 12.
7.ابن طاووس ، على بن موسى، همان ، ص209; المجلسى ، محمدباقر ، همان ، ج 94 الصدوق ، محمدبن على بن الحسين ، همان ، ج 2، ص 424، ح 1.
8.ابن طاووس ، على بن موسى، همان ص209; المجلسى ، محمدباقر ، همان ، ج 94 ، ص 85، ح 5.
9.ر.ك: ابن طاووس، على بن موسى، همان، صص237-207; المجلسى، محمدباقر، همان.
10.اب طاووس، على بن موسى، همان ، ص219.
11. ر. ك: الكلينى، محمدبن يعقوب، الكافى، ج1، ص 514، تهران ، دارالكتبالاسلاميه، 1365، الصدوق، محمدبن علىبنالحسين، كمال الدين و تمامال نعمة، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1395ق، ج 2، ص432; شبراوى، عبدالله بن محمد، الاتحاف تجب الاشراف، ص179; ابن صباغالمالكى، نورالدين على بن محمد، الفصول المهمة فى معرفة الائمة ، ص 310.
12. الصدوق ، محمدبن علىبنالحسين، همان، ج 2، ص 424، ح 1; المجلسى، محمدباقر، همان، ج 51، ص 2.
منبع:http://yamojir.com