بايد دانست كه روايات و احاديثى كه دلالت بر ولادت و وجود حضرت ولى عصر علیه السلام دارد بسيار است و سيد علامه مير محمد صادق خاتون آبادى در كتاب اربعين مى فرمايد: در كتب معتبر شيعه بيش از هزار حديث روايت شده در ولادت حضرت مهدى علیه السلام و غيبت او و آنكه امام دوازدهم است و نسل امام حسن عسكرى علیه السلام است و اكثر آن احاديث مقرون به اعجاز است.
گزارش و تفصيلات ولادت سراسر بركت امام، در كتب معتبر و اخبار، مشروحاً بيان شده است; از جمله اين اخبار روايتى است كه در ينابيع الموده، ص449 و 451 فاضل قندوزى كه از علماى اهل سنّت است و شيخ طوسى در كتاب غيبت و شيوخ ديگر روايت كرده اند و صدوق در كتاب كمال الدين به سند صحيح و معتبر از جناب موسى بن محمد بن قاسم بن حمزة بن موسى بن جعفر علیهما السلام از حضرت حكيمه خاتون دختر والامقام امام محمد تقى علیه السلام كه از بانوان با عظمت و شخصيّت و فضيلت خاندان رسالت است، حديث كرده است.
حكيمه فرمود: امام حسن عسكرى علیه السلام فرستاد (فردى را) نزد من كه عمه امشب در نزد ما افطار كن كه شب نيمه شعبان است و خداوند حجت را در اين شب ظاهر فرمايد و او حجت خدا در زمين است.
من عرض كردم: مادرش كيست؟
فرمود: نرجس.
گفتم: فدايت شوم، به خدا سوگند در او اثرى نيست.
فرمود: همين است كه براى تو مى گويم.
حكيمه گفت: پس آمدم چون سلام كردم و نشستم نرجس خواست پاى افزارم را بيرون آورد، گفت: اى سيده من و سيده خاندان من، چگونه شب كردى؟
گفتم: بلكه تو سيده من و سيده خاندان منى.
گفت: اى عمه اين چه سخن است؟!
گفتم: اى دخترم، خدا امشب به تو پسرى كرامت فرمايد كه در دنيا و آخرت آقا است; پس او خجلت كشيد و حيا كرد، وقتى از نماز عشا فارغ شدم افطار كردم و در بستر خوابيدم چون نيمه شب رسيد برخاستم براى نماز شب، نماز را خواندم و فارغ شدم و نرجس همچنان در خواب و راحت بود، من نشستم براى تعقيب و سپس خوابيدم و هراسان بيدار شدم، او هم چنان خواب بود پس برخاست نماز شب را خواند و خوابيد.
حكيمه فرمود: براى فحص از صبح بيرون آمدم فجر اوّل ظاهر شده بود، هنوز نرجس در خواب بود، در شك افتادم، امام فرياد زد، عمه شتاب مكن كه مطلب نزديك گرديده. گفت: نشستم و سوره الم سجده و يس خواندم كه ناگاه نرجس هراسناك بيدار شد، من به بالينش شتافتم و گفتم:
«بسم الله عليك» آيا چيزى احساس مى كنى؟
گفت: بله، اى عمه.
گفتم: آسوده خاطر باش همان است كه به تو گفتم.
حكيمه گفت: پس مرا سستى و از خود بى خودى فرا گرفت و او نيز چنين شد، وقتى به حس آقايم بيدار شدم، جامه را از روى نرجس به يك سو زدم و آقاى خود را ديدم كه در حال سجده است و مواضع سجودش را بر زمين گذارده، او را در بر گرفتم ديدم نظيف و پاكيزه است، حضرت امام حسن عسكرى به من صيحه زد: اى عمه پسرم را به نزد من بياور.
او را نزد امام بردم، امام دستهايش را زير دوران و پشت او گذارد و پاهايش را در سينه خود قرار داد و زبانش را در دهان او نهاد و دست بر چشمها و گوش و مفاصلش كشيد.
پس فرمود: سخن بگو اى پسرم.
فرمود: «أشهد أن لا اله الا الله وحده لا شريك له وان محمداً رسول الله» سپس بر اميرالمؤمنين و بر امامان تا پدرش صلوات فرستاد و سكوت فرمود.
امام فرمود: او را نزد مادرش ببر تا به او سلام كند و به نزد من آور; پس او را نزد مادش بردم، به مادرش سلام كرد، سپس او را برگرداندم در مجلس امام گذاردم. فرمود: اى عمه روز هفتم كه شد نزد ما بيا. حكيمه فرمود: بامدادان رفتم كه به امام سلام عرض كنم، پرده را بالا زدم تا از آقاى خود تفقد كنم او را نديدم گفتم: فدايت شوم چه شد آقاى من؟ فرمود: اى عمه او را به آن كس سپردم كه مادر موسى او را به او سپرد.
حكيمه گفت: روز هفتم كه شد به نزد آن حضرت رفتم و سلام كردم و نشستم.
امام فرمود: پسرم را به نزد من بياور، پس من آقايم را در حالى كه در پارچه اى بود به نزد آن حضرت بردم با او مانند روز اول رفتار كرد، پس زبان در دهانش گذارد مثل آنكه شير و عسل به او مى دهد سپس فرمود: سخن بگو:
گفت: اشهد ان لا اله الا الله و صلوات بر محمد و اميرالمؤمنين و امامان تا پدرش ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ فرستاد و اين آيه را تلاوت كرد:
(بسم الله الرحمن الرحيم ونريد أن نمنّ على الذين استضعفوا في الارض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثين ونمكن لهم في الارض ونُري فرعون وهامان وجنودهما منهم ما كانوا يحذرون) .
موسى بن محمد بن قاسم، راوى حديث گفت: اين سرگذشت را از عقيد خادم پرسيدم گفت: حكيمه راست فرموده است1.
صدوق در حديثى كه در نهايت اعتبار و اعتماد است به واسطه احمد بن الحسن بن عبدالله بن مهران امى عروضى ازدى از احمد بن حسين قمى روايت كرده كه چون خلف صالح متولد شد از ناحيه حضرت امام حسن عسكرى 7 نامه اى براى جدم احمد بن اسحاق رسيد به دست خط آن حضرت كه توقيعات به همان خط وارد مى شد در آن مكتوب بود، براى ما مولودى ولادت يافت بايد در نزد تو مستور و از مردم پنهان بماند زيرا آن را بر كسى ظاهر نمى كنيم مگر نزديكتر را به واسطه نزديكى او و ولى را به جهت ولايتش، دوست داشتيم اعلام آن را به تو تا خدا تو را به آن مسرور سازد مانند آنكه ما را به آن مسرور ساخت2.
و در روايت مسعودى است كه احمد بن اسحاق به حضرت امام حسن عسكرى علیه السلام عرض كرد: وقتى نامه بشارت شما به ولادت آقاى ما رسيد باقى نماند از مرد و زنى و نه پسرى كه به مرتبه فهم رسيده باشد مگر آنكه قائل به حق شد، حضرت فرمود: آيا نمى دانيد كه زمين از حجة الله خالى نمى ماند3.
و در حديث ديگر شيخ ثقه جليل فضل بن شاذان كه پس از ولادت حضرت ولى عصر و پيش از وفات امام حسن عسكرى علیه السلام (بين 255 تا 260) وفات كرده، در كتاب غيبت خود از حضرت امام حسن عسكرى علیه السلام به واسطه محمد بن على بن حمزة بن حسين بن عبيدالله بن عباس بن اميرالمؤمنين علیه السلام روايت كرده است كه فرمود:
متولد شد ولىّ خدا و حجت خدا بر بندگان خدا و جانشين من بعد از من ختنه كرده شده، در شب نيمه شعبان سال 255 هنگام طلوع فجر و نخستين كسى كه او را شست رضوان خازن بهشت بود كه با جمعى از ملائكه مقربين او را به آب كوثر و سلسبيل غسل دادند4.
و در احاديث ديگر روايت است كه وقتى امام عصر متولد شد، حضرت امام حسن عسكرى علیه السلام دستور فرمود: ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت بين فقراى بنى هاشم تقسيم كنند و سيصد گوسفند عقيقه نمايند5.
و نيز روايت است كه در روز سوم ولادت، پدر بزرگوارش او را به اصحاب خود نشان داد و فرمود: اين است جانشين من و امام شما بعد از من و او است همان قائمى كه گردنها به انتظار او كشيده مى شود پس وقتى زمين پر از جور و ستم شد ظاهر مى شود و پر مى كند آن را از عدل و داد6.
نصر بن على جهضمى كه از ثقات رجال اهل سنّت است، در كتاب مواليد الائمه نقل كرده كه حضرت امام حسن عسكرى علیه السلام هنگام ولادت فرزندش «م ح م د» فرمود: گمان كردند ستمكاران كه مرا مى كشند و اين نسل را مقطوع مى سازند پس چگونه يافتند قدرت قادر را و او را «مؤمل» نام گذارد7.
احمد بن اسحاق اشعرى از حضرت امام حسن عسكرى علیه السلام روايت كرده است كه فرمود: «الحمد لله الذي لم يخرجنى من الدنيا حتى أراني الخلف من بعدي أشبه الناس برسول الله خلقاً وخلقاً يحفظه الله في غيبته ثم يظهر فيملا الارض قسطاً وعدلاً كما ملئت جوراً وظلماً8= سپاس مختص خدائى است كه مرا از دنيا خارج نساخت تا جانشين مرا بعد از من به من نماياند كه شبيه ترين مردم به رسول خدا 9 از جهت خلق و خُلق مى باشد خدا او را در غيبتش حفظ مى فرمايد سپس ظاهر مى شود پس پر مى كند زمين را از قسط وعدل چنانچه پر شده از ظلم و جور».
و براى اطلاع بيشتر از اين، به كتابهاى حديث مانند غيبت نعمانى و شيخ و كمال الدين و بحار الانوار و اثبات الهداة و اربعين خاتون آبادى و منتخب الاثر مراجعه شود.
1 ـ منتخب الاثر نگارنده، ص321 تا 341.
2 ـ منتخب الاثر نگارنده، ص243 و 244.
3 ـ منتخب الاثر، ص245 و 246.
4 ـ منتخب الاثر، ص320. اثبات الهداة، ج7، ص139، ح683. اربعين خاتون آبادى، ص24، و كتابهاى ديگر.
5 ـ منتخب الاثر، ص341 و 343.
6 ـ ينابيع الموده، ص460. منتخب الاثر نگارنده، ص342.
7 ـ اثبات الهداة، ج6، ص342، ب31، ف10، ح116.
8 ـ اثبات الهداة، ج7، ص138، ح682، ب32، ف44 و كفاية الاثر و كمال الدين و منتخب الاثر.
منبع:http://yamojir.com