مهدويت تنها مسأله اى اعتقاد نيست، بلكه بعد تربيتى نيز دارد.
هنگامى كه ما مشخص مي كنيم بر اساس متون روايى، اعتقاد به وجود و ظهور مهدي(ع) ضرورى است، مجموعه دانشى را براى افراد فراهم نموده ايم.
امَا هنگامى كه اين مجموعه، به همراه خود، تحولات هيجانى، عاطفى وعملى معينى را ايجاد مي كند كه ضمن آن، افراد مي كوشند خود را براى ياورى امام مهدى (ع) مهيا سازند، چهره تربيتى مهدويت آشكار مي گردد. وقتى به جنبه تربيتى مهدويت واقف شديم، بايد آسيب شناسى تربيتى مهدويت را مورد تأمل قرار دهيم:
1. حصار بندي و حصار شکني از آسيب هاى تربيتى مهدويت است. برخى معتقدند پيروان حق، بايد بريده وبركنار از پيروان باطل، انتظار بكشند تا لحظه وقوع واقعه فرا رسد. در اين تصور، دوران غيبت به مثابه اتاق انتظار است كه بايد در آن، به دور از اهل باطل نشست ومنتظر بود تا صاحب امر بيايد وكار را يكسره كند.
تنها تلاش افراد در اين جا براى دور نگاه داشتن ومصون داشتنِ خود وديگران، از اهل باطل است. اين آسيب ازكج فهمى نسبت به مهدويت نشأت گرفته است چون اگر مهدويت، ناظر به قلبه نهايى حق بر باطل است، بايد اين قلبه را در پرتو قانون كلى چالش ميان حق و باطل فهم كرد. در چالش با باطل است كه حق قالب مي گردد. حصارشكنى هم از آسيب هاست.
در حصار شكنى هر مرزى را بر مي دارند و بى مرزى را حاكم مي كنند. نمونه اين بى مرزى و التقاط در عرصه مهدويت، آن است كه كسانى معتقد شوند، مهدى (ع)اسم خاصى براى فرد معينى نيست، بلكه نمادى كلى براى اشاره به چيرگى نهايى حق وعدالت بر باطل وبيدادگرى است ومصداق اين نماد مي تواند هركسى باشد.
2 - کمال گرايي (غير واقع گرا) و سهل انگاري : اين كه كمال گرايي چگونه در عرصه تربيت مهدوى آشكار مي گردد ، زمينه اين امر آن است كه مهدى (ع) عهده دار رسالتى سترگ است واين رسالت، جز با يارانى نستوه به انجام نمى رسد.
در نظر بودن چنين غايت بلندى در مسأله مهدويت، زمينه ساز آسيب تربيتي كمال گرايي مي گردد . مربيان، بدون توجه به وسع فهمى وعملى افراد، آنان را از همان ابتدا به فتح اين قله عظيم مي خوانند، لذا فرد از همان آغاز از مقصد ومقصود اِعراض مي كند.
در نقطه مقابل كمال گرايى، سهل انگارى است يعنى جايى براى مهدويت، در ذهن وضمير فرد فراهم نمى آيد وسهل انگارى نسبت به مهدويت در تربيت دينى، به منزله از دست نهادن اين تأثير عظيم تحول بخش در شخصيت افراد است.
3. گسست و دنباله روي : هنگامي كه مباحث ومطالب مربوط به مهدويت، به زبانى مهجور مطرح گردد يا با مسائل ومباحثى كه نسل جديد با آن ها درگير است ارتباط نيابد، گسست رخ مي دهد.
در نقطه مقابل، قطب آسيب زاى ديگر، دنباله روى نسل پيشين نسبت به نسل جديد است كه مي تواند در عرصه مهدويت به دو شكل آشكار شود: اول سخن نگفتن از آن، به سبب اين كه به ذائقه نسل جديد، خوش نمى آيد، دوَم فروكاستن مهدويت به شكل هاي رايج حكومت، مانند دموكراسى. هيچ يک از دو روش مطلوب نيست. پس كسانى كه مسأله مهدويت را در جريان تربيت دينى مطرح مي كنند، بايد هم تناسب وهماهنگى آن را با ذهن وزبان نسل جديد بازشناسى كنند وهم مراقب باشند كه آن را به اميال و آراي رايج آنان فرو نكاهند.
4. مريد بروري و تکروي: مريد پروري صورتِ تحريف شده امامت است، يعنى افراد، امامان را چنان بستايند كه گويي آنان، منشأ اوليه حق و حقيقت اند محب غال افراطي گرى آنان در اين است كه امام را از حد خوبش فراتر مي برند واو را به مقام الوهى برمي کشند، در حالى كه حضرت، كارگزار و فرمانبر خداست.
قطب دوم آسيب، تكروى است يعنى نفى امامت يا تعميم امامت. در حالت تكروى، فرد تربيت شونده در حد خود محدود مي شود واز بهره جستن از نمونه ها والگوهاى برجسته باز مي ماند.
5 ـ قشري گري و عقل گرايي : قشرى گرى در دين، مانع فهم عمق معارف دينى مي گردد واز اين رو، بسترى براى رشد كج فهمى وانحراف وبدعت است مانند خوارج كه در زمان حضرت على (ع) حاضر نشدند بر ورقهاى كاغذين قرآن تعرض كنند. در دوران غيبت هم، قشرى بودن افراد، آنان را به تعبيرهاى نادرست از احكام دينى خواهد كشاند چنان كه هنگام ظهور حضرت، سخنان او و احكام دينى كه او مطرح مي سازد، در نظر مردم، جديد و ناشناخته است.
از سوى ديگر، عقلكرايى نيز يكى ديكر از ورطه هاى لغزش است يعنى اين كه انسان در عرصه دين، همه چيز را پس از اثبات قطعى عقل بپذيرد. چنين تصورى نه با واقعيت عقل هماهنگ است ونه با تربيت دينى.
6 ـ خرافه پردازي و راز زدايي : خرافه پردازى يعنى حقايق ماوراى طبيعى دين، دست خوش عوام زدگى گردد وبستر مناسبى براى خرافه پردازى فراهم اَيد وعده اى داعيه رؤيت حضرت در خواب وبيدارى كنند هر چند امكان اين امر، در اصل منتفى نيست.
راز زدايى هم يعنى امور، مانند امورى طبيعى نگريسته شوند ورد پاى هر امر ماوراى طبيعى در آن ها محوكردد مانند ابن خلدون كه معتقد است مراد از ظهور مهدى (ع) ، پيدايش حكومتى مبتنى بر اتحاد قبايل سادات اطراف مدينه و حجاز است.
7 ـ انحصار گرايي و کسرت گرايي : انحصارگرايى يعنى اعتقاد به حكومت عدل مهدى (ع)، موجب تحريم هر حكومتى- حتى عدل- پيش از آن گردد ، كه متأسفانه اين ديدگاه عملاً در ميان برخى از معتقدان به مهدويت آشكار شده است، واين كه هر حكومتى قبل از حكومت مهدى (ع) طاغوت است، فهمى آسيب زا از مهدويت است، چون پيامد عملىِ چنين فهمى، عدم تلاش براى برقرارى حكومت عادلانه پيش از ظهور است وحاصل عملى آن، تمكين نسبت به هرگونه حكومت جور پيشه خواهد بود.
در مقابل، كثرتگرايى نيز قطب دوم اسيب است. كثرتگرايى به مفهوم برابر دانستن طريقه هاى مختلف مي تواند به اين نتيجه منجر شود كه هر وضع موجودى، شروع تلقى شود و بالاخره كثرتگرايى به تجويز هر حكومتى ختم خواهد شد. (1)
1. برترين هاى فرهنگ مهدويت در مطبوعات ص 33 .
منبع:yamojir.com