نام نویسنده
: محمدمهدي رحيمي
اكنون
كه اين كلمات برصفحه كاغذ نقش ميبندد، 22 روز از حماسه 22 خرداد سپري شده
است؛ حماسهاي كه در خصوص آن تحليلها، مقالات و حتي پاياننامههاي
دانشگاهي بسياري ميتوان نوشت. مسايل و حوادث پيش از انتخابات از قبيل
شيوههاي تبليغاتي، حضور خياباني هواداران، مناظرههاي بيسابقه تلويزيوني
و همچنين حضور بيسابقه مردم همچنين مسايل پيچيده و ناگواري كه پس از
انتخابات رخ داد، ميتوانند دستمايه تحليلها و بررسيهاي گوناگون قرار
گيرند و از جنبههاي مختلف واكاوي شوند. اما آنچه در مجال اين مقال مدنظر
است، پاسخگويي به اين سؤال است كه «آيا واقعا احمدينژاد 25 ميليون رأي
داشت؟» سؤال فوق از جمله شبهاتي است كه پس از انتخابات مدعيان تقلب، جسته
و گريخته مطرح ميشوند. لازم به ذكر است نگارنده پيش از انتخابات،
بهدلايل مختلف و نيز با تكيه بر نتايج نظرسنجيهاي معتبر چند نهاد،
پيروزي محمود احمدينژاد را در همان دور اول امري قطعي و محتوم ميدانست،
اما ميزان كلي مشاركت و آراي ايشان را كمتر از آنچه امروز بهوقوع پيوسته
است پيشبيني مينمود؛ لكن اكنون براساس دلايل متقن كه به بخشي از آنها
در ادامه اشاره خواهد شد آنرا موضوعي قابل فهم و مورد قبول ميداند.
***
سياسيون مدعي تقلب ميگويند ما پيروزي احمدينژاد - آن هم با چنين
نتيجهاي - را انتظار نداشتيم و پيشبيني ما چيز ديگري بود. البته اينكه
اصولا خود اين مدعيان چقدر بهآنچه ميگويند، اعتقاد و باور دارند و چقدر
از اين حرفها مربوط به سياسي كاريهاي آنهاست مقوله ديگري است. بايد گفت
مگر كسي در خرداد 76 غلبه 20 ميليوني سيد محمد خاتمي بر 7 ميليون رأي
علياكبر ناطقنوري را پيشبيني ميكرد؟ تفاوت فقط در اينجاست كه در
خرداد 76، فرد منتخب شخصي بود كه حداكثر شش ماه از حضور سرزدهاش در بين
نامزدهاي رياستجمهوري و اتوبوس سوارياش به مقصد شهرها و البته عمدتا
مراكز استانها ميگذشت، در حاليكه پيروز خرداد 88، حدود 20 درصد روزهاي
چهار سال گذشتهاش را در اقصي نقاط ايرانزمين از مركز استان تا روستاي
دور از مركز گذرانده و همسفره كساني شده است كه بهفرموده رهبر معظم
انقلاب تا پيش از آن حتي يك مديركل را هم در شهر و ديار خود نديده بودند.
***
نكته ديگري كه مدعيان تقلب از تحليل آن عاجزند، مقايسه درصد آراي
احمدينژاد با درصد آراي دور پيش اوست. احمدينژاد در تير 84 از مجموع 28
ميليون رأي، اعتماد حدود 17,250,000 نفر را جلب نمود، يعني 5/61 درصد
شركتكنندگان. اكنون او از 39,200,000 شركتكننده، حائز اكثريت 24,600,000
نفري شده است؛ يعني 7/62 درصد مجموع آراء. به بيان ديگر ميزان آراي او كمي
بيش از يكدرصد افزايش پيدا كرده است. پس ميشود گفت ميزان درصد آراي او
تقريبا ثابت مانده و افزايش تعداد آراي وي ناشي از افزايش قابل توجه
شركتكنندگان است.
خاتمي كه در دور هفتم رياستجمهوري توانست آراي 20 ميليون نفر از مجموع
حدود 29 ميليون شركتكننده در انتخابات را كسب نمايد، حدود 69 درصد
رأيدهندگان او را برگزيدند. وي در دور هشتم در شرايطي كه يكميليون نفر
از ميزان شركتكنندگان كاسته شد، توانست اعتماد حدود 21,700,000 نفر را
جلب نمايد؛ يعني حدود 5/77 درصد مجموع آراء. بهبيان ديگر خاتمي كه در
چهار سال اول رياستجمهورياش با انتقادات دو طيف از هواداران خرداد 76
خود مواجه شد، يك عده طيفهاي مذهبي و انقلابي عملكرد او را برخلاف تصور
اوليهشان يافتند و عدهاي از او انتظار تندرويهايي بيشتر از آنچه انجام
داد، داشتند. گروه دوم حتي تصميم گرفتند كه او را از قطار اصلاحات پياده
كنند. خاتمي در انتخاباتي كه هشت نامزد ديگر (البته فقط با يك رقيب اصلي)
از طيفهاي فكري و حتي قوميتي مختلف در برابر او صفآرايي كرده بودند،
توانست 5/8 درصد به ميزان هواداران خود بيفزايد. آيا در چهارچوب فكري و
منطق بيمنطقي مدعيان تقلب، اين اتفاق امري عجيب و دور از ذهن نيست؟ آيا
نميشود ادعا كرد وزارت كشور و ستاد انتخابات آن دوره كه رييس وقتش اكنون
به جرم اقدام عليه امنيت ملي، در بازداشت نهادهاي امنيتي بهسر ميبرد،
تقلب كردهاند؟!
گفتني است در آن دوره آراي نامزد اصلي طيف مخالف (دكتر احمد توكلي) حدود
5/4 ميليون رأي بود، يعني 16 درصد كل آراء و اكنون نامزد شكستخورده اصلي
بيش از 13 ميليون رأي كسب نموده است، اين يعني حدود 33 درصد شركتكنندگان
او را برگزيدهاند.
***
از ماهها پيش از انتخابات، جريانات داخلي و خارجي مخالف دولت نهم در
موارد متعدد بيان ميكردند كه دولت نهم و هوادارنش از استقبال گسترده مردم
و ميزان بالاي مشاركت در انتخابات واهمه دارند و همه تلاش خود را معطوف
اين نمودهاند كه انتخابات با حداقل مشاركت مردمي برگزار شود تا در نتيجه،
نام موردنظرشان از صندوقهاي رأي خارج شود. آنها ميگفتند و مينوشتند كه
اصولگرايان حضور آراي خاموش را تاب نميآورند، چراكه كفه ترازو را به ضرر
آنها تغيير ميدهد.
غافل از اينكه آراي خاموش منحصرا متعلق به اصلاحطلبان نيست و چه بسيار
آراء و صاحبين آرايي كه بهخاطر عملكرد و سابقه نامطلوب آنها در دورههاي
پيشين خاموش شده بودند؛ كساني كه سالها از بيان واژه مسئول و مسئوليت
بهياد تجمل و بيعدالتي ميافتادند، از شجاعت و ايستادگي كمتر خاطره خوشي
بهياد داشتند و معمولا چشم داشتن به غرب و تكذيب كردن اتهامات ادعايي از
سوي غربيها توسط مسئولان دستگاه ديپلماسي و سياست خارجي را بهياد
ميآوردند و سادهزيستي را فقط محصور سخنرانيها و كتابها ميدانستند.
اما دكتر احمدينژاد در چهار سال رياستجمهورياش بهطور عام و در ايام
تبليغات انتخاباتي و مناظرههاي تلويزيوني بهطور خاص، به شيوههاي
گوناگون توانست بخش قابل توجهي از آن آراي خاموش را بهنفع خود به ميدان
بياورد. ساكنين كلانشهرها، خصوصا تهرانيها اگر شبهاي آخر منتهي به
انتخابات، سيري در خيابانها و تبليغات پرشور هواداران نامزدها ميكردند
قطعا با نمونههايي از اين طيف در ميان هواداران احمدينژاد مواجه
ميشدند. (فارغ از قضاوت درباره درست يا نادرست بودن روشهاي بهكار برده
شده در تبليغات، سخنرانيها و مناظرهها از سوي رييسجمهور منتخب)
***
اصلاحطلبان نتيجه انتخابات نهم رياستجمهوري را چگونه تحليل ميكنند؟ آيا
آنجا هم تقلب شده بود؟ توسط چه نهادي؟ وزارت كشور كه در اختيار خودشان
بود! اگر تقلب نشد و نتيجه مطابق واقعيت بود، پس چگونه ميتوان پذيرفت
گمنامترين نامزد آن دوره بتواند بر شاخصترين كانديدا با اختلاف بيش از 7
ميليون رأي غلبه كند؟ اكنون پس از چهار سال تلاش و فعاليت مداوم، البته در
كنار پارهاي انتقادات بر برخي عملكردها و تصميمات، همان شخص توانسته است
مجددا اعتماد عمومي ملت را جلب نمايد.
***
همانگونه كه گفته شد محمود احمدينژاد در انتخابات قبلي براي اكثر مردم
ايران ناشناخته بود و بهدليل ضعف مالي و تبليغاتي، كمتر توانست مردم
شهرستانها و روستاهاي كشور را با خود و برنامههايش آشنا و همراه سازد و
بيشتر در مراكز استانهاي بزرگ كه سياسيتر و درگير اخبار و تحولات سياسي
هستند، شناخته شد و موفق به جلب نظر مردم گشت؛ اين در حالي بود كه رقيب
او از سرشناسترين چهرههاي كشور به شمار ميرفت و در هر كوي و برزن نام و
نشاني داشت. لذا بيشك بخشي از رأي هاشمي رفسنجاني در دور دوم آراي
شهرنشينان و روستاييهايي بود. آنان چون احمدينژاد را نميشناختند به
هاشمي رأي دادند و طبقه متوسط (عامه مردم) خصوصا در كلان شهرها بهخاطر
انتقاداتي كه به دولتهاي گذشته از جمله دولت سازندگي داشتند، ترجيح دادند
به شخص جديدي رأي دهند كه كمتر در سالهاي قبل نامي از او شنيده بودند.
اما در انتخابات اخير رياستجمهوري، سير حوادث بهگونهاي ديگر رقم خورد؛
دكتر احمدينژاد در قالب سفرهاي استاني، به هر شهر، شهرستان و دهستاني
سركشيد و آشناي هر غريبهاي شد، سهام عدالت بينآنها توزيع كرد و عمران و
آباداني را بيش از گذشته روانه مناطق دور افتاده و محروم نمود.
ديگر او يك نامزد گمنام نبود؛ اكنون همه مردم ايران او را ميشناختند و
شايد او را از نزديك نيز ديده بودند. در اين ميان اتفاق ديگري هم رخ داد؛
برخي ساكنين كلانشهرها ديگر او را نامزد مطلق خود نميدانستند، اما باز
هم كم نبودند شهرنشيناني كه معتقد بودند بايد به او فرصت داد، مثل همه
رييسجمهورهاي قبلي كه دو دوره فرصت كار و اجراي برنامههايشان را يافتند.
***
مخلص كلام آنكه گرچه ممكن است آراي احمدينژاد در بعضي مناطق و طيفها
ريزشهايي داشته باشد - كه طبيعي است و در هر دورهاي وجود داشته - اما
همراه با رويشهاي زيادي خصوصا در شهرستانها و روستاها بوده است. ثابت
ماندن ميزان 2/61 درصدي آراي او دليلي بر اين مدعا است.
پرونده انتخابات دهم رياستجمهوري، با تأييد نهايي نتيجه آن از سوي شوراي
نگهبان قانون اساسي، عليالظاهر بسته شد و رييس جمهور منتخب بايد از اين
پس همه تلاش و توان خود را معطوف به خدمت رساني بيشتر و اصلاح ضعفها و
ايرادات نمايد. اما وظيفه دستگاههاي سياسي، فرهنگي و امنيتي، همچنين
اساتيد دانشگاه و جامعهشناسان، نخبگان سياسي و اجتماعي و اصحاب رسانه است
كه به بررسي همهجانبه، دقيق، علمي و بهدور از اغراض شخصي و گروهي حوادث
قبل و بعد از انتخابات كه بعضا در نوع خود كمنظير و حتي بينظير است،
بپردازند و البته در اين ميان اطلاعرساني و تنوير افكار ملت حماسهساز را
نيز فراموش نكنند.