0

پای درس بزرگان:كار مردم واجب تر است از نماز غفيله

 
mohsenh
mohsenh
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 1156
محل سکونت : قم

پای درس بزرگان:كار مردم واجب تر است از نماز غفيله

پاي درس استاد امجد:

*در عالم حقيقت و تكوين هيچ چيزي شر نيست. شر در عالم تشريح مطرح مي شود و نسبي است. به عنوان نمونه شيطان يكي از زيبائيهاي عالم خلقت است چرا كه مي توان در مخالفت با شيطان رشد كرد!

*مسئله نماز اول وقت موضوعيت ندارد ؛ آن چيزي كه موضوعيت دارد اهميت دادن به فرمان خدا براي رضاي او است. بايد به عمق مسئله نگاه كرد. حتي گاهي ممكن است ضرورت ايجاب كند كه نماز را به خاطر كاري ضروري قطع كنيم. مسئله اصلی اهميت به كاري است كه رضايت خدا در آن است.

اگر انسان بي دليل نمازش را در اول وقت نخواند٬ به نماز كه ذكر خدا است اهميت نداده و اين درست نيست. نمازي موثر است كه با حضور قلب خوانده شود. نماز بدون حضور قلب اثري ندارد. نماز معيار اصلي است. اين نماز بالاترين و شيرين ترين ذكر است. برترين چيز است. همه چيز تابع نماز است و بايد سعي كنيم اين نماز را درست كنيم. ... نماز به منزله كعبه است و نمازگزار با تكبير از باب تكبير به حرم الهي داخل و با سلام از باب تسليم خارج مي شود.

*بعضی ها می گویند ما متكبر نیستیم یا می گویند  الحمدالله كه ما غیبت نمی كنیم این الحمدالله از صدتا كفر بدتر است؛ چرا؟ برای اینكه می گوییم ما از دیگران منزه تر هستیم، هروقت خودمان را بزرگ دیدیم ساقطیم بزرگترین شخصیت اگر  احساس كند كه از كسی بهتر است ساقط گردیده است.

*انسانی كه درنده باشد جایش جهنم است حالا هی علی علی بگوید.

بگوید پنجاه سال منبر رفتم می گویند برو پی كارت ، تو چرا پاچه مردم را می گرفتی؟ تو عقرب و افعی هستی تو بشر نیستی !

*نبايد نسبت به بندگان خدا حتي اگر گناهان آشكار دارند بدبين بود. ممكن است اين افراد متحول شوند و از اولياي خدا شوند! همه قابل احترام هستند. حضرت حر(س) مگر اينچنين نبود؟! حضرت زهير چطور؟! ... در دستگاه حسين بن علي(ع)، در يك لحظه، با يك جذبه مي شود از قعر جهنم به اوج آسمان رسيد و از اين صحنه هاي زيبا در كربلا بسيار است! و مارايت الا جميلا ... خدايا چقدر زيبا است!

*بايد دقت كرد. كار مردم واجب تر است از نماز غفيله! تعداد دفعات مكه رفتن هم مهم نيست! چيزهايي كه در درون انسان هست، اهميت دارد.

*ما حق نداريم با يك انسان مست برخورد تند داشته باشيم چه برسد به تجسس در امور افرادي كه آبرو دارند.

* بايد در مسير باشيم! مثل براده هاي آهن باشيم! ما بايد خورد شويم! ... ماجراي پورياي ولي را كه همه شنيده ايم درس بزرگي دارد! يك لحظه تصميم گرفت تا براي استجابت دعاي آن مادر پير بازنده ميدان باشد! ... آيا مي تواني در ميدان شهر، در مقابل همه مردم و حتي مقامات كشوري و لشكري و در ميدان مسابقه اي كه همه از تو انتظار برتري دارند، خود را در مقابل ضعيف تر از خودت براي رضاي خدا بشكني؟! مي گويند ملكوت آسمانها و زمين برروي پورياي ولي گشوده شد! كو؟ آيا ما مي توانيم؟

پاي درس استاد فاطمی نیا:

* تا پاكیزه نباشی، پاكیزه نمی دهند. ظرفی كه برای آب خوردن انتخاب می كنی باید پاك باشد. اگر من ظرف باطنم آلوده باشد این توقع درستی نیست كه از خدا پاكیزه بخواهم. اول باید باطن را پاكیزه كنم.

 حالا چه كار كنیم در قدم اول باطنمان پاك شود؟ با خودت قرار بگذار به كسی پرخاش نكنی، غضب را در همین مجلس دفن كنی و بروی! الان ما زیارت می رویم، نماز جماعت می خوانیم، ماه رمضان روزه می گیریم پس چه می شود كه توفیق نداریم و پیشرفت نمی كنیم؟

وقتی بررسی كنیم می بینیم ریشه تمام مشكلات زبان است. با حرف كسی را می زنیم یا غضب و پرخاش می كنیم.

 آیت الله بهاالدینی می فرمودند: پرخاش بركات زندگی را می برد.

جوان عزیز، خدای نكرده به مادرت تند بگویی! روی رستگاری را نمی بینی؛ به پدر تندی كنی رستگار نمی شوی.

حلیم(صبور) بشویم! اگر بخواهیم از نعمت های باطنی بهره مند شویم باید ظرف درونمان پاكیزه باشد و ظرف درونمان وقتی پاك می شود كه آلودگی ها را كم كنیم.

* كسی به خواجه نصیر نامه نوشته بود. اول نامه خطاب به خواجه نصیر گفته بود: ایها الكلب، یا ایها الكلب ابن كلب( ای سگ، یا ای سگ فرزند سگ) فلان مساله علمی چه طور است؟ خواجه نصیر هم در جواب نوشته بودكه جواب مساله این است و در آخر نامه نوشت: اما صحبت تو درباره سگ؛ سگ حیوانی است كه چهاردست و پا راه می رود و بدنش از پشم پوشیده است. من دوپا هستم و آن طور نیستم و... والسلام. تمام. نه پرخاشی نه غضبی! ما بودیم می نوشتیم خودتی!

*یكی از علمای تهران برای من می گفت: كتاب فروشی بود كه كتب اولیای خدا را چاپ می كرد. كتاب افرادی چون آقامیرزا جواد ملكی تبریزی و شیخ محمد بهاری و امثال اینها را چاپ می كرد. این كتاب فروش گفت: در محل ما یك مرد صالحی بود كه چند نفر پشت سرش نماز می خواندند. كمی درس دین خوانده بود و آدم خوبی بود. كتاب آقامیرزا جواد ملكی تبریزی را كه چاپ كردیم، گفتم این مرد صالحی است و یكی از این كتاب ها را دادم ایشان بخواند. فردا آمد و كتاب را طوری گرفته بود كه العیاذبالله انگار نمی خواهد دستش آلوده بشود. كتاب را انداخت روی میز و گفت این ها چیه شما چاپ می كنید؟ دیدم عجب این آدم كشش كتاب آقامیرزا جواد را ندارد. حالا می خواهد اسرار اهل بیت را متحمل بشود؟

منبع:namaz.namaz.ir

یک شنبه 14 اسفند 1390  12:40 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها