امام، قرآن ناطق است، زندگىاش جلوهاى عملى از كتاب نورانى خداوند است و بالاتر اينكه نفس عمل و رفتارش شان نزول بعضى از آيات حق قرار گرفته است. به نقل بسيارى از نويسندگان شيعه و سنى آيه «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة» ولى امر و سرپرستشما تنها خدا و رسولش و آن مؤمنانى هستند كه نماز به پاى مىدارند; در باره امير مؤمنان على - عليه السلام - نازل شده است.
امام آن عاشق شيفته و لداده حق است كه بر قلههاى عرفان و عشق و عبوديت استقرار يافته، نيايش و نمازش مظهرى از سير و سلوك معرفتى و شهودى اوست. از آنجا كه نماز حضور است، شهود و ظهور زيباترين جلوههاى اصيل فطرى انسان و هنگامه ايستادن او بر جايگاه ذكر يار و مكالمه با رب الارباب است، اسوه مىطلبد و دليل راه تا با الهام گرفتن از سير و سلوك او به چشمهسار پاكى و عبوديتحق هر چه بيشتر نزديك شد. بر اين اساس شناختسيره عملى امامان معصوم زادراه هر سالك الى الله بوده و خواهد بود كه در حديث آمده است: بعلى قامت الصلاة; نماز به على(ع) استوار شده است. اكنون به نظاره گوشههايى از كردار زيبا و پرمعناى آن پاكان مىنشينيم.
1. اوج اخلاص و عشق در نماز معصومين عليهم السلام
محتوا و مشخصه اصلى عمل «نيت» و انگيزه انجام دادن آن است. در بسيارى از موارد صورت كارها يكى است، ولى از جهت هويت و واقعيت فاصله فراوان بين آنهاست. از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است كه، دو نفر از امت من به نماز مىايستند ركوع و سجودشان يكى است، ولى ميان نماز آنها مثل مسافتبين زمين و آسمان فاصله است.
آن بزرگوار با توجه بدين حقيقت فرمود: براى هر كس همان چيزى است كه نيت كرده است. پس هر كه مقصدشخدا و رسول او باشد هجرتش به سوى خدا و رسول اوست و كسى كه هجرتش براى رسيدن به دنيا يا ازدواج با زنى مىباشد هجرتش به سوى همان چيز است.
امام خمينى در اين باره مىنويسد: «كمال عمل اولياء عليهم السلام به واسطه جهات باطنيه آن بوده و الا صورت عمل چندان مهم نيست مثلا ورود چندين آيه شريفه از سوره مباركه «هل اتى» در مدح على عليه السلام و اهل بيت طاهرينش عليهم السلام به واسطه چند قرص نان و ايثار آنها نبوده بلكه براى جهات باطنيه و نورانيت صورت عمل بوده، چنانچه در آيه شريفه اشارهاى به آن فرموده آنجا كه فرمايد: انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزاء و لا شكورا: ما فقط براى وجه خدا «رضاى خدا» شما را اطعام مىكنيم و هيچ پاداش و سپاسى از شما نمىخواهيم. بلكه يك ضربت على عليه السلام كه افضل از عبادت ثقلين مىباشد نه به واسطه همان صورت دنيايى عمل بوده كه كسى ديگر اگر آن ضربت را زده بود باز افضل بود... ولى عمده فضيلت و كمال عمل آن حضرت به واسطه حقيقتخلوص و حضور قلب آن حضرت بوده در انجام اين وظيفه الهيه.
اين اوج اخلاص و عشق و عبوديت را هنگامى درك مىكنيم كه بدانيم آن بزرگواران عبادات خويش را نه به خاطر ترس از دوزخ يا اشتياق به بهشت، بلكه به خاطر شناخت عميق و معرفتبالايى كه از خداوند متعال داشتند، انجام مىدادند. بخشى از ويژگيهاى عبادت معصومان(ع) چنين است:
الف) عبادت به خاطر شايستگى و استحقاق ذات بارىتعالى
امام على - عليه السلام - در اين زمينه مىفرمايند: خدايا، من تو را به خاطر ترس از دوزخ و يا اشتياق به بهشت عبادت نمىكنم، بلكه «وجدتك اهلا للعبادة فعبدتك; من تو را شايسته عبادت و بندگى يافتم و عبادتت را برگزيدم».
ب) شكرگزارى پروردگار
در روايتى اين چنين مىخوانيم: روزى جابر به ديدن امام زين العابدين رفت و گفت: فرزند رسول خدا، مگر نمىدانى كه خدا بهشت را براى شما و دوستدارانتان و دوزخ را براى دشمنان شما آفريده است؟ اين چه رنجى است كه بر خود هموار مىكنى و خود را چنين به سختى مىافكنى؟ امام پاسخ داد: اى يار رسول خدا(ص)، نمىدانى كه پروردگار گناهان رسول خدا را بخشيد ولى او كوشش خود در عبادت را از دست نداد و چندان خدا را عبادت كرد كه ساقهايش متورم شد؟ او در پاسخ كسانى كه مىگفتند: تو چنين مىكنى در حالى كه خدا گناهان گذشته و آيندهات را آمرزيده است. فرمود: آيا بنده سپاسگزارى نباشم; «افلا اكون عبدا شكورا».
ج) عشق و محبت الهى
امام صادق - عليه السلام - فرمود: مردم عبادت خداى عز و جل را به سه گونه انجام مىدهند: يك طبقه براى رغبت و ميل به ثواب عبادت مىكنند; اين عبادت حريصان است و خود طمع است. دستهاى ديگر به خاطر ترس از آتش عبادت مىكنند; اين عبادت بندگان است و خود ترس است. و لكنى اعبده حبا له عز و جل; ولى من خدا را براى عشق و محبتبه او عبادت مىكنم; اين عبات كريمان و مايه امنيت و آرامش است. چنانكه خداوند متعال مىفرمايد: «و هم من فزع يومئذ آمنون; آنها از هول و هراس روز قيامت ايمن باشند.
اين همان فرهنگ ناب اسلامى است كه در چهره اهل بيت پيامبر(ص) تجلى يافته است. زيارتكننده بر اين ارزش الهى تاكيد مىورزد و در زيارتنامه معصومين(ع) مىگويد: فعظمتم جلاله و اكبرتم شانه و مجدتم كرمه; شما جلال خدا را به عظمتياد كرديد و مقام او را بزرگ داشته، لطف و كرمش را به مجد و بزرگى ستوديد.
اين همان نماز قرآن كريم است كه مىفرمايد: اقم الصلاة لذكرى; نماز را براى ذكر و ياد من به پا دار.
2. اهتمام به وقت در نماز معصومان(ع)
نماز راه يافتن به بارگاه يار و سر بر آستان حضرت دوست نهادن است. نماز معراج انسان مؤمنى است كه با براق نيايش به سوى كمال و قرب الهى پرواز مىكند. وقت نماز زمان ظهور بارقههاى عشق و قرار گرفتن در معرض تابش انوار الهى است. بدين جهت اولياى الهى فرا رسيدن وقت نماز و لحظههاى اوليه آن را پاس مىداشتند و براى آن منزلت ويژهاى قايل بودهاند. يكى از زنان رسول خدا(ص) مىگويد: آن بزرگوار با ما مشغول صحبتبود و ما هم با او مكالمه مىكرديم ولى همين كه وقت نماز داخل مىشد گويا ما را نمىشناخت و ما او را نمىشناختيم; از همه چيز روى برمىتافت و به حق مشغول مىشد. همين شيفتگى و شيدايى را در سيره اميرمؤمنان، اين بنده دلداده حق رسته از همه وابستگيهاى مادى، مشاهده مىكنيم. در كتاب ارشاد القلوب مىنويسد: در يكى از روزها در جنگ صفين امير مؤمنان - عليه السلام - در حال جنگ بودند اما همواره خورشيد را مورد نظر و مراقبت ويژه قرار مىداد. ابنعباس علت را از حضرت جويا شد، امام(ع) فرمود: اين كار براى اين است كه بدانم كى وقت نماز فرا مىرسد تا آن را انجام دهيم. ابنعباس با تعجب پرسيد: آيا اكنون وقت نماز است در حالى كه جنگ ما را از نماز باز مىدارد; حضرت پاسخ داد: «انما نقاتلهم على الصلاة; ما براى نماز با اينها مىجنگيم همچنين از اميرمؤمنان روايتشده كه چون وقت نماز فرا مىرسيد مضطرب مىشد و چهرهاش تغيير مىكرد. وقتى علت اين امر را از حضرت پرسيدند، فرمود: وقت امانتى كه خداوند آن را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشت اما آنها از به دوش كشيدن سرباز زدند، فرا رسيد. اينك نمىدانم كه در اين امانت نيكوكار خواهم بود يا نه.
در ظهر عاشورا، در حالى كه اهل بيتسختترين لحظات را مىگذراند و تيرهاى دشمن قامت راست قامتان جاودانه تاريخ را نشانه گرفته بود، ابوثمامه صيداوى به حضرت عرض كرد: وقت نماز است و دوست دارم در حالى شهيد شوم كه نماز خود را خوانده باشم. حضرت فرمود: نماز را به يادم آوردى خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد. سپس پيشاپيش اصحاب خويش به نماز ايستاد. نمازى كه تبلور زيباترين روح نيايش انسانى و ظهور معنويت متعالى او در قرآن ناطق امام حسين(ع) است. در اين نماز يكى از ياوران حضرت به نام سعيد ابن عبدالله حنفى شهيد شد.
به گفته بعضى از راويان وقتى حضرت و اصحاب شرايط سخت كارزار ديدند و در يافتند كه نمىتوانند طبق معمول نماز بخوانند با اشاره و به صورت فرادى نماز را گزاردند.
آنها نماز خواندند تا اين پيام را به همه جهانيان ابلاغ كنند كه شقايقهاى سرخفام كربلا در سايه عبادت و نماز به زندگى و نيكبختى جاودان دستيافتند.
امام صادق(ع) و وقت نماز
آنها كه قلبى نورانى و ديدهاى حقيقتبين دارند نزول بركات الهى و حقيقت اعمال را احساس مىكنند. اينان همان خاندان وحى و صاحبان آيه تطهيرند كه صفحه دل آنها جام جهانبين و آيينه تمامنماى آفرينش است. امام صادق(ع) مىفرمايد: هنگامى كه وقت نماز فرا مىرسد، درهاى آسمان گشوده مىشود و من دوست ندارم كه عملى قبل از عمل من بالا رود و كارى زودتر از كار من در صحيفه اعمال نگاشته شود.
و پيامبر گرامى اسلام(ص) فرمود: هيچگاه وقت نماز فرا نمىرسد مگر اينكه يكى از فرشتگان فرياد مىزند: اى مردم بشتابيد به سوى آتشهايى كه برافروختيد و آن را با نماز خود خاموش سازيد.
امام رضا(ع) و وقت نماز
دلدادگان به حق و عاشقان لقاى خداوند هيچ چيز را با نيايش و نماز معاوضه نمىكنند. ذكر الهى براى آنان اصل است. نوع عمل امام رضا(ع) هنگام فرا رسيدن وقت نماز براى دوستداران و پيروان اهل بيت و زائران كوى ملكوتىاش سرمشقى نيكوست. در روايتى چنين مىخوانيم: روزى امام رضا(ع) براى استقبال يكى از بستگانش به بيرون شهر رفت. وقت نماز فرا رسيد; هنوز گروهى در راه بودند كه مىبايستبه امام(ع) ملحق شوند. حضرت محلى را براى اقامه نماز انتخاب كرد و به يكى از همراهان دستور داد اذان بگويد. آن فرد از امام خواست كه جهت پيوستن ديگران نماز را به تاخير اندازد. حضرت پاسخ داد:
غفر الله لك، لا تؤخرن صلاة عن اول وقتها الى آخر وقتها من غير علة عليك ابدا باول الوقت; خدا تو را بيامرزد، نماز را بدون عذر از اول وقت آن به آخر وقت تاخير مينداز. بر تو باد به اقامه نماز در اول وقتش.
رواى مىگويد: در اين زمان بود كه من اذان گفتم و نماز را همراه حضرت به جاى آورديم.
اسوههاى زيارت الهامبخش عبادت و بندگى و نيايش به درگاه الهىاند و زائر با زيارت خويش و يادآورى اين ويژگيها به روح و جان خويش طراوت و نشاط بيشتر مىبخشد و اين گونه است كه در گرداگرد قبور اولياى الهى همچنان آهنگ روحنواز نيايش و نماز حاكم است.
3. خوف و خشيت الهى در نماز معصومين(ع
انسان فطرتا به خدا گرايش دارد خداخواهى در عمق وجود هر انسان ريشه دارد; آن فرد كه حضور خدا را در تمامى لحظههاى زندگىاش احساس نمىكند چشم دلش بر روى حقيقتها بسته شده است. او چنان است كه در بيانات امام موحدان، حسينابنعلى - عليه السلام - آمده است: كه «عميت عين لا تراك عليها رقيبا; آن چشمى كه تو را بر خود نگاهبان نمىبيند، نابينا است. ارزش و كمال هر انسان در معرفت و شناختى است كه از ذات مقدس احديت دارد هر قدر اين معرفت و شناختبيشتر شود خوف و خشيت الهى بر قلب و دل انسان عارف بيشتر تجلى مىكند. چنانكه قرآن كريم مىفرمايد: «انما يخشى الله من عباده العلماء; فقط بندگان عالم و دانشور از خداوند مىترسند. از آنجا كه نماز حضور در مقابل پروردگار و كرنش در آستان خداى يكتاى هستى است اين خوف و خشيت در نماز عارفان و مخصوصا معصومين - عليهما السلام - ظهور بيشترى پيدا مىكند; البته اين خوف نه به خاطر هراس از بىمهرى خدا است; كه نمازگزار خدا را چندين بار به «رحمان و رحيم» ياد مىكند، بلكه علت آن عواملى است كه بيشتر به درك عظمتبىمنتهاى الهى ارتباط پيدا مىكند. اكنون به اين عوامل در سيره معصومين(ع) مىنگريم:
جلوههاى درك عظمت الهى در خوف و خشيت معصومين در نماز
يكى از جلوههاى خوف الهى درك مقام و عظمتخداوند متعال است. چنانكه در آيه شريفه خوف از «مقام رب» مطرح شده است: «و اما من خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى فان الجنة هى الماوى» اين امر در آستانه ورود معصومين به نماز و هنگام نماز به خوبى مشهود است. در روايت مىخوانيم: على (ع) همواره هنگام نماز خواندن اين آيه را تلاوت مىكرد: «وجهت وجهى للذى فطر السموات و الارض; صورت خويش را متوجه آفريدگار آسمانها و زمينها كردم. هنگام تلاوت اين آيه، رخسارش متغير مىشد به گونهاى كه هر بينندهاى آن را درمىيافت.
وقتى امام حسن(ع) وضو مىگرفت رنگش تغيير مىكرد و مفاصلش مىلرزيد. سبب اين امر را حضرت پرسيدند. فرمود: كسى كه در مقابل صاحب عرش مىايستد، شايسته است رنگش زرد شود و مفاصلش بلرزد.
نظير همين حالت در باره امام حسين(ع) نيز نقل شده است. در باره سيد الساجدين نقل شده كه چون على ابنالحسين وضو مىگرفت رنگش زرد مىشد. از او پرسيدند: شما را چه مىشود؟ فرمود: مىدانيد مىخواهم پيش چه كسى بايستم؟
مرحوم سيد ابنطاووس در باره امام صادق(ع) مىنويسد: هنگام نماز حالتبيهوشى بر امام(ع) عارض مىشد. چون علت اين امر را جويا شدند، فرمود: در اثر تكرار آيات الهى اين حالتبر من عارض شد. فلم تقم القوة البشرية بمكاشفة الجلالة الالهية; چون قدرت بشرى در برابر مكاشفه و ظهور عظمت الهى تاب نياورد اين حالتبه من دست داد.
تجلى خوف از قيامت در نماز معصومين
قرآن كريم آنجا كه حالات و انگيزههاى اهل بيت عصمت و طهارت را در انفاق به يتيم و مسكين و اسير بيان مىكند اين سخن را از آنان حكايت مىكند كه مىگفتند: «انا نخاف من ربنا يوما عبوسا قمطريرا; ما از پروردگار خود در روزى كه از رنج و سختىاش رخسار خلق درهم كشيده و غمگين است مىترسيم. و اين حالت در جاىجاى رفتار و كردار آنان، مخصوصا نماز، ظهور و حضور دارد. يكى از اصحاب على(ع) به نام «ضرار» در باره حضرتش چنين مىگويد: در يكى از شبها او را در محراب عبادتش ديدم، در حالى كه دستبر محاسن مبارك خويش گرفته بود، به خود مىپيچيد، سخت مىگريست و مىگفت: اى دنيا، آيا به سوى من ميل كردهاى؟ بدان كه مرا به تو حاجتى نيست و من تو را سه طلاقه كردم.
سپس گفت: «واه واه لبعد السفر و قلة الزاد و خشونة الطريق; آه آه از دورى سفر آخرت، كمى توشه و سختى راه آخرت.
در باره امام زينالعابدين(ع) وارد شده است كه هنگام نماز عبارت «مالك يوم الدين» سوره حمد را آن قدر تكرار مىكرد كه بيننده گمان مىكرد مشرف بر مرگ شده است.
«طاووس فقيه» مىگويد: او را ديدم از شامگاه تا سحر و عبادت مىكرد. چون اطراف خود را خالى ديد به آسمان نگريست و گفت: خدايا ستارههاى آسمانت فرو رفتند و ديدههاى آفريدگانتخفتند، درهاى تو بر وى خواهندگان باز است. نزد تو آمدم تا مرا بيامرزى، بر من رحمت كنى و در عرصات قيامت چهره جدم محمد(ص) را به من بنمايانى. سپس گريست و گفت: به عزت و جلالتسوگند! با معصيتخود قصد نافرمانى تو را نداشتم، در باره تو ترديد نداشته، به كيفر تو جاهل نبودم... . اگر رشته پيوند خود را با من ببرى به رشته چه كسى دست زنم؟ چه فرداى زشتى در پيش دارم كه بايد پيش روى تو بايستم، روزى كه به سبكباران مىگويند بگذريد و به سنگين باران مىگويند فرود آييد. آيا با سبكباران خواهم گذشتيا با سنگين باران فرود خواهم آمد... .
سپس به سجده رفت من نزد او رفتم سرش را بر زانوى خود نهادم و چندان گريستم كه اشكم بر گونههايش روان شد. برخاست، نشست و گفت: كيست كه مرا از ياد پروردگار باز مىدارد؟ گفتم من طاووس هستم اى فرزند رسول خدا، اين جزع و فزع چيست؟ ما بايد چنين زارى كنيم; نه شما كه پدرت حسين بنعلى، مادرت فاطمه زهرا و جدت رسول خداست. به من نگريست و گفت: طاووس، هيهات، هيهات...
مگر كلام خدا را نشنيدهاى كه فرمود: زمانى كه در صور دميده شودميان آنان پيوند نباشد و يكديگر را نپرسند. به خدا سوگند! فردا جز عمل صالح چيزى برايتسود ندارد.
هراس از فراق
يكى ديگر از عوامل خوف معصومين - عليهم السلام - هراس از جدايى از درگاه ايزد منان به شمار مىرود. اين مطلب چنان امامان معصوم را بىتاب و بىقرار مىكرد كه بستر و استراحت را رها مىكردند. در دعاى كميل آمده است: فهبنى صبرت عذابك فكيف اصبر على فراقك; خدايا! اگر من بتوانم بر حرارت آتش جهنم صبر كنم چگونه فراق تو را تحمل كنم.
«حبه عرنى» مىگويد: من و نوف بكائى در صحن خانهاى كه مقر خلافت امير مؤمنان بود، خوابيده بوديم. چون پاسى از شب گذشت، آن حضرت را ديديم كه برخاسته است، آيات آخر سوره آل عمران را تلاوت مىكند و بىقرار و بىتاب مىگذرد. به من فرمود: بيدارى يا خواب؟ گفتم: بيدارم، شما كه اين گونه با خدا مناجات مىكنيد پس ما چه كنيم؟ حضرت گريه كرد و فرمود: همه ما در پيشگاه خدا موقفى خواهيم داشت و هيچيك از اعمال ما بر او مخفى نيست. اى حبه، خدا از رگ گردن به من و تو نزديكتر است. اى حبه، هرگز من و تو از ديد خداوند ناپيدا و مخفى نيستيم. سپس حال نوف را جويا شد، نوف گفت: بيدارم، از اين حالت و گفتار شما گريهام بسيار شد. فرمود: اكنون اگر گريهات از خوف خدا طولانى شود فردا در روز قيامت چشم تو روشن خواهد شد. سپس در حالى كه با خدا مناجات مىكرد گذشت: مناجاتى كه نشانه ترس و هراس از فراق است. او مىفرمود: ليتشعرى فى غفلاتى ا معرض انت عنى ام ناظر الى; اى كاش مىدانستم كه به هنگام غفلتهايم از من روى برگرداندهاى يا به سوى من نظرخواهى افكند. اى كاش مىدانستم از خوابهاى طولانى و كمى سپاسگزارىام حالم نزد تو چگونه است.
راوى مىگويد: حال آن بزرگوار چنين بود، تا سپيدهدم آشكار شد.
هر چند در اين فصل پرداختن به امورى چون «اهتمام به نوافل» «كيفيت انجام نماز شب در سيره معصومين - عليهم السلام -» و ... سودمند مىنمايد:
يك عمر مىتوان سخن از زلف يار گفت در بند آن مباش كه مضمون نمانده است
ولى با توجه به محدوديت مقاله فقط به دو فراز از آنچه در زيارتنامهها آمده است، مىپردازيم: يكى در صلوات خاصه امام موسى ابنجعفر - عليه السلام - كه مىخوانيم: و صل على موسى ابن جعفر - عليهما السلام - وصى الابرار... الذى كان يحيى الليل بالسهر الى السحر بمواصلة الاستغفار حليف السجدة الطويلة و الدموع الغزيرة و المناجات الكثيرة; خدايا، بر موسىبنجعفر(ع) وصى و جانشين نيكويان درود فرست. بزرگوارى كه شبها تا صبح بيدار و شب زندهدار بود و پيوسته استغفار مىكرد و در سجده طولانى، با چشم اشكبار، با خدا مناجات و راز و نياز بسيار مىكرد
منبع:namaz.namaz.ir