0

نماز در سیره معصومین(ع)

 
mohsenh
mohsenh
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 1156
محل سکونت : قم

نماز در سیره معصومین(ع)

امام، قرآن ناطق است، زندگى‏اش جلوه‏اى عملى از كتاب نورانى خداوند است و بالاتر اينكه نفس عمل و رفتارش شان نزول بعضى از آيات حق قرار گرفته است. به نقل بسيارى از نويسندگان شيعه و سنى آيه «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة‏» ولى امر و سرپرست‏شما تنها خدا و رسولش و آن مؤمنانى هستند كه نماز به پاى مى‏دارند; در باره امير مؤمنان على - عليه السلام - نازل شده است.

امام آن عاشق شيفته و لداده حق است كه بر قله‏هاى عرفان و عشق و عبوديت استقرار يافته، نيايش و نمازش مظهرى از سير و سلوك معرفتى و شهودى اوست. از آنجا كه نماز حضور است، شهود و ظهور زيباترين جلوه‏هاى اصيل فطرى انسان و هنگامه ايستادن او بر جايگاه ذكر يار و مكالمه با رب الارباب است، اسوه مى‏طلبد و دليل راه تا با الهام گرفتن از سير و سلوك او به چشمه‏سار پاكى و عبوديت‏حق هر چه بيشتر نزديك شد. بر اين اساس شناخت‏سيره عملى امامان معصوم زادراه هر سالك الى الله بوده و خواهد بود كه در حديث آمده است: بعلى قامت الصلاة; نماز به على(ع) استوار شده است. اكنون به نظاره گوشه‏هايى از كردار زيبا و پرمعناى آن پاكان مى‏نشينيم.

1. اوج اخلاص و عشق در نماز معصومين عليهم السلام

محتوا و مشخصه اصلى عمل «نيت‏» و انگيزه انجام دادن آن است. در بسيارى از موارد صورت كارها يكى است، ولى از جهت هويت و واقعيت فاصله فراوان بين آنهاست. از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است كه، دو نفر از امت من به نماز مى‏ايستند ركوع و سجودشان يكى است، ولى ميان نماز آنها مثل مسافت‏بين زمين و آسمان فاصله است.

آن بزرگوار با توجه بدين حقيقت فرمود: براى هر كس همان چيزى است كه نيت كرده است. پس هر كه مقصدش‏خدا و رسول او باشد هجرتش به سوى خدا و رسول اوست و كسى كه هجرتش براى رسيدن به دنيا يا ازدواج با زنى مى‏باشد هجرتش به سوى همان چيز است.

امام خمينى در اين باره مى‏نويسد: «كمال عمل اولياء عليهم السلام به واسطه جهات باطنيه آن بوده و الا صورت عمل چندان مهم نيست مثلا ورود چندين آيه شريفه از سوره مباركه «هل اتى‏» در مدح على عليه السلام و اهل بيت طاهرينش عليهم السلام به واسطه چند قرص نان و ايثار آنها نبوده بلكه براى جهات باطنيه و نورانيت صورت عمل بوده، چنانچه در آيه شريفه اشاره‏اى به آن فرموده آنجا كه فرمايد: انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزاء و لا شكورا: ما فقط براى وجه خدا «رضاى خدا» شما را اطعام مى‏كنيم و هيچ پاداش و سپاسى از شما نمى‏خواهيم. بلكه يك ضربت على عليه السلام كه افضل از عبادت ثقلين مى‏باشد نه به واسطه همان صورت دنيايى عمل بوده كه كسى ديگر اگر آن ضربت را زده بود باز افضل بود... ولى عمده فضيلت و كمال عمل آن حضرت به واسطه حقيقت‏خلوص و حضور قلب آن حضرت بوده در انجام اين وظيفه الهيه.

اين اوج اخلاص و عشق و عبوديت را هنگامى درك مى‏كنيم كه بدانيم آن بزرگواران عبادات خويش را نه به خاطر ترس از دوزخ يا اشتياق به بهشت، بلكه به خاطر شناخت عميق و معرفت‏بالايى كه از خداوند متعال داشتند، انجام مى‏دادند. بخشى از ويژگيهاى عبادت معصومان(ع) چنين است:

الف) عبادت به خاطر شايستگى و استحقاق ذات بارى‏تعالى

امام على - عليه السلام - در اين زمينه مى‏فرمايند: خدايا، من تو را به خاطر ترس از دوزخ و يا اشتياق به بهشت عبادت نمى‏كنم، بلكه «وجدتك اهلا للعبادة فعبدتك; من تو را شايسته عبادت و بندگى يافتم و عبادتت را برگزيدم‏».

ب) شكرگزارى پروردگار

در روايتى اين چنين مى‏خوانيم: روزى جابر به ديدن امام زين العابدين رفت و گفت: فرزند رسول خدا، مگر نمى‏دانى كه خدا بهشت را براى شما و دوستدارانتان و دوزخ را براى دشمنان شما آفريده است؟ اين چه رنجى است كه بر خود هموار مى‏كنى و خود را چنين به سختى مى‏افكنى؟ امام پاسخ داد: اى يار رسول خدا(ص)، نمى‏دانى كه پروردگار گناهان رسول خدا را بخشيد ولى او كوشش خود در عبادت را از دست نداد و چندان خدا را عبادت كرد كه ساقهايش متورم شد؟ او در پاسخ كسانى كه مى‏گفتند: تو چنين مى‏كنى در حالى كه خدا گناهان گذشته و آينده‏ات را آمرزيده است. فرمود: آيا بنده سپاسگزارى نباشم; «افلا اكون عبدا شكورا».

ج) عشق و محبت الهى

امام صادق - عليه السلام - فرمود: مردم عبادت خداى عز و جل را به سه گونه انجام مى‏دهند: يك طبقه براى رغبت و ميل به ثواب عبادت مى‏كنند; اين عبادت حريصان است و خود طمع است. دسته‏اى ديگر به خاطر ترس از آتش عبادت مى‏كنند; اين عبادت بندگان است و خود ترس است. و لكنى اعبده حبا له عز و جل; ولى من خدا را براى عشق و محبت‏به او عبادت مى‏كنم; اين عبات كريمان و مايه امنيت و آرامش است. چنانكه خداوند متعال مى‏فرمايد: «و هم من فزع يومئذ آمنون; آنها از هول و هراس روز قيامت ايمن باشند.

اين همان فرهنگ ناب اسلامى است كه در چهره اهل بيت پيامبر(ص) تجلى يافته است. زيارت‏كننده بر اين ارزش الهى تاكيد مى‏ورزد و در زيارتنامه معصومين(ع) مى‏گويد: فعظمتم جلاله و اكبرتم شانه و مجدتم كرمه; شما جلال خدا را به عظمت‏ياد كرديد و مقام او را بزرگ داشته، لطف و كرمش را به مجد و بزرگى ستوديد.

اين همان نماز قرآن كريم است كه مى‏فرمايد: اقم الصلاة لذكرى; نماز را براى ذكر و ياد من به پا دار.

2. اهتمام به وقت در نماز معصومان(ع)

نماز راه يافتن به بارگاه يار و سر بر آستان حضرت دوست نهادن است. نماز معراج انسان مؤمنى است كه با براق نيايش به سوى كمال و قرب الهى پرواز مى‏كند. وقت نماز زمان ظهور بارقه‏هاى عشق و قرار گرفتن در معرض تابش انوار الهى است. بدين جهت اولياى الهى فرا رسيدن وقت نماز و لحظه‏هاى اوليه آن را پاس مى‏داشتند و براى آن منزلت ويژه‏اى قايل بوده‏اند. يكى از زنان رسول خدا(ص) مى‏گويد: آن بزرگوار با ما مشغول صحبت‏بود و ما هم با او مكالمه مى‏كرديم ولى همين كه وقت نماز داخل مى‏شد گويا ما را نمى‏شناخت و ما او را نمى‏شناختيم; از همه چيز روى برمى‏تافت و به حق مشغول مى‏شد. همين شيفتگى و شيدايى را در سيره اميرمؤمنان، اين بنده دلداده حق رسته از همه وابستگيهاى مادى، مشاهده مى‏كنيم. در كتاب ارشاد القلوب مى‏نويسد: در يكى از روزها در جنگ صفين امير مؤمنان - عليه السلام - در حال جنگ بودند اما همواره خورشيد را مورد نظر و مراقبت ويژه قرار مى‏داد. ابن‏عباس علت را از حضرت جويا شد، امام(ع) فرمود: اين كار براى اين است كه بدانم كى وقت نماز فرا مى‏رسد تا آن را انجام دهيم. ابن‏عباس با تعجب پرسيد: آيا اكنون وقت نماز است در حالى كه جنگ ما را از نماز باز مى‏دارد; حضرت پاسخ داد: «انما نقاتلهم على الصلاة; ما براى نماز با اينها مى‏جنگيم همچنين از اميرمؤمنان روايت‏شده كه چون وقت نماز فرا مى‏رسيد مضطرب مى‏شد و چهره‏اش تغيير مى‏كرد. وقتى علت اين امر را از حضرت پرسيدند، فرمود: وقت امانتى كه خداوند آن را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشت اما آنها از به دوش كشيدن سرباز زدند، فرا رسيد. اينك نمى‏دانم كه در اين امانت نيكوكار خواهم بود يا نه.

در ظهر عاشورا، در حالى كه اهل بيت‏سخت‏ترين لحظات را مى‏گذراند و تيرهاى دشمن قامت راست قامتان جاودانه تاريخ را نشانه گرفته بود، ابوثمامه صيداوى به حضرت عرض كرد: وقت نماز است و دوست دارم در حالى شهيد شوم كه نماز خود را خوانده باشم. حضرت فرمود: نماز را به يادم آوردى خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد. سپس پيشاپيش اصحاب خويش به نماز ايستاد. نمازى كه تبلور زيباترين روح نيايش انسانى و ظهور معنويت متعالى او در قرآن ناطق امام حسين(ع) است. در اين نماز يكى از ياوران حضرت به نام سعيد ابن عبدالله حنفى شهيد شد.

به گفته بعضى از راويان وقتى حضرت و اصحاب شرايط سخت كارزار ديدند و در يافتند كه نمى‏توانند طبق معمول نماز بخوانند با اشاره و به صورت فرادى نماز را گزاردند.

آنها نماز خواندند تا اين پيام را به همه جهانيان ابلاغ كنند كه شقايقهاى سرخ‏فام كربلا در سايه عبادت و نماز به زندگى و نيكبختى جاودان دست‏يافتند.

امام صادق(ع) و وقت نماز

آنها كه قلبى نورانى و ديده‏اى حقيقت‏بين دارند نزول بركات الهى و حقيقت اعمال را احساس مى‏كنند. اينان همان خاندان وحى و صاحبان آيه تطهيرند كه صفحه دل آنها جام جهان‏بين و آيينه تمام‏نماى آفرينش است. امام صادق(ع) مى‏فرمايد: هنگامى كه وقت نماز فرا مى‏رسد، درهاى آسمان گشوده مى‏شود و من دوست ندارم كه عملى قبل از عمل من بالا رود و كارى زودتر از كار من در صحيفه اعمال نگاشته شود.

و پيامبر گرامى اسلام(ص) فرمود: هيچ‏گاه وقت نماز فرا نمى‏رسد مگر اينكه يكى از فرشتگان فرياد مى‏زند: اى مردم بشتابيد به سوى آتشهايى كه برافروختيد و آن را با نماز خود خاموش سازيد.

امام رضا(ع) و وقت نماز

دلدادگان به حق و عاشقان لقاى خداوند هيچ چيز را با نيايش و نماز معاوضه نمى‏كنند. ذكر الهى براى آنان اصل است. نوع عمل امام رضا(ع) هنگام فرا رسيدن وقت نماز براى دوستداران و پيروان اهل بيت و زائران كوى ملكوتى‏اش سرمشقى نيكوست. در روايتى چنين مى‏خوانيم: روزى امام رضا(ع) براى استقبال يكى از بستگانش به بيرون شهر رفت. وقت نماز فرا رسيد; هنوز گروهى در راه بودند كه مى‏بايست‏به امام(ع) ملحق شوند. حضرت محلى را براى اقامه نماز انتخاب كرد و به يكى از همراهان دستور داد اذان بگويد. آن فرد از امام خواست كه جهت پيوستن ديگران نماز را به تاخير اندازد. حضرت پاسخ داد:

غفر الله لك، لا تؤخرن صلاة عن اول وقتها الى آخر وقتها من غير علة عليك ابدا باول الوقت; خدا تو را بيامرزد، نماز را بدون عذر از اول وقت آن به آخر وقت تاخير مينداز. بر تو باد به اقامه نماز در اول وقتش.

رواى مى‏گويد: در اين زمان بود كه من اذان گفتم و نماز را همراه حضرت به جاى آورديم.

اسوه‏هاى زيارت الهام‏بخش عبادت و بندگى و نيايش به درگاه الهى‏اند و زائر با زيارت خويش و يادآورى اين ويژگيها به روح و جان خويش طراوت و نشاط بيشتر مى‏بخشد و اين گونه است كه در گرداگرد قبور اولياى الهى همچنان آهنگ روح‏نواز نيايش و نماز حاكم است.

3. خوف و خشيت الهى در نماز معصومين(ع

انسان فطرتا به خدا گرايش دارد خداخواهى در عمق وجود هر انسان ريشه دارد; آن فرد كه حضور خدا را در تمامى لحظه‏هاى زندگى‏اش احساس نمى‏كند چشم دلش بر روى حقيقتها بسته شده است. او چنان است كه در بيانات امام موحدان، حسين‏ابن‏على - عليه السلام - آمده است: كه «عميت عين لا تراك عليها رقيبا; آن چشمى كه تو را بر خود نگاهبان نمى‏بيند، نابينا است. ارزش و كمال هر انسان در معرفت و شناختى است كه از ذات مقدس احديت دارد هر قدر اين معرفت و شناخت‏بيشتر شود خوف و خشيت الهى بر قلب و دل انسان عارف بيشتر تجلى مى‏كند. چنانكه قرآن كريم مى‏فرمايد: «انما يخشى الله من عباده العلماء; فقط بندگان عالم و دانشور از خداوند مى‏ترسند. از آنجا كه نماز حضور در مقابل پروردگار و كرنش در آستان خداى يكتاى هستى است اين خوف و خشيت در نماز عارفان و مخصوصا معصومين - عليهما السلام - ظهور بيشترى پيدا مى‏كند; البته اين خوف نه به خاطر هراس از بى‏مهرى خدا است; كه نمازگزار خدا را چندين بار به «رحمان و رحيم‏» ياد مى‏كند، بلكه علت آن عواملى است كه بيشتر به درك عظمت‏بى‏منتهاى الهى ارتباط پيدا مى‏كند. اكنون به اين عوامل در سيره معصومين(ع) مى‏نگريم:

جلوه‏هاى درك عظمت الهى در خوف و خشيت معصومين در نماز

يكى از جلوه‏هاى خوف الهى درك مقام و عظمت‏خداوند متعال است. چنانكه در آيه شريفه خوف از «مقام رب‏» مطرح شده است: «و اما من خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى فان الجنة هى الماوى‏» اين امر در آستانه ورود معصومين به نماز و هنگام نماز به خوبى مشهود است. در روايت مى‏خوانيم: على (ع) همواره هنگام نماز خواندن اين آيه را تلاوت مى‏كرد: «وجهت وجهى للذى فطر السموات و الارض; صورت خويش را متوجه آفريدگار آسمانها و زمينها كردم. هنگام تلاوت اين آيه، رخسارش متغير مى‏شد به گونه‏اى كه هر بيننده‏اى آن را درمى‏يافت.

وقتى امام حسن(ع) وضو مى‏گرفت رنگش تغيير مى‏كرد و مفاصلش مى‏لرزيد. سبب اين امر را حضرت پرسيدند. فرمود: كسى كه در مقابل صاحب عرش مى‏ايستد، شايسته است رنگش زرد شود و مفاصلش بلرزد.

نظير همين حالت در باره امام حسين(ع) نيز نقل شده است. در باره سيد الساجدين نقل شده كه چون على ابن‏الحسين وضو مى‏گرفت رنگش زرد مى‏شد. از او پرسيدند: شما را چه مى‏شود؟ فرمود: مى‏دانيد مى‏خواهم پيش چه كسى بايستم؟

مرحوم سيد ابن‏طاووس در باره امام صادق(ع) مى‏نويسد: هنگام نماز حالت‏بيهوشى بر امام(ع) عارض مى‏شد. چون علت اين امر را جويا شدند، فرمود: در اثر تكرار آيات الهى اين حالت‏بر من عارض شد. فلم تقم القوة البشرية بمكاشفة الجلالة الالهية; چون قدرت بشرى در برابر مكاشفه و ظهور عظمت الهى تاب نياورد اين حالت‏به من دست داد.

تجلى خوف از قيامت در نماز معصومين

قرآن كريم آنجا كه حالات و انگيزه‏هاى اهل بيت عصمت و طهارت را در انفاق به يتيم و مسكين و اسير بيان مى‏كند اين سخن را از آنان حكايت مى‏كند كه مى‏گفتند: «انا نخاف من ربنا يوما عبوسا قمطريرا; ما از پروردگار خود در روزى كه از رنج و سختى‏اش رخسار خلق درهم كشيده و غمگين است مى‏ترسيم. و اين حالت در جاى‏جاى رفتار و كردار آنان، مخصوصا نماز، ظهور و حضور دارد. يكى از اصحاب على(ع) به نام «ضرار» در باره حضرتش چنين مى‏گويد: در يكى از شبها او را در محراب عبادتش ديدم، در حالى كه دست‏بر محاسن مبارك خويش گرفته بود، به خود مى‏پيچيد، سخت مى‏گريست و مى‏گفت: اى دنيا، آيا به سوى من ميل كرده‏اى؟ بدان كه مرا به تو حاجتى نيست و من تو را سه طلاقه كردم.

سپس گفت: «واه واه لبعد السفر و قلة الزاد و خشونة الطريق; آه آه از دورى سفر آخرت، كمى توشه و سختى راه آخرت.

در باره امام زين‏العابدين(ع) وارد شده است كه هنگام نماز عبارت «مالك يوم الدين‏» سوره حمد را آن قدر تكرار مى‏كرد كه بيننده گمان مى‏كرد مشرف بر مرگ شده است.

«طاووس فقيه‏» مى‏گويد: او را ديدم از شامگاه تا سحر و عبادت مى‏كرد. چون اطراف خود را خالى ديد به آسمان نگريست و گفت: خدايا ستاره‏هاى آسمانت فرو رفتند و ديده‏هاى آفريدگانت‏خفتند، درهاى تو بر وى خواهندگان باز است. نزد تو آمدم تا مرا بيامرزى، بر من رحمت كنى و در عرصات قيامت چهره جدم محمد(ص) را به من بنمايانى. سپس گريست و گفت: به عزت و جلالت‏سوگند! با معصيت‏خود قصد نافرمانى تو را نداشتم، در باره تو ترديد نداشته، به كيفر تو جاهل نبودم... . اگر رشته پيوند خود را با من ببرى به رشته چه كسى دست زنم؟ چه فرداى زشتى در پيش دارم كه بايد پيش روى تو بايستم، روزى كه به سبكباران مى‏گويند بگذريد و به سنگين باران مى‏گويند فرود آييد. آيا با سبكباران خواهم گذشت‏يا با سنگين باران فرود خواهم آمد... .

سپس به سجده رفت من نزد او رفتم سرش را بر زانوى خود نهادم و چندان گريستم كه اشكم بر گونه‏هايش روان شد. برخاست، نشست و گفت: كيست كه مرا از ياد پروردگار باز مى‏دارد؟ گفتم من طاووس هستم اى فرزند رسول خدا، اين جزع و فزع چيست؟ ما بايد چنين زارى كنيم; نه شما كه پدرت حسين بن‏على، مادرت فاطمه زهرا و جدت رسول خداست. به من نگريست و گفت: طاووس، هيهات، هيهات...

مگر كلام خدا را نشنيده‏اى كه فرمود: زمانى كه در صور دميده شودميان آنان پيوند نباشد و يكديگر را نپرسند. به خدا سوگند! فردا جز عمل صالح چيزى برايت‏سود ندارد.

هراس از فراق

يكى ديگر از عوامل خوف معصومين - عليهم السلام - هراس از جدايى از درگاه ايزد منان به شمار مى‏رود. اين مطلب چنان امامان معصوم را بى‏تاب و بى‏قرار مى‏كرد كه بستر و استراحت را رها مى‏كردند. در دعاى كميل آمده است: فهبنى صبرت عذابك فكيف اصبر على فراقك; خدايا! اگر من بتوانم بر حرارت آتش جهنم صبر كنم چگونه فراق تو را تحمل كنم.

«حبه عرنى‏» مى‏گويد: من و نوف بكائى در صحن خانه‏اى كه مقر خلافت امير مؤمنان بود، خوابيده بوديم. چون پاسى از شب گذشت، آن حضرت را ديديم كه برخاسته است، آيات آخر سوره آل عمران را تلاوت مى‏كند و بى‏قرار و بى‏تاب مى‏گذرد. به من فرمود: بيدارى يا خواب؟ گفتم: بيدارم، شما كه اين گونه با خدا مناجات مى‏كنيد پس ما چه كنيم؟ حضرت گريه كرد و فرمود: همه ما در پيشگاه خدا موقفى خواهيم داشت و هيچيك از اعمال ما بر او مخفى نيست. اى حبه، خدا از رگ گردن به من و تو نزديك‏تر است. اى حبه، هرگز من و تو از ديد خداوند ناپيدا و مخفى نيستيم. سپس حال نوف را جويا شد، نوف گفت: بيدارم، از اين حالت و گفتار شما گريه‏ام بسيار شد. فرمود: اكنون اگر گريه‏ات از خوف خدا طولانى شود فردا در روز قيامت چشم تو روشن خواهد شد. سپس در حالى كه با خدا مناجات مى‏كرد گذشت: مناجاتى كه نشانه ترس و هراس از فراق است. او مى‏فرمود: ليت‏شعرى فى غفلاتى ا معرض انت عنى ام ناظر الى; اى كاش مى‏دانستم كه به هنگام غفلت‏هايم از من روى برگردانده‏اى يا به سوى من نظرخواهى افكند. اى كاش مى‏دانستم از خوابهاى طولانى و كمى سپاسگزارى‏ام حالم نزد تو چگونه است.

راوى مى‏گويد: حال آن بزرگوار چنين بود، تا سپيده‏دم آشكار شد.

هر چند در اين فصل پرداختن به امورى چون «اهتمام به نوافل‏» «كيفيت انجام نماز شب در سيره معصومين - عليهم السلام -» و ... سودمند مى‏نمايد:

يك عمر مى‏توان سخن از زلف يار گفت در بند آن مباش كه مضمون نمانده است

ولى با توجه به محدوديت مقاله فقط به دو فراز از آنچه در زيارتنامه‏ها آمده است، مى‏پردازيم: يكى در صلوات خاصه امام موسى ابن‏جعفر - عليه السلام - كه مى‏خوانيم: و صل على موسى ابن جعفر - عليهما السلام - وصى الابرار... الذى كان يحيى الليل بالسهر الى السحر بمواصلة الاستغفار حليف السجدة الطويلة و الدموع الغزيرة و المناجات الكثيرة; خدايا، بر موسى‏بن‏جعفر(ع) وصى و جانشين نيكويان درود فرست. بزرگوارى كه شبها تا صبح بيدار و شب زنده‏دار بود و پيوسته استغفار مى‏كرد و در سجده طولانى، با چشم اشكبار، با خدا مناجات و راز و نياز بسيار مى‏كرد

منبع:namaz.namaz.ir

یک شنبه 14 اسفند 1390  12:39 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها