مدتی است آرامش خاطر ندارم. به هر دری میزنم آرام نمیشوم. به شعر، موسیقی ملایم، استاد دانشگاه، دوست، نوشتن و هزار و یک وسیله دیگر متوسل شدهام، اما همه اینها یا اصلاً اثر ندارد یا اثر موقت دارد. راستش را بگویم ـ ما که عارف و سالک طریقت نیستیم ـ نمیدانم چگونه انسان با یاد و کلام خدا آرامش مییابد؛ یعنی عملاً نمیدانم چه کنم. خوب، حالا سوءالم را دریافتید؟
اکبر.خ/مترجمی زبان شهید چمران
برای رسیدن به حالت آرامش و قرار روانی، توجه به نکات زیر ضرورت دارد:
۱ـ ناآرامی عوامل و زمینههایی دارد که باید شناسایی و زدوده شود؛ مثلاً گذراندن وقت به بیهودگی و انجام کارهای بیهدف و بیهوده خود علّت تشویش و بیقراری است. در مقابل خلوتگزینی، غور در باطِن و حضور در مجالس وعظ و پند و کسب معارف خود به خود آرامش ظاهری و باطنی به ارمغان میآورد.
۲ـ برنامهریزی در امور زندگی و اختصاص اوقاتی برای تفریحات سالم و تهی از گناه، مثل راهپیمایی در فضای روحبخش و شنا، در آرامش انسان تأثیر شگرف دارد.
۳ـ مشاورههای علمی و تخصصی و نیز تغذیه مناسب در تقویت اعصاب و روان موءثر است. گرسنگی شدید و مفرط و حتی پرخوری و زیادهروی در خورد و خوراک موجب ناراحتیهای روحی و روانی میگردد.
۴ـ گناه و معصیت و نافرمانی خداوند متعال از عوامل اصلی ناراحتیهای روانی است. گناه یعنی خارج شدن از مسیر خداوند. گناه به معنای برآشفتن و تیره ساختن درون و باطن است. روح آدمی با رسیدن به ساحل پاکی و اجتناب از گناهان، به قرار و آرامش میرسد؛ چون روح با طهارت سنخیت دارد و با گناه ناسازگار است. از این رو، گناه قرار را از انسان میگیرد. هر گناه قبح فعلی و قبح فاعلی در بردارد. قبح و زشتی فعلی به مفاسد موجود در خود عمل مربوط است و قبح فاعلی به شرایط ذهنی و روحی گنهکار مربوط میشود. شرایط ذهنی گنهکار عبارت است از داشتن روح تمرّد، طغیان، قانونشکنی و عدم اهتمام به حقوق خدا و خلق. چنین روحی جز با ترک گناه به آرامش دست نخواهد یافت.
۵ـ انجام واجبات و انس با خدا مخصوصاً نماز اول وقت و با جماعت
در واقع آرامش قلبی ثمره یاد خدا است: «فاذکرونی أذکرکم»۱. خداوند به ما دستور داده پیوسته وی را یاد کنیم و او را حاضر و ناظر بر احول خود بدانیم. جریان حضرت یونس را که مضمون نماز غفیله۲ با ایشان ارتباط دارد، بررسی کنید. وقتی گرفتاریهای حضرت به بالاترین حد میرسد، انس و یاد خدا او را از گرفتاریها میرهاند: «لااله الا انت سبحانک انّی کنت من الظالمین، فستجبنا له و نجّیناه من الغمّ و کذلک نجی الموءمنین»۳. امام صادق(ع) میفرماید: تعجب میکنم از کسی که غمگین و نگران است و به فرمایش الاهی پناه نمیبرد؛ «لا اله الا الله انت...». چون خداوند به دنبال آن میفرماید: «فنجّیناه من الغمّ و کذلک ننجی الموءمنین»۴. خداوند به واسطه ذکر خودش حضرت یونس را از گرفتاریها نجات داد و هر موءمنی را که به این ریسمان الاهی چنگ زند، نجات خواهد داد.
۶ـ شرکت در مجالس عمومی دعا مثل دعای کمیل، ندبه... .
برخی بزرگان میفرمایند: هیچ مشکلی نداشتم مگر این که با دعای توسّل حلّ شد.۵
۷ـ رفتن به زیارت اهل قبور و شهدا و یاد قبر و قیامت و برزخ و معاد و توجه به آرامگاه اصلی و ابدی، در رهایی از تألمات و ناراحتیهای دنیوی موءثر است. اصولاً توجه صِرف به دنیا و قطع توجه از آخرت و منزلگاه قبر و برزخ، اعراض و روگردانی از یاد خدا را در پی دارد و هر که از یاد خدا اعراض کند، روزگارش تباه خواهد شد.
۸ـ انجام اعمال مستحبّی که شخص از آن لذت میبرد، اگر با استمرار و مراقبه انجام شود، در طول مدت زمان متناسب، شخص را به قرار و آرامش میرساند.
در مجموع، میتوان گفت ناآرامی ریشههایی دارد که باید خشکانیده شود؛ آنگاه زمینه مناسب برای رسیدن به آرامش از راههای عقلانی و شرعی فراهم میآید و انسان با توکل و اعتماد به منبع اصلی آرامش(خداوند) به مقصود دست مییابد؛ «الذین آمنوا و تطمئنّ قلوبهم بذکرالله، الا بذکرِالله تطمئنّ القلوب»۶.
در پایان توجه به این نکته ضروری است که آرامش روحی مراتبی دارد و دستیابی به آن به تدریج حاصل میشود؛ درست مانند سایر ملکات روحی که با تمرین و گذشت زمان حاصل میشود. رسیدن به آرامش نیز نیازمند طی این مراحل است. این مراحل بعضی جنبه سلبی دارد مانند ارتکاب محرمات که دل را آلوده و در نتیجه ناآرام میکند. کسی که میخواهد به آرامش واقعی دست یابد راهی ندارد جز این که در گام اول مطیع نواهی خداوند متعال شود و از آنچه حضرت حق نهی کرده اجتناب کند؛ و بعضی جنبه ایجابی دارد؛ یعنی بعد از این که دل از گرد غبار گناه پاک گردید، مستعد پذیرش حقایق و ملکات پسندیده نفسانی میشود و این کار صرفاً از طریق انجام تکالیف الاهی و واجبات و مستحبات امکانپذیر است. بنابراین، آرامش دل محصول عبودیت محض حق تعالی است و راهکار عملی آن نیز اجتناب از گناهان و انجام واجبات و مستحبات است و در هر زمانی به تناسب استعداد و توانمندیهایی که انسان دارد، متوجه او میشود.
________________________________________
۱. بقره(۲):۱۵۱.
۲. مفاتیح الجنان.
۳. انبیاء(۲۱):۱۸.
۴. امالی شیخ صدوق، مجلس دوم.
۵. مفاتیح الجنان، مقدمه دعای توسل.
۶. رعد(۱۳):۲۸.
منبع:موسسه جهاني سبطين