قرآن کریم همواره از طبیعت و شناخت آن سخن می گوید : از آسمان ، زمین ، خورشید ، ماه ، ستارگان ، از ابرهای باران زا و ابرهای غیر باران زا ، ریزش فراوان آب از آسمان ، رویش گیاهان ، زیبایی های نور، جلوه های گوناگون رنگ و وزش باد .
راستی چه وقتی دیدن طبیعت مفهوم دیگری پیدا می کند و زیبایی و جذابیتی دیگر را فراهم می سازد؟ در صورتی که بدانیم در سراپرده طبیعت، دستی تدبیر می کند و برای این نعمت ها در جهت آسایش و رفاه انسان در کار است. قرآن کریم در آیات بسیاری از تسخیر طبیعت برای انسان توسط خدا خبر می دهد مانند سوره ابراهیم /۳۲ و ۳۳ ، نحل /۱۲ و ۱۴ ، حج /۶۵ و لقمان /۲۹ ، همچنین از رام کردن تمام آسمانها و زمین برای انسان خبر می دهد : سوره لقمان /۲۰ و جاثیه /۱۲ .
اما مهم این است که بدانیم طبیعت چه اهمیتی دارد و چه زیبایی هایی می آفریند و چگونه می توان از آن به گونه ای نیکو استفاده کرد و مهم تر اینکه بدانیم همه این نعمت ها نشانه خدا و با تدبیر خدا هستند و هدفی برای آفرینش آنها وجود دارد و ما انسانها نا سپاسی نعمت نکنیم و به ستم از آن استفاده ننماییم . به همین دلیل، در برخی آیات قرآن آمده است که سفر کنید و در زمین بگردید و بنگرید چگونه خداوند آفرینش را آغاز کرده؛ سپس باز او جهان دیگری را پدید می آورد . خداست که بر هر چیز تواناست(عنکبوت/۲۰).
و در روایات رسیده است که « سافروا تصحوا » سفر کنید تا سالم باشید، زیرا گشت و گذار در طبیعت، دیدن منظره های زیبا و آشنایی با آداب و رسوم ملت ها ، گذشته از آنکه خداشناسی ما را تقویت می کند و با شگفتیهای آفرینش خدا آشنا می سازد و فایده های بی شمار مادی و معنوی برای ما ارمغان می آورد، آدمی را از افسردگی می رهاند و به سلامتی جسم و روان ما کمک می کند . اکنون برای اینکه ابعاد گوناگون طبیعت قرآن را نشان داده باشیم به آیات چند که در وصف طبیعت آمده ، اشاره می کنیم :
- اهمیت طبیعت در قرآن :
در قرآن کریم بیش از ۷۵۰ آیه اشاره به ظواهر طبیعت می کند ابعاد گوناگون جلوه ها و زیبایی های آن را یادآور می شود. در اغلب این آیات ، ما را توصیه به مطالعه کتاب طبیعت و پند آموزی آن می کند . بی گمان، هدف این آیات، طرح علوم طبیعی و بیان قوانین آن نیست ، هر چند به نکاتی اشاره دارد که پس از قرنها اهمیت و حساسیت آن شناخته شده و خبر از این حقیقت می دهد که گوینده آن در اتصال به مبدا الهی و آفریننده جهان است . آفریننده ای که از همه چیز خبر دارد و با آگاهی آنها را پدید آورده و برای ما رام کرده است. قرآن کتاب هدایت است و منظور از ذکر این
شگفتی ها تدبر در موجودات و توجه به نشانه های آن در اصل خلقت است.
- پیدایش حیات در زمین و اهمیت آب :
یکی از مسایلی که همواره فکر بشر را به خود مشغول کرده، مساله حیات و چگونگی پیدایش آن در زمین است. در سیر طبیعت، ما به زندگی موجودات گوناگون برخورد می کنیم و چگونگی حیات آنها برای ما شگفت انگیز است. قرآن کریم در چگونگی حیات آنها برای ما اشاره می کند . مثلاً می گوید : هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم (انبیاء/۳۰ ) و یا به نسبت آفرینش جهان می گوید :
اوست که آسمانها و زمین را در شش دوره آفریده و قدرت استیلای او بر آب بود (هود/۷ ) .
شگفتی طبیعت به تنوع و چگونگی موجودات است : موجوداتی که از آب آفریده شده اند، عده ای بر روی شکم راه می روند و پاره ای از آنها بر روی دو پا و برخی از آنها بر روی چهارپا. خدا هر چه بخواهد می آفریند (نور /۴۵ ) .
اهمیت آب در طبیعت در قرآن جایگاه مهمی قرار دارد . در تعبیرات گوناگون به شکل توصیف دریاها، رودخانه ها، نهرها و ریزباران ها مطرح می شود، اما آنچه در مرحله نخست جای دارد و آن را مقدس می کند این است که از آب پدیده آمده و عرش خدا برآب مستقر شده و در مرحله بعدی حیات انسان و سعادت و لذت هر جانداری در مجموع آفرینش، به آب وابسته است .
قرآن در جایی ، این شگفتی و زیبایی و اهمیت را چنین بیان می کند : و اوست که از آسمان، آبی فرود آورد پس به وسیله آن از هرگونه گیاه برآوریم .
و از آن گیاه جوانه سبزی خارج ساختیم که از آن دانه های متراکمی برمیآوریم و از شکوفه درخت خرما خوشه هایی است نزدیک به هم. و نیز از آب باران باغ هایی از انگور و زیتون و انار همانند و غیر همانند بیرون آوردیم. به میوه آن چون ثمر دهد و به طرز رسیدنش بنگرید ، بی گمان در اینها برای مردمی که ایمان می آورند نشانه هاست. ( انعام/۹۹ ) .
- زندگی دوباره طبیعت :
یکی دیگر از نمایش های خدا در جهان که قرآن از آن یاد می کند، حیات دوباره طبیعت است، طبیعتی که در فصل زمستان می میرد و سبزی و شادابی خود را از دست میدهد، اما در فصل بهار دوباره زنده شده و جان دیگر می گیرد . قرآن این رحمت الهی را با ریزش باران توصیف می کند (اعراف/۵۷ ) یا در جای دیگر می گوید : خداوند بادها را میفرستد که ابرها را بر انگیزد، آنگاه آن را به سوی سرزمین مرده می رانیم تا زمین را پس از مرگش دوباره زنده کنیم.
توصیف طبیعت و حیات دوباره آن یکی از نمونه های دیگر شگفتی های طبیعت در قرآن است، اما جالب است بدانیم هدف این توصیف مشهود، نشان دادن طبیعتی حیات انسان پس از مرگ است، به عبارت دیگر برای آن است که چگونه پس از آنکه تمام جسم او پوسید و متلاشی شد، دوباره زنده می شود، همان گونه که طبیعت زمین پس از پژمردگی و خزان و مرگ، دوباره حیات پیدا می کند .
زمین
- ویژگیهای زمین :
قرآن بیشترین نکات را درباره زمین به عنوان بستر زندگی انسان مطرح کرده است. بیش از ۴۵۰ آیه درباره زمین سخن میگوید، اما مهمترین نکاتی که به بحث ما مربوط می شود، درباره امتیازات و امکانات زمین است. اینکه خداوند زمین را قابل روییدن آفریده تا بتوان از آن محصولی استخراج کرد ( بقره /۱۶۴ ، حجر /۱۹ ) ، بر اثر بارش باران و فرورفتن آن در زمین که تبدیل به چشمه های جوشان می شود ( زمر /۲۱ ) ، زمین را کشیده و پهن آفریده است ( بقره/۲۲ ، رعد /۳ ) ، زمین را گهواره قرار داده و راه ها را در زمین ترسیم کرده است ( طه/۵۳ ) ، زمینه رستنیهای گوناگون را فراهم ساخته ( همان ) و اینکه ظاهر زمین خشکیده دیده می شود - اما چون آب بر آن فرود برود به جنبش در می آید ونمو می کند و آمادگی هر نوع رستنی در آن فراهم است (حج/۵ ) و دهها تعبیر دیگری که در توصیف زمین آمده و بیانگر ویژگی های زمین نسبت به سایر کرات می باشد، اینها نمونه هایی از توصیف طبیعت و زمین در قرآن به شمار می روند.
از آیات او این است که آسمان و زمین به فرمان او برپاست : سپس هنگامی که شما را (در قیامت) از زمین فراخواند، ناگهان همه خارج می شوید ( و در صحنه محشر حضور می یابید) !
از آن اوست تمام کسانی که در آسمانها و زمین اند و همگی در برابر او خاضع و مطیع اند !
او کسی است که آفرینش را آغاز می کند، سپس آن را باز می گرداند، و این کار برای او آسانتر می باشد ؛ و برای اوست توصیف برتر در آسمانها و زمین ، و اوست توانمند و حکیم !
خداوند مثالی از خودتان ، برای شما زده است : آیا ( اگر مملوک و برده ای داشته باشید)، این برده های شما هرگز در روزیهایی که به شما داده ایم شریک شما میباشند ؛ آنچنان که هر دو مساوی بوده و از تصرف مستقل و بدون اجازه آنان بیم داشته باشید، آن گونه که در مورد شرکای آزاد خود بیم دارند ؟! اینچنین آیات خود را برای کسانی که تعقل می کنند شرح می دهیم.
ولی ظالمان بدون علم و آگاهی ، از هوی و هوسهای خود پیروی کردند! پس چه کسی می تواند آنان را که خدا گمراه کرده است هدایت کند ؟! و برای آنها هیچ یاوری نخواهد بود !
پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن ! این فطرتی است که خداوند ، انسانها را بر آن آفریده ؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست ؛ این است آیین استوار ؛ ولی اکثر مردم نمی دانند!
آیا در زمین گردش نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که قبل از آنان بودند چگونه بود؟! آنها نیرومندتر از اینان بودند، و زمین را (برای زراعت و آبادی ) بیش از اینان دگرگرون ساختند و آباد کردند، و پیامبرانشان با دلایل روشن به سراغشان آمدند ( اما آنها انکار کردند و کیفر خود را دیدند ) ؛ خداوند هرگز به آنان ستم نکرد، آنها به خودشان ستم می کردند!
حمد و ستایش مخصوص اوست در آسمان و زمین، و به هنگام عصر و هنگامی که ظهر می آید از نشانه های او این است که شما را از خاک آفرید، سپس بناگاه انسانهایی شدید و در روی زمین گسترش یافتید!
از نشانه های او این است که شما را از خاک آفرید، سپس بناگاه انسانهایی شدید و در روی زمین گسترش یافتید!
من روی خود را به کسی کردم که آسمان ها و زمین را آفریده من در ایمان خود خالصم و از مشرکان نیستم.
« و حاجه قومه قال اتحجونی فی الله و قد هدئن و لال اخاف ما تشرکون به الا ان یشاء ربی کل شیء علما افلا تتذکرون » ( سوره انعام آ۸۰ )
امروز اختلافات اوقاف در نقاط مختلف زمین و این شب و روز و صبح و ظهر نقاط خاوری با مناطق باختری کاملا اختلاف دارد، روشن ترین دلیل بر کروی بودن زمین است و اگر زمین مسطح بود، باید اختلاف وجود اوقاف وجود نداشت.
در قرآن و روایات ما اشارات لطیف و زیبایی به این مطلب شده است ؛ آنجا که میفرماید :
« فَلا اُقسِمُ بِرَبٌ المَشارِقِ و اَلمَغارِبِ ... »
به خدای مشرق ها و مغرب ها سوگند یاد می کنم .
زیرا بر فرض مسطح بودن زمین ، یک مشرق و یک مغرب بیشتر وجود ندارد و بر فرض کرویت آن، هر نقطه ای برای نقاط شرقی تر، مغرب و برای نقاط غربی تر ، مشرق است.
در روایات اشارات زیادی به کروی بودن زمین شده است . چنانچه می فرماید :
« انَّما عَلَیکَ مَشرِقک و مَغرِبکَ »
تو باید مشرق و مغرب خود باشی .
سطح داشتن زمین، مانع کرویت آن نیست زیرا هر کره ای برای خود سطح دارد و از این رو در هندسه کره را یکی از اقسام سطح به شمار آورده اند .
ابر - باران - تگرگ - آب
« آیا نمی بینی خدا ابرها را برای جمع و مرتب شدن می چرخاند ، بعد آنها را با هم مالوف می کند، بعد آنها را روی هم انباشته می کند، و بعد می بینی که از میان امتداد آنها قطره بیرون می آید. و از ابرهای کوه مانند که ریزه های یخ دارند نیز با چرخاندن آنها تگرگ نازل میکند و آنها را بر سر هر که بخواهد می ریزد و هر که را نخواهد نمی ریزد . بر آن نزدیک است دیدگانها را بگیرد » .
نکات آیه :
۱- ابرها برای جمع و مرتب شدن چرخانده می شوند.
۲- ابرها مالوف می شوند.
۳- ابرها روی هم متراکم می شوند.
۴- قطره از خلال امتداد ابر ( از امتداد تراکم ابر ) می ریزد.
۵- ابرهای کوه مانند وجود دارد.
۶- در ابرهای کوه مانند ریزه های یخ وجود دارد که با چرخش آنها تگرگ تشکیل میشود.
۷- برق تگرگ نزدیک به گرفتن چشم است.
***
۱- ابرها برای جمع و مرتب شدن چرخانده می شوند:
گردبادها ابرها را می چرخانند و گرداب ابری شکل می گیرد و ابرها را جمع میکند . قطر این ابر حدوداً ۲۰۰ کیلومتر است و سوراخ مرکز آن که مانند چشم می ماند حدوداً ۱۰ کیلومتر است. (« زجو» از جمله به معنی: هل دادن یا پیچاندن یا گرداندن چیزی برای مرتب شدن یا شکل گرفتن است ) .
۲- ابرها مالوف می شوند :
ابرها با هم مالوف می شوند. چرا قرآن از واژه تالیف استفاده کرده است؟ تالیف بمعنی سازگار نمودن و آشتی دادن دو یا چند چیز مختلف و متفاوت است. علت اینکه قرآن واژه تالیف بکار برده اینست که پاره ابرها از نظر دما و غلظت بخار آب و ترکیبات و غیره با هم فرق میکنند.
۳- ابرها روی هم متراکم می شوند :
ابرها روی هم انباشته و متراکم می شوند. گاهی تراکم آنها به چند صد متر هم می رسد .
۴- قطره از خلال امتداد ابر ( از امتداد تراکم ابر ) می ریزد :
وقتی وضعیت جوی به نقطه بارش برسد ابتدا ذرات آب در بخشهای بالائی ابر با هم ترکیب می شوند و قطره های ریز در حد سقوط کردن تشکیل می شوند. و چنانکه قرآن گفته از بالا در امتداد تراکم ابر سقوط می کنند . در مسیر سقوط خود با میلیونها مولکولهای دیگر آب برخورد می کنند که جذب آنها می شود و رفته رفته بزرگ و بزرگ تر می شوند. تا اینکه به نهایت پائین ابر می رسند و آن را ترک میکنند. قطره ای که ابر را ترک می کند تقریبا ۲۰۰۰ بار بزرگ تر از ذرات موجود در ابر است. ( پس از ترک ابر نیز در مسیر خود می توانند با قطره های کوچکتری که پیش از آنها از ابر جدا شده اند و بخاطر سبک تری خود سرعت کمتری دارند برخورد کنند و بزرگتر شوند.
۵- ابرهای کوه مانند وجود دارد :
این نوع ابرهی کوه مانند البته فقط با رفتن با هواپیما در محیط ابرها مشخص است. و تا پیش از پرواز انسان ، کسی از آنها خبری نداشت.
۶- در ابرهای کوه مانند ریزه های یخ وجود دارد که با چرخش آنها تگرگ تشکیل می شود :
دانه تگرگ همانطور که آیه گفته در اصل ریزه های یخ است که در بخش بالائی ابر است. دانه تگرگ وقتی تشکیل می شود که بلورهای یخی در بالای ابر،
قطره های آب را که سردی آنها در دمای زیر صفر است ولی یخ نمی زنند جمع می کند. آن قطره ها که تا زیر درجه انجماد سرد هستند به مجردی که بلورهای یخی آنها را لمس می کنند سریعاً یخ میزنند. و بلورهای یخی توسط بادهای تند خشونت بار در ابر بالا و پائین برده می شوند، ( یا به تعبیر قرآن گردانده یا چرخانده میشوند ) که باعث برخورد و تماس آنها با قطره های بیشتری می شود .
و این عمل باعث می شود که قطره های بیشتری دور آنها یخ بزند، و دانه تگرگ بزرگ و بزرگتر بشود. تا جائی که وزن آنها قدری سنگین می شود که باد دیگر نمی تواند آنها را با جریان خود به بالا ببرد و در نتیجه سقوط می کنند. ( واژه «زَجو» که آیه برای بیان شکل گیری ابر بکار گرفته و نحوه نزول تگرگ نیز به آن معطوف نموده، از جمله به معنی : هل دادن یا پیچاندن یا گرداندن چیزی برای مرتب شدن یا شکل گرفتن است ).
۷- برق تگرگ نزدیک به گرفتن چشم است:
در ابر " باد و بوران " جریان برق مثبت و منفی درست میشود . به این شکل که با بادهای قوی "ذره ها" و "قطره های ریز آب" و مخصوصاً "ذره های یخی" موجود در ابر ، در ابر بالا و پائین برده می شوند که باعث ایجاد جریان مثبت و منفی برق میشود. جریان مثبت و منفی اغلب دور از هم شکل می گیرند. دست آخر تفاوت میان یک منطقه با برق مثبت با منطقه دیگر با برق منفی، خواه در ابر بر زمین آنقدر زیاد می شود که برق آنها بشکل جرقه بسیار بزرگ (آسمان درخش) آزاد می شود.
همینطور وقتی تگرگ از میان یک ناحیه زیر صفر و ناحیه ذره های یخی در ابر میافتد ابر الکتریسیته می شود. وقتی قطره های مایع با دانه های تگرگ برخورد می کنند سریعاً هنگام تصادم یخ می زنند. و بدنبال آن گرما را رها می کنند. این عمل سطح دانه تگرگ را از ذرات یخ دور تا دور گرم تر نگه می دارد. وقتی که یک دانه تگرگ با یک ذره یخ تصادم میکند : الکترونها از بخش سردتر به بخش گرمتر جریان پیدا می کنند.
پس از آن دانه تگرگ و ذره های ریز دارای برق مثبت برخورد می کنند رخ میدهد. این فندکهای دارای برق مثبت توسط باد به بخش بالائی ابر برده می شوند. و تگرگ دارای برق منفی به ته ابر می افتد و بدین گونه بخش پائین تر ابر منفی میشود. این برق منفی بصورت نور تخلیه و آزاد می شود. نور آن نیز چنانکه آیه گفته قوی است.
و آب اساساً وقتی تغییر حالت میدهد، مثلا از مایع به جامد یا از آب به بخار تبدیل میشود انرژی آزاد میکند .
کوهها
« وَ هُوَ الّذی مَدَّ الاَرضَ وَ جَعَلَ فیها رَواسی وَ اَنهاراً وَ مِن کُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فیها زَوجَینِ اثنَینِ یغشیِ الِّیلَ الَّنهارَ اِنَّ فِی ذَلِکَ لایاتٍ لَقومٍ یَتَفکَّرونَ »
اوست که به زمین کشش و گسترش بخشید و در آن کوه ها و جوی ها قرارداد و از همه میوه ها جفت آفرید . شب و روز یکدیگر را می پوشانند. در این امور برای گروه اندیشمند آیات و نشانه هایی است.
در این آیه، نمونه های بارزی از تدبیر جهان آفرینش گفته شده است و علت یادآورد آنها، این است که در آیه پیش گفته شد که تدبیر و اداره نظام خلقت به خدا تعلق دارد و اوست که مجموعه جهان هستی را با مشیت و حکمت خود اداره مینماید. قرآن برای روشن نمودن گفتار پیش نمونه های چشمگیری از تدبیر ، بیان می کند تا افراد اندیشمند درباره آنها فکر کنند و به طور واضح دریابند که واقعاً او « مدبر الامور » است . این نمونه ها عبارتند از :
۱. اوست که زمین را توسعه و گسترش داد.
۲. اوست که در پهنه زمین ، کوه ها و نهر ها را آفرید .
۳. اوست که از همه نوع میوه ها ، جفت خلف کرد .
۴. اوست که شب و روز را به دنبال هم قرار می دهد .
این آیات چهارگانه نه تنها گواه بر وجود تدبیر در جهان هستی است، بلکه حاکی از وحدانیت و یگانگی مدبر جهان نیز هست و برای توضیح بیشتر، هر یک از این امور را به طور جداگانه مورد بحث قرار می دهم .
۱.توسعه و گسترش زمین :
امروز اختلافات اوقات در نقاط مختلف زمین و این که شب و روز و صبح و ظهر نقاط خاوری با مناطق باختری کاملا اختلاف دارد، روشن ترین دلیل برکروی بودن زمین است و اگر زمین مسطح بود، باید اختلاف وجود نداشت .
در قرآن و روایات ما اشارات لطیف و زیبایی به این مطلب شده است؛ آنجا که میفرماید:
« فَلا اُقسِمُ بِرَبِّ المَشارِقِ و اَلمَغارِبِ ... » به خدای مشرق ها و مغرب ها سوگند یاد می کنیم .
زیرا بر فرض مسطح بودن زمین ، یک مشرق و یک مغرب بیشتر وجود ندارد و بر فرض کرویت آن ، هر نقطه ای برای نقاط شرقی تر ، مغرب و برای نقاط غربی تر ، مشرق است .
در روایات اشارات زیادی به کروی بودن زمین شده است . چنانچه می فرماید :
« انَّما عَلَیکَ مَشرِقک و مَغرِبکَ »
تو باید مشرق و مغرب خود باشی .
سطح داشتن زمین، مانع از کرویت آن نیست زیرا هر کره ای برای خود سطح دارد و از این رو در هندسه کره را یکی از اقسام سطح به شمار می اورند.
۲.راز آفرینش کوه ها و نهرها :
« وَ جَعَلَ فِیها رَواسی وَ اَنهاراً »
در آن ( زمین ) کوه ها و جوی ها را آفرید .
قرآن مجید در سوره های متعددی درباره آفرینش کوه ها سخن گفته و راز خلقت و اسرار وجود آنها را با تعبیرات گوناگونی روشن ساخته است. از میان رازها، بیشتر روی استقرار و آرامشی که در پرتو کوه ها نصیب ساکنان زمین شده است تکیه کرده و وجود آنها را مانع از پدید آمدن حرکات نا موزون و اضطراب و نوسان معرفی می نماید و در سوره های متعددی می فرماید:
« وَ اَلقَی فِی الاَرضِ رَوَاسی اَن تَمیدَ بِکُم »
در زمین کوه هایی افکند تا حرکات آن ، شما را مضطرب نسازد .
گاهی این حقیقت را به عبارت دیگر بیان کرده و می فرماید :
« وَ الجِبالَ اَوتاداً ... »
کوه ها را میخ های زمین آفریدیم .
قرآن راز کوه ها را ضمن دو آیه در سرچشمه نهرها و تصفیه آب بیان نموده است . که محال پرداختن بدان در این مجموعه نیست .
ماه و خورشید
« فَلَما رَءا القَمَر بازغ ( فَلما رءا الشَمس بازغه قال هذا رَبی هذا اَکبر فَلَما اَفلت قال یَقُوم انی بریء مِما تَشکرون » ( سوره انعام آیه ۷۷ )
ترجمه :
و هنگامی که خورشید را دید ( که سینه افق را می شکافت گفت: این خدای من است؟ این ( که از همه ) بزرگ تر است و اما هنگامی که غروب کرد گفت ای قوم من از شریک هایی که شما (برای خدا) می سازید بیزارم.
« قال هذا رَبی فَلما افل قال لَئن لَم لهدی رَبی لا کُونن مِن القُوم الضالین »
( سوره انعام آیه ۷۷ )
ترجمه :
و هنگامی که ماه را دید ( که سینه افق را ) می شکافد گفت : این خدای من است؟ اما هنگامی که آنهم غروب کرد گفت: " اگر پروردگارم مرا راهنمایی نکند مسلما از گروه گمراهان خواهم بود " .
تفسیر :
و هنگامی که ماه را دید ( که سینه افق را ) می شکافد گفت : این خدای من است؟ اما هنگامی که انهم افول کرد گفت : پروردگارم مرا راهنمائی نکند مسلما از جمعیت گمراهان خواهم بود .
قرآن و تسخیر خورشید و ماه :
الف) تسخیر خورشید
۲. « ... وَ سَخّرَ الشَمسَ وَ القَمَرَ ... »
آفتاب و ماه را مسخر ساخت.
آیا تنها خورشید و ماه مسخر بشر است یا اینکه دایره تسخیر وسیع تر و بزرگتر میباشد؟ حقیقت این تسخیر چیست؟ و کی تحقق می پذیرد و در زندگی بشر چه تاثیری دارد؟ هدف نهایی از این تسخیر که موجودات زیادی کمر خدمت به میان بسته و خدمتگزار بشر شده اند ، چیست؟
اینها سؤالاتی است که در این بخش، به آنها پاسخ گفته می شود و از خوانند گرامی درخواست دارم که به تفسیر سوره رعد مراجعه کند تا با حقایق بیشتری آشنا گردد زیرا آنچه که در این مجموعه بیان می گردد تنها قطره ای از دریاست ...
دایره تسخیر وسیع تر است.
از آیات متعددی استفاده می شود که موجودات جهان و یا بسیاری از آنها تحت تسخیر بشرند و خورشید و ماه از جمله موجوداتی به شمار می روند که برای بشر مسخر شده اند . انجا که می فرماید :
« اَلَم تَرَو ا اَنّ اللهَ سَخّرَ لَکُم مَا فِی السَمَواتِ وَ مَا فِی الاَرضَ ... »
آیا نمی بینید که خداوند آنچه در آسمانها و زمین است مسخر شما نموده است.
« ... وَ سَخَرَ لَکُمُ الاَ نهارَ »
چشمه ها را در اختیار شما قرار داد .
ولی بر اثر اهمیتی که خورشید و ماه دارند و فایده عظیمی که از تسخیر این دو کره آسمانی عاید بشر می گردد، قرآن تسخیر این دو منبع قدرت و مشعل فروزان آسمانی را در سوره های مختلفی یادآور شده و آن را بزرگترین گواه توحید و استوارترین دلیل قدرت و روشن ترین سند بر لطف و مهربانی خدا می داند.
حقیقت تسخیر و تاریخ آن
تاریخ این تسخیر را می توان از لفظ « سخر » که فعل ماضی است و بر انجام فعل در زمان گذشته دلالت دارد به دست آورد. این نوع آیات به تسخیر فضا و دست یابی بر کرات آسمانی ارتباطی ندارد و یا لااقل این آیات در این باره خیلی صریح نیست.
وزن خورشید
دانشمندان از روی اصولی علمی توانسته اند خورشید را معین کنند و سرانجام به دست آورد که وزن خورشید و به اصطلاح فیزیک دانان ، جرم آن سیصد و سی هزار برابر زمین است.
درجه حرارت خورشید
درجه حرارت سطح خارجی خورشید تقریباً برابر ۱۱۰۰۰ درجه فارنهایت است؛ ولی حرارت مرکزی آن هفتاد میلیون درجه فارنهایت تخمین زده می شود و از نظر سانتی گراد ۶۰۰۰ درجه سانتی گراد و حرارت اعماق آن را ۲۰ میلیون درجه سانتی گراد تعیین می نماید .
سن خورشید
آخرین نظر درباره سن خورشید این است که سن خورشید مانند برخی از هم جواران آن از ۴۰۰۰ میلیون تا ۵۰۰۰ میلیون سال تخمین زده می شود و برای بدست آوردن عمر سیاره، اصولی وجود دارد که برای اهل فن مخفی و پنهان نیست.
ب ) تسخیر ماه
« ... وَ سَخَّرَ الشَّمسَ وَ القَمَر ؛ »
آفتاب و ماه را مسخر شما ساخت .
نزدیکترین همسایه کره زمین ماه است که با زمین تقریباً ۳۹۰۰۰۰ کیلومتر فاصله دارد. ماه در آسمان تقریبا به بزرگی خورشید دیده میشود؛ زیرا به مراتب نسبت به خورشید به ما نزدیکتر است. ماه حتی به بزرگی زمین هم نیست . اگر زمین میان تهی بود ۵۰ ماه را در خود جای می داد و در خورشید ۵۰ میلیون ماه جا می گیرد .
ماه ذاتاً فاقد نور است و اگر خورشید بر آن نتابد از خود روشنی ندارد و شاید از این جهت که نور ماه مربوط به خورشید است، قرآن خورشید را به ضیاء و یا سراج و قمر را به نور توصیف فرموده است.
نقش برق در بارندگی و رشد گیاه
وَ مِن آیاتهِ یُریکُمُ البَرقَ خَوفاً وَ طَمَعاً وَ یُنَزُّلَ مِنَ السَّماء ماءَ فَیُحیی
بِهِ الارضَ بَعدَ مَوتِها اِنَّ فی ذلِکَ ثایاتٍ لِقَوم یَعقِلُونَ روم ۲۴
« و از نشانه های دیگر او این است که برق را بمثابه ترس و چشم داشت به
بهره وری بیشتر به شما نشان می دهد و با آن از ابر آب فرو می فرستد و بعد با آن زمین را پس از مردن دوباره زنده می کند. در این رابطه برای اندیشمندان استدلالاتی وجود دارد » ( « طمع » بمعنی : چشم داشت بهره وری و برخورداری بیشتر ، و چشم داشت به چیز دوست داشتنی است ) .
نکات آیه :
۱- برق، چشم داشت بهره وری و برخورداری بیشتر را به انسان می دهد :
برق بخشی از اکسیژن و نیتروژن جو را به هم می بندد و به ترکیبات شیمیائی تبدیل می کند که اکسید نیتروژن نامیده می شود. این ترکیبات بعداً با آب باران ترکیب می شوند و اسید ضعیفی را تشکیل می دهند و بر زمین سقوط می کنند و به نیترات تبدیل می شوند. و نیترات نیز تغذیه ای برای گیاهان می شود . کسانیکه با کشت سرو کار دارند و یا منافعی در این زمینه دارند، از وقتی با این مقوله آشنا شوند، به برق طمع می کنند. یعنی برای بهره وری و برخورداری بیشتر از کشت به برق چشم می دوزند.
۲- برق از ابر، فرو می فرستد :
برق موجود در ابر ذرات آب را به هم ترکیب می دهد و قطره های بزرگ تری که به حد سقوط کردن می رسند درست می شود. بعد قطره سقوط می کند و در مسیر سقوط خود قطره های بیشتری را جمع می کند و بزرگ تر می شود . ( عمل ترکیب شدن قطره های ریز آب توسط جریان الکتریسیته در قرن بیستم در آزمایشگاه مشاهده شد) .
آتش
کاش ( حال آنها را ) هنگامی که در برابر آتش (دوزخ ) ایستاده اند ، ببین ! می گویند: « ای کاش ( بار دیگر ) باز گردانده می شدیم و آیات پروردگارمان را تکذیب نمی کردیم و از مومنن می بودیم.
با فرض اینکه هر چه در آخرت است همان است که در دنیا بوده منتها صورت باطنی اش به نمایش در می آید ، به چیز جالبی می رسیم . وقتی در دو راهی انتخاب قرار می گیریم ، ظاهرش این است : با اختیار تمام و با توجه به شرایط یکی را (خیر یا شر) انتخاب می کنیم. اما باطنش بنابر آیه این است: زبان حال می گوید که ما در برابر آتش ایستاده ایم و همان زبان حال ، زبان باطن ، دعا می کند که کاش راه بد را نرویم ، کاش مومن باشیم . می خواهم بگویم در آخرت هیچ حادثه و واقعه ای نیست مگر اینکه صورت باطنی معادل حادثه ای در دنیا است.
توضیح بیشتر آنکه مثلاً بعد از هر عمل بد و هر نافرمانی ما ، آن خود ما ، آن نفس پاک ما حسرت می خورد و می گوید کاش زمان به عقب بر می گشت و من مومن میشدم . آن وقت در آخرت باطن همین جمله به صورت حسرت و با تمام درد و
رنج هایش ظاهر می شود.
« باغ رحمان همان بخشش خداوند در دنیای مادی یا نار خداست و باغ رحیم همان آخرت یا نور معنوی و مهر و محبت اوست.»
باید از لابلای سخنان قرآن فهمیده باشیم که ملاقات و لقاء خداوند در باغ رحمان یعنی همان دنیای مادی ، خود به اختیار خود جستجو و کوشش برای باغ رحیم میکنیم که با خداوند در شرح سینه ملاقات کنیم. و میقات او هم به جز در جایگاه صدر (سینهء) صاف همانند آیینه وجود ندارد ، اما ملاقات در باغ رحیم به دستور و خواست خداوند ، در عالم بی اختیاری ماست . یعنی زمان مرگ که « فوت » یا « موت » نصیبمان میشود.
اگر وفای به عهد خدا کرده باشیم به « فوت » ! و اگر ما را با صیحهء واحده ( یک مرتبه و بی خبر ) احضار کنند به موت یعنی اتمام کار و یا پایان مهلت میرسیم ، از بدو تولد تا اخر عمر یعنی اجل مسمّی اختیار با ماست ، که نوع مرگ خود را انتخاب کنیم. از این رو وقتی این معنا را درک کردم ، در سوره سجده که اخرین ( ا . ل . م ) را خواندم با دلی تهی از دنیا و در دریایی پر از مهر وجود حق ، با خود فریاد زدم که ( اِنّی اّمَنتُ بِه لِقاءِ کَ یا مومنُ المُهیمن ) و تنها جایی بود که معنای سجده بر ایات الهی را فهمیده و بر خود واجب دانستم و همین متن دعا را در حاشیه قرآن نوشتم .
بعد از آن بود که ، تمام توانم را دو باله ماهی کرده و هر چند کوچک اما در اقیانوس بی کران قرآن غواصی کرده و هر بار مرواریدی غلتان و یا دری گرانبها به دست آورده ، و در گنجینه سینه خود جای میدهم .
اختلاف شب و روز
پی در پی آمدن شب و روز
تاریکی شب ، مولود چیست ؟
تاریکی شب جز سایه خود زمین چیز دیگری نیست . هنگامی که نیمی از کره زمین ما ، رو به روی خورشید قرار گرفت ، نیم دیگر آن در تاریکی سایه خود ، فرو می رود و روشنایی از آن رخت می بندد.
آخرین بخش از آیه ، که همان جمله « یغشی الیل النهار » است به این حقیقت اشاره دارد و همه این جریان ها نشانه ی وجود تدبیر در جهان آفرینش است .
« آیات شریفه ۱۸۹ تا ۱۹۱ آل عمران »
۱- آیات شریفه ی ۱۸۹ تا ۱۹۱ آل عمران ، دو نشانه را برای صاحبان خرد معرفی می کند :
الف ) آفرینش آسمانها و زمین
ب ) آمد و شد شب و روز
۲- با توجه به آیات شریفه ی فوق ، صاحبان خرد ویژگی هایی دارند از جمله :
الف ) خداوند را در همه حال ( ایستاده ، نشسته و در حالی که به پهلوهای خود آرمیدند ) یاد می کنند.
ب ) در آفرینش آسمان ها و زمین اندیشه می کنند .
۳- از دقت در آیات شریفه ی فوق این مطلب مستفاد می شود :
خداوند خالق حکیم و مدبر است و هیچ امری از طرف او بیهوده و باطل نیست .
۴- جهانی خیالی و بدون قانون و نظم ، دارای ویژگی هایی می باشد از جمله :
در این جهان ممکن است در هر لحظه و بدون علت خاصی ، حادثه ای رخ دهد ، موجودی پدید آید یا از بین برود و اشیاء خصوصیات خود را از دست بدهند .
در این جهان فرضی ، نیروهای عالم ، در هر گوشه ای به دلخواه خود دخالت می کنند و حوادثی غیره منتظره را پدید می آورند.
خاک
نشانه های او این است که شما را از خاک آفرید ، سپس بناگاه انسانهایی شدید و در روی زمین گسترش یافتید !
و از نشانه های او ( اینست که ) شما را از خاک ( تراب یعنی خاک قابل توجه ) خلق کرد . ( زیرا ابتدای خلقت شما بر خاک قابل ملاحظه بود که خداوند به خاطر سعی و تلاش و جنبش و جوشش خود خاک ، آن را قابل توجه و نظر دانست . پس با این بشارت در روی زمین پخش می شوید ، تا اولین قدم خود را در راه رسیدن معشوق ، به دیگران مژده دهید و لایق تلاش در راه تکامل خداوند باشید ) سپس ، هنگامی که شما ( به صورت بشر ) همه جا پراکنده شدید ، ( وسعت خلقت و تکامل خود را از خاک تا بشر فراموش کرده اید ) و از نشانه های دیگر او شخصیت آفرینی از میان ( همان جسم خاک مانند ) خودتان ، زوجهایی ( همانند هایی از لحاظ شخصیتی و ایدوئولوژیکی ) قرار داد ، تا بوسیله آنان به آرامش برسید و میانتان ، دوستی و محبت و مهر نهاد ، بدرستیکه در این نشانه ها (رموزی است) برای کسانی که متفکرند. ( و در مورد همه چیز اندیشمندانه تحقیق کرده تا به حقیقت برسند و این زیباترین نعمتهای مودت و مهر خداوند است . تا در این مسیر تکامل، بیشتر در چگونگی آفرینش آسمانها و زمین و عظمت آنها و اختلاف زبانها و رنگها قرار بگیرند و ملتها را به هم نزدیک کرده تا در مورد قرآن طبیعت که همان قرآن تکوینی است و همینطور قرآن تدوینی با هم به گفتگو پرداخته و گوش جان به ندای آسمانی آن بسپارند تا مایه آرامش و کسب فضلشان باشد . ) !
حرکات عمومی کرات
حرکات عمومی کرات آسمانی :
« ... کُلِّ یجری لِاَجَلٍ مُسَمًی »
هر یک از اینها تا مدت معینی به حرکت خود ادامه می دهند .
یکی از معارف عقلی قرآن که بارها روی آن تکیه و با عبارات لطیف و شیرین بیان شده ، این است که نظام شمسی ما ، بلکه مجموع نظامات مادی ، به تدریج افسرده و کم فروغ گردیده ، سرانجام نابود خواهند شد و بقا و ابدیت فقط از آن پروردگار جهان است. قرآن ۱۴ قرن پیش ، خبر داده است روزی فرا می رسد که شمع بزم انسان به خاموسی می گراید و ستارگان پراکنده و محو خواهند شد ، آنجا که :
« اِذَا الشَمسُ کُوِّ رَت و ش اِذَا النُجومُ انکَدَرَت »
هنگامی که خورشید پیچیده شود و ستارگان تیره و تار گردند .
در آیه دیگر می فرماید :
« فَاِذَا النُجُومُ طُمِسَت »
هنگامی که ستارگان محو شدند .
خلاصه ، جهان رو به وضعی است که در آن تمام اجسام به درجه پست مشابهی می رسند و دیگر انرژی قابل مصرف پیدا نمی شود و زندگی غیر قابل امکان می گردد و این همان قانون معروف علمی است که می گویند انتروپی و حالت یکنواختی و پیری جهان رو به تزاید است .
زوجیت گیاهان
- زوجیت در جهان گیاهان :
« اَوَلَم یرَوا اِلَی الاَرضِ کَم اَنبَتنا فیها مِن کُلِّ زَوجٍ کَریمٍ »
آیا به زمین نمی نگرند که در آن جا از هر جفت ، زیبا و ارزنده ای رویانده ایم ؟
درباره زوج بودن تمام موجودات جهان آفرینش با صراحت می فرماید :
از هر چیزی یک جفت آفریدیم تا شما به عظمت جهان آفرینش و قدرت آفریننده آن پی برده و متذکر گردید .
قرآن با این که به خردمندان دستور می دهد در آفرینش جهان تفکر بیشتری نمایند و یکی از نشانه های بندگان خدا را تامل فراوان و عمیق در آیات خلقت می داند با این وجود از جانب مسلمانان در این حقیقت قرآنی ، که خود یکی از معجزات علمی قرآن است و به تازگی پژوهشگران به این راز دست یافته اند دقت کافی به عمل نیامده است.
و از نشانه های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید ، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد ؛ در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند ! ( ۲۱ )
- بررسی لفظ زوج از نظر لغت :
لفظ « زوج » در زبان عربی به چیزی گفته می شود که معادل و لنگه دارد .
« ... اسکُن اَنتَ وَ زَوجُکَ اَلجَنَّ ? »
تو با زوج ( همسر خود ) در بهشت سکنا گزین
اگر قرآن موقع بیان زوجیت موجودات جهان لفظ زوج را تثنیه آورده و می فرماید « وَ مِن کُلِ شَیٍء خَلَقنَا زَوجَینِ ؛ از همه چیز زوج و جفت آفریدیم » برای این است که در این زبان به هر یک از دو چیزی که جفت است زوج می گویند و لذا در بیان ریشه انسان باز این لفظ را تثنیه آورده است .
زوجیت موجودات
قرآن و زوجیت درموجودات :
« ... وَ مِن کُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فیها زَوجَینِ اثنَینِ یغشیِ الَّیلَ النَّهارَ اَنَّ فِی ذَلِکَ لایاتٍ لَقومٍ یَتَفکَّرونَ »
و از همه میوه ها جفت آفرید ، روز را با تاریکی شب می پوشاند ، در این کار برای گروه متفکر نشانه هایی ( بر قدرت خداوند و وجود تدبیر در جهان آفرینش ) وجود دارد.
یکی از راز های عظمت قرآن و دلایل اعجاز این کتاب آسمانی ، « نهایت ناپذیری » آن است. به این معنا که استفاده بشر از آن ، هرگز به پایان نمی رسد و همواره همگام با زمان پیش می رود و هر چه بشر در گشودن رازهای طبیعت و تسخیر قله های علم و دانش ، پیروزتر می گردد ، حقایق نوتری بر او از آیات قرآن آشکار می گردد. تو گویی قرآن به سان یک اقیانوس ژرف و ناپیدا کرانه ای است که با هیچ قدرت به ژرفای آن نمی توان رسید و با هیچ نیرویی نمی توان مرغ اندیشه بشر را در کرانه های آن به پرواز در آورد و یا به سان جهان هستی است که هر چه دانش ها و بینش ها وسیع تر گردد رازهای نهفته آن تجلی بیشتری می یابد .
قرآن در اثر داشتن حالت « نهایت پذیری » از اقامه هر نوع دلیل بر ارتباط خود با مبدا نا متناهی بی نیاز است و از کتابی که از ناحیه خدای بزرگ برای هدایت و راهنمایی جهانیان تا روز رستاخیز فرستاده شده است جز این انتظار نمی رود .
باران
وَ هُوَ الّذِی اَرسَل الرِّیاحَ بَشراً بَینَ یَدَی رَحمَتِهِ وَ اَنزَلنَا مِنَ السَّمَا مَا طَهُورًا فرقان: ۴۸
« و اوست که باد ها را با نوید رحمت فرستاد و از ابر آب طهور فرو فرستادیم » .
آب باران در آیه آبِ طَهُور نامیده شده است. واژه طهور و طهارت (بمعنی مصدری) بمعنی : پاکی از نجاست است . یعنی پاکی از چرک ، پلیدی ، بو ، عرق ، گندیدگی و مواردی از این قبیل. و طهُور بمعنی فاعلی و وصفی بمعنی: چیزی است که موارد مزبور را ندارد یا آنها را برطرف می کند .
چرا آب باران را آب طَهُور نامیده است ؟ به این خاطر که اگر آب های زمین در روند تبخیر شدن و به جو رفتن و ابر شدن و باریدن نمی بودند آبهای زمین می گندید ، چون در هر لحظه میلیونها جانور در آنها متولد می شود و می میرد . در سال حدوداً ۳۸۰ هزار کیلومتر با آن فوائد زیادی که دارند یکی از نشانه های توحید است ، به ذکر آن پرداخته ، اضافه می کند :
" و ما در زمین کوههای مستقر و ثابتی انداختیم "
( والقینا فیها رواسی )
این کوهها علاوه بر این که از ریشه به هم پیوسته اند و همچون زرهی زمین را در برابر فشار درونی ناشی از لرزش ها حفظ می کنند ، و علاوه بر این که قدرت طوفانها را در هم شکسته و وزش باد و نسیم را به دقت کنترل می نمایند ، محل خوبی برای ذخیره ی آنها به صورت برف و یا چشمه ها می باشند . سپس به سراغ مهمترین عامل زندگی بشر و همه ی جانداران یعنی گیاهان می رود ، می فرماید :
" و ما در روی زمین از هر چیز ( گیاه ) موزون رویاندیم "
( و انبتنا فیها من کل شی موزون )
در کره زمین شاید صدها هزار نوع گیاه داریم با خواص مختلف و آثار متنوع و گوناگون که شناخت هر یک دریچه ای است برای شناخت " الله " و برگ هر کدام از آنها دفتر از " معرفت کردگار " .
سوره حجر آیه ۱۹
« و از ابر آبی به اندازه فرو می فرستیم و آنرا در زمین جا می دهیم و ما در بردن آن (یعنی بردن آن اندازه ای که بارانده ایم ) توانائیم - و با آن باغهای خرما و انگور برای شما تولید می کنیم ، که هم فراورده های زیادی در آن برای شما هست و هم از آن می خورید ( مومنون ۱۸-۱۹ ) » . « آیا نمی بینی خدا آبی را از ابر پائین می آورد و آنرا در آب راهها در درون زمین راه می برد ، سپس با آن رویشها با رنگهای گوناگون در
می آورد ، سپس پژمرده می شود ، پس از آن آنرا زرد شده می بینی ، سپس آنرا خرد خرد می گرداند. در این روند براستی برای ناب اندیشمندان یادآوری افزون نهفته است ( زمر ۲۱ ) » .
« سلوک » بمعنی : راه رفتن یا راه بردن در جای تنگ یا تنگ تر است - « ذِکری » بمعنی : یادآوری زیاد است ( و منظور از آن در آیه اینست که " گیاهان فراوان پیش روی ما یافت می شوند و روند و فرایند زندگی و مرگ آنها ، مرتب یادآور و بنمایش گذرانده روند و فرایند مرگ و زندگی برای انسان است " ) . « الباب » جمع لب ، بمعنی چیز ناب ( یعنی چیزی که ناخالصی ندارد ، آفت ندارد ، شیله و پیله ای در آن نیست ، چیزهای هرز در آن نیست ) . و به مغز و اندیشه ناب اطلاق شده ( یعنی مغز و اندیشه ای که در خردورزی و اندیشمندی هیچگونه شیله و پیله ، پیش داوریها ، پیشینه های ذهنی ، مکتبها ، فلسفه ها ، آداب و رسوم ، منافع شخصی و گروهی و غیره ندارد و با مسائل ، برخورد حق بینانه و واقع بینانه می کند ) .
منبع:موسسه جهاني سبطين