0

اعتقاد به حضور خدا در تمام ابعاد زندگی 6

 
mohsenh
mohsenh
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 1156
محل سکونت : قم

اعتقاد به حضور خدا در تمام ابعاد زندگی 6

هر انسانی طبیعتا وقتی متوجه خطری می شود حالت خوف پیش می آید . این طبیعتی است و اختیاری هم نیست و هنگامی که چیز مطلوبی تحقق پیدا کند ، شادمان می شود. این شادی امری طبیعی است، برای انبیاء و اولیای خدا هم چنین حالتی بوده است. در قرآن کریم بسیاری از موارد همین اسف و غضب و حزن در مورد انبیا است .
از یک نظر انفعالات روحی از همه ابعاد وجود انسان وسیع تر و در عین حال سطحی تر است، چرا که در واقع معلول و متاثر از سایر ابعاد است ؛ از این رو آن را سطحی تر تلقی می کنیم ، هر چند در عمقش چیزهای دیگری وجود دارد .
و اما این که وسیع تر است: محور همه انفعالات این گونه است که وقتی انسان مطلوبی دارد هنگامی که مطلوبش تحقق پیدا کرد ، حالتی به نام شادی ، خشنودی و امثال این تغییرات ، برای انسان پدید می آید ، و اگر از دستش رفت حالتی به نام حزن و اندوه و ... به وجود میآید.
بنابراین، انفعالات نفسانی به یکی از ابعاد وجود انسان اختصاص ندارد بلکه هر یک از
خواسته های روحی انسان این گونه است که به هنگام تحقق آن، حالت شادی و به هنگام عدم تحقق آن، حالت غم روی می دهد.
انسان به زندگی علاقه مند است . این یکی از ابعاد وجود انسان است که از یک نظر میشود عمیق ترین بعد وجود یا ژرفناکترین لایه روحی انسان در نظر گرفته شد؛ اگر انسانی احساس کند که حیاتش به خطر افتاده است، حالتی به نام خوف برایش پیش می آید. و اگر متوجه شود که آن خطر رفع شده و حیاتش ادامه خواهد یافت، حالتی دیگر به نام سرور و شادی برایش پدید می آید.
درباره قدرت هم همین طور است اگر کسی احساس کند که قدرتش در حال زوال است و عاجز و ناتوان خواهد شد، احساس خوف به او دست می دهد. و اگر کسی که عاجز بوده قدرتش برگردد یا کسی که فلج بوده شفا پیدا کند، احساس سرور به او دست می دهد . چنان که اگر سلامتی اش به خطر افتد می ترسد و هنگامی که مریض شود محزون میگردد.
همچنین انسانی که به مال علاقه دارد، اگر مالش به خطر افتد حالت خوف به او دست میدهد و اگر از دستش برود محزون می شود، اما اگر ناگهان مالی به او برسد شاد میشود. در مورد فرزند هم امر به همین منوال است، اگر به فرزند کسی مصیبتی برسد پدر محزون میشود، اما اگر فرزند مشرف به مرگی نجات پیدا کند، پدر شاد می شود.
حاصل آن که هر مطلوبی تحقق پیدا کند، موجب سرور می شود و هر کدام از دستش برود موجب غم و اندوه می گردد از این جهت این بعد وسیع ترین ابعاد است و بر همه ابعاد وجود انسان احاطه دارد . یک حالت فراگیری نسبت به همه شوون زندگی دارد. این دو ویژگی از ویژگی های این بعد انسان است : یکی این که سطحی تر از همه و معلول سایر جهات نفسانی است. و دوم این که وسیع تر و فراگیر تر از همه است .
نکته دیگری که باید گفته آید، این است که تحقق یا از دست رفتن مطلوب اضافات گوناگونی دارد که بر حسب این اضافات مفاهیم و عناوین متعددی پدید می آید؛ مثلا مطلوب انسان گاهی حاصل کار خود اوست و گاهی نتیجه کار دیگران. کسی که خود موجب زیان کاری شده ، پشیمان می شود. این ندامت همان حزن است و اگر دیگری موجب زیان مندی شده باشد هیچ وقت نمیگوییم ، پشیمان شد. همین گونه از دست رفتن مطلوب گهی «بالفعل» تحقق پیدا کرده، یا یک امر نامطلوبی برای انسان پیدا شده است؛ یعنی اگر در نظر بگیریم که در گذشته - ولو لحظه ای قبل - ضرری به انسان رسیده است در این جا «خوف» معنا ندارد، بلکه جای « حزن» است. اما نسبت به آینده وقتی احتمال بدهد که ضرری به او می رسد یا مطلوبش از دست می رود حالت «خوف» به او دست می دهد . پس «خوف» نسبت به آینده است، ولی «حزن» و «غم» نسبت به گذشته است.
نقطه مقابل خوف، امن و آسایش خاطر است و آن وقتی که خطری شخص را تهدید نمی کند و اگر انتظار امر مطلوبی یا رفع امر نامطلوبی داشته باشد ، حالت امید و رجا به او دست می دهد و در مقابل وقتی امید امری مطلوب یا رفع نامطلوبی نداشته باشد حالت یاس و نومیدی برایش حاصل می شود
پس محور همه این حالات، تحقق یا عدم تحقق امر مطلوب یا نامطلوب است .
خشم ، نوعی دیگر از حالات روانس است که با توجه به این که امری ناطلوب از طرف شخص دیگری متوجه انسان می شود یا امری مطلوب از وی سلب می گردد، پدید می آید، مثلا وقتی انسان احساس می کند شخصی می خواهد ضرری به او بزند یا نفعی را از او سلب کند ، نسبت به وی خشمگین می شود . در مقابل چنین حالتی حالت رضا و خشنودی قرار دارد .
بنابراین، با توجه به این نسبت ها و اضافات گوناگون، حالات مختلفی پدید می آید و در حقیقت گستردگی مفاهیم در این باب از دو جهت است : یکی این که همه خواسته های انسان را شامل می شود؛ مانند حب ذات و حب کمال و انواع لذت ها ، که تحقق و عدم تحقق همه اینها، موجب شادی و غم می شود ، و یکی هم از لحاظ اضافات گوناگون؛
مثلا حالت انسان در مرگ فرزند ؛ اگر نسبت به گذشته باشد حزن است، و اگر نسبت به آینده باشد، خوف است، و نسبت به کسی که می خواهد فرزندش را بکشد و از دست او بگیرد «خشمگین» می شود.

منبع:موسسه جهاني سبطين

سه شنبه 9 اسفند 1390  11:10 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها