امشب آسمان دف مي گيرد و زمين به سماع بر مي خيزد .
حضورت را در پهنای قلبم احساس می کنم همانگونه که به سرور و شادی و نماز نگاهت با تمام هستی ام ایمان دارم و سوگند که تاریکی ها با ذکر نام تو روشن می شوند و لحظه های نو میدی به اشک تمنا و نیاز آفتابی می گردند و من بیقرار بخشش و بزرگواری توام.
ای خدای بزرگ و مهربان
اگر از آن سو به تو روی می آورم که مرا از وجود جهنم نجات دهی و از شعله های آن مرا امان هی، همان بهتر که در آن شعله ها مرا بسوزانی...
و اگر از آن سو به تو روی می آورم که مرا به بهشت برین فراخوانی و در آن جای دهی، همان بهتر که درهای بهشتت را به رویم بسته نگهداری...
ولی اگر تنها به خاطر خودت به سويت می آيم...
ای خدای بزرگ و مهربان
مرا از خودت مران. چرا که تو گرانبهاترین دارایی من، در اين دنيا و در آخرت هستی.
پس بگذار تا ابد در کنارت جاودانه بمانم...
ترا به شهادت می طلبم که در تمام عمر رنج بارم به حقیقت یکبار عشق ورزیدم و آنهم بازیچه کالبد خاکی او شد . ای خداوند روزیکه به امر تو رستاخیز بر پا می شود و خفتگان سرزمینهای ناشناس سر از خاک بر میدارند ، تو به خاطر دل سوخته من به او رحمت آور گرچه در عالم مردگان دلدادگان یکدیگر را باز نشناسند ولی تو که کاشف هر رازی ما را در کنار هم به خوبی خواهی شناخت. از تو تمنا می کنم آنموقعیکه همه چیز حتی خورشید و ماه و ستارگان به خواب ابدی فرو رفته اند و امواج دریا ها در سکون وحشت زایی بسر می برند به او رحمت آور ...
چون می ترسم در آن دنیای ظلمانی و پر سکوت محبوبم را نشناسم احساس میکنم که باید از هم اکنون همه مردگان را بپرستم شاید یکی از آنها یار دیرینم باشد اگر مرا بگذارد و بگذرد و به دیگری بپیوندد تو به آه و ناله و ضجه من توجهی نکن و پرتو رحمت خود را از او دریغ مدار . آن وقت است که دیار مرگ برای من دیار خوشبختی خواهد شد ... یا علی
الهی آمین ..