یکی از شرطهای اساسی پذیرفته شدن نماز در نزد خدای متعال، مسأله «حضور قلب پیدا کردن» در حین نماز است؛ از این رو آیات و روایات فراوانی در این باره وارد شده که همه بر این مطلب تصریح می کنند که میزان قبولی نماز، بستگی به میزان توجه انسان در نماز دارد و این در حالی است که متأسفانه بسیاری از ما عبادتهای خود را بدون حضور قلب و با حواسپرتی کامل انجام می دهیم و به همین جهت است که یک عمر نماز می خوانیم، اما اثری از آثار معنوی و روح نواز آن را در خود نمی بینیم.
۳. اهمیت و امکان حضور قلب
۳. لزوم تحصیل حضور قلب
الف. در ضرورت تحصیل حضور قلب همین بس که بدانیم: نماز بی حضور قلب، نماز حقیقی نیست و وقتی نماز از حقیقت و باطن خود جدا شد و به صورت یک عمل بی روح در آمد، تمام ثمرات و فوایدی که در آیات و روایات، برای نماز آمده، در چنین نمازی وجود ندارد وچه بسا موجب دوری از خدا هم بشود.
احادیث فراوانی دراین باره وارد شده که همه بر این مطلب تصریح می کنند که میزان قبولی نماز، بستگی به میزان حضور قلب در نماز دارد و به تناسب وجود حضور قلب، نماز مورد قبول واقع می شود. امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«اَن العبدَ لیُرفعُ لهُ مِن صلاتهِ نصفُها او ثلُثها او ربعُها او خمسُها و ما یرفعُ لهُ الّا ما اقبلَ علیهِ بقلبهِ؛[۱] همانا از نماز انسان، نصفش، ثلثش، ربعش یا خمسش بالا برده می شود و آن مقداری از نماز که توجّه قلبی داشته باشد بالا برده می شود.»
گر چه حضور قلب از شرایط صحت نماز نیست؛ یعنی با نبودن حضور قلب نماز باطل نمی شود و از لحاظ فقهی اشکالی ندارد. و لیکن چنین نمازی، قالبی و بی فضیلت و غیر مقبول است، یعنی بالا نمی رود و اثر معراجی خود را از دست می دهد.
۲. امکان کسب حضور قلب
گاهی تصور می کنیم، تحصیل حضور قلب از امور مُحال است و از کسب آن، ناامید می شویم و به یک عبادت صوری و ظاهری اکتفاء می کنیم. چه بسا این ناامیدی، از فریب دادن خود نشأت بگیرد، به این معنا که برای فرار از نماز با حضور قلب، دایماً خود را فریب داده و مشکل بودن آن را بهانه ای برای ترک آن، قرار می دهیم.
دلایلی برای امکان کسب حضور قلب وجود دارد که از جمله آنها موارد ذیل است:
الف. وقوع حضور قلب
بهترین دلیل برای امکان شیء، وقوع آن است. همین که پیغمبران ما و ائمه ـ علیهم السّلام ـ و اولیای خدا، بر حسب معرفت و ایمان و قرب و طلبشان، حضور قلب داشتند، دلیل بر امکان آن می باشد.
ب. وجود دستور عمل
وجود دستور جهت تحصیل حضور قلب از ناحیه رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه ـ علیهم السّلام ـ و بزرگانی که در این باره کتاب نوشته اند، همه دلیل بر امکان کسب آن می باشد، چرا که تکلیف و دستور به آنچه در توان نیست بی معنا و غلط است، زیرا تحصیل امر محال، محال است.
۳. مراتب حضور قلب
گرچه درباره مراتب حضور قلب، سخنان بسیاری از بزرگان اهل معرفت رسیده، ولی ما به جهت مختصرگویی و ساده نویسی برآنیم تا با الهام از سخنان ارزشمند آنان به ذکر پنج مرتبه از مراتب حضور قلب بپردازیم.
مرتبه اول: شخص نمازگزار باید اجمالا بداند که با خداوند سخن می گوید و حمد و ثنای او می کند، اگر چه به معانی الفاظ توجه نمی کند. این مرتبه برای آنانی است که معانی نماز را نمی دانند؛ حضرت امام خمینی ـ قدّس سره ـ از قول مرحوم شاه آبادی ـ قدّس سره ـ نقل می کند:
«مثل این نحوه، به این صورت است که یکی، قصیده در مدح کسی بگوید و به طفلی که معانی آن را نمی فهمد بدهد که در محضر او بخواند و به طفل بفهماند که این قصیده در مدح این شخص است، البته آن طفل که قصیده را می خواند اجمالا می داند ثنای ممدوح را می کند، اگر چه کیفیت آن را نمی داند».[۲]
مرتبه دوم: علاوه بر مرحله قبلی، به معانی کلمات و اذکار نیز توجه داشته باشد و بداند که چه می گوید. امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«من صلّی رکعتین یعلمُ ما یقولُ فیهِما. انصرَفَ و لیسَ بَینَهُ و بینَ الله ذنبٌ إلّا غفرَلَهُ؛[۳] هر کس دو رکعت نماز بخواند در صورتی که بداند چه می گوید، از نماز فارغ می شود در حالی که بین او و خداوند گناهی نیست، مگر این که خداوند آنها را می بخشد». در این مرحله، قلب تابع زبان است.
مرتبه سوم: اسرار عبادت و حقیقت اذکار و تسبیح و تحمید و سایر مفاهیم را بفهمد و در حال نماز به آنها توجه کند تا خوب بداند چه می گوید و چه می خواهد.
مرتبه چهارم: نمازگزار علاوه بر مراحل سابق، باید اسرار و حقایق اذکار را به طور کامل در باطن ذاتش نفوذ داده و به مرحله یقین و ایمان کامل برسد. در این صورت است که زبان از قلب پیروی می کند. قلب چون به آن حقایق ایمان دارد، زبان را به اذکار وادار می کند.
مرتبه پنجم: در این مرحله، نماز گزار به مرتبه کشف و شهود و حضور کامل می رسد که به این مرحله حضور قلب در معبود می گویند نه حضور قلب در عبادت؛ یعنی مرحله ای که اسما و صفات و کمالات حق را با چشم باطن مشاهده می کند،چیزی را جز خدا نمی بیند، حتی به خودش و افعال و حرکات و اذکارش نیز توجه نداشته از سخنگو و سخن نیز غافل است و در حقیقت در انجذاب کامل قرار دارد، البته در این مرحله هم مراتبی است که نسبت به سالکین متفاوت است.[۴]
- عوامل حواسپرتی و درمان آن
۱. هرزگی قوه خیال
از اسباب محوری و اصلی حواسپرتی، فرّار بودن، و هرزگی قوه خیال است.
آدمی دارای نیرویی است که دایماً ذهن و خیالش را به کار می گیرد. اگر ذهن انسان در مورد موضوعات کلی، به صورت منظّم و مرتّب فعالیت کند و از یک مقدمه، نتیجه ای بگیرد، در این صورت تفکر و تعقّل حاصل شده است، ولی اگر ذهن انسان بدون هیچ مقدمه و نظمی در موضوعات جزئی، از چیزی به چیزی و از جایی به جایی پرواز کند و هیچ رابطه منطقی بین موضوعاتی که در ذهن آمده ایجاد نکند، تخیّل صورت گرفته است.
- ویژگیهای قوّه خیال
یکی از ویژگیهای قوّه خیال، فرّار و متحرک بودن آن است، چون اگر تفکر نباشد، هزاران خاطره و مسأله به ذهن انسان (در طی چند لحظه، بدون هیچ ارتباطی با هم) می رسد.
دیگر از ویژگیهای قوّه خیال که از تعریف آن بر می آید. آن است که در موضوعات جزئی کار می کند و هم چنین از بی نظمی خاصی برخوردار است.
انواع خیالات در نماز
در نمازی که می خوانیم، تمام انواع چهارگانه تصوّرات خیالی که در ذیل می آید، وجود دارد، مگر کسانی که قوه خیال را کاملا تربیت کرده و متمرکز بر نماز کرده باشند.
گاهی آنچه در نماز به ذهن خطور می کند، انجام کار خیری است؛ مثلا در این تصور است که چگونه بعد از نماز سخنرانی کند و یا با فلان بزرگ یا دوست، چگونه گفتگو کند.
و یا انجام کار شرّی است، مثلا در این تصوّر است که چگونه بر سر دیگری کلاه بگذارد و... .
گاهی آنچه در خاطر و خیال می آید، صرف خیال است و آن یا خیال پسندیده است مثلا (در خاطر خود بگذراند که پولدار شود تا بتواند گرسنگانی را سیر و برهنگانی را لباس بپوشاند و...) و یا خیال فاسد می باشد (مثلا در خاطر خود لذت گناه و چگونگی آن را بیاورد و با آن دلخوش کند).
پس آنچه که در قوه خیال ما می آید از این چهار حالت خارج نیست، اگر چه گاهی در نماز قوّه خیال در امور پسندیده فعّالیّت می کند، و لیکن در جهت کسب حضور قلب، خیال در امور پسندیده هم باید کنترل شود و از پرواز آن به امور مختلف، خوب نگه داشته شود تا قلب یکسره متوجه خداوند گردد.
- درمان
الف. بیرون نماز
باید در بیرون نماز، تمرین و ممارست در حفظ قوه خیال و متمرکز کردن آن صورت گیرد، به این صورت که در ابتدا تمرین کنیم که فکر و خیال خود را به امور خاصّی تمرکز بدهیم و دایماً مواظبت بنماییم که خیال به جایی دیگر نرود که اگر این تمرکز ادامه پیدا کند، آرام آرام می توانیم فکر و خیال خود را ضبط و نگهداری کنیم که هر کجا اراده کردیم حرکت کند.
کیفیت تغذیه قوه خیال
هر یک از قوای ما محتاج به تغذیه مناسب خود می باشد. باید برای منظم کردن قوه خیال و جهت دادن به آن، از عوامل کنترل قوّه خیال و گفتن ذکر دایم با توجه و متمرکز کردن ذهن به امور پسندیده، استفاده کرد. از جمله امور پسندیده عبارتند از: یاد خدا بودن؛ تمام کارها و اعمال خود را نیت و هدف خدایی دادن؛ تفکر در مسائل علمیه و مسائل اعتقادیه (مبدأ و معاد) و وظایف انسانی و عملی (کسب اخلاق حسنه و رفتار انسانی)؛ مراقبت بر احوال و رفتار خود که چه مقدار منطبق با عقل، شرع و رضای خداوند است و هم چنین یادآوری گذرگاه بودن دنیا و مسافر بودن خود و دقّت و تعقّل به عجایب خلقت و آثار نظم و قدرت پروردگار؛ همه اینها عوامل کمک کننده در کنترل قوه خیال می باشد.
ب. داخل نماز
یکی از روشهای کنترل قوه خیال در نماز «تصمیم بر مخالفت است»؛ یعنی تصمیم بگیرد که خیال خود را متمرکز در نماز و یا معانی نماز نماید و هر وقت کنترل آن از اراده انسان خارج شد دوباره برگرداند. حضرت امام خمینی ـ قدّس سره ـ می فرماید:
«طریقه عمده رام نمودن آن «عمل نمودن به خلاف است» و آن، چنان است که انسان در وقت نماز خود را مهیّا کند که حفظ خیال در نماز کند و آن را حبس در عمل نماید و به مجرّد این که بخواهد از چنگ انسان فرار کند آن را استرجاع نماید (برگرداند) و در هر یک از حرکات و سکنات و اذکار و اعمال نماز ملتفت حال آن (قوه خیال) باشد و از حال آن تفتیش نماید (جستجو کند) و نگذارد سر خود باشد و این در اوّل امر، کاری صعب (مشکل) به نظر می آید، ولی پس از مدتی عمل و دقت و علاج، حتماً رام می شود و ارتیاض پیدا می کند (ورزیده می شود)».[۵]
________________________________________
[۱] . بحارالانوار، ج ۸۴، ص ۲۳۸.
[۲] . امام خمینی، اربعین، ص ۴۳۴.
[۳] . ثواب الاعمال، ص ۷۲.
[۴] . بر همه ماست که در این مراتب به دقت تأمل نموده و درصدد تحصیل آنها باشیم؛ برای اطلاع بیشتر ر.ک: امام خمینی، اربعین، ص ۴۳۴؛ ابراهیم امینی، خودسازی، ص ۲۳۱؛ میرزا ملکی تبریزی، اسرار الصلوه، ص ۳۰۷.
[۵] . آداب الصلوه، ص ۴۴.
منبع:http://www.sibtayn.com