0

حضور قلب در نماز از دیدگاه عالمان ربانى و عارفان الهى

 
mohsenh
mohsenh
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 1156
محل سکونت : قم

حضور قلب در نماز از دیدگاه عالمان ربانى و عارفان الهى

نماز حقیقى داراى دو بعد است: بعد ظاهرى که به منزله پیکره نماز است و بعد باطنى که روح و حقیقت آن مى‏باشد. هر یک از این دو بعد احکام و آداب ویژه‏اى دارند، نماز با وجود این دو بعد کامل مى‏شود، یعنى همان‏گونه که نماز بدون رعایت احکام و شرایط ظاهرى، باطل است. مراعات نکردن آداب باطنى و قلبى نماز نیز موجب قبول نشدن آن گشته، انسان را به قرب حضرت حق نمى‏رساند.
بى‏شک از مهم‏ترین آداب باطنى نماز، و بلکه تنها راه رسیدن به اسرار و آثار و نتایج آن، همانا حضور قلب است. بهره هر کس ازنماز، به اندازه حضور قلب اوست و چه زیبا فرموده آن مجاهد فى‏سبیل لله و عارف بالله، امام خمینى که: «کلید گنجینه اعمال و باب الابواب همه سعادات، حضور قلب است که با آن، فتح باب سعادت بر انسان مى‏شود، و بدون آن جمیع عبادات از درجه اعتبار ساقط مى‏گردد».
کتاب حاضر، برگرفته از افادات عالمان ربانى و عارفان الهى است که خود از اصحاب سیر و سلوک بوده و در پى سال‏ها عبادت و مجاهدت و ریاضت، راه وصول به قرب الهى را طى نموده و به جوار رب‏العز نایل آمده و همواره خود را حاضر در محضر او دیده‏اند.
آن بزرگان با استفاده از انوار سخنان معصومین علیهم السلام کتاب‏هاى ارزشمندى درباره آداب باطنى و قلبى نماز تالیف کرده‏و آن‏ها را اسرار الصلاه نام نهاده‏اند.
در میان این آثار، در زمینه «حضور قلب در نماز» اثر مستقلى به چشم نمى‏خورد، گرچه برخى از این عالمان سترگ بخشى از اثر خود را به آن اختصاص داده‏اند. در این نوشتار مطالب مربوط به حضور قلب در نماز، از لابلاى آثار آن بزرگان گردآورى شده و به جویندگان حقایق و معارف ناب اسلامى عرضه شده است.
دیدگاه شهید ثانى در باره حضور قلب
نخستین بخش: این کتاب ارزشمند دیدگاه عالم بزرگ شیعه شهید ثانى درباره حضور قلب است، ایشان قبل از ورود به بحث اصلى بیانات عالمانه‏اى راجع به تحقیق در معناى قلب ارائه نموده و در قسمتى‏از آن بحث فرموده است: بندگى و عبادت مانند کالبد و تنى است که جان و روان آن، همان توجه قلبى به پیشگاه حضرت پروردگار است. این توجه و اقبال، میزان قبولى اعمال و معیار فزونى پاداش‏ها در دارالجنان است. ودر پرتو همین توجه و روى کرد، انسان مى‏تواند خود را شایسته بهشت‏برین و نعمت‏هاى جاوید آن سازد. نعمت‏هایى که هرگز دیده‏اى نظیر آن را ندیده و گوشى شبیه آن را نشنیده و به قلب انسانى خطور ننموده است. به وسیله همین اقبال و توجه باطنى است که‏انسان خاکى مى‏تواند به جهان پاک ملکوت راه بیابد و در افق پهناور فرشتگان بال بگشاید و از جهان غیب و شهود کسب فیض کند.
در پرتو این توجه و اقبال قلبى، از عبادتى اندک، پاداشى بیکران به دست آید. میزان پاداش‏ها بستگى به این توجه درونى و اقبال قلبى در افعال و اقوال، و حرکات و سکنات، و تفکر دراسرار نهفته در عبادت مورد نظر دارد.
قلب به دلیل صفا و جلایى که دارد، همانند یک آیینه صاف و شفاف مى‏تواند انوار و تجلیات الهى را به سوى خود جذب کند، ولى دراثر عوامل خارجى که برخلاف روحانیت و نورانیت ذاتى‏اش مى‏تواند بر آن عارض شود، استعداد پذیرش تجلیات ربانى را از دست مى‏دهد و قابلیت پذیرش آلودگى‏ها و تباهى‏ها و محرومیت‏ها در آن پدید مى‏آید.
استعداد پذیرش انوار الهى در قلب، به حدى است که مى‏تواند دراثر تابش انوار الهى به جایى برسد که حقایق بسیارى براى او کشف شود و دقایق بى‏شمارى براى او منکشف گردد.
کوتاه سخن این که به مجرد به پا داشتن صورت نماز و تلاش براى اداى تکلیف، شیطان از تو دور نمى‏شود، بلکه براى راندن آن رعایت اصول دیگر، از جمله اصلاح درون و پیراستن خویش از رذایل لازم است که صفات نکوهیده یاران و انصار شیطان است و بدون دفع صفات رذیله، عبادت نه تنها سودى نمى‏بخشد، بلکه احیانا ضرر هم مى‏رساند.
مرحوم شهید ثانى سپس وارد بحث لزوم حضور قلب در نماز شده و بااستفاده از آیات و روایات بسیارى به اثبات این موضوع مى‏پردازدکه در همه عبادت‏ها بخصوص نماز که در راس آن‏ها قرار دارد، حضور قلب لازم است. ایشان در ادامه بحث پس از ذکر احادیث فراوان مى‏فرماید: از احادیثى که نقل کردیم استفاده مى‏شود که قبولى نماز مشروطبه توجه قلبى به سوى خداوند و روى گرداندن از غیر اوست، و نیز قبولى نماز موجب قبولى دیگر اعمال است. از این‏رو اهمیت حضور قلب و توجه درونى در نماز، به خوبى روشن مى‏شود، و نیز واضح مى‏شود که بى‏توجه‏اى و غفلت از آن، موجب خساراتى بزرگ و زیانى جبران ناپذیر است.
وى سپس به بحث «راه تحصیل حضور قلب» مى‏پردازد و ضمن برشمارى صفات قلبى شخص مومن به عنوان نتیجه‏گیرى مى‏فرماید: از این رو مى‏توان گفت: بهترین راه ایجاد حضور قلب و توجه خاطر، مبارزه جدى با هجوم افکار پراکنده و آشفته است. براى دفع هجوم این افکار و اوهام، راهى جز دفع انگیزه‏هاى آن‏هانیست، زیرا افکار پراکنده به انسان فشار مى‏آورد و مانع توجه قلب مى‏شود، لذا باید علل و اسباب آن را یافت و از بین برد.
علل هجوم این افکار دو نوع است:
۱. خارجى
۲. داخلى
ایشان پس از آن به بررسى هر یک از دو عامل فوق پرداخته و علت دوم را مهم‏تر دانسته و مى‏فرماید: علل داخلى تشتت افکار از علل خارجى آن شدیدتر است و لذا مبارزه با آن نیز سخت‏تر است. زیرا کسى که افکارش دستخوش امواج سهمگین اقیانوس زندگى شده، و رشته ارتباطش از هم گسسته، و مرغ افکارش از شاخه‏اى به شاخه‏اى مى‏پرد، فروبستن دیده، در نماز، اورا سودى نمى‏بخشد، و افکارش در یک نقطه تمرکز پیدا نمى‏کند، زیرا آن‏چه در دل جاى گرفته، براى پراکندگى خاطر کافى است.
براى مبارزه با عوامل داخلى تشتت افکار، مناسب‏ترین راه این‏است که نمازگزار خود را به فهم معناى مطالب نماز وادار کند، تا هر مطلبى که به زبان مى‏راند معناى دقیق آن را بفهمد و روى آن تامل کند و اندیشه خود را با آن مشغول سازد تا افکار پراکنده در دلش جاى نگیرد.
براى تقویت این معنا شایسته است که پیش از تکبیره الاحرام، یاد آخرت کند و ایستادن در عرصه‏هاى محشر و موقف حساب و کتاب را به یاد آورد و ناله و فریاد اکبر و هول و وحشت همگانى روز رستاخیز را با خود بازگو و دلش را از مطالب دنیوى و افکار پراکنده خالى کند و در چنین حالى تکبیره الاحرام گفته، وارد نماز شود واجازه ندهد که چیزى وارد قلب شده، آن را مشغول سازد. این راه تحصیل آرامش دل و تسکین خاطر است.
این عالم بزرگ در پایان این بحث مى‏فرماید: دل انسانى نیز همواره مورد تهاجم این افکار است و هر قدر نمازگزار آن‏ها را براند، حریص‏تر مى‏شوند و با تلاش بیشتر باز مى‏گردند و هجوم مى‏آورند. و بسیار به ندرت اتفاق مى‏افتد که قلب انسانى از هجوم این افکار باز دارنده از توجه قلبى خالى باشد.
سبب همه این تشتت افکار و تهاجم اوهام یک چیز مى‏باشد و آن«حب دنیا» است که در حدیث آمده است: «حب الدنیا راس کل‏خطیئه» آرى محبت دنیا سر سلسله همه گناهان است، هر پلیدى از آن ناشى مى‏شود و هر نقصى از آن پدید مى‏آید. کسى که دلش را برمحبت دنیا وادارد و به هر مال و منال روى آورد و دنیا را براى دنیا بخواهد -نه به عنوان توشه آخرت - هرگز نباید طمع درک لذت مناجات را داشته باشد، که هر کس براى حطام دنیا فرحناک باشد، براى مناجات پروردگار احساس فرح نخواهد کرد.
هرکس به هر چیزى علاقه و محبت داشته باشد، همه همت خود را درراه رسیدن به آن صرف مى‏کند، کسى که دنیا را نور دیده وروشنایى دل خود مى‏داند، به ناگزیر همه هم و غم خود را در این راه صرف مى‏کند. چنین افرادى نیز نباید تلاش براى مبارزه باتشتت افکار را ترک کنند، بلکه باید کوشش کنند که دل‏شان متوجه خدا و یاد خدا شود و به قدر امکان از تهاجم این افکار پراکنده در امان بمانند.
حضور قلب در بیان سیدبن طاووس
بخش دوم: کتاب، دیدگاه جمال السالکین سید بن طاووس در باره حضور قلب در نماز است. ایشان در آغاز بحث مى‏فرماید: اگر در حرکات و سکنات خود همواره از یاد پروردگارت غافل باشى و دائما خود را غرق در فکر دنیا و هواى نفس خویش نمایى، ناگزیر هنگام حضور در نماز، نیازمند آن هستى که با رنج و تعب، با رشته عقل خویش، دل از خدا گریخته‏ات را حاضر ساخته و به‏ایستادن در پیشگاه مولایت وادار نمایى، و به یادش آورى که خداتو را دعوت به ملاقات نموده و همواره در محضر او هستى و تو رامى‏بیند؛ و نیز با عقل و قلب خود قصد کنى که مى‏خواهى خداوند رااز آن جهت که شایسته عبادت است، پرستش کنى و مانند عابدان حقیقى، در محضر مناجات با او حاضر شوى و عبادت خداوند جل جلاله را به جا آورى.
و شایسته است هنگامى که «الله اکبر» مى‏گویى و مشغول سخن گفتن با خدا مى‏شوى، در فکر فهم معناى این سخن باشى و بدانى که مشغول عبادت هستى؛ نه صرف تلفظ با حال غفلت و بر طبق عادت. ونیز باید در گفتن آن صادق باشى.
مرحوم ابن طاووس در ادامه بحث، درک عظمت خداوند را سبب ایجاد حضور قلب دانسته، در این باره احادیثى از حالات ائمه‏اطهار علیهم‏السلام را نقل نموده و سپس مى‏فرماید: بر ما همگى واجب است که به خاطر هیبت و احترامى که خداوند جل‏جلاله ذاتا مستحق آن است، همواره از او بیم و هراس داشته باشیم، ولى غفلت، ما را به جایى رسانده که از او بیم نداریم،و حتى از خوف و هراس معصومین علیهم السلام که باید در عبادات الهى به آنان اقتدا کنیم، پیروى نکرده و از خدا نمى‏هراسیم، وهم چنین به خاطر مخالفت‏هاى پى‏درپى‏مان با خواسته‏هاى او و کوچک شمردن امر و نهى و حب و قرب و مناجات با خدا، از او بیم‏نداشته و در نماز حضور قلب نداریم. البته این به سبب جهل ونادانى به مقام معبود مى‏باشد که به جهل منکران و کافران نزدیک است.
حضور قلب در اذکار و افعال نماز بحث است.
بخش سوم: حضور قلب در هنگام گفتن اذکار نماز است.
سیدبن طاووس با نقل یک روایت مى‏فرماید: مولاى‏مان امام جعفر صادق (ع) در حال قرائت در نماز دچار حالت بى‏هوشى شد، وقتى به هوش آمد، از او پرسیدند: چه چیز باعث شد که حال شما به این حالت منتهى شود. حضرت فرمود: پیوسته آیات قرآن را تکرار مى‏نمودم، تا این که به حالتى رسیدم که گویى شفاها آن را از کسى که نازل فرمود به مکاشفه و عیاناشنیدم، لذا قوه بشرى تاب مکاشفه جلال الهى را نیاورد.
مباحث این بخش با دو بحث حضور قلب در هنگام رکوع و سجده پایان مى‏پذیرد. بش سوم کتاب به اولین مقاله از حضرت امام خمینى(ره)اختصاص دارد، ایشان در آغاز سخن مى‏فرماید: یکى از مهمات آداب قلبیه که شاید کثیرى از آداب، مقدمه آن باشد و عبادت را بدون آن روح و روانى نیست و خود مفتاح قفل کمالات و باب الابواب سعادات است، و در احادیث شریفه از کمتر چیزى این قدر ذکر شده و به کمتر ادبى این قدر اهمیت داده شده،حضور قلب است.
در ادامه بحث، امام راحل، به برخى اسرار و فوائد عبادات بادلائل عقلى اشاره فرموده و آورده است: از این جهت است که مى‏بینید در ما پس از چهل - پنجاه سال عبادت اثرى حاصل نشده، بلکه روز به روز بر ظلمت قلب و تعصى قواافزوده مى‏شود، لحظه به لحظه اشتیاق ما به طبیعت و اطاعت ازهواهاى نفسانیه و وساوس شیطانیه افزون مى‏شود. در مقاله مذکور سپس، نقش شیطان که با وسوسه‏هاى خود قلب را تسخیر مى‏کند، وانواع حیله‏هاى او مشروحا پرداخته شده و آن‏گاه احادیثى درباره حضور قلب ذکر شده است.
تحصیل حضور قلب «دعوت به تحصیل حضور قلب» عنوان بحث بعدى است که در آغاز آن آمده است: اکنون که فضیلت و خواص حضور قلب را عقلا و نقلا دانستى و ضررهاى ترک آن را فهمیدى، علم تنها کفایت نکند، بلکه حجت را تمام‏تر نماند؛ دامن همت‏به کمر زن و آن‏چه را دانستى، درصدد تحصیل آن‏باش و علم خود را عملى کن تا استفاده از آن برى و برخوردار ازآن شوى.
سپس در ادامه این بحث چنین آمده: پس اى عزیز، اگر ایمان به آن‏چه ذکر شد -که گفته انبیا علیهم‏السلام است- آوردى و خود را براى تحصیل سعادت و سفر آخرت مهیانمودى، و لازم دانستى حضور قلب را که کلید گنج سعادت است، تحصیل کنى، راه تحصیل، آن است که اولا رفع موانع حضور قلب رانمایى و خارهاى طریق را از سر راه سلوک ریشه‏کن کنى، و پس ازآن اقدام به خود آن کنى.
در ادامه بحث موانع حضور قلب این‏گونه بیان شده است: اما مانع حضور قلب در عبادات، تشتت خاطر و کثرت واردات قلبیه است که گاهى از امور خارجه و طرق حواس ظاهره حاصل مى‏شود؛ مثل آن که گوش انسان در حال عبادت چیزى بشنود و خاطر به آن متعلق شده، مبدا تخیلات و تفکرات باطنیه شود، و واهمه و متصرفه درآن تصرف کرده، از شاخه‏اى به شاخه‏اى پرواز کند؛ یا چشم انسان چیزى را ببیند و منشا تشتت خاطر و تصرف متصرفه گردد؛ یا سایر حواس انسان، چیزى ادراک کند و از آن انتقالات خیالیه حاصل شود.
در سخنان حضرت امام خمینى (ره) براى درمان حواس پرتى و تشتت خاطر آمده است: بسیارى گمان مى‏کنند که حفظ طایر خیال و رام نمودن آن، از حیزامکان خارج و ملحق به محالات عادیه است؛ ولى این‏طور نیست و باتمرین و ریاضت و تربیت و صرف وقت، آن را مى‏توان رام نمود وطایر خیال را مى‏توان به دست آورد، به‏طورى که در تحت اختیار واراده حرکت کند که هر وقت بخواهد آن را در مقصدى یا مطلبى حبس کند که چند ساعت در همان مقصد حبس شود.
طریق عمده دام نمودن آن، عمل به خلاف است. آن‏چنان که انسان در وقت نماز، خود را مهیا کند که حفظ خیال در نماز کند و آن را حبس در عمل نماید.
پایان بخش این مقاله بحث «حب دنیا باعث تشتت خیال و مانع حضور قلب» است که به طور گسترده به آن پرداخته و چنین تحریر شده است: سزاوار آن است که نمازگزار، معانى اذکار و آن‏چه در نماز مى‏خواند و نیز معانى ادعیه و تعقیبات آن را ملاحظه نماید؛ چه، مى‏باید که از روى دانسته‏گى و فهمیده‏گى به‏جا آورد، تا ذکر گفتن و دعا خواندن و قرائت کردن او، مجرد حرکت دادن زبان، به غیر ملاحظه معانى مقصوده آن، نبوده باشد.
بیانات شیخ بهایى در حضور قلب
بخش چهارم: کتاب مطالبى از علامه ذوفنون شیخ بهایى است در این بخش پس از ذکر حدیثى جالب از امام صادق (ع) درباره فهم معانى‏اذکار نماز آمده است: چه اگر چنین باشد، حال او مثل شخص عربى باشد که تلفظ به کلام فارسى مى‏کرده و شعور به معانى آن چیزى که تلفظ مى‏کند نداشته باشد. یا مثل حال ساهى و غافل و مصروعى که تکلم به چیزى مى‏نماید، بدون آن که معنى آن به خاطر ایشان گذرد و ندانند که چه مى‏گویند.
بخش پنجم: کتاب دیدگاه محدث و حکیم بزرگ مولا محسن فیض کاشانى‏است. در این بخش مطالب سودمندى در زیر این عناوین مطرح شده‏است: «دلایل حضور قلب در نماز»، «رابطه نماز با حضور قلب»، «آیا حضور قلب شرط صحت نماز است»، «راه درمان موانع حضورقلب»، «عوامل بیرونى و درونى خطورات قلبى».
در ابتداى این مقال آمده است: بدان که ادله شرط بودن خشوع و حضور قلب در آیات و احادیث‏بسیار است، از جمله آن‏ها فرموده خداوند متعال است: (اقم الصلاه لذکرى) «نماز را براى یاد من به پا دار».
فعل امر «اقم» ظاهر براى وجوب است و غفلت ضد ذکر و یاد مى‏باشد، لذا کسى که در همه نمازش غافل و بى‏توجه است، چگونه ممکن است نماز را براى ذکر و یاد خداوند به پا داشته باشد و نیز قول خداوند که مى‏فرماید: (و لا تکن من الغافلین):«... و از غافلان مباش».
مبنى بر نهى بوده و ظاهر آن دلالت بر تحریم غفلت دارد و نیزآیه: (حتى تعلموا ما تقولون): «باید بدانید که [ در نماز ] چه مى‏گویید» این آیه بیان‏گر علت نهى مستان در دنیا از ورود به نماز است و همین علت در انسان غافلى که غرق در مقاصد و وسوسه‏هاى خود و افکار دنیوى مى‏باشد نیز شایع و ثابت است.
در ادامه علامه فیض کاشانى، به بحث درباره شش عامل که باعث کامل شدن نماز مى‏شود اشاره دارد که عبارتند از: حضور قلب و فهمیدن معانى اذکار و تعظیم خداوند و هیبت‏بارى تعالى و امید داشتن و حیا نمودن.
بخش ششم: کتاب در بردارنده قسمت دوم از دیدگاه حضرت امام خمینى(ره)درباره حضور قلب است.
این بخش شرح و توضیح یک حدیث از حضرت امام صادق (ع) مى‏باشد که محتواى آن توجه به حضور قلب است.
فراز نخست، بحث فراغت وقت و فراغت قلب در عبادت است. درباره فراغت قلب در عبادت آمده است: و از فراغت وقت مهم‏تر فراغت قلب است. بلکه فراغت وقت نیز مقدمه‏اى براى این فراغت است و آن‏چنان است که انسان در وقت اشتغال به عبادت، خود را از اشتغالات و هموم دنیایى فارغ کند؛ و توجه قلب را از امور متفرقه و خواطر متشتته منصرف نماید، ودل را یک‏سره خالى و خالص براى توجه به عبادت نماید.
ادامه بحث درباره مراتب حضور قلب است که این چنین بیان شده‏است: پس از آن که معلوم شد که حضور قلب در عبادات، قلب و روح عبادات است و نورانیت و مراتب کمال آن، بسته به حضور قلب ومراتب آن است، اکنون باید دانست که از براى حضور قلب مراتبى است که بعضى از آن مراتب اختصاص دارد به اولیاى حق، و دست دیگران از وصول به قله آن کوتاه است؛ ولى بعض مراتب آن براى سلسله رعیت نیز ممکن الحصول است. و باید دانست که حضور قلب به طریق کلى منقسم شود به دو قسمت عمده:
الف: یکى حضور قلب در عبادت؛
ب: دیگر حضور قلب در معبود.
سپس در مورد هر یک بطور مبسوط به بحث و بررسى پرداخته آن‏گاه راجع به راه دستیابى به حضور قلب آمده است: بدان که حضور قلب در عبادات حاصل نشود مگر به افهام نمودن به قلب اهمیت عبادات و آن در حقیقت میسور نشود مگر به فهمیدن اسرار و حقایق آن‏ها.
نوان‏هاى بعدى مقاله حضرت امام خمینى (ره) بدین قرار است: نوافل جبران کننده نقایص نمازهاى واجب؛ فراغت در عبادت موجد غناى قلب.
دیدگاه مولى مهدى نراقى در حضور قلب
بخش هفتم: کتاب شامل دیدگاه علامه محقق مولى مهدى نراقى است که‏این چنین آغاز مى‏شود: نماز معجونى آسمانى و ترکیبى الهى است که از اجزاى بسیار،مرکب است، این اجزا در فضیلت و اهتمام به آن‏ها متفاوت‏اند.بعضى از آن‏ها به منزله روح است و بعضى به مثابه اعضاى رئیسه وبعضى در حکم دیگر اعضا.
انسان - مثلا- چون حقیقتى است مرکب از اجزاى معین، موجودى کامل نمى‏باشد، مگر به معناى باطنى که همان روح است و روح آن حضور قلب است.
در ادامه به بیان شرایط و معانى باطنى که روح و حقیقت نمازاست پرداخته و آمده است: روشن است که امور مذکور حقیقت و روح نماز و نیز مقصود اصلى ازآن هستند. زیرا غرض اصلى از عبادات و طاعات، پالایش نفس و روشن و صافى کردن جان است، پس هر عملى که تاثیر آن در صفا دادن وشفاف ساختن دل بیشتر باشد، برتر است و شکى نیست که آن‏چه موجب صفا و جلاى نفس و تجرد و زدودگى آن از کدورت‏ها مى‏شود جز امور مذکور نیست و حرکات ظاهرى چندان مدخلیتى در صفاى آن‏ها ندارد، چگونه حضور قلب و خشوع، روح نماز نباشد و کمال نماز به بسته نباشد و حال آن که نمازگزار در نماز و دعاى خود در مقام مناجات‏با پروردگار است؟
در ادامه بحث مرحوم نراقى، احادیثى درباره حالات ائمه اطهارعلیهم السلام در نماز ذکر شده و پس از آن آمده است: با توجه به آن‏چه از کیفیت نماز انبیا و اولیا دانستى و آن‏گاه نماز خود و نماز مردم را ملاحظه کردى، پى مى‏برى که مردم در نماز بر چند قسم‏اند:
۱. غافلانى که نماز خویش به پایان مى‏برند، در حالى که یک لحظه حضور قلب ندارند.
۲. کسانى که در بخشى از نماز خود غفلت و در بخشى دیگر حضورقلب دارند این‏ها نیز به حسب یا زیادى حضور قلب و غفلت و فزونى یکى بر دیگرى مختلفند، و مراتب آن‏ها نامتناهى است.
۳. آنان که نماز خود را تمام مى‏کنند و دلشان لحظه‏اى غایب نیست، بلکه در همه نماز خود حضور قلب دارند و همه همت و اندیشه ایشان نماز است، به‏طورى که آن‏چه نزد آنان مى‏گذرد احساس نکنند، چنان که مولاى ما امیر مومنان (ع) بیرون کشیدن پیکان ازپاى مبارک را احساس نکرد. این بخش با بیان پاسخ به یک اشکال پایان مى‏پذیرد.
بخش هشتم: کتاب دیدگاه محدث و فقیه بزرگ شیعه آیه الله‏سید عبد الله شبر است.
حضور قلب از دیدگاه میرزا جواد آقا ملکى (ره)
بحث بعدى کتاب دیدگاه عارف بزرگ و فقیه سترگ، آیه الله میرزاجواد آقا ملکى تبریزى است که در بخش نهم جاى گرفته است.
ایشان پس از آیات و روایاتى که بیان‏گر حقیقت نماز است‏مى‏فرماید: با ملاحظه آن‏چه روایت شده، تشریع نماز در معراج پیامبر (ص)بوده و عروج آن بزرگوار به وسیله اجزاى نماز بوده؛ و هم‏چنین آن‏چه که درباره نماز انبیا و ائمه علیهم السلام از آن حالات عالى رسیده، و آن روایاتى که مى‏گوید: ذات اقدس حق نزد تمام‏اجزاى افعال و اذکار نماز بنده مومن است؛ و براى نماز چهار هزار باب است؛ و نماز ستون دین است که اگر قبول شد بقیه اعمال هم قبول خواهد شد و اگر رد شد بقیه هم رد مى‏شود؛ و این که نام نماز و اجزاى آن در کتب الهى و سنت انبیا آمده، تمام این‏ها به حکم عرف و لغت بهترین دلیل بر این حقیقت است که مراد از نماز، تنها صورت ظاهرى بدون توجه به حقیقت آن نیست.
این عارف بزرگ سپس به بحث «عوامل تحقق حقیقت نماز» پرداخته آن‏گاه فرموده است: سبب پیدایش حضور قلب، همت آدمى است، زیرا قلب، تابع همت واراده بوده و اگر همت تو نماز باشد، قلبت هم در نماز حاضرخواهد بود؛ ولى اگر همتت در پى‏چیز دیگرى باشد، قلبت هم ازنماز غافل و نزد همان چیز خواهد بود؛ چون خداوند براى هیچ کس دو قلب قرار نداده است. براى احضار قلب در نماز، راهى جز این‏که همتت را متوجه نماز سازى نیست، زیرا همواره همت انسان متوجه امرى مى‏شود که خیرى در آن گمان داشته باشد و آن را مایه سعادت خود بداند. لذا حضور قلب در هنگام نماز، تابع ایمان انسان به حقیقت نماز و این که نماز از همه اعمال بهتر و برتر است، مى‏باشد.
در جاى دیگر این بحث آمده است: بهترین و کامل‏ترین نوع حضور قلب این است که قلب نمازگزار درتمام اعمال و گفتار و اذکار نماز متوجه همان عمل و قول باشد ومراعات حضور پروردگارش را کند و متوجه باشد که این اعمال رادر حضور او ادا مى‏کند تامل و تفکر درباره جزیى از نماز، او را از توجه به آن جز که مشغول انجام آن است باز ندارد و در هنگام انجام هر عملى یا اداى هر ذکرى به فکر آن عمل و یا ذکر باشد و بداند که در آن لحظه، انجام آن جز از نماز و اداى آن ذکر از او خواسته شده و از خدا بخواهد که او را کمک کند تا آن جز را همان‏گونه که از او خواسته انجام دهد.
ایشان در قسمتى دیگر از مقاله خود مى‏نویسد: آن کس که باطنش بر محبت دنیا سرشته شده و هم‏اش پیوسته در پى‏تحصیل دنیا و اشتغال به حفظ و تکمیل آن است، آن هم نه به حد ضرورت، بلکه به خاطر محبت و لذت - که دنیاى مذموم هم همین دنیاست که آدمى را از ذکر و یاد خدا باز مى‏دارد- چنین کسى نباید انتظار داشته باشد که طعم محبت خدا را بچشد و لذت مناجات با او را آن‏چنان که زاهدان در نماز و دیگر عبادات وطاعات خود مى‏چشند، دریابد.
زیرا کسى که از کسب دنیا خوشحال شود، قطعا از توجه به خدا و مناجات با او خوشحال و مسرور نخواهد شد، همت آدمى متوجه چیزى است که دلباخته و علاقه‏مند به آن باشد، اگر دلباخته دنیا باشد، همتش هم در پى آن است و اگر علاقه‏مند به نماز باشد، همتش نیز متوجه آن خواهد بود و علاج کامل همین است.
بخش پایانى: کتاب قسمت سوم از دیدگاه حضرت امام خمینى (ره) است که در ابتداى آن آمده است: بر ارباب بصیرت و معرفت و مطلع بر اسرار اخبار اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السلام پوشیده نیست که روح عبادت و تمام و کمال آن به حضور قلب و اقبال آن است، هیچ عبادتى بدون آن مقبول درگاه احدیت و مورد نظر لطف و رحمت نشود و از درجه اعتبار ساقط است.
ادامه بحث درباره بیان حضور قلب اجمالى و تفصیلى است، پس از بیان حضور قلب اجمالى چنین آمده: مرتبه دوم از حضور قلب، حضور قلب در عبادت است تفصیلا، و آن، چنان است که قلب عابد در جمیع عبادت حاضر باشد و بداند که حق را به چه توصیف مى‏کند و چطور مناجات مى‏کند. از براى آن مراتب و مقاماتى بسیار متفاوت است، حسب تفاوت مقامات قلوب و معارف عابدان.
و باید دانست که احاطه تفصیلیه به اسرار عبادات و کیفیت مدح وثناى به هر یک، براى احدى جز کمل اصفیا به طریق افاضه و وحى‏الهى ممکن نیست. و ما اینجا به طریق اجمال، مراتب کلیه آن را بیان مى‏کنیم.
امام راحل (ره) سپس به بیان چهار گروه از نمازگزاران پرداخته و در مورد گروه چهارم فرموده است: و این طایفه، از اهل شهود و کشف، حضور قلبشان در عبادت، عبارت از آن است که جمیع حقایقى را که صورت عبادات کاشف آن‏ها است، واسرارى را که اوضاع و اقوال عبادات مظاهر آن‏ها است، بالعیان‏مشاهده کنند، پس در وقت تکبیرات افتتاحیه، کشف حجب سبعه برآن‏ها گردیده و خرق آن را نمایند؛ و در تکبیر آخر، کشف سبحات‏جلال و جمال بر آن‏ها گردیده به مناسبت قلوب آن‏ها؛ با استعاذه‏از شیطان قاطع طریق و جلوه اسم‏الله الجامع، وارد محامد گردند.
چنان‏چه اشاره‏اى به آن در محل خود بیاید، ان شاء الله.
در پایان، زیر عنوان «امورى که به تحصیل حضور قلب کمک مى‏کند» آمده است: و آن در نماز امورى چند است که پس از این در مواقع خود بعض ازآن را ذکر مى‏کنیم و اکنون به طریق کلى براى مطلق عبادات علاجى ذکر مى‏کنیم و آن این است که انسان شواغل داخلیه و خارجیه راکه مهم‏تر از همه شواغل قلبیه است، قطع کند. شواغل قلبیه سبب عمده یا منحصرش حب دنیا و هم آن است. اگر انسان هم‏اش تحصیل دنیا و مهم‏اش رسیدن به زخارف آن باشد، البته قلب فطرتا متوجه به آن مى‏شود و شغل شاغلش آن مى‏شود.
محمد بدیعی

منبع:موسسه جهاني سبطين

سه شنبه 9 اسفند 1390  6:24 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها