نماز حقیقى داراى دو بعد است: بعد ظاهرى که به منزله پیکره نماز است و بعد باطنى که روح و حقیقت آن مىباشد. هر یک از این دو بعد احکام و آداب ویژهاى دارند، نماز با وجود این دو بعد کامل مىشود، یعنى همانگونه که نماز بدون رعایت احکام و شرایط ظاهرى، باطل است. مراعات نکردن آداب باطنى و قلبى نماز نیز موجب قبول نشدن آن گشته، انسان را به قرب حضرت حق نمىرساند.
بىشک از مهمترین آداب باطنى نماز، و بلکه تنها راه رسیدن به اسرار و آثار و نتایج آن، همانا حضور قلب است. بهره هر کس ازنماز، به اندازه حضور قلب اوست و چه زیبا فرموده آن مجاهد فىسبیل لله و عارف بالله، امام خمینى که: «کلید گنجینه اعمال و باب الابواب همه سعادات، حضور قلب است که با آن، فتح باب سعادت بر انسان مىشود، و بدون آن جمیع عبادات از درجه اعتبار ساقط مىگردد».
کتاب حاضر، برگرفته از افادات عالمان ربانى و عارفان الهى است که خود از اصحاب سیر و سلوک بوده و در پى سالها عبادت و مجاهدت و ریاضت، راه وصول به قرب الهى را طى نموده و به جوار ربالعز نایل آمده و همواره خود را حاضر در محضر او دیدهاند.
آن بزرگان با استفاده از انوار سخنان معصومین علیهم السلام کتابهاى ارزشمندى درباره آداب باطنى و قلبى نماز تالیف کردهو آنها را اسرار الصلاه نام نهادهاند.
در میان این آثار، در زمینه «حضور قلب در نماز» اثر مستقلى به چشم نمىخورد، گرچه برخى از این عالمان سترگ بخشى از اثر خود را به آن اختصاص دادهاند. در این نوشتار مطالب مربوط به حضور قلب در نماز، از لابلاى آثار آن بزرگان گردآورى شده و به جویندگان حقایق و معارف ناب اسلامى عرضه شده است.
دیدگاه شهید ثانى در باره حضور قلب
نخستین بخش: این کتاب ارزشمند دیدگاه عالم بزرگ شیعه شهید ثانى درباره حضور قلب است، ایشان قبل از ورود به بحث اصلى بیانات عالمانهاى راجع به تحقیق در معناى قلب ارائه نموده و در قسمتىاز آن بحث فرموده است: بندگى و عبادت مانند کالبد و تنى است که جان و روان آن، همان توجه قلبى به پیشگاه حضرت پروردگار است. این توجه و اقبال، میزان قبولى اعمال و معیار فزونى پاداشها در دارالجنان است. ودر پرتو همین توجه و روى کرد، انسان مىتواند خود را شایسته بهشتبرین و نعمتهاى جاوید آن سازد. نعمتهایى که هرگز دیدهاى نظیر آن را ندیده و گوشى شبیه آن را نشنیده و به قلب انسانى خطور ننموده است. به وسیله همین اقبال و توجه باطنى است کهانسان خاکى مىتواند به جهان پاک ملکوت راه بیابد و در افق پهناور فرشتگان بال بگشاید و از جهان غیب و شهود کسب فیض کند.
در پرتو این توجه و اقبال قلبى، از عبادتى اندک، پاداشى بیکران به دست آید. میزان پاداشها بستگى به این توجه درونى و اقبال قلبى در افعال و اقوال، و حرکات و سکنات، و تفکر دراسرار نهفته در عبادت مورد نظر دارد.
قلب به دلیل صفا و جلایى که دارد، همانند یک آیینه صاف و شفاف مىتواند انوار و تجلیات الهى را به سوى خود جذب کند، ولى دراثر عوامل خارجى که برخلاف روحانیت و نورانیت ذاتىاش مىتواند بر آن عارض شود، استعداد پذیرش تجلیات ربانى را از دست مىدهد و قابلیت پذیرش آلودگىها و تباهىها و محرومیتها در آن پدید مىآید.
استعداد پذیرش انوار الهى در قلب، به حدى است که مىتواند دراثر تابش انوار الهى به جایى برسد که حقایق بسیارى براى او کشف شود و دقایق بىشمارى براى او منکشف گردد.
کوتاه سخن این که به مجرد به پا داشتن صورت نماز و تلاش براى اداى تکلیف، شیطان از تو دور نمىشود، بلکه براى راندن آن رعایت اصول دیگر، از جمله اصلاح درون و پیراستن خویش از رذایل لازم است که صفات نکوهیده یاران و انصار شیطان است و بدون دفع صفات رذیله، عبادت نه تنها سودى نمىبخشد، بلکه احیانا ضرر هم مىرساند.
مرحوم شهید ثانى سپس وارد بحث لزوم حضور قلب در نماز شده و بااستفاده از آیات و روایات بسیارى به اثبات این موضوع مىپردازدکه در همه عبادتها بخصوص نماز که در راس آنها قرار دارد، حضور قلب لازم است. ایشان در ادامه بحث پس از ذکر احادیث فراوان مىفرماید: از احادیثى که نقل کردیم استفاده مىشود که قبولى نماز مشروطبه توجه قلبى به سوى خداوند و روى گرداندن از غیر اوست، و نیز قبولى نماز موجب قبولى دیگر اعمال است. از اینرو اهمیت حضور قلب و توجه درونى در نماز، به خوبى روشن مىشود، و نیز واضح مىشود که بىتوجهاى و غفلت از آن، موجب خساراتى بزرگ و زیانى جبران ناپذیر است.
وى سپس به بحث «راه تحصیل حضور قلب» مىپردازد و ضمن برشمارى صفات قلبى شخص مومن به عنوان نتیجهگیرى مىفرماید: از این رو مىتوان گفت: بهترین راه ایجاد حضور قلب و توجه خاطر، مبارزه جدى با هجوم افکار پراکنده و آشفته است. براى دفع هجوم این افکار و اوهام، راهى جز دفع انگیزههاى آنهانیست، زیرا افکار پراکنده به انسان فشار مىآورد و مانع توجه قلب مىشود، لذا باید علل و اسباب آن را یافت و از بین برد.
علل هجوم این افکار دو نوع است:
۱. خارجى
۲. داخلى
ایشان پس از آن به بررسى هر یک از دو عامل فوق پرداخته و علت دوم را مهمتر دانسته و مىفرماید: علل داخلى تشتت افکار از علل خارجى آن شدیدتر است و لذا مبارزه با آن نیز سختتر است. زیرا کسى که افکارش دستخوش امواج سهمگین اقیانوس زندگى شده، و رشته ارتباطش از هم گسسته، و مرغ افکارش از شاخهاى به شاخهاى مىپرد، فروبستن دیده، در نماز، اورا سودى نمىبخشد، و افکارش در یک نقطه تمرکز پیدا نمىکند، زیرا آنچه در دل جاى گرفته، براى پراکندگى خاطر کافى است.
براى مبارزه با عوامل داخلى تشتت افکار، مناسبترین راه ایناست که نمازگزار خود را به فهم معناى مطالب نماز وادار کند، تا هر مطلبى که به زبان مىراند معناى دقیق آن را بفهمد و روى آن تامل کند و اندیشه خود را با آن مشغول سازد تا افکار پراکنده در دلش جاى نگیرد.
براى تقویت این معنا شایسته است که پیش از تکبیره الاحرام، یاد آخرت کند و ایستادن در عرصههاى محشر و موقف حساب و کتاب را به یاد آورد و ناله و فریاد اکبر و هول و وحشت همگانى روز رستاخیز را با خود بازگو و دلش را از مطالب دنیوى و افکار پراکنده خالى کند و در چنین حالى تکبیره الاحرام گفته، وارد نماز شود واجازه ندهد که چیزى وارد قلب شده، آن را مشغول سازد. این راه تحصیل آرامش دل و تسکین خاطر است.
این عالم بزرگ در پایان این بحث مىفرماید: دل انسانى نیز همواره مورد تهاجم این افکار است و هر قدر نمازگزار آنها را براند، حریصتر مىشوند و با تلاش بیشتر باز مىگردند و هجوم مىآورند. و بسیار به ندرت اتفاق مىافتد که قلب انسانى از هجوم این افکار باز دارنده از توجه قلبى خالى باشد.
سبب همه این تشتت افکار و تهاجم اوهام یک چیز مىباشد و آن«حب دنیا» است که در حدیث آمده است: «حب الدنیا راس کلخطیئه» آرى محبت دنیا سر سلسله همه گناهان است، هر پلیدى از آن ناشى مىشود و هر نقصى از آن پدید مىآید. کسى که دلش را برمحبت دنیا وادارد و به هر مال و منال روى آورد و دنیا را براى دنیا بخواهد -نه به عنوان توشه آخرت - هرگز نباید طمع درک لذت مناجات را داشته باشد، که هر کس براى حطام دنیا فرحناک باشد، براى مناجات پروردگار احساس فرح نخواهد کرد.
هرکس به هر چیزى علاقه و محبت داشته باشد، همه همت خود را درراه رسیدن به آن صرف مىکند، کسى که دنیا را نور دیده وروشنایى دل خود مىداند، به ناگزیر همه هم و غم خود را در این راه صرف مىکند. چنین افرادى نیز نباید تلاش براى مبارزه باتشتت افکار را ترک کنند، بلکه باید کوشش کنند که دلشان متوجه خدا و یاد خدا شود و به قدر امکان از تهاجم این افکار پراکنده در امان بمانند.
حضور قلب در بیان سیدبن طاووس
بخش دوم: کتاب، دیدگاه جمال السالکین سید بن طاووس در باره حضور قلب در نماز است. ایشان در آغاز بحث مىفرماید: اگر در حرکات و سکنات خود همواره از یاد پروردگارت غافل باشى و دائما خود را غرق در فکر دنیا و هواى نفس خویش نمایى، ناگزیر هنگام حضور در نماز، نیازمند آن هستى که با رنج و تعب، با رشته عقل خویش، دل از خدا گریختهات را حاضر ساخته و بهایستادن در پیشگاه مولایت وادار نمایى، و به یادش آورى که خداتو را دعوت به ملاقات نموده و همواره در محضر او هستى و تو رامىبیند؛ و نیز با عقل و قلب خود قصد کنى که مىخواهى خداوند رااز آن جهت که شایسته عبادت است، پرستش کنى و مانند عابدان حقیقى، در محضر مناجات با او حاضر شوى و عبادت خداوند جل جلاله را به جا آورى.
و شایسته است هنگامى که «الله اکبر» مىگویى و مشغول سخن گفتن با خدا مىشوى، در فکر فهم معناى این سخن باشى و بدانى که مشغول عبادت هستى؛ نه صرف تلفظ با حال غفلت و بر طبق عادت. ونیز باید در گفتن آن صادق باشى.
مرحوم ابن طاووس در ادامه بحث، درک عظمت خداوند را سبب ایجاد حضور قلب دانسته، در این باره احادیثى از حالات ائمهاطهار علیهمالسلام را نقل نموده و سپس مىفرماید: بر ما همگى واجب است که به خاطر هیبت و احترامى که خداوند جلجلاله ذاتا مستحق آن است، همواره از او بیم و هراس داشته باشیم، ولى غفلت، ما را به جایى رسانده که از او بیم نداریم،و حتى از خوف و هراس معصومین علیهم السلام که باید در عبادات الهى به آنان اقتدا کنیم، پیروى نکرده و از خدا نمىهراسیم، وهم چنین به خاطر مخالفتهاى پىدرپىمان با خواستههاى او و کوچک شمردن امر و نهى و حب و قرب و مناجات با خدا، از او بیمنداشته و در نماز حضور قلب نداریم. البته این به سبب جهل ونادانى به مقام معبود مىباشد که به جهل منکران و کافران نزدیک است.
حضور قلب در اذکار و افعال نماز بحث است.
بخش سوم: حضور قلب در هنگام گفتن اذکار نماز است.
سیدبن طاووس با نقل یک روایت مىفرماید: مولاىمان امام جعفر صادق (ع) در حال قرائت در نماز دچار حالت بىهوشى شد، وقتى به هوش آمد، از او پرسیدند: چه چیز باعث شد که حال شما به این حالت منتهى شود. حضرت فرمود: پیوسته آیات قرآن را تکرار مىنمودم، تا این که به حالتى رسیدم که گویى شفاها آن را از کسى که نازل فرمود به مکاشفه و عیاناشنیدم، لذا قوه بشرى تاب مکاشفه جلال الهى را نیاورد.
مباحث این بخش با دو بحث حضور قلب در هنگام رکوع و سجده پایان مىپذیرد. بش سوم کتاب به اولین مقاله از حضرت امام خمینى(ره)اختصاص دارد، ایشان در آغاز سخن مىفرماید: یکى از مهمات آداب قلبیه که شاید کثیرى از آداب، مقدمه آن باشد و عبادت را بدون آن روح و روانى نیست و خود مفتاح قفل کمالات و باب الابواب سعادات است، و در احادیث شریفه از کمتر چیزى این قدر ذکر شده و به کمتر ادبى این قدر اهمیت داده شده،حضور قلب است.
در ادامه بحث، امام راحل، به برخى اسرار و فوائد عبادات بادلائل عقلى اشاره فرموده و آورده است: از این جهت است که مىبینید در ما پس از چهل - پنجاه سال عبادت اثرى حاصل نشده، بلکه روز به روز بر ظلمت قلب و تعصى قواافزوده مىشود، لحظه به لحظه اشتیاق ما به طبیعت و اطاعت ازهواهاى نفسانیه و وساوس شیطانیه افزون مىشود. در مقاله مذکور سپس، نقش شیطان که با وسوسههاى خود قلب را تسخیر مىکند، وانواع حیلههاى او مشروحا پرداخته شده و آنگاه احادیثى درباره حضور قلب ذکر شده است.
تحصیل حضور قلب «دعوت به تحصیل حضور قلب» عنوان بحث بعدى است که در آغاز آن آمده است: اکنون که فضیلت و خواص حضور قلب را عقلا و نقلا دانستى و ضررهاى ترک آن را فهمیدى، علم تنها کفایت نکند، بلکه حجت را تمامتر نماند؛ دامن همتبه کمر زن و آنچه را دانستى، درصدد تحصیل آنباش و علم خود را عملى کن تا استفاده از آن برى و برخوردار ازآن شوى.
سپس در ادامه این بحث چنین آمده: پس اى عزیز، اگر ایمان به آنچه ذکر شد -که گفته انبیا علیهمالسلام است- آوردى و خود را براى تحصیل سعادت و سفر آخرت مهیانمودى، و لازم دانستى حضور قلب را که کلید گنج سعادت است، تحصیل کنى، راه تحصیل، آن است که اولا رفع موانع حضور قلب رانمایى و خارهاى طریق را از سر راه سلوک ریشهکن کنى، و پس ازآن اقدام به خود آن کنى.
در ادامه بحث موانع حضور قلب اینگونه بیان شده است: اما مانع حضور قلب در عبادات، تشتت خاطر و کثرت واردات قلبیه است که گاهى از امور خارجه و طرق حواس ظاهره حاصل مىشود؛ مثل آن که گوش انسان در حال عبادت چیزى بشنود و خاطر به آن متعلق شده، مبدا تخیلات و تفکرات باطنیه شود، و واهمه و متصرفه درآن تصرف کرده، از شاخهاى به شاخهاى پرواز کند؛ یا چشم انسان چیزى را ببیند و منشا تشتت خاطر و تصرف متصرفه گردد؛ یا سایر حواس انسان، چیزى ادراک کند و از آن انتقالات خیالیه حاصل شود.
در سخنان حضرت امام خمینى (ره) براى درمان حواس پرتى و تشتت خاطر آمده است: بسیارى گمان مىکنند که حفظ طایر خیال و رام نمودن آن، از حیزامکان خارج و ملحق به محالات عادیه است؛ ولى اینطور نیست و باتمرین و ریاضت و تربیت و صرف وقت، آن را مىتوان رام نمود وطایر خیال را مىتوان به دست آورد، بهطورى که در تحت اختیار واراده حرکت کند که هر وقت بخواهد آن را در مقصدى یا مطلبى حبس کند که چند ساعت در همان مقصد حبس شود.
طریق عمده دام نمودن آن، عمل به خلاف است. آنچنان که انسان در وقت نماز، خود را مهیا کند که حفظ خیال در نماز کند و آن را حبس در عمل نماید.
پایان بخش این مقاله بحث «حب دنیا باعث تشتت خیال و مانع حضور قلب» است که به طور گسترده به آن پرداخته و چنین تحریر شده است: سزاوار آن است که نمازگزار، معانى اذکار و آنچه در نماز مىخواند و نیز معانى ادعیه و تعقیبات آن را ملاحظه نماید؛ چه، مىباید که از روى دانستهگى و فهمیدهگى بهجا آورد، تا ذکر گفتن و دعا خواندن و قرائت کردن او، مجرد حرکت دادن زبان، به غیر ملاحظه معانى مقصوده آن، نبوده باشد.
بیانات شیخ بهایى در حضور قلب
بخش چهارم: کتاب مطالبى از علامه ذوفنون شیخ بهایى است در این بخش پس از ذکر حدیثى جالب از امام صادق (ع) درباره فهم معانىاذکار نماز آمده است: چه اگر چنین باشد، حال او مثل شخص عربى باشد که تلفظ به کلام فارسى مىکرده و شعور به معانى آن چیزى که تلفظ مىکند نداشته باشد. یا مثل حال ساهى و غافل و مصروعى که تکلم به چیزى مىنماید، بدون آن که معنى آن به خاطر ایشان گذرد و ندانند که چه مىگویند.
بخش پنجم: کتاب دیدگاه محدث و حکیم بزرگ مولا محسن فیض کاشانىاست. در این بخش مطالب سودمندى در زیر این عناوین مطرح شدهاست: «دلایل حضور قلب در نماز»، «رابطه نماز با حضور قلب»، «آیا حضور قلب شرط صحت نماز است»، «راه درمان موانع حضورقلب»، «عوامل بیرونى و درونى خطورات قلبى».
در ابتداى این مقال آمده است: بدان که ادله شرط بودن خشوع و حضور قلب در آیات و احادیثبسیار است، از جمله آنها فرموده خداوند متعال است: (اقم الصلاه لذکرى) «نماز را براى یاد من به پا دار».
فعل امر «اقم» ظاهر براى وجوب است و غفلت ضد ذکر و یاد مىباشد، لذا کسى که در همه نمازش غافل و بىتوجه است، چگونه ممکن است نماز را براى ذکر و یاد خداوند به پا داشته باشد و نیز قول خداوند که مىفرماید: (و لا تکن من الغافلین):«... و از غافلان مباش».
مبنى بر نهى بوده و ظاهر آن دلالت بر تحریم غفلت دارد و نیزآیه: (حتى تعلموا ما تقولون): «باید بدانید که [ در نماز ] چه مىگویید» این آیه بیانگر علت نهى مستان در دنیا از ورود به نماز است و همین علت در انسان غافلى که غرق در مقاصد و وسوسههاى خود و افکار دنیوى مىباشد نیز شایع و ثابت است.
در ادامه علامه فیض کاشانى، به بحث درباره شش عامل که باعث کامل شدن نماز مىشود اشاره دارد که عبارتند از: حضور قلب و فهمیدن معانى اذکار و تعظیم خداوند و هیبتبارى تعالى و امید داشتن و حیا نمودن.
بخش ششم: کتاب در بردارنده قسمت دوم از دیدگاه حضرت امام خمینى(ره)درباره حضور قلب است.
این بخش شرح و توضیح یک حدیث از حضرت امام صادق (ع) مىباشد که محتواى آن توجه به حضور قلب است.
فراز نخست، بحث فراغت وقت و فراغت قلب در عبادت است. درباره فراغت قلب در عبادت آمده است: و از فراغت وقت مهمتر فراغت قلب است. بلکه فراغت وقت نیز مقدمهاى براى این فراغت است و آنچنان است که انسان در وقت اشتغال به عبادت، خود را از اشتغالات و هموم دنیایى فارغ کند؛ و توجه قلب را از امور متفرقه و خواطر متشتته منصرف نماید، ودل را یکسره خالى و خالص براى توجه به عبادت نماید.
ادامه بحث درباره مراتب حضور قلب است که این چنین بیان شدهاست: پس از آن که معلوم شد که حضور قلب در عبادات، قلب و روح عبادات است و نورانیت و مراتب کمال آن، بسته به حضور قلب ومراتب آن است، اکنون باید دانست که از براى حضور قلب مراتبى است که بعضى از آن مراتب اختصاص دارد به اولیاى حق، و دست دیگران از وصول به قله آن کوتاه است؛ ولى بعض مراتب آن براى سلسله رعیت نیز ممکن الحصول است. و باید دانست که حضور قلب به طریق کلى منقسم شود به دو قسمت عمده:
الف: یکى حضور قلب در عبادت؛
ب: دیگر حضور قلب در معبود.
سپس در مورد هر یک بطور مبسوط به بحث و بررسى پرداخته آنگاه راجع به راه دستیابى به حضور قلب آمده است: بدان که حضور قلب در عبادات حاصل نشود مگر به افهام نمودن به قلب اهمیت عبادات و آن در حقیقت میسور نشود مگر به فهمیدن اسرار و حقایق آنها.
نوانهاى بعدى مقاله حضرت امام خمینى (ره) بدین قرار است: نوافل جبران کننده نقایص نمازهاى واجب؛ فراغت در عبادت موجد غناى قلب.
دیدگاه مولى مهدى نراقى در حضور قلب
بخش هفتم: کتاب شامل دیدگاه علامه محقق مولى مهدى نراقى است کهاین چنین آغاز مىشود: نماز معجونى آسمانى و ترکیبى الهى است که از اجزاى بسیار،مرکب است، این اجزا در فضیلت و اهتمام به آنها متفاوتاند.بعضى از آنها به منزله روح است و بعضى به مثابه اعضاى رئیسه وبعضى در حکم دیگر اعضا.
انسان - مثلا- چون حقیقتى است مرکب از اجزاى معین، موجودى کامل نمىباشد، مگر به معناى باطنى که همان روح است و روح آن حضور قلب است.
در ادامه به بیان شرایط و معانى باطنى که روح و حقیقت نمازاست پرداخته و آمده است: روشن است که امور مذکور حقیقت و روح نماز و نیز مقصود اصلى ازآن هستند. زیرا غرض اصلى از عبادات و طاعات، پالایش نفس و روشن و صافى کردن جان است، پس هر عملى که تاثیر آن در صفا دادن وشفاف ساختن دل بیشتر باشد، برتر است و شکى نیست که آنچه موجب صفا و جلاى نفس و تجرد و زدودگى آن از کدورتها مىشود جز امور مذکور نیست و حرکات ظاهرى چندان مدخلیتى در صفاى آنها ندارد، چگونه حضور قلب و خشوع، روح نماز نباشد و کمال نماز به بسته نباشد و حال آن که نمازگزار در نماز و دعاى خود در مقام مناجاتبا پروردگار است؟
در ادامه بحث مرحوم نراقى، احادیثى درباره حالات ائمه اطهارعلیهم السلام در نماز ذکر شده و پس از آن آمده است: با توجه به آنچه از کیفیت نماز انبیا و اولیا دانستى و آنگاه نماز خود و نماز مردم را ملاحظه کردى، پى مىبرى که مردم در نماز بر چند قسماند:
۱. غافلانى که نماز خویش به پایان مىبرند، در حالى که یک لحظه حضور قلب ندارند.
۲. کسانى که در بخشى از نماز خود غفلت و در بخشى دیگر حضورقلب دارند اینها نیز به حسب یا زیادى حضور قلب و غفلت و فزونى یکى بر دیگرى مختلفند، و مراتب آنها نامتناهى است.
۳. آنان که نماز خود را تمام مىکنند و دلشان لحظهاى غایب نیست، بلکه در همه نماز خود حضور قلب دارند و همه همت و اندیشه ایشان نماز است، بهطورى که آنچه نزد آنان مىگذرد احساس نکنند، چنان که مولاى ما امیر مومنان (ع) بیرون کشیدن پیکان ازپاى مبارک را احساس نکرد. این بخش با بیان پاسخ به یک اشکال پایان مىپذیرد.
بخش هشتم: کتاب دیدگاه محدث و فقیه بزرگ شیعه آیه اللهسید عبد الله شبر است.
حضور قلب از دیدگاه میرزا جواد آقا ملکى (ره)
بحث بعدى کتاب دیدگاه عارف بزرگ و فقیه سترگ، آیه الله میرزاجواد آقا ملکى تبریزى است که در بخش نهم جاى گرفته است.
ایشان پس از آیات و روایاتى که بیانگر حقیقت نماز استمىفرماید: با ملاحظه آنچه روایت شده، تشریع نماز در معراج پیامبر (ص)بوده و عروج آن بزرگوار به وسیله اجزاى نماز بوده؛ و همچنین آنچه که درباره نماز انبیا و ائمه علیهم السلام از آن حالات عالى رسیده، و آن روایاتى که مىگوید: ذات اقدس حق نزد تماماجزاى افعال و اذکار نماز بنده مومن است؛ و براى نماز چهار هزار باب است؛ و نماز ستون دین است که اگر قبول شد بقیه اعمال هم قبول خواهد شد و اگر رد شد بقیه هم رد مىشود؛ و این که نام نماز و اجزاى آن در کتب الهى و سنت انبیا آمده، تمام اینها به حکم عرف و لغت بهترین دلیل بر این حقیقت است که مراد از نماز، تنها صورت ظاهرى بدون توجه به حقیقت آن نیست.
این عارف بزرگ سپس به بحث «عوامل تحقق حقیقت نماز» پرداخته آنگاه فرموده است: سبب پیدایش حضور قلب، همت آدمى است، زیرا قلب، تابع همت واراده بوده و اگر همت تو نماز باشد، قلبت هم در نماز حاضرخواهد بود؛ ولى اگر همتت در پىچیز دیگرى باشد، قلبت هم ازنماز غافل و نزد همان چیز خواهد بود؛ چون خداوند براى هیچ کس دو قلب قرار نداده است. براى احضار قلب در نماز، راهى جز اینکه همتت را متوجه نماز سازى نیست، زیرا همواره همت انسان متوجه امرى مىشود که خیرى در آن گمان داشته باشد و آن را مایه سعادت خود بداند. لذا حضور قلب در هنگام نماز، تابع ایمان انسان به حقیقت نماز و این که نماز از همه اعمال بهتر و برتر است، مىباشد.
در جاى دیگر این بحث آمده است: بهترین و کاملترین نوع حضور قلب این است که قلب نمازگزار درتمام اعمال و گفتار و اذکار نماز متوجه همان عمل و قول باشد ومراعات حضور پروردگارش را کند و متوجه باشد که این اعمال رادر حضور او ادا مىکند تامل و تفکر درباره جزیى از نماز، او را از توجه به آن جز که مشغول انجام آن است باز ندارد و در هنگام انجام هر عملى یا اداى هر ذکرى به فکر آن عمل و یا ذکر باشد و بداند که در آن لحظه، انجام آن جز از نماز و اداى آن ذکر از او خواسته شده و از خدا بخواهد که او را کمک کند تا آن جز را همانگونه که از او خواسته انجام دهد.
ایشان در قسمتى دیگر از مقاله خود مىنویسد: آن کس که باطنش بر محبت دنیا سرشته شده و هماش پیوسته در پىتحصیل دنیا و اشتغال به حفظ و تکمیل آن است، آن هم نه به حد ضرورت، بلکه به خاطر محبت و لذت - که دنیاى مذموم هم همین دنیاست که آدمى را از ذکر و یاد خدا باز مىدارد- چنین کسى نباید انتظار داشته باشد که طعم محبت خدا را بچشد و لذت مناجات با او را آنچنان که زاهدان در نماز و دیگر عبادات وطاعات خود مىچشند، دریابد.
زیرا کسى که از کسب دنیا خوشحال شود، قطعا از توجه به خدا و مناجات با او خوشحال و مسرور نخواهد شد، همت آدمى متوجه چیزى است که دلباخته و علاقهمند به آن باشد، اگر دلباخته دنیا باشد، همتش هم در پى آن است و اگر علاقهمند به نماز باشد، همتش نیز متوجه آن خواهد بود و علاج کامل همین است.
بخش پایانى: کتاب قسمت سوم از دیدگاه حضرت امام خمینى (ره) است که در ابتداى آن آمده است: بر ارباب بصیرت و معرفت و مطلع بر اسرار اخبار اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السلام پوشیده نیست که روح عبادت و تمام و کمال آن به حضور قلب و اقبال آن است، هیچ عبادتى بدون آن مقبول درگاه احدیت و مورد نظر لطف و رحمت نشود و از درجه اعتبار ساقط است.
ادامه بحث درباره بیان حضور قلب اجمالى و تفصیلى است، پس از بیان حضور قلب اجمالى چنین آمده: مرتبه دوم از حضور قلب، حضور قلب در عبادت است تفصیلا، و آن، چنان است که قلب عابد در جمیع عبادت حاضر باشد و بداند که حق را به چه توصیف مىکند و چطور مناجات مىکند. از براى آن مراتب و مقاماتى بسیار متفاوت است، حسب تفاوت مقامات قلوب و معارف عابدان.
و باید دانست که احاطه تفصیلیه به اسرار عبادات و کیفیت مدح وثناى به هر یک، براى احدى جز کمل اصفیا به طریق افاضه و وحىالهى ممکن نیست. و ما اینجا به طریق اجمال، مراتب کلیه آن را بیان مىکنیم.
امام راحل (ره) سپس به بیان چهار گروه از نمازگزاران پرداخته و در مورد گروه چهارم فرموده است: و این طایفه، از اهل شهود و کشف، حضور قلبشان در عبادت، عبارت از آن است که جمیع حقایقى را که صورت عبادات کاشف آنها است، واسرارى را که اوضاع و اقوال عبادات مظاهر آنها است، بالعیانمشاهده کنند، پس در وقت تکبیرات افتتاحیه، کشف حجب سبعه برآنها گردیده و خرق آن را نمایند؛ و در تکبیر آخر، کشف سبحاتجلال و جمال بر آنها گردیده به مناسبت قلوب آنها؛ با استعاذهاز شیطان قاطع طریق و جلوه اسمالله الجامع، وارد محامد گردند.
چنانچه اشارهاى به آن در محل خود بیاید، ان شاء الله.
در پایان، زیر عنوان «امورى که به تحصیل حضور قلب کمک مىکند» آمده است: و آن در نماز امورى چند است که پس از این در مواقع خود بعض ازآن را ذکر مىکنیم و اکنون به طریق کلى براى مطلق عبادات علاجى ذکر مىکنیم و آن این است که انسان شواغل داخلیه و خارجیه راکه مهمتر از همه شواغل قلبیه است، قطع کند. شواغل قلبیه سبب عمده یا منحصرش حب دنیا و هم آن است. اگر انسان هماش تحصیل دنیا و مهماش رسیدن به زخارف آن باشد، البته قلب فطرتا متوجه به آن مىشود و شغل شاغلش آن مىشود.
محمد بدیعی
منبع:موسسه جهاني سبطين