جناب قيس ، از صحابه بزرگ و از اشراف عرب به حساب مى آمد. وى از رؤ سا، سياستمداران ، جنگ آوران ، سخاوتمندان ، سخنرانيها، زاهدان و دانشمندان شمرده مى شد و از پايه هاى اصلى دين و استوانه مذهب بود. بعلاوه ، قيس رئيس طايفه ((خزرج )) و از خاندانهاى بزرگ اين طايفه بود. خاندان او، هم در دوران جاهيليت و هم در زمان اسلام داراى مجد و عظمت بودند.
قيس در مرتبه خوف از خداوند و شدّت بندگى و اطاعت نسبت به ذات پروردگار به جايى رسيده بود كه روزى به هنگام نماز، در سجده گاهش مارى نمايان شد، ولى او بى آنكه به اين خطر توجهى داشته باشد يا ترسى به خود راه دهد، براى سجده خم شد و طورى فرود آمد كه در پهلوى مار به سجده رفت . در اين هنگام ، مار به دور گردن قيس پيچيد. ولى او از نماز خود كوتاهى نكرد و چيزى از آن نكاست ، تا آنكه از نماز فارغ شد و مار را با دست خود از گردن جدا ساخت و به طرفى افكند.