0

نماز در سیره پیشوایان

 
mohsenh
mohsenh
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 1156
محل سکونت : قم

نماز در سیره پیشوایان

محمد محمدى اشتهاردى
تردیدى نیست که بعد از اصول دین، اولین و بزرگ‏ترین دستور الهى که ستون دین، معراج مومن، نورچشم پیامبر(ص)، سازنده‏ترین اعمال و جلوه شکوه دین که بیانگر اوج بندگى انسان در پیشگاه خدا است نماز است. نماز آن چنان مهم است که در قرآن ۴۶ بار با تعبیرات مختلف از اقامه آن سخن به میان آمده است.
آرى نمازى که با قیام آمیخته باشد به گفته مفسران که منظور از اقامه، آن است که نماز باید سازنده و بالنده باشد، تنها به اوراد و اذکار اکتفا نشود، بلکه آن را به گونه اى برپا دارید که آثار آن در همه زوایاى زندگى شما آشکار گردد موجب پاک سازى و به سازى روح و روان و محیط جامعه در ابعاد گوناگون و در عرصه‏هاى مختلف مى‏گردد.
مقام معظم رهبرى حضرت آیه الله خامنه اى (مدظله) در این باره مى نویسد: «به نظر مى رسد که اقامه نماز، چیزى فراتر از گزاردن نماز است، یعنى فقط همین نیست که کسى خود به عمل نماز قیام کند، بلکه این نیز هست که در جهت و سمتى که نماز بدان فرا مى‏خواند به راه افتد و دیگران رانیز به راه اندازد. گویا برپا داشتن نماز آن است که با کوشش بایستد. جو و فضاى زندگى خود و دیگران را جوى نمازگزارانه، یعنى جوى خداجویانه و خداپرستانه بسازد و همه را در خط و جهت نماز به راه افکند». [۱]
از اهمیت نماز همین بس که حضرت رضا(ع) فرمود: «إول ما یحاسب العبد علیه، الصلاه، فان صحت له الصلاه صحت له ما سواها، و ان ردت ردت ما سواها؛ نخستین چیزى که انسان (در قیامت) با مطرح کردن آن حساب رسى مى شود نماز است، اگر صحیح بود، سایر اعمال نیز صحیح است، و اگر رد شد سایر اعمال نیز رد مى‏شود». [۲]
مطابق روایت مشهور دیگرى از امام صادق(ع) آمده: «اگر نماز پذیرفته شد، سایر اعمال پذیرفته مى شود و اگر مردود شد سایر اعمال نیز مردود خواهد شد». [۳]
همه پیامبران و امامان و اولیاى خدا، حرمت نماز را به احسن وجه حفظ مى‏کردند و آن را با کیفیت بسیار عالى اقامه مى‏نمودند و پس از معرفت به خدا و اصول اعتقادات، بر همه چیز او را مقدم مى داشتند. دلیل اعتقادى و عملى خداشناسى و پیوند مقدس خلق با خالق مى‏دانستند. با این اشاره، به چند نمونه از سیره پیشوایان بسنده مى‏کنیم:
جلوه‏هاى رفتارى پیشوایان در مورد نماز
۱. سال نهم هجرت بود، کافران گروه گروه به مدینه مى‏آمدند و مسلمان مى‏شدند. یکى از این گروه ها از طایفه ثقیف بود. آنها با پیامبر(ص) به مذاکره پرداختند، پیامبر(ص) به آنها فرمود: «یکى از دستورهاى اسلام نماز است، نماز بخوانید».
آنها گفتند: در نماز، رکوع و خم شدن هست و ما خم شدن را عار و ننگ مى‏دانیم، بنابراین دستور نماز را بردار و ما را از انجام این دستور معاف بدار.
پیامبر(ص) در پاسخ آن‏ها فرمود: «لا خیر فى دین لیس فیه رکوع و لا سجود؛ دینى که در آن رکوع و سجود نباشد، خیر و برکتى در آن نیست».
به گفته بعضى از مفسران این آیه در سرزنش آن‏ها نازل شد: «واذا قیل لهم ارکعوا لا یرکعون؛ و چون به آنها گویند رکوع کنید، رکوع نکنند». [۴]
پیامبر(ص) همواره از هر فرصت و فراغتى در شب و روز و نیمه‏هاى شب به نماز مى‏ایستاد و به مناجات و راز و نیاز مى‏پرداخت. همسران و بعضى از اصحاب به آن حضرت مى‏گفتند: «اى رسول خدا خودت را آن همه به زحمت نینداز» در پاسخ آنها مى‏فرمود: «إلا اکن عبدا شکورا؛ آیا بنده سپاسگزار خدا نباشم؟» [۵]
روزى یکى از اصحاب به پیامبر(ص) عرض کرد: مگر نه این است که خداوند گناهان گذشته و آینده تو را بخشیده است، پس چرا خود راآن همه به زحمت مى‏اندازى و نماز مى‏خوانى؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «آیا بنده شاکر خدا نباشم؟... سوگند به خدا اگر بر اثر نماز و عبادت، اعضاى پیکرم قطعه قطعه شوند و چشمانم از کاسه درآیند و بر روى سینه‏ام بریزند هرگز نمى توانم شکر یک دهم، از یک دهم یک نعمت خدا را ادا کنم، با این که همه شمارش کنندگان قادر به شمارش نعمت‏هاى الهى نیستند». [۶]
ام سلمه (یکى از همسران نیک رسول خدا«ص)» مى‏گوید: شبى پیامبر(ص) در حجره من بود. در بستر خواب آرمید، نیمه‏هاى شب بود که دیدم آن حضرت در بستر نیست، هراسان شدم، برخاستم و در تاریکى شب به جست و جوى او پرداختم، او را در کنج حجره ایستاده یافتم که دست‏هایش به سوى آسمان بلند بود و مى‏گریست و دعا مى‏کرد، از جمله مى‏گفت: «اللهم لا تکلنى الى نفسى طرفه عین ابدا؛ خدایا مرا هرگز به اندازه یک چشم به هم زدن به خودم وانگذار».
به آن حضرت عرض کردم: با این که خداوند، عالى‏ترین مقام را به شما داده، و گناهان گذشته و آینده شما را بخشیده، چرا آن همه خود را به رنج مى‏اندازى و چنین مى‏گویى؟ آن بزرگوار در پاسخ من فرمود: «اى ام سلمه! هرگز خود را ایمن نمى‏دانم، خداوند یک لحظه برادرم یونس(ع) را به خودش واگذاشت، او به آن همه بلاها (مانند غرق شدن در دریا و در شکم ماهى قرار گرفتن و...) گرفتار شد». [۷]
پیامبر(ص) آنقدر به نماز عشق مى ورزید و آن را به جا مى‏آورد که پاهایش آماس مى‏کرد و ساق پاهایش متورم مى‏شد.
این مطلب در روایات اهل تسنن نیز آمده است. [۸]
۲. حضرت على(ع) بسیار به نماز اهمیت مى‏داد، او مى‏فرمود: «لکل شى‏ء وجه و وجه دینکم الصلاه؛ هر چیزى داراى صورت است، صورت دین شما نماز مى‏باشد». [۹]
در شإن آن حضرت در مورد نماز آمده: «کان على اذا إهاله امر فزغ قام الى الصلاه ثم تلى هذه الایه؛ واستعینوا بالصبر والصلاه؛ حضرت على(ع) هرگاه با کار سختى روبه‏رو مى‏شد، به نماز مى‏ایستاد، و این آیه را تلاوت مى‏فرمود: «از صبر و نماز یارى بجویید». [۱۰] آن حضرت به اول وقت نماز به قدرى اهمیت مى‏داد که در سحر ۱۹ رمضان سال ۴۰ (همان سحر که ضربت شهادت بر سرش وارد شد) پشت بام مسجد کوفه رفت و با صداى بلند اذان گفت و قبل از اذان به آسمان مى‏نگریست تا دمیدن سپیده سحر را ببیند. وقتى سپیده سحر دمید، خطاب به آن فرمود: «اى سپیده سحر! آیا یک بار در زندگى على پیش آمد که تو خود را آشکار سازى، ولى على(ع) در آن هنگام در خواب باشد؟»
نیز روایت شده است که حضرت على(ع) هنگام فرارسیدن وقت نماز، متغیر و رعشه بر اندام مى‏شد، از او مى‏پرسیدند: چه شده است؟ در پاسخ مى فرمود: «وقت نماز، وقت امانت الهى فرا رسیده است، که خداوند آن را به آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کرد، آنها از تحمل آن شانه خالى کردند، ولى انسان آن را با ضعفى که دارد پذیرفت و من نمى‏دانم که آیا آن را که پذیرفته‏ام نیکو ادا مى‏کنم؟» [۱۱]
آن بزرگوار به قدرى به نماز عشق مى‏ورزید که هر شبانه روز، هزار رکعت نماز مى‏خواند. علامه امینى مى‏نویسد: «طبق روایات بسیار، حضرت على(ع) در شبانه روز هزار رکعت نماز مى‏خواند». [۱۲] آنگاه به شبهه‏هاى معاندان در این راستا پاسخ داده است. بنابراین نماز على(ع) با خشوع و حضور قلب کامل بود، آن گونه که در نماز تیر را از پایش خارج نمودند، در حال نماز متوجه نشد و بعد از نماز اطلاع یافت. [۱۳]
در روایات مى‏خوانیم که دو شتر چابک و ارزشمند را براى پیامبر(ص) به هدیه آوردند، آن حضرت به اصحاب فرمود: «هر کس که دو رکعت نماز بخواند و در این دو رکعت به هیچ چیز از امور دنیا توجه نکند، این دو شتر را (به عنوان جایزه) به او مى‏بخشم».
هیچ کس از حاضران پاسخ مثبت نداد، جز على(ع) که فرمود: «من چنین نمازى مى‏خوانم». لذا پیامبر(ص) هر دو شتر را به آن حضرت عطا کرد. [۱۴]
نماز على(ع) نمازى است که براى طمع بهشت و یا خوف از آتش دوزخ نبود، بلکه عرض مى کرد: «الهى ما عبدتک خوفا من عقابک، و لا طمعا فى ثوابک، ولکن وجدتک اهلا للعباده فعبدتک؛ خدایا تو را از خوف عذاب و طمع پاداشت، عبادت نمى‏کنم، بلکه تو را شایسته و سزاوار عبادت یافته‏ام و بر این اساس تو را عبادت مى کنم». [۱۵]
مناجات و راز و نیازها و نمازهاى على(ع) در نیمه‏هاى شب نیز فصل دیگرى از شدت علاقه آن حضرت را به نماز نشان مى‏دهد، تا آن جا که خود فرمود: «از آن زمانى که از رسول خدا(ص) شنیدم که نماز شب نور است، هرگز آن را ترک نکردم».
یکى از منافقان به نام «ابن کوا» که در آن جا حاضر بود، پرسید: حتى در لیله الهریر؟ (شب سخت زمستانى جنگ صفین که صدها نفر کشته شده بودند و هزارها نفر زخمى که از شدت درد ناله مى‏کردند و بسیار شب طاقت فرسایى بود) فرمود: حتى در لیله الهریر. [۱۶]
عجیب این که در همین جنگ هنگام شدت درگیرى، على(ع) به نماز جماعت ایستاد، بعضى اعتراض کردند که چرا این وقت؟ فرمود: «ما براى نماز با دشمن مى‏جنگیم». [۱۷]
۳. حضرت زهرا (س) در محراب عبادتش آنقدر به نماز مى‏ایستاد که پاهایش ورم مى‏کرد. نور آن حضرت هنگام نماز وعبادت، در ملکوت اعلى براى اهل آسمان مى‏درخشید؛ چنان که ستارگان براى اهل زمین مى درخشند. [۱۸]
۴. نماز امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و علاقه آنها به نماز نیز شبیه پدرشان حضرت على(ع) بود. علامه امینى(ره) مى‏نویسد: براساس روایات، حضرت على(ع)و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و امام سجاد(ع) در شبانه روز هزار رکعت نماز مى‏خواندند. [۱۹]
امام حسن(ع) هنگام نماز، زیباترین لباس‏هاى خود را مى‏پوشید، شخصى از علت آن پرسید، در پاسخ فرمود:
خداوند در قرآن مى‏فرماید: «خذوا زینتکم عند کل مسجد؛ زینت خود را هنگام رفتن به مسجد برگیرید». [۲۰]
از این رو دوست دارم تا زیباترین لباسم را بپوشم. [۲۱]
آن حضرت هرگاه به سوى مسجد براى نماز حرکت مى‏کرد، وقتى به در مسجد مى‏رسید، سرش را به سوى آسمان بلند مى‏کرد و با خشوع مخصوص مى‏گفت: «الهى ضیفک ببابک...؛ خدایا مهمان تو به در خانه‏ات آمده، اى نیکوبخش، گنهکارى به محضرت راه یافته، پس به لطف و کرمت از گناهانم بگذر، اى خداى بزرگوار». [۲۲]
۵. نماز امام حسین(ع) نیز همانند نماز پدر و جدش بود، در زیارت نامه‏هاى متعدد آن حضرت که از امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) نقل شده این جمله آمده: «إشهد انک قد اقمت الصلاه؛ گواهى مى‏دهم که تو نماز را برپا ساختى». [۲۳]
آن حضرت در ماجراى کربلا، در همه جا نماز را با جماعت خواند و چهره ملکوتى نماز و شکوه آن را در همه فراز و نشیب‏ها به نمایش گذاشت. او در کربلا نزدیک شب عاشورا، حتى به خاطر نماز از دشمن مهلت خواست و به برادرش عباس (ع) فرمود: «اگر مى توانى که امروز اینان را از جنگ منصرف کنى، چنین کن، شاید امشب را در پیشگاه الهى به نماز بایستم، زیرا خدا مى داند که من نماز براى خدا و تلاوت قرآن را دوست دارم». شب عاشورا تا صبح با فرزندان و برادران و یارانش مشغول نماز و مناجات بود: «و لهم دوى کدوى النحل بین راکع و ساجد و قائم و قاعد؛ صداى زمزمه و ناله آنها همانند آواى بال زنبور عسل شنیده مى‏شد، بعضى در رکوع، برخى در سجده، جمعى در حال ایستاده و گروهى نشسته، عبادت مى‏کردند». همین سوز و گداز آنها چنان دشمن را تحت تإثیر قرار داد که سى و دو نفر از آنها همان شب به لشگر امام حسین(ع) پیوستند. [۲۴]
از فاطمه (دختر امام حسین«ع)» نقل شده:حضرت زینب(س) شب عاشورا تا صبح به نماز و مناجات مشغول بود». نیز روایت شده است که امام حسین(ع) در روز عاشورا هنگام وداع با زینب(س) به او فرمود: «خواهرم! مرا در نماز شب فراموش نکن» حضرت زینب(س) حتى در شب شام غریبان نماز شب خواند. [۲۵]
امام حسین(ع) هنگام درگیرى شدید روز عاشورا، با یاران اندکش نماز جماعت ظهر را اقامه نمود و به ابوثمامه صیداوى که آن حضرت را به یاد نماز انداخته بود فرمود: «خدا تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد که نماز را یاد کردى، آرى وقت نماز فرا رسیده است». [۲۶]
کوتاه سخن آن که این‏ها تربیت شده پیامبر(ص) و قرآن هستند که وقتى این آیه (۱۳۲ طه) نازل شد: «وامر اهلک بالصلاه؛ اى پیامبر! خاندانت را به نماز فرمان بده» آن حضرت هر روز صبح (اول وقت نماز صبح) به در خانه على(ع) و فاطمه(س) و حسن و حسین(ع) مى‏آمد و با نداى بلند خطاب به آنها مى‏فرمود: «سلامت و رحمت خدا بر شما باد» آنها جواب سلام مى‏دادند، پیامبر(ص) در این وقت با صداى بلند مى‏فرمود: «الصلاه الصلاه یرحمکم الله؛ نماز! نماز! خدا شما را رحمت کند». آن گاه آیه تطهیر (۳۳ احزاب) را تلاوت مى‏فرمود. مطابق روایت دیگر، پیامبر(ص) نه ماه این برنامه را اجرا کرد. [۲۷]
در آخرین سخن در این گفتار نظر شما را به دو ماجراى زیر جلب مى‏کنیم:
الف: فاطمه (یکى از دختران حضرت «على)» نزد جابر بن عبدالله انصارى رفت، و چنین گفت: «اى همنشین رسول خدا! ما بر گردن شما حقوقى داریم، یکى از حقوق ما این است که هر گاه شما یکى از افراد خانواده ما را دیدید که بر اثر عبادت و ریاضت در راه خدا، خود را به خطر انداخته، نزد او برو و دل سوزى کن و تذکر بده تا او خود را از خطر حفظ نماید، لذا این على بن الحسین(ع) (یادگار پدرش امام حسین«ع)» است که بر اثر نماز و عبادت بسیار، بینى اش زخم شده، پیشانیش پینه بسته و زانوها و کف دست هایش آسیب دیده، و بدنش بر اثر عبادت، نحیف و فرسوده گشته است».
جابر به خانه امام سجاد(ع) آمد و پس از کسب اجازه وارد خانه شد، او را در محراب نماز و عبادت دید، به طورى که عبادت بسیار، او را خسته و کوفته نموده بود. کنارش نشست و چنین عرض کرد: «اى فرزند رسول خدا! آیا نمى‏دانى که خداوند بهشت را براى شما و دوستان شما آفریده و دوزخ را براى دشمنان شما؟ بنابراین چرا در نماز و عبادت، آنقدر خود را به رنج و زحمت مى‏اندازید؟»
امام سجاد(ع) به او فرمود: اى همنشین رسول خدا(ص) آیا نمى‏دانى که خداوند گناه گذشته و آینده جدم رسول خدا (ص) را آمرزیده، در عین حال آن حضرت آنقدر نماز خواند و عبادت کرد که پاهایش ورم نمود و ساق پاهایش باد کرد و شخصى به او گفت: با آن همه مقام چرا خود را آن همه رنج و زحمت مى‏اندازى؟ در پاسخ فرمود: «آیا بنده سپاس گزار خدا نباشم؟»
جابر عرض کرد: «اى پسر رسول خدا(ص)! جان عزیزت در خطر است، با این که شما از خانواده اى هستید که بلاها به خاطرآنها برطرف مى‏گردد و آسمان به سبب آن‏ها پابرجاست».
امام سجاد(ع) فرمود: «اى جابر! من همواره راه پدرانم (پیامبر و على و...) را پیروى مى‏کنم و آنها را الگو قرار مى‏دهم تا به آنها بپیوندم». [۲۸]
ب: آن گاه که حضرت رضا(ع) در خراسان بود، روزى یکى از دانشمندان بزرگى که منکر خدا بود (عمران صابى) به مجلس آن حضرت آمد و بین آن دو مذاکره و بحث شروع شد و ادامه یافت. بحث به جاى داغ و باریکى رسیده بود، در همین هنگام صداى اذان، فرا رسیدن وقت ظهر را اعلام کرد، امام هماندم براى نماز آماده شد و به مإمون عباسى گفت: «الصلاه قد حضرت؛ وقت نماز فرا رسید.» عمران صابى با احساسات پرشور به امام عرض کرد: «اى آقاى من، قلبم رام و آماده شده، بحث خود را قطع نکن، بنشین پس از پایان بحث براى نماز برو». امام رضا(ع) (تحت تإثیر احساسات عمران قرار نگرفت و نماز اول وقت را فداى آن نکرد، و) با کمال قاطعیت فرمود: «نصلى و نعود؛ نماز را برگزار مى کنیم سپس براى بحث برمى‏گردیم.» امام با همراهان برخاست و نماز خواندند، پس از نماز به همان مجلس بازگشت و به بحث ادامه داد. [۲۹]
این‏ها چند نمونه از هزارها نمونه در مورد اهمیت نماز در سیره درخشان پیامبر(ص) و امامان(ع) بود که به طور فشرده بیان شد، به امید آن که براى همه ما الهام بخش و سازنده باشد. ان شإ الله.
________________________________________
[۱]. در ژرفاى نماز، ص ۱۵.
[۲]. فقه الرضا، ص ۶.
[۳]. بحارالانوار، چاپ دار الکتب الاسلامیه، ج ۸۲، ص ۲۳۶.
[۴]. مرسلات، ص‏۴۸، تفسیر مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۴۱۹، تفسیر مراغى، ج ۲۹، ص ۱۹۰.
[۵]. بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۶۹ و ۲۲۶.
[۶]. همان، ج ۴۶، ص ۵۷.
[۷]. همان، ج ۱۴، ص ۳۸۴ تفسیر على بن ابراهیم، ص ۴۳۲.
[۸]. بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۱۸۶ الغدیر، ج ۵، ص ۲۶.
[۹]. همان، ج ۸۲، ص ۲۲۷.
[۱۰]. تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۱۵۴.
[۱۱]. بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۷.
[۱۲]. الغدیر، ج ۵، ص ۲۵، با نقل از نه مدرک از کتب اهل تسنن.
[۱۳]. کشف الاسرار، خواجه عبدالله انصارى، ج ۱، ص ۱۷۹.
[۱۴]. بحار، ج ۸۴، ص ۲۴۹ و ج ۴۱، ص ۱۸۱.
[۱۵]. همان، ج ۴۱، ص ۱۴.
[۱۶]. همان، ص ۱۷.
[۱۷]. تذکره الصلاه، مهدى معزالدوله، چاپ تهران، سال ۱۳۷۷.
[۱۸]. بیت الاحزان، محدث قمى، ص ۴۱ و ۴۲.
[۱۹]. الغدیر، ص ۲۵.
[۲۰]. اعراف، ۳۱.
[۲۱]. بحار، ج ۸۳، ص ۱۸۵.
[۲۲]. همان، ج ۴۳، ص ۳۳۹ و ۳۴۵.
[۲۳]. کامل الزیارات، ص ۳۲۶ و ۲۲۸ و ۲۳۵ و ۲۴۵.
[۲۴]. لهوف، سید بن طاووس ص ۱۵۴ (وقایع شب عاشورا).
[۲۵]. زینب الکبرى، الاستاد نقدى، ص؛۵۰ ریاحین الشریعه، ج ۲، ص ۶۱ و ۶۲.
[۲۶]. مقتل الحسین، مقرم، ص ۲۹۴.
[۲۷]. تفسیر نورالثقلین، ج ۳، ص ۴۰۹ (به طور اقتباس).
[۲۸]. مناقب آل ابى طالب، ج ۴، ص ۱۴۸ و ۱۴۹.
[۲۹]. عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۷۲.

منبع:موسسه جهاني سبطين

دوشنبه 8 اسفند 1390  10:54 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها