0

امام حسين در منابع اهل سنت

 
nima1337
nima1337
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 355
محل سکونت : یزد

امام حسين در منابع اهل سنت

 

 

امام حسين در منابع اهل سنت

 

علاقه و محبت پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم به حسين‏عليه السلام

1 . زمخشرى (از علماى بزرگ اهل سنت)، صاحب تفسير معروف «كشاف‏» ، در كتاب «ربيع الابرار» نقل مى‏كند:

 

«فاطمه‏عليها السلام با فرزندانش حسن و حسين‏عليهما السلام خدمت رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم رسيده و عرض كرد: يا رسول الله! هديه‏اى به اين‏ها بده . حضرت فرمود: پدرت فدايت، من مالى ندارم تا هديه كنم . سپس حسن‏عليه السلام را بغل كرده، بوسيد و روى پاى راست‏خود قرار داد و فرمود: به اين فرزندم، اخلاق و هيبت‏خود را هديه مى‏كنم و حسين‏عليه السلام را نيز بغل كرد و بوسيد و بر روى پاى چپ خود نهاد و فرمود: شجاعت و جود خود را بدو بخشيدم .» (1)

 

2 . ابوهريره (از راويان بنام اهل سنت) مى‏گويد: رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم را ديدم كه حسين بن على‏عليهما السلام را در بغل گرفته و مى‏فرمود: «خدايا! او را دوست مى‏دارم تو هم او را دوست‏بدار» . (2)

 

3 . قاضى نورالله شوشترى در كتاب «احقاق الحق‏» مى‏نويسد:

 

ابوالمؤيد موفق بن احمد (از علماى اهل سنت) در مقتل الحسين از راويان مختلف و آنها از ابوبكر نقل مى‏كنند كه پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم فرمود: «حسن و حسين سرور جوانان اهل بهشت هستند .» (3)

 

4 . حافظ ابونعيم اصفهانى (از علماى اهل سنت) در كتاب حلية‏الاولياء (ج 4، ص 139) نقل مى‏كند كه او با سلسله راويان مختلف از جمله عمربن خطاب روايت مى‏كند كه پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم فرمود: «حسن و حسين سرور جوانان بهشت هستند .» (4)

 

5 . احمد بن حنبل در مسند خود به نقل از راويان متعدد، مى‏نويسد:

 

پيامبر، حسن و حسين را به سينه خود مى‏چسباند و مى‏فرمود: «خدايا! من اين دو را دوست دارم، تو نيز آنها را دوست‏بدار .» (5)

 

پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم و شهادت حسين‏عليه السلام در كربلا

6 . از عايشه نقل شده است كه گفت:

 

حسين در حالى كه به پيامبر وحى نازل مى‏شد، به محضر وى در آمده و خود را روى او انداخت و از پشت او بالا رفت . جبرئيل گفت: يا رسول الله! او را دوست مى‏دارى؟ فرمود: چرا پسرم را دوست نداشته باشم . جبرئيل گفت: امت تو بعد از تو، او را خواهند كشت . جبرئيل دست‏خود را دراز كرد و مقدارى خاك سفيد به او داده و گفت: در اين سرزمين، اين پسر تو كشته مى‏شود و اسم اين سرزمين، «طف‏» است . و چون جبرئيل از نزد پيامبر رفت، پيامبر از خانه خارج شد و در حالى كه آن خاك را در دست گرفته بود و مى‏گريست، فرمود: عايشه! جبرئيل به من خبر داد امتم پس از من، فريب خورده و پسرم حسين را در سرزمين طف خواهند كشت . سپس در حالى كه گريه مى‏كرد، به طرف اصحاب خود - كه در ميان آنان على، ابوبكر، عمر، حذيفه، عمار و ابوذر بودند - رفت . آنان عرض كردند: يا رسول الله! چرا گريه مى‏كنيد؟ فرمود: جبرئيل به من خبر داد پسرم حسين بعد از من در سرزمين طف به شهادت مى‏رسد و اين خاك را به من داده و گفت: در همان جا به خاك سپرده خواهد شد . (6)

 

شخصيت و فضائل امام حسين‏عليه السلام

7 . ابن كثير (از علماى معروف مذهب شافعى) در كتاب «البداية و النهاية‏» در باره مقام امام حسين‏عليه السلام چنين مى‏نويسد:

 

پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم حسن و حسين را گرامى مى‏داشت و به آنها محبت زايدالوصفى مى‏كرد . لذا حسين‏عليه السلام از صحابه پيامبر به شمار مى‏رود و با آن حضرت تا دم مرگ آن بزرگوار، محشور و مصاحب بوده و حضرت رسول نيز از او رضايت كامل داشته، اگرچه حسين‏عليه السلام در سنين كودكى بود . (7)

 

8 . ابن كثير همچنين مى‏نويسد:

 

بخارى از ابونعيم نقل مى‏كند كه از عبدالله بن عمر شنيدم كه در جواب كسى كه از او در باره كشتن مگس در ماه محرم پرسيده بود، گفته است:

 

مردم در باره كشتن مگس سؤال مى‏كنند در حالى كه پسر دختر رسول‏الله را كشته‏اند! (و از او نمى‏پرسند) و حال آن كه پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم در باره حسن و حسين فرموده است: «آنها گل‏هاى خوشبوى من در دنيا هستند .» (8)

 

9 . شيخ محمد بن محمد مخلوق مالكى مى‏نويسد:

 

حسين‏عليه السلام انسان با فضل و بسيار اهل نماز و روزه بود و بيست و شش بار پياده خانه خدا را زيارت كرده است . (9)

 

10 . شيخ نورالدين على بن صباغ مالكى، معروف به «ابن صباغ‏» در باره جوانمردى آن حضرت مى‏نويسد:

 

انس مى‏گويد: خدمت‏حسين‏عليه السلام بودم كه كنيزكى آمد و با خود دسته گلى آورد و به امام هديه كرد . امام فرمود: برو، در راه خدا آزاد هستى . پس به او عرض كردم: او كه كار مهمى انجام نداده و چنين پاداشى دريافت كرد؟ ! فرمود: آيا نشنيده‏اى سخن خداى تعالى را كه «و اذا حييتم بتحية فحيوا باحسن منها» (نساء/86) چون شما را احترام كردند، به درودى بهتر پاسخ دهيد . (10)

 

11 . عباس محمود عقاد مصرى، نويسنده كتاب «الحسين ابوالشهداء» مى‏گويد:

 

«شجاعت‏حسين‏عليه السلام صفتى است كه از شخصى مانند حسين‏عليه السلام تعجب آور نيست . زيرا شجاعت از او مثل ظهور طلا از معدن آن است . يعنى حسين‏عليه السلام معدن شجاعت است و اين، فضيلتى است كه آن را از پدران و نياكان به ارث برده و به فرزندان خود به ارث گذاشته است . . . البته در ميان فرزندان آدم كسى در شجاعت قلب و قوت روحى، شجاع‏تر از حسين‏عليه السلام در مقايسه با آنچه او در كربلا بدان اقدام كرد، پيدا نمى‏شود . . . براى او همين بس كه در طول صدها سال تاريخ دنيا، او همچنان شهيد، فرزند شهيد و پدر شهيدان باقى مانده است .» (11)

 

12 . ابن روزبهان مى‏گويد:

 

«اوست كه به قدرت غيرت، هركافر متمردى را از بيخ و بن برمى‏كند . اوست كه در مقام بندگى الهى به وظيفه ذكر پاكى حق تعالى و بزرگى او، جل و علا، قيام به سزا فرمود . او به واسطه طى منازل قرب الهى به اقصى مرتبه توحيد رسيده بود .» (12)

 

قيام امام حسين‏عليه السلام در ترازوى قضاوت

13 . ابوالحسن اشعرى (متوفاى 324 ق)، پيشواى مكتب اشاعره، مى‏گويد:

 

«چون ستمگرى يزيد از حد گذشت، امام حسين‏عليه السلام با ياران خود عليه بيداد او قيام كرد و در كربلا به شهادت رسيد.» (13)

 

14 . علامه آلوسى، (متوفاى 1270 ق)، كه مرجع و مفتى اهل سنت عراق بود، در «تفسير روح المعانى‏» ذيل آيه شريفه «فهل عسيتم ان توليتم . . . ان تفسدوا فى الارض و تقطعوا ارحامكم اولئك الذين لعنهم الله . . .» (محمد/26) از احمد بن حنبل - پيشواى مذهب حنابله - نقل مى‏كند كه:

 

پسرش از وى در باره لعن يزيد سؤال كرده، او جواب گفت: «كيف لايلعن من لعنه الله فى كتابه; چگونه لعن نشود كسى كه خدا او را در كتابش لعنت كرده است؟ !» عبدالله پسر احمد بن حنبل پرسيد: من كتاب خدا را خواندم ولى لعن يزيد را نديدم؟ احمد بن حنبل در پاسخ، آيه شريفه «فهل عسيتم . . .» را خواند و آنگاه گفت: «اى فساد و قطيعة اشد مما فعله يزيد; چه فساد و قطع رحمى از فسادى كه يزيد مرتكب آن شده، بالاتر است؟ !» (14)

 

15 . آلوسى بعد از نقل آن سخنان مى‏گويد:

 

«در لعن يزيد توقف نيست چون اهل كبائر و داراى اوصاف خبيثه بود و بر [مردم] مدينه ظلم و تعدى كرد و حسين‏عليه السلام را كشت و به اهل بيت اهانت كرد .» (15)

 

16 . مولوى محمد شهداد حنفى در باره قيام سيدالشهداعليه السلام مى‏نويسد:

 

«در راه آنچه آن را حق مى‏دانست، جان خود را تسليم جان آفرين كرد ولى تسليم باطل نشد . با آن كه يار و ياورانى به حد كافى نداشت، عليه باطل با تمام قدرت و شهامت، ايستادگى كرد تا اين كه به مقام شهادت عظمى نائل آمد .» (16)

 

17 . ابن روزبهان مى‏نويسد:

 

«آن حضرت در ميان امواج شدت و بلا، شربت‏شهادت نوشيده و در كربلا دفن شد . حادثه‏اى غم انگيزتر و مصيبت‏بارتر و دردناك‏تر از اين، در تاريخ اسلام رخ نداده است! نفرين به اندازه علم خدا بر هركسى كه در جنگ عليه آن حضرت حاضر شده و در آن شريك و بدان راضى بوده است .» (17)

 

18 . ابن خلدون مى‏گويد:

 

«نمى‏توان گفت: يزيد هم در كشتن امام حسين‏عليه السلام اجتهاد كرد، پس بى‏تقصير است; چون صحابه‏اى كه با امام حسين‏عليه السلام در قيام شركت نكرده بودند، هرگز اجازه قتل حضرت را نداده بودند . اين يزيد بود كه با امام جنگيد . اين عمل يزيد، نشانه فسق اوست و حسين‏عليه السلام در شهادتش ماجور است در حالى كه يزيد از عدالت‏به دور بوده و حسين‏عليه السلام عليه يك حاكم ظالم قيام كرده بود .» (18)

 

19 . دكتر طه حسين (متوفاى 1973 م)، اديب، نويسنده و ناقد معاصر اهل سنت، معتقد است:

 

«از آنجا كه حسين از يك سو، مسئول حفظ دين و از سوى ديگر، آزاده و قهرمان است، هرگز در قبال بيعت‏خواهى يزيد، سرتسليم فرود نخواهد آورد . پس براى رسيدن به هدف خود، بايد به هركار مشروعى دست مى‏زد . بنابراين، براى احتراز و دورى از امر بيعت، به كوفه روى آورد و شهادت را بر بيعت‏با يزيد كه به نوعى تاييد ستم‏هاى او بود، ترجيح داد .» (19)

 

20 . شيخ عبدالله علائلى (متوفاى 1996 م)، دانشمند و نويسنده اهل سنت (به گفته خود ايشان وجه تسميه علايلى بدان جهت است كه شجره خانوادگى آنان به امام على بن ابيطالب‏عليه السلام مى‏رسد)، با تحليل اوضاع زمان يزيد، سكوت را بر هيچ ديندار و آزاده‏اى جايز نمى‏داند . اما در اين ميان، كسى كه از همه بيشتر مسئوليت داشت و در اعتراض به وضع ناهنجار آن عصر از شايستگى بيشترى برخوردار بود، امام حسين‏عليه السلام بود .

 

قيام حسين‏عليه السلام خواست همه مسلمانان بوده است; اين قيام انعكاس و طنين گسترده‏اى به جاى گذاشت و تا آنجا پيش رفت كه تخت‏سلطنت امويان را به لرزه درآورد و سرانجام به نابودى كشاند . (20)

 

21 . شيخ عبدالله علائلى همچنين مى‏گويد:

 

«هركس در زندگى، دو روز دارد: روز زنده شدن و روز مرگ; ولى تو اى حسين! تنها يك روز داشتى . روز زنده شدن و حيات; زيرا تو هرگز نمردى، تو جان شيرين خود را بر سرعقيده پاك و هدف بزرگ و آرمان مقدس خويش نهادى، به همين دليل تا حق و حقيقت و اسلام در جهان زنده است، تو هم زنده‏اى .» (21)

 

امام حسين‏عليه السلام اسوه مسلمانان و آزادگان

22 . محمدعلى جناح، رهبر بزرگ پاكستان، مى‏گويد:

 

«به عقيده من تمام مسلمين بايد از سرمشق اين شهيدى كه خود را در سرزمين عراق قربانى كرد، پيروى نمايند .» (22)

 

23 . شيخ محمد عبده، از دانشمندان اهل سنت و از مصلحان بزرگ، مى‏نويسد:

 

«هنگامى كه در دنيا حكومت عادلى وجود دارد و هدفش اقامه شرع و حدود الهى و در برابر آن، حكومتى ستمگر است كه مى‏خواهد حكومت عدل را تعطيل كند، بر هر مسلمانى يارى و مساعدت «حكومت عدل‏» واجب است و در همين باب، انقلاب امام حسين‏عليه السلام است كه در برابر حكومت‏يزيد، كه خدا او را خواركناد، ايستاد .» (23)

 

اشعار اهل سنت در سوگ امام‏عليه السلام

24 . شافعى - پيشواى يكى از مذاهب اربعه اهل سنت كه علاقه و ارادت بسيارى به اهل بيت‏عليهم السلام دارد - در باره واقعه عاشورا، اشعار زيبايى سروده است كه ترجمه برخى ابيات آن را مى‏آوريم:

 

«اين حادثه از حوادثى است كه خواب مرا ربوده و موى مرا سپيد كرده است .

 

دل و ديده مرا به خود مشغول ساخته و مرا اندوهگين كرده است و اشك چشم، جارى و خواب از آن پريده است .

 

دنيا از اين حادثه خاندان پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم متزلزل شده و قامت كوه‏ها از آن خواب ذوب شده است .

 

آيا كسى هست كه از من به حسين پيامى برساند، اگرچه دل ها آن را ناخوش دارند؟ !

 

حسين كشته‏اى است‏بدون جرم و گناه كه پيراهن او به خونش رنگين شده،

 

عجب از ما مردم آن است كه از يك طرف، به آل پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم درود مى‏فرستيم و از سوى ديگر، فرزندان او را به قتل مى‏رسانيم و اذيت مى‏كنيم!

 

اگر گناه من دوستى اهل بيت پيامبر است، از اين گناه هرگز توبه نخواهم كرد .

 

اهل بيت پيامبر در روز محشر، شفيعان من هستند و اگر نسبت‏به آنان بغضى داشته باشم، گناه نابخشودنى كرده‏ام .» (24)

 

25 . علامه اقبال لاهورى (از انديشمندان اهل سنت) در وصف امام حسين‏عليه السلام و فلسفه قيام عاشورا، تحت عنوان «رمز قرآن از حسين‏عليه السلام آموختيم‏» سروده‏اى بس زيبا دارد:

 

آن امام عاشقان، پور بتول

 

سرو آزادى ز بستان رسول

 

الله الله باى بسم الله، پدر

 

معنى ذبح عظيم، آمد پسر

 

چون خلافت رشته از قرآن گسيخت

 

حريت را زهر اندركام ريخت

 

خون آن سر، جلوه خيرالامم

 

چون سحاب قبله باران در قدم

 

بر زمين كربلا باريد و رفت

 

لاله در ويرانه‏ها كاريد و رفت

 

تا قيامت قطع استبداد كرد

 

موج خون او چمن ايجاد كرد

 

بهر حق در خاك و خون گرديده است

 

پس بناى «لا اله‏» گرديده است × × ×

 

مدعايش سلطنت‏بودى اگر

 

خود نكردى با چنين سامان سفر

 

دشمنان چون ريگ صحرا، لا تعد

 

دوستان او به يزدان هم عدد

 

سر ابراهيم و اسماعيل بود

 

يعنى آن اجمال را تفصيل بود

 

عزم او چون كوهساران استوار

 

پايدار و تند سير و كامكار

 

تيغ بهر عزت دين است و بس

 

مقصد او حفظ آيين است و بس

 

خون او تفسير اين اسرار كرد

 

ملت‏خوابيده را بيدار كرد

 

تيغ «لا» چون از ميان برون كشيد

 

از رگ ارباب باطل، خون كشيد

 

نقش «الا الله‏» بر صحرا نوشت

 

سطر عنوان نجات ما نوشت

 

رمز قرآن از حسين آموختيم

 

ز آتش او شعله‏ها افروختيم

 

شوكت نام و فر بغداد رفت

 

سطوت غرناطه هم از ياد رفت

 

تار ما از زخمه‏اش لرزان هنوز

 

تازه از تكبير او ايمان هنوز

 

اى صبا! اى پيك دور افتادگان!

 

اشك ما بر خاك پاك او رسان (25)

 

26 . عطار نيشابورى (متوفاى 618 ق)، در مصيبت نامه خود در باره امام حسين‏عليه السلام نيز چنين سروده است:

 

كيست‏حق را و پيغمبر را ولى

 

آن حسن سيرت، حسين بن على

 

آفتاب آسمان را معرفت

 

آن محمد صورت و حيدر صفت

 

نه فلك را تا ابد مخدوم بود

 

ز آن كه او سلطان ده معصوم بود

 

قرة العين امام مجتبى‏عليه السلام

 

شاهد زهرا، شهيد كربلا

 

تشنه او را دشنه آغشته به خون

 

نيم كشته گشته سرگشته به خون

 

آن چنان سر، خود كه برد بى دريغ؟

 

كافتاب او در آن شد زير ميغ

 

گيسوى او تا به خون آلوده شد

 

خون گردون از شفق پالوده شد

 

كى كنند اين كافران با اين همه

 

كو محمد؟ كو على؟ كو فاطمه؟

 

صد هزاران جان پاك انبيا

 

صف زده بينم به خاك كربلا

 

در تموز كربلا تشنه جگر

 

سر بريدندش، چه باشد زين بتر؟

 

با جگر گوشه پيغمبر اين كنند

 

وانگهى دعوى داد و دين كنند

 

كفر آيد، هركه اين را دين شمرد

 

قطع باد از بن زبانى كاين شمرد

 

هر كه در رويى چنين آورد تيغ

 

لعنتم از حق بدو آيد دريغ

 

كاشكى، اى من سگ هندوى او

 

كم‏ترين سگ بودمى در كوى او (26)

 

27 . شيخ رضا طالبانى كركوكى (متوفاى 1327 ق)، از شاعران مشهور پارسى گوى كرد عراق، در تمجيد از امام حسين‏عليه السلام چنين مى‏سرايد:

 

لافت‏از عشق حسين‏است‏و سرت برگردن است

 

عشق بازى، سر به ميدان وفا افكندن است

 

گر هواخواه حسينى، ترك سركن چون حسين

 

شرط اين‏ميدان‏به خون‏خويش بازى كرده است

 

از حريم كعبه كمتر نيست دشت كربلا

 

صد شرف دارد بر آن وادى، كه گويند ايمن است

 

اى من و اى من فداى خاك پاكى كاندرو

 

نور چشم مصطفى و مرتضى را مسكن است

 

زهره زهرا نگين و خاتم خيرالورى

 

زور زهر مرتضى و حيدر خيبر كن است

 

سنيم، سنى وليكن حب آل مصطفى

 

دين و آيين من و آباء و اجداد من است

 

شيعه و سنى ندانم، دوستم با هركه او

 

دوست‏باشد، دشمنم‏آن‏را كه‏با او دشمن است (27)

 

28 . جلال الدين مولوى نيز در «ديوان شمس‏» اشارات متعددى به واقعه كربلا دارد; غزلى از سروده‏هاى وى را كه اغلب با آن آشنا هستيم، در زير مى‏آوريم:

 

كجائيد اى شهيدان خدائى

 

بلاجويان دشت كربلائى

 

كجائيد اى سبك روحان عاشق

 

پرنده‏تر ز مرغان هوائى

 

كجائيد اى شهان آسمانى

 

بدانسته فلك را در كشائى

 

كجائيد اى زجان و جان رهيده

 

كسى مر عقل را گويد: كجائى؟

 

كجائيد اى در مخزن گشاده

 

كجائيد اى نواى بى نوائى

 

در آن بحريد كين عالم كف اوست

 

زمانى پيش داريد آشنائى

 

كف درياست صورت‏هاى عالم

 

ز كف بگذر اگر اهل صفائى (28)

 

پى‏نوشت‏ها:

 

1 . ربيع الابرار، ص 513، به نقل از «احقاق الحق‏» ، قاضى نورالله شوشترى .

 

2 . مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 177 .

 

3 . احقاق الحق، ج 10، ص 708 .

 

4 . همان، ص 564 .

 

5 . مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 369 .

 

6 . مجمع الزوائد، ج 9، ص 187، به نقل از «امامان اهل بيت (ع) در گفتار اهل سنت‏» ، داود الهامى .

 

7 . البداية و النهاية، ج 4، جزء 8، ص 142 .

 

8 . همان، ص 193 .

 

9 . طبقات مالكيه، ج 2، ص 89، به نقل از «احقاق الحق‏» ، ج 11، ص 420 .

 

10 . فصول المهمه، به نقل از «احقاق الحق‏» ، ج 11، ص 444 .

 

11 . الحسين ابوالشهداء، ص 280 - 195 .

 

12 . وسيلة الخادم الى المخدوم، ص 161 .

 

13 . مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلحين، ص 45 .

 

14 . مجله بصائر، ش 28، به نقل از «مقتل الحسين‏» ، ص 30 .

 

15 . زندگى امام حسين (ع)، سيدهاشم رسولى محلاتى، ص 152 .

 

16 . سرور شهيدان امام حسين (ع)، ص 44 .

 

17 . وسيلة الخادم الى المخدوم، ص 161 .

 

18 . مقدمه ابن خلدون، ص 415، (ترجمه گنابادى).

 

19 . على و فرزندانش، ترجمه محمدعلى شيرازى، ص 456 .

 

20 . برترين هدف در برترين نهاد، ترجمه دكتر محمد مهدى جعفرى، ص 88 .

 

21 . به نقل از ترجمه «زيارت عاشورا» ، على كاظمى .

 

22 . به نقل از كتاب «درسى كه حسين به انسانها آموخت‏» ، شهيد هاشمى‏نژاد، ص 447 .

 

23 . تفسير المنار، ج 1، ص 367 و ج 2، ص 183 .

 

24 . نامه دانشوران ناصرى، ج 9، ص 298 .

 

25 . كليات اشعار فارسى اقبال لاهورى، به تصحيح احمد سروش، ص 74 و 75 .

 

26 . اشك خون، ص 28، به نقل از «امامان اهل بيت (ع) در گفتار اهل سنت‏» .

 

27 . ديوان شيخ رضا طالبانى، ص 112 .

 

28 . كليات ديوان شمس، ص 1017

 

عبدالعلى براتى

 

v
یک شنبه 4 مرداد 1388  9:43 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها