امام حسين در منابع اهل سنت
علاقه و محبت پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم به حسينعليه السلام
1 . زمخشرى (از علماى بزرگ اهل سنت)، صاحب تفسير معروف «كشاف» ، در كتاب «ربيع الابرار» نقل مىكند:
«فاطمهعليها السلام با فرزندانش حسن و حسينعليهما السلام خدمت رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم رسيده و عرض كرد: يا رسول الله! هديهاى به اينها بده . حضرت فرمود: پدرت فدايت، من مالى ندارم تا هديه كنم . سپس حسنعليه السلام را بغل كرده، بوسيد و روى پاى راستخود قرار داد و فرمود: به اين فرزندم، اخلاق و هيبتخود را هديه مىكنم و حسينعليه السلام را نيز بغل كرد و بوسيد و بر روى پاى چپ خود نهاد و فرمود: شجاعت و جود خود را بدو بخشيدم .» (1)
2 . ابوهريره (از راويان بنام اهل سنت) مىگويد: رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم را ديدم كه حسين بن علىعليهما السلام را در بغل گرفته و مىفرمود: «خدايا! او را دوست مىدارم تو هم او را دوستبدار» . (2)
3 . قاضى نورالله شوشترى در كتاب «احقاق الحق» مىنويسد:
ابوالمؤيد موفق بن احمد (از علماى اهل سنت) در مقتل الحسين از راويان مختلف و آنها از ابوبكر نقل مىكنند كه پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم فرمود: «حسن و حسين سرور جوانان اهل بهشت هستند .» (3)
4 . حافظ ابونعيم اصفهانى (از علماى اهل سنت) در كتاب حليةالاولياء (ج 4، ص 139) نقل مىكند كه او با سلسله راويان مختلف از جمله عمربن خطاب روايت مىكند كه پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم فرمود: «حسن و حسين سرور جوانان بهشت هستند .» (4)
5 . احمد بن حنبل در مسند خود به نقل از راويان متعدد، مىنويسد:
پيامبر، حسن و حسين را به سينه خود مىچسباند و مىفرمود: «خدايا! من اين دو را دوست دارم، تو نيز آنها را دوستبدار .» (5)
پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم و شهادت حسينعليه السلام در كربلا
6 . از عايشه نقل شده است كه گفت:
حسين در حالى كه به پيامبر وحى نازل مىشد، به محضر وى در آمده و خود را روى او انداخت و از پشت او بالا رفت . جبرئيل گفت: يا رسول الله! او را دوست مىدارى؟ فرمود: چرا پسرم را دوست نداشته باشم . جبرئيل گفت: امت تو بعد از تو، او را خواهند كشت . جبرئيل دستخود را دراز كرد و مقدارى خاك سفيد به او داده و گفت: در اين سرزمين، اين پسر تو كشته مىشود و اسم اين سرزمين، «طف» است . و چون جبرئيل از نزد پيامبر رفت، پيامبر از خانه خارج شد و در حالى كه آن خاك را در دست گرفته بود و مىگريست، فرمود: عايشه! جبرئيل به من خبر داد امتم پس از من، فريب خورده و پسرم حسين را در سرزمين طف خواهند كشت . سپس در حالى كه گريه مىكرد، به طرف اصحاب خود - كه در ميان آنان على، ابوبكر، عمر، حذيفه، عمار و ابوذر بودند - رفت . آنان عرض كردند: يا رسول الله! چرا گريه مىكنيد؟ فرمود: جبرئيل به من خبر داد پسرم حسين بعد از من در سرزمين طف به شهادت مىرسد و اين خاك را به من داده و گفت: در همان جا به خاك سپرده خواهد شد . (6)
شخصيت و فضائل امام حسينعليه السلام
7 . ابن كثير (از علماى معروف مذهب شافعى) در كتاب «البداية و النهاية» در باره مقام امام حسينعليه السلام چنين مىنويسد:
پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم حسن و حسين را گرامى مىداشت و به آنها محبت زايدالوصفى مىكرد . لذا حسينعليه السلام از صحابه پيامبر به شمار مىرود و با آن حضرت تا دم مرگ آن بزرگوار، محشور و مصاحب بوده و حضرت رسول نيز از او رضايت كامل داشته، اگرچه حسينعليه السلام در سنين كودكى بود . (7)
8 . ابن كثير همچنين مىنويسد:
بخارى از ابونعيم نقل مىكند كه از عبدالله بن عمر شنيدم كه در جواب كسى كه از او در باره كشتن مگس در ماه محرم پرسيده بود، گفته است:
مردم در باره كشتن مگس سؤال مىكنند در حالى كه پسر دختر رسولالله را كشتهاند! (و از او نمىپرسند) و حال آن كه پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم در باره حسن و حسين فرموده است: «آنها گلهاى خوشبوى من در دنيا هستند .» (8)
9 . شيخ محمد بن محمد مخلوق مالكى مىنويسد:
حسينعليه السلام انسان با فضل و بسيار اهل نماز و روزه بود و بيست و شش بار پياده خانه خدا را زيارت كرده است . (9)
10 . شيخ نورالدين على بن صباغ مالكى، معروف به «ابن صباغ» در باره جوانمردى آن حضرت مىنويسد:
انس مىگويد: خدمتحسينعليه السلام بودم كه كنيزكى آمد و با خود دسته گلى آورد و به امام هديه كرد . امام فرمود: برو، در راه خدا آزاد هستى . پس به او عرض كردم: او كه كار مهمى انجام نداده و چنين پاداشى دريافت كرد؟ ! فرمود: آيا نشنيدهاى سخن خداى تعالى را كه «و اذا حييتم بتحية فحيوا باحسن منها» (نساء/86) چون شما را احترام كردند، به درودى بهتر پاسخ دهيد . (10)
11 . عباس محمود عقاد مصرى، نويسنده كتاب «الحسين ابوالشهداء» مىگويد:
«شجاعتحسينعليه السلام صفتى است كه از شخصى مانند حسينعليه السلام تعجب آور نيست . زيرا شجاعت از او مثل ظهور طلا از معدن آن است . يعنى حسينعليه السلام معدن شجاعت است و اين، فضيلتى است كه آن را از پدران و نياكان به ارث برده و به فرزندان خود به ارث گذاشته است . . . البته در ميان فرزندان آدم كسى در شجاعت قلب و قوت روحى، شجاعتر از حسينعليه السلام در مقايسه با آنچه او در كربلا بدان اقدام كرد، پيدا نمىشود . . . براى او همين بس كه در طول صدها سال تاريخ دنيا، او همچنان شهيد، فرزند شهيد و پدر شهيدان باقى مانده است .» (11)
12 . ابن روزبهان مىگويد:
«اوست كه به قدرت غيرت، هركافر متمردى را از بيخ و بن برمىكند . اوست كه در مقام بندگى الهى به وظيفه ذكر پاكى حق تعالى و بزرگى او، جل و علا، قيام به سزا فرمود . او به واسطه طى منازل قرب الهى به اقصى مرتبه توحيد رسيده بود .» (12)
قيام امام حسينعليه السلام در ترازوى قضاوت
13 . ابوالحسن اشعرى (متوفاى 324 ق)، پيشواى مكتب اشاعره، مىگويد:
«چون ستمگرى يزيد از حد گذشت، امام حسينعليه السلام با ياران خود عليه بيداد او قيام كرد و در كربلا به شهادت رسيد.» (13)
14 . علامه آلوسى، (متوفاى 1270 ق)، كه مرجع و مفتى اهل سنت عراق بود، در «تفسير روح المعانى» ذيل آيه شريفه «فهل عسيتم ان توليتم . . . ان تفسدوا فى الارض و تقطعوا ارحامكم اولئك الذين لعنهم الله . . .» (محمد/26) از احمد بن حنبل - پيشواى مذهب حنابله - نقل مىكند كه:
پسرش از وى در باره لعن يزيد سؤال كرده، او جواب گفت: «كيف لايلعن من لعنه الله فى كتابه; چگونه لعن نشود كسى كه خدا او را در كتابش لعنت كرده است؟ !» عبدالله پسر احمد بن حنبل پرسيد: من كتاب خدا را خواندم ولى لعن يزيد را نديدم؟ احمد بن حنبل در پاسخ، آيه شريفه «فهل عسيتم . . .» را خواند و آنگاه گفت: «اى فساد و قطيعة اشد مما فعله يزيد; چه فساد و قطع رحمى از فسادى كه يزيد مرتكب آن شده، بالاتر است؟ !» (14)
15 . آلوسى بعد از نقل آن سخنان مىگويد:
«در لعن يزيد توقف نيست چون اهل كبائر و داراى اوصاف خبيثه بود و بر [مردم] مدينه ظلم و تعدى كرد و حسينعليه السلام را كشت و به اهل بيت اهانت كرد .» (15)
16 . مولوى محمد شهداد حنفى در باره قيام سيدالشهداعليه السلام مىنويسد:
«در راه آنچه آن را حق مىدانست، جان خود را تسليم جان آفرين كرد ولى تسليم باطل نشد . با آن كه يار و ياورانى به حد كافى نداشت، عليه باطل با تمام قدرت و شهامت، ايستادگى كرد تا اين كه به مقام شهادت عظمى نائل آمد .» (16)
17 . ابن روزبهان مىنويسد:
«آن حضرت در ميان امواج شدت و بلا، شربتشهادت نوشيده و در كربلا دفن شد . حادثهاى غم انگيزتر و مصيبتبارتر و دردناكتر از اين، در تاريخ اسلام رخ نداده است! نفرين به اندازه علم خدا بر هركسى كه در جنگ عليه آن حضرت حاضر شده و در آن شريك و بدان راضى بوده است .» (17)
18 . ابن خلدون مىگويد:
«نمىتوان گفت: يزيد هم در كشتن امام حسينعليه السلام اجتهاد كرد، پس بىتقصير است; چون صحابهاى كه با امام حسينعليه السلام در قيام شركت نكرده بودند، هرگز اجازه قتل حضرت را نداده بودند . اين يزيد بود كه با امام جنگيد . اين عمل يزيد، نشانه فسق اوست و حسينعليه السلام در شهادتش ماجور است در حالى كه يزيد از عدالتبه دور بوده و حسينعليه السلام عليه يك حاكم ظالم قيام كرده بود .» (18)
19 . دكتر طه حسين (متوفاى 1973 م)، اديب، نويسنده و ناقد معاصر اهل سنت، معتقد است:
«از آنجا كه حسين از يك سو، مسئول حفظ دين و از سوى ديگر، آزاده و قهرمان است، هرگز در قبال بيعتخواهى يزيد، سرتسليم فرود نخواهد آورد . پس براى رسيدن به هدف خود، بايد به هركار مشروعى دست مىزد . بنابراين، براى احتراز و دورى از امر بيعت، به كوفه روى آورد و شهادت را بر بيعتبا يزيد كه به نوعى تاييد ستمهاى او بود، ترجيح داد .» (19)
20 . شيخ عبدالله علائلى (متوفاى 1996 م)، دانشمند و نويسنده اهل سنت (به گفته خود ايشان وجه تسميه علايلى بدان جهت است كه شجره خانوادگى آنان به امام على بن ابيطالبعليه السلام مىرسد)، با تحليل اوضاع زمان يزيد، سكوت را بر هيچ ديندار و آزادهاى جايز نمىداند . اما در اين ميان، كسى كه از همه بيشتر مسئوليت داشت و در اعتراض به وضع ناهنجار آن عصر از شايستگى بيشترى برخوردار بود، امام حسينعليه السلام بود .
قيام حسينعليه السلام خواست همه مسلمانان بوده است; اين قيام انعكاس و طنين گستردهاى به جاى گذاشت و تا آنجا پيش رفت كه تختسلطنت امويان را به لرزه درآورد و سرانجام به نابودى كشاند . (20)
21 . شيخ عبدالله علائلى همچنين مىگويد:
«هركس در زندگى، دو روز دارد: روز زنده شدن و روز مرگ; ولى تو اى حسين! تنها يك روز داشتى . روز زنده شدن و حيات; زيرا تو هرگز نمردى، تو جان شيرين خود را بر سرعقيده پاك و هدف بزرگ و آرمان مقدس خويش نهادى، به همين دليل تا حق و حقيقت و اسلام در جهان زنده است، تو هم زندهاى .» (21)
امام حسينعليه السلام اسوه مسلمانان و آزادگان
22 . محمدعلى جناح، رهبر بزرگ پاكستان، مىگويد:
«به عقيده من تمام مسلمين بايد از سرمشق اين شهيدى كه خود را در سرزمين عراق قربانى كرد، پيروى نمايند .» (22)
23 . شيخ محمد عبده، از دانشمندان اهل سنت و از مصلحان بزرگ، مىنويسد:
«هنگامى كه در دنيا حكومت عادلى وجود دارد و هدفش اقامه شرع و حدود الهى و در برابر آن، حكومتى ستمگر است كه مىخواهد حكومت عدل را تعطيل كند، بر هر مسلمانى يارى و مساعدت «حكومت عدل» واجب است و در همين باب، انقلاب امام حسينعليه السلام است كه در برابر حكومتيزيد، كه خدا او را خواركناد، ايستاد .» (23)
اشعار اهل سنت در سوگ امامعليه السلام
24 . شافعى - پيشواى يكى از مذاهب اربعه اهل سنت كه علاقه و ارادت بسيارى به اهل بيتعليهم السلام دارد - در باره واقعه عاشورا، اشعار زيبايى سروده است كه ترجمه برخى ابيات آن را مىآوريم:
«اين حادثه از حوادثى است كه خواب مرا ربوده و موى مرا سپيد كرده است .
دل و ديده مرا به خود مشغول ساخته و مرا اندوهگين كرده است و اشك چشم، جارى و خواب از آن پريده است .
دنيا از اين حادثه خاندان پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم متزلزل شده و قامت كوهها از آن خواب ذوب شده است .
آيا كسى هست كه از من به حسين پيامى برساند، اگرچه دل ها آن را ناخوش دارند؟ !
حسين كشتهاى استبدون جرم و گناه كه پيراهن او به خونش رنگين شده،
عجب از ما مردم آن است كه از يك طرف، به آل پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم درود مىفرستيم و از سوى ديگر، فرزندان او را به قتل مىرسانيم و اذيت مىكنيم!
اگر گناه من دوستى اهل بيت پيامبر است، از اين گناه هرگز توبه نخواهم كرد .
اهل بيت پيامبر در روز محشر، شفيعان من هستند و اگر نسبتبه آنان بغضى داشته باشم، گناه نابخشودنى كردهام .» (24)
25 . علامه اقبال لاهورى (از انديشمندان اهل سنت) در وصف امام حسينعليه السلام و فلسفه قيام عاشورا، تحت عنوان «رمز قرآن از حسينعليه السلام آموختيم» سرودهاى بس زيبا دارد:
آن امام عاشقان، پور بتول
سرو آزادى ز بستان رسول
الله الله باى بسم الله، پدر
معنى ذبح عظيم، آمد پسر
چون خلافت رشته از قرآن گسيخت
حريت را زهر اندركام ريخت
خون آن سر، جلوه خيرالامم
چون سحاب قبله باران در قدم
بر زمين كربلا باريد و رفت
لاله در ويرانهها كاريد و رفت
تا قيامت قطع استبداد كرد
موج خون او چمن ايجاد كرد
بهر حق در خاك و خون گرديده است
پس بناى «لا اله» گرديده است × × ×
مدعايش سلطنتبودى اگر
خود نكردى با چنين سامان سفر
دشمنان چون ريگ صحرا، لا تعد
دوستان او به يزدان هم عدد
سر ابراهيم و اسماعيل بود
يعنى آن اجمال را تفصيل بود
عزم او چون كوهساران استوار
پايدار و تند سير و كامكار
تيغ بهر عزت دين است و بس
مقصد او حفظ آيين است و بس
خون او تفسير اين اسرار كرد
ملتخوابيده را بيدار كرد
تيغ «لا» چون از ميان برون كشيد
از رگ ارباب باطل، خون كشيد
نقش «الا الله» بر صحرا نوشت
سطر عنوان نجات ما نوشت
رمز قرآن از حسين آموختيم
ز آتش او شعلهها افروختيم
شوكت نام و فر بغداد رفت
سطوت غرناطه هم از ياد رفت
تار ما از زخمهاش لرزان هنوز
تازه از تكبير او ايمان هنوز
اى صبا! اى پيك دور افتادگان!
اشك ما بر خاك پاك او رسان (25)
26 . عطار نيشابورى (متوفاى 618 ق)، در مصيبت نامه خود در باره امام حسينعليه السلام نيز چنين سروده است:
كيستحق را و پيغمبر را ولى
آن حسن سيرت، حسين بن على
آفتاب آسمان را معرفت
آن محمد صورت و حيدر صفت
نه فلك را تا ابد مخدوم بود
ز آن كه او سلطان ده معصوم بود
قرة العين امام مجتبىعليه السلام
شاهد زهرا، شهيد كربلا
تشنه او را دشنه آغشته به خون
نيم كشته گشته سرگشته به خون
آن چنان سر، خود كه برد بى دريغ؟
كافتاب او در آن شد زير ميغ
گيسوى او تا به خون آلوده شد
خون گردون از شفق پالوده شد
كى كنند اين كافران با اين همه
كو محمد؟ كو على؟ كو فاطمه؟
صد هزاران جان پاك انبيا
صف زده بينم به خاك كربلا
در تموز كربلا تشنه جگر
سر بريدندش، چه باشد زين بتر؟
با جگر گوشه پيغمبر اين كنند
وانگهى دعوى داد و دين كنند
كفر آيد، هركه اين را دين شمرد
قطع باد از بن زبانى كاين شمرد
هر كه در رويى چنين آورد تيغ
لعنتم از حق بدو آيد دريغ
كاشكى، اى من سگ هندوى او
كمترين سگ بودمى در كوى او (26)
27 . شيخ رضا طالبانى كركوكى (متوفاى 1327 ق)، از شاعران مشهور پارسى گوى كرد عراق، در تمجيد از امام حسينعليه السلام چنين مىسرايد:
لافتاز عشق حسيناستو سرت برگردن است
عشق بازى، سر به ميدان وفا افكندن است
گر هواخواه حسينى، ترك سركن چون حسين
شرط اينميدانبه خونخويش بازى كرده است
از حريم كعبه كمتر نيست دشت كربلا
صد شرف دارد بر آن وادى، كه گويند ايمن است
اى من و اى من فداى خاك پاكى كاندرو
نور چشم مصطفى و مرتضى را مسكن است
زهره زهرا نگين و خاتم خيرالورى
زور زهر مرتضى و حيدر خيبر كن است
سنيم، سنى وليكن حب آل مصطفى
دين و آيين من و آباء و اجداد من است
شيعه و سنى ندانم، دوستم با هركه او
دوستباشد، دشمنمآنرا كهبا او دشمن است (27)
28 . جلال الدين مولوى نيز در «ديوان شمس» اشارات متعددى به واقعه كربلا دارد; غزلى از سرودههاى وى را كه اغلب با آن آشنا هستيم، در زير مىآوريم:
كجائيد اى شهيدان خدائى
بلاجويان دشت كربلائى
كجائيد اى سبك روحان عاشق
پرندهتر ز مرغان هوائى
كجائيد اى شهان آسمانى
بدانسته فلك را در كشائى
كجائيد اى زجان و جان رهيده
كسى مر عقل را گويد: كجائى؟
كجائيد اى در مخزن گشاده
كجائيد اى نواى بى نوائى
در آن بحريد كين عالم كف اوست
زمانى پيش داريد آشنائى
كف درياست صورتهاى عالم
ز كف بگذر اگر اهل صفائى (28)
پىنوشتها:
1 . ربيع الابرار، ص 513، به نقل از «احقاق الحق» ، قاضى نورالله شوشترى .
2 . مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 177 .
3 . احقاق الحق، ج 10، ص 708 .
4 . همان، ص 564 .
5 . مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 369 .
6 . مجمع الزوائد، ج 9، ص 187، به نقل از «امامان اهل بيت (ع) در گفتار اهل سنت» ، داود الهامى .
7 . البداية و النهاية، ج 4، جزء 8، ص 142 .
8 . همان، ص 193 .
9 . طبقات مالكيه، ج 2، ص 89، به نقل از «احقاق الحق» ، ج 11، ص 420 .
10 . فصول المهمه، به نقل از «احقاق الحق» ، ج 11، ص 444 .
11 . الحسين ابوالشهداء، ص 280 - 195 .
12 . وسيلة الخادم الى المخدوم، ص 161 .
13 . مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلحين، ص 45 .
14 . مجله بصائر، ش 28، به نقل از «مقتل الحسين» ، ص 30 .
15 . زندگى امام حسين (ع)، سيدهاشم رسولى محلاتى، ص 152 .
16 . سرور شهيدان امام حسين (ع)، ص 44 .
17 . وسيلة الخادم الى المخدوم، ص 161 .
18 . مقدمه ابن خلدون، ص 415، (ترجمه گنابادى).
19 . على و فرزندانش، ترجمه محمدعلى شيرازى، ص 456 .
20 . برترين هدف در برترين نهاد، ترجمه دكتر محمد مهدى جعفرى، ص 88 .
21 . به نقل از ترجمه «زيارت عاشورا» ، على كاظمى .
22 . به نقل از كتاب «درسى كه حسين به انسانها آموخت» ، شهيد هاشمىنژاد، ص 447 .
23 . تفسير المنار، ج 1، ص 367 و ج 2، ص 183 .
24 . نامه دانشوران ناصرى، ج 9، ص 298 .
25 . كليات اشعار فارسى اقبال لاهورى، به تصحيح احمد سروش، ص 74 و 75 .
26 . اشك خون، ص 28، به نقل از «امامان اهل بيت (ع) در گفتار اهل سنت» .
27 . ديوان شيخ رضا طالبانى، ص 112 .
28 . كليات ديوان شمس، ص 1017
عبدالعلى براتى
v