روشهاي اِعمال غافلگيري
براي پيروزي در هر نبردي غافلگير کردن دشمن و فريب وي نسبت به منطقه و اهداف عمليات، يکي از اصول اساسي و عوامل مهم رسيدن به موفقيت است. به ميزان اهميت هر عمليات و نيز شرايط برتري دشمن، رعايت اصل غافلگيري ميتواند کمک بسياري به رسيدن به نتايج مطلوب بنمايد. بايد به گونهاي برنامهريزي کرد تا دشمن، هم در تشخيص مکاني که قرار است نبرد در آن صورت گيرد، غافلگير شود و هم از زمان وقوع آن اطلاع نيابد. براي همين، بايد از تاکتيکها و روشهاي عملياتي جديدي استفاده کرد تا دشمن نتواند از شيوههايي که قرار است در درگيري از آن استفاده شود، آگاهي يابد.
بنابراين، قرارگاه خاتمالانبياء (ص) براي غافلگير کردن دشمن كارهاي زير را انجام داد:
1ـ طرحريزي عمليات فريب
از آنجا که پيشتر نبردهاي خيبر و بدر در منطقه هور الهويزه از سوي رزمندگان اسلام انجام شده بود براي همين، با تشکيل قرارگاهي به نام «قرارگاه عمليات فريب» به دشمن نشان داده شد که عمليات بزرگ بعدي قواي اسلام در اين منطقه صورت خواهد گرفت. بدين منظور رفتارها به گونهاي تنظيم شد که شواهد و قراين تک، به دشمن نشان داده شود. براي همين، اقدامات زير صورت گرفت.
الف) نقل و انتقال تجهيزات نظامي و نيروهاي رزمنده در شرايط علني و نيز استتار شده و ستون کشيهاي ظاهري و مکرر به ويژه چند روز پيش از آغاز عمليات والفجر 8
ب) تقويت خطوط اول و استقرار نيروهاي اطلاعات عمليات به منظور برخورد و دستگيري نيروهاي نفوذي و اطلاعاتي دشمن.
پ) استقرار سايت موشکي پدافند هوايي هاگ در منطقه عمومي هور که به مفهوم آمادگي قواي اسلام براي يک عمليات جديد است.
ت) اقدام به شناسايي مواضع دشمن و به دست آوردن اطلاعات از يگانهاي ارتش بعثي مستقر در اين منطقه.
ث ـ فرستادن فرماندهان يگانهاي خط شکن سپاه و نيز برخي از مسئولان اطلاعات عمليات قرارگاههاي تاکتيکي به منطقه هور، تا توجه دشمن و نيز عناصر جاسوسي وي به حضور آنها جلب شود. بايد توجه داشت که يکي از راههاي يافتن منطقه عملياتي رزمندگان اسلام، کنترل دشمن در نقاطي بود که اين افراد در آن رفتوآمد ميکرده و فعال ميشدند.
2ـ برنامهريزي براي اجراي تک پشتيباني
از آنجا که قرار بود همزمان با عمليات سپاه در منطقه فاو، ارتش جمهوري اسلامي ايران نيز در هر منطقهاي که توانايي دارد تا با لشكرها و تيپهاي سازماني خود به اجراي تک مستقل بپردازد، به طرحريزي عمليات اقدام نمايد؛ بنابراين، تک در محور پاسگاه زيد تا شلمچه و منطقه چذابه که در دستور کار ارتش قرار گرفته بود به عنوان تک پشتيباني براي عمليات سپاه در فاو، به شمار ميرفت. البته اجراي عمليات سپاه در فاو هم، نقش تک پشتيباني براي عمليات ارتش را ايفا ميکرد. قرار بر اين بود هر يک از عمليات طرحريزي شده از سوي ارتش و سپاه، که در منطقه خود موفق شد، به عنوان تلاش اصلي قلمداد شده و محور بعدي به عنوان تک پشتيباني محسوب شود. از آنجا که پيشروي در محور شلمچه به دليل نزديکي آن به شهر بصره براي دشمن بسيار خطرناک تلقي ميشد؛ بنابراين، چنانچه يگانهاي ارتش ميتوانستند خط اول دشمن در اين ناحيه را به تصرف خود درآورند و مقداري در آن پيشروي نمايند، اين اقدام، باعث عدم جابجايي فوري واحدهاي ارتش بعثي به سمتِ منطقه تلاش اصلي ميشد. البته، تک ارتش در محور شلمچه، قرين موفقيت لازم نشد و به رغم تلاش واحدهاي در خط، پيشروي چنداني صورت نگرفت. لازم به ذکر است که تعدادي از گردانهاي واحدهاي سپاه براي انجام تک در شلمچه در اختيار نيروي زميني ارتش قرار گرفته بود.
3ـ طرحريزي عمليات محدود و ايذايي
فرماندهي کل سپاه با به کارگيري بخشي از توان يگانهايي که در مرحله اول عمليات والفجر 8 براي آنها مأموريتي پيشبيني نشده بود در منطقه امالخصيب، واقع در روبهروي شهر خرمشهر و جزيره امالرصاص و جزيره بوارين واقع در خاک عراق، عملياتي را طراحي کرد تا يگانهاي دشمن در اين منطقه را درگير نگه داشته و از امکان اعزام فوري آنها به منطقه اصلي عمليات در جبهه فاو جلوگيري نمايد. گفتني است که بلافاصله پس از آغاز عمليات در منطقه فاو، اين يگانها به آن ناحيه اعزام شدند. قرارگاه نجف اشرف با استعداد پنجاه گردان از رزمندگان سپاه انجام اين مأموريت را بر عهده داشتند که موفق شدند بخشي از دو جزيره هدف را تصرف نمايند. ولي با پيشروي تلاش اصلي
در منطقه فاو، کل يگانهاي اين قرارگاه پس از 48 ساعت به منطقه والفجر 8 منتقل و مأموريت دفاع حول محور جاده استراتژيک را بر عهده گرفتند.
4ـ عمليات حفظ اطلاعات
از آنجا که بايد آمادهسازي منطقه تلاش اصلي عمليات که در فاصله 45 کيلومتري جنوب شرقي آبادان قرار داشت براي دشمن پوشيده باقي ميماند، براي همين، شديدترين تدابير حفاظت اطلاعات از منطقه خسرو آباد تا دهانه اروندرود از يک سو و از شبه جزيره آبادان تا بهمنشير از سوي ديگر، برنامهريزي و به مرحله اجرا درآمد. بدين منظور اقدامات زير انجام شد:
الف) واحدهاي دژباني در همه راههاي ورود به منطقه مستقر شده و در نقاط ايست و بازرسي از رفتوآمد يگانها و رزمندگاني که حضورشان در اين ناحيه ضروري نبود جلوگيري ميکردند و عبور خودروهاي مهندسي و يا تجهيزات جنگي و يا فرماندهان تاکتيکي فقط با کارت رفتوآمد ويژه امکان پذير ميبود. البته پيش از آن همه فرماندهان قرارگاهها و لشكرها و تيپها و ديگر يگانهاي پشتيبان خدمات رزمي، توجيه شده بودند که براي رفتوآمدهاي ضروري با استفاده از تاريکي شب و با چراغ خاموش و با کم ترين سر و صدا به انجام مأموريت خود بپردازند. لازم به ذکر است که با استفاده از اين تدابير ظرف سه ماه بزرگ ترين عمليات مهندسي که در شرايط عادي به دو سال وقت نياز داشت، براي آماده کردن شرايط عمليات در مناطق نزديک به خط تماس، انجام گرفت.
ب) به منظور استقرار تدريجي يگانهاي تک کننده و به وجود نيامدن حساسيت در دشمن، يگانهاي مرزي ژاندارمري مستقر در کنار اروندرود با واحدهاي سپاه ولي با همان شکل و شمايل و با همان سلاح ها، تعويض شدند و ميزان آتش اجرا شده از سوي واحدهاي ژاندارمري بر روي مواضع دشمن، از سوي يگانهاي سپاه، حفظ شد تا دشمن متوجه تغيير يگانها در خط نشود.
پ) از شش ماه قبل از آغاز عمليات، تنها سه نفر از هر يگان در جريان عمليات در اين منطقه قرار گرفتند که عبارت بودند از فرمانده، قائم مقام و مسئول اطلاعات عمليات هر واحد.
ت ـ اجازه افزايش فرکانسهاي ارتباط بيسيم بيش از آنچه پيشتر در منطقه موجود بود به يگانها داده نشد و آنها براي ارتباطات خود فقط مجاز به استفاده از سيستم ارتباط با سيم که امکان شنود از سوي دشمن را نداشته باشد داشتند.
حتي فرماندهان گردانهاي غواص در حين آغاز عمليات نيز از استفاده از بيسيم خودداري كرده و با خود تلفنهاي قورباغهاي را به همراه سيم مربوطه از اروندرود عبور داده و به ساحل دشمن بردند تا بتوانند وضعيت نيروهاي خط شکن را به ردههاي بالاي خود با اطمينان، گزارش دهند.
5ـ کنترل اطلاعاتي دشمن
به منظور مراقبت از شرايط دشمن و اطمينان از غافلگير بودن وي، واحدهاي اطلاعات عمليات با استفاده از دکلهاي بلند ديدهباني که در منطقه وجود داشت، مرتب دشمن را تحت نظر قرار داده و تغييرات آرايشي و آمادگي وي را کنترل ميکردند. از طرفي با در اختيار گرفتن عکس هوايي از منطقه فاو که توسط هواپيماهاي RF4، صورت ميگرفت، امکان بررسي بيشتر بر روي وضعيت دشمن فراهم ميآمد. تمام اقدامات تاکتيکي دشمن رسد ميشد و ميزان حجم آتشهاي وي روي نقشه و در يک منحني ثبت ميشد تا تغييرات معنيدار آن از نظر هشياري دشمن مورد ارزيابي قرار گيرد.
پنج روز پيش از آغاز عمليات، اطراف قرارگاه مرکزي خاتمالانبيا از سوي هواپيماهاي دشمن بمباران شد. برخي از فرماندهان اين بمباران را ناشي از لو رفتن عمليات و به هم خوردن غافلگيري ارزيابي ميکردند ولي با بررسيهاي بيشتر معلوم شد که هواپيماهاي ارتش بعثي براي حمله به نفتکشي در خليجفارس که نفت صادراتي ايران را حمل ميکرد اعزام شده بودند که در بازگشت از مأموريت، بمبهاي مصرف نشده را به طور اتفاقي در ميان نخلستانهاي ايران رها کردهاند. چنانچه اين کنترل اطلاعاتي وجود نداشت، ممکن بود به اشتباه اين اقدام دشمن، تفسير نادرست شده و باعث تأثير بر عمليات شود.
6ـ انتخاب منطقه غافلگير کننده
دشمن امکان عمليات در منطقه مثلث فاو را از نظر منطق کلاسيک نظامي رد ميکرد. اسناد به دست آمده پس از عمليات والفجر 8 نشان ميدهد که بخشهاي اطلاعاتي ارتش بعثي، با کمک اطلاعات دريافتي از ماهوارهها، عکسهاي هوايي و مشاهده فعاليتهاي ايران، به اين نتيجه رسيده بودند که قراين و شواهد يک تک گسترده از سوي قواي ايران در منطقه فاو و رأس البيشه وجود دارد، ولي نيروهاي عملياتي ارتش صدام با توجه به منطق نبرد، امکان عبور از رودخانه اروندرود و انجام يک تهاجم وسيع بدون داشتن پلهاي متعدد بر رودخانه اروندرود و نيز مشکل تدارک نيروهاي تک کننده و نيز تداوم عمليات از سوي يگانهاي مهاجم را منتفي ميدانستند و اجراي چنين عملياتي را خودکشي بزرگ و يک اشتباه استراتژيک براي ايران، ارزيابي ميکردند.
چند روز قبل از عمليات تعدادي از فرماندهان عالي رتبه از ستاد کل ارتش بعثي از منطقه فاو بازديد کرده و پس از مشاهده شرايط اروندرود، به اين نتيجه رسيده بودند که مشکلات عبور از رودخانه اروند آن چنان زياد است که امکان يک تک گسترده از سوي ايرانيان در اين منطقه متصور نيست.
بنابراين ميتوان اينگونه برداشت کرد که عامل اصلي غافلگير شدن دشمن، نبود درک درست ستاد ارتش بعثي از استراتژي ايران در آن زمان و نيز برنامهريزيهاي گسترده سپاه براي انجام يک عمليات کاملاً موفق بود.
موقعيت مکاني منطقه عمليات
زمين منطقه عمليات والفجر 8، شامل شبه جزيره فاو ميشد که بين رودخانه اروند واقع در جنوب استان خوزستان و درياي خليجفارس و خورعبدالله قرار گرفته است. اين سرزمين تحت تأثير جزر و مد آب خليجفارس و رطوبت دايم حاصل از آن و نيز نهرهاي منشعب از اروندرود قرار داشت. به همين دليل بخش عمدهاي از زمينِ منطقه عمليات، باتلاقي، نمکزار و سست بود و در نتيجه براي رفتوآمد خودروها و نيز تانکها و نفربرها و حرکت ستونهاي زرهي و نيز مانور يگانهاي پاتک کننده مناسب نبود. بخش ديگري از زمين منطقه عمليات، پوشيده از نخلستان و نهرهايي بود که اين نخلها را آبياري ميکردند. براي همين، رفتوآمد خودروهاي رزمي و زرهي منحصراً از طريق سه جاده اصلي آسفالته که يکي جاده ساحلي به ام القصر و ديگري جاده بصره ـ فاو به نام البحار و ديگري جاده استراتژيک فاو است، صورت ميگرفت و ديگر نقاط براي رفتوآمد خودروها و ادوات جنگي و حتي براي رفت و آمد نفرات پياده، مناسب نبودند و امکان گسترش يگانهاي رزمي زياد به دليل وضعيت و عواض زمين، وجود نداشت.
از طرفي تراکم بيش از حد يگانهاي نظامي در اين منطقه موجب آسيبپذيري آنها ميشد.
عمق آب رودخانه اروندرود، که از درياي خليجفارس تأثير ميپذيرفت به طور متوسط به 8 متر ميرسيد، به گونهاي كه امکان کشتيراني در آن را فراهم ميآورد و کشتيهاي تا 30 هزار تني قبل از آغاز جنگ در آن رفتوآمد ميکردند، ولي به دليل بروز جنگ، سالها بود که در اين رودخانه کشتيراني صورت نگرفته بود و چون لايروبي هم نشده بود، براي همين، رفتوآمد کشتيها در آن، مستلزم آب نگاري جديد ميبود، ولي در عين حال براي عبور يدککشهاي سبک و بارجهاي باربري و نيز لنجها به شرطي که ناخداي آنها آشنا به وضع رودخانه ميبود، مشکلي ايجاد نميکرد. عرض اين رودخانه بين 650 تا بيش از 1000 متر است و پل زدن بر آن، شرايط ويژهاي را ميطلبيد. در ساحل رودخانه، پوششي از چولان (بوتههاي بلند) و ني وجود داشت. ارتفاع چولانها به حداکثر 5/1متر و ارتفاع نيها به 3 تا 4 متر ميرسيد، به گونهاي که رزمندگان به راحتي ميتوانستند در ميان آنها مخفي شوند، ولي همين امر از گسترش يگانهاي مانوري در آنها، جلوگيري ميکرد. همچنين، نخلستانهاي بزرگي در دو طرف ساحل اروندرود در سَمت خودي و دشمن وجود داشت که عمق آن بين 2 تا 5 کيلومتر متغير بود و زمين اطراف آن اغلب سست و نامناسب براي رفتوآمد واحدهاي رزمي ميبود. اين نخلستان ها، زمين منطقه عمليات را به دو بخش جدا استتار شده و بدون پوشش، تقسيم ميکرد و براي يگانهاي رزمي، محدوديت فراواني را ايجاد مينمود.
پس به طور خلاصه، وضعيت منطقه عمليات يا زمين درگيري مجموعهاي بود از عوارضي شامل:
1- سرزمين باتلاقي 2- نمک زار 3- رودخانه 4- نخلستان 5- شهر 6- روستا 7- چولان 8- جادههاي آنتني عمود بر اروندرود 9- درياچه نمک 10- همجواري با دريا در خورعبدالله 11- نهرهاي متعدد متصل به اروندرود.
عوارض طبيعي فوق سرزمين نسبتاً پيچيدهاي را براي انجام يک تک موفق ايجاد کرده بود که در ترکيب با عوارض مصنوعي که دشمن در ساحل دور اروندرود به وجود آورده بود، موجب ابهام بسياري در برنامهريزي براي آفند در اين منطقه ميشد، ولي از آنجا که ارزش نظامي و سياسي اين منطقه براي رژيم بعثي عراق، فوقالعاده مهم بود؛ بنابراين، بايد طراحان عمليات عوارض فوق را به عنوان مشکلات طرح عملياتي ملاحظه نموده و براي فايق شدن بر آنها راهکارهاي مناسب تاکتيکي در نظر ميگرفتند؛ بنابراين، فرماندهي قرارگاه خاتم الانبياء(ص) تصميم گرفت تا نحوه عبور از رودخانه، چگونگي جنگيدن در نخلستان، باتلاق و شيوه درگيريهاي شهري را به رزمندگان لشكرها و تيپهاي شرکت کننده در اين عمليات، آموزش دهد.