شروع فیلم • بهرام نوری گندم آبادی |
|
|
|
شروع فیلم،به اسم : روایت گل پرپر
سکانس یک،حرکت،روز،خارجی،جلوی در
در امتداد نگاه پدر و مادر پیری
عبور تازه جوانی و سرنوشت مقدر
نمای دشت وسیعی و بک گراند طلوعی
صدای خواندن قرآن و بال های کبوتر
اور هدی و افکت صدای تیر مسلسل
و طعم تلخ گلوله، شبیه قند مکرر
شب و سکوت و کمین،ناگهان زبانه آتش
و عشق بازی پروانه ای و مین منور
دو سمت قاب پر از زخمی و پرسپکتیوی
که می رسد دو سر آن به پیچ آخر معبر
کنار پشته خاکی پلاک و مهر و عقیقی
و دست خطی و یک تکه استخوان معطر
فلاش بکی ز جوانی قلم به دست گرفته
کنار مهر نمازش نشسته گوشه سنگر
سکانس بعد پدر نیست،مادری سر قبری
نشسته با دل گریان و چشم های مکدر
سکانس آخر قصه صدای در هم لبیک
دیزالو صورت مادر درون گنبد اخضر