0

مسئوليت را چگونه به كودكان بياموزيم ؟

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

مسئوليت را چگونه به كودكان بياموزيم ؟

 

در پاسخ به اينسوال راه هاي متعددي را مي توانيم عرضه كنيم كه اهم آنها عبارت اند از :
1-
القاء و تذكر : در اين جا مسئوليتي مستقيماً به عهده كودك گذاشته مي شود و اجراي آن از كودك خواسته مي شود ، اين راه،بي دردسرترين و آسان ترين راه براي مربي است وليتاثير آن در كودك اندك است .

2-
ارائه الگو : والدين در خانه و ديگران در جامعه،همچون الگوهايي براي مسئوليت و حتي مسئوليت پذيري كودكان هستند ، رفتاري را كه كودك از آنان مي بيند ياد مي گيرد و بروز مي دهد؛ خواه رفتار،مطلوب باشد و يا نامطلوب؛ استاد عمل كودك رفتار آنهاست . بدين نظر نه تنها والدين بلكه همه كس لااقل در برابر كودكان بايد رفتار خود را تحت كنترل داشته باشند.ديدن بي عدالتي ها ، بي تفاوتي ها وخطاهاي الگوها دامي خطرناك براي كودك است .

3-
تلقين : كودكان شديداً تحت تاثير آن هستند مخصوصاً در سنين 16-11،با كمترين پند و اندرزي راه خير و صلاح در پيش مي گيرند و نيز با كمترين تذكري از راه اصيل منحرف مي شوند .چه خوب است كه تلقين بر اساس ارائه الگو باشد ، زيرا در كودكان تقليد قوي است. جلوه آن كتاب خواني كودك چهار ساله است كه بر اساس تقليد از رفتار پدر انجام مي گيرد . در تلقين، جالب به نظر آمدن براي كودك نقش اساسي دارد.به همين نظرگاهي كودك نقش آب حوضي ، زماني نقش لباس فروش ، بقال ، پليس ، رانندهو ...را بازي مي كند . او مقلد خوبي است و چه بسيار مسئوليت هارا كه بهصورت غير مستقيمميآموزد نه مستقيم، في المثل بهترين راه واداشتن طفل به مطالعه،سرگرمي خود والدين به مطالعه است .

4-
تماس مستقيم و تجربه : براي آموزش مسئوليت تنها ارائه الگو و تلقين كافينيست بايد اجازه دهيم كه او با مسئوليت خود تماس پيدا كند و زمينهيمورد نظر را تجربه كند. ضمنتجربه و تماس با مسئوليت :

اولاً : روح مسئوليت از راه تجارب قوي مي شود . ثانياً : مسئوليت در آدمي راسخ و ريشه دار مي گردد . ثالثاً : به مسئوليت عادت مي كند .رابعاً : اشتباهات او در حين عمل،رفع و اصلاح مي شود .خامساً : در ضمن تجربه و تمرين،شغل و مسئوليت آيندهيفرد معلوم مي شود و امكاناتي را كه براي موفقيت او در زندگي آدمي مورد لزوم است فراهم مي گردد .

مسئوليت را با چه كارهايي شروع كنيم

براي اين سوال دو پاسخ مي توان معين كرد :

1-
كاري كه به تناسب و برحسب جريانات عادي پيش آيد .

2-
كار و مسئوليتي كه متناسب با مقتضاي سني و امكانات مورد نظر باشد .

در زندگي روزمره كارهايي كه براي آدمي پيش مي آيد بسيار است:از پوشيدن و كندن لباسگرفته تا پهن و جمع كردن رختخواب ، رفع نيازهاي اوليه چون خوردن و نوشيدنو پوشيدن كفش ، گذاردن بند و تكمه لباس ، رديف كردن وسائل و ابزار شخصي و از اين قبيل .در واگذاري نوع مسئوليت ، مقتضاي سني بايد رعايت شود ، در هر سني بايد نوعي تكليف و مسئوليت خاص به افراد داد و توقع خاصي بايد داشت.في المثل از كودكچهار ساله نمي توان توقع داشت كهدرمجلس چون ما دو زانو بنشيند .

از كودكان شش تا دوازدهساله نمي توان انتظار داشت كه شبهاي ماه رمضان چون ما احياء بدارند.بهطور خلاصه در سال هاي اوليه هر چند مسئوليت سبك تر و ملايم تر بهتر،و هر چه شيرين تر و دلچسب تر، ارزنده تر .

مثلاً از بچه سه تا چهار سال مي توان خواست كه كارش را روي نظم و ترتيب انجام دهد ، اسباب بازي خود را رديف كند و آنها را در جاي معيني بگذارد .از كودك پنج ساله مي توان توقع داشت كه لباس خود را بپوشد ، بند كفش خود را ببندد ، خودش براي خود آب بياورد ، تكمه كتش را بيندازد ، وقتي بهدستشوييمي رود،خودش لباسش را در آورد و

در همين سن و كمي بالاتر مي توان از كودك خواست اطاق يا حياط را با جارويي كوچك تميز كند .

از كودك پنج - شش ساله مي توان خواست سفره بگستراند ، قاشق و چنگال بگذارد،سطل آشغال را خالي كند ، به گلدان هاي خانه آب دهد.اين كار براي سنين بالاتر در سطحي وسيع تر قابل پياده شدن است .

كودكاننه دهساله مي توانند مسئوليت هاي بزرگتري را عهده دار شوند . في المثل بهمنزل همسايه پيامي ببرند ، چيزي را تحويل دهندو يا شيئي را بياورند .

به كودكان با سفارش قبلي به بقال مي توان اجازه داد تا به مغازه سرگذر برود و مثلاً قرقره يا بيسكويتي بخرد و بياورد . يا قفسه كتاب را منظم كند ، ميز و صندلي را گردگيري كند ، كاردستي و حتي كار توليديانجام دهد، و نيز از همين گروه كودكان مي توان خواست رختخواب خود را پهن و جمع كنند ، زير پاي شان را تميز كنند ظرفها را با رعايت احتياط بشويند و

نوجوانان چهارده ساله بايد تا حدود زيادي قادر به انجام كار منزل باشند ، حتي در موقع ضرورت از پزشك محل دعوت كنند كه به خانه بيايد؛ در منزل تعميرات جزيي را انجام دهند، حتي غذا بپزند؛ براي مخارج منزل صورت حساب تهيه كنند؛ گل بكارند؛ به تعميرات ساختمان كمك كنند؛ به كشت و كار بپردازند؛ درخت و گلها را درست كنند و

نكاتي در واگذاري مسئوليت ها

براي پرهيز از عواقب نامطلوبي كه در واگذاري مسئوليت ها ممكن است مطرح باشد ، مربيان و روانشناسان تربيتي نكاتي را پيشنهاد مي كنند كه اهم آنها عبارت است از :

1-
ميزان مسئوليت متناسب با توانايي و استعداد كودك باشد؛ زيرا در غير اين صورت كودك از مسئوليت، فراري و به آن بدبين مي شود .

2-
هرگز سعي نشود كه مسئوليت بر كودك تحميل گردد زيرا ممكن است : اولاً مايه صدمه جسمي گردد و ثانياً امكان دارد عصيان و مقاومت طفل را برانگيزاند .

3-
نوع مسئوليت هايي كه به كودك واگذار مي شود سريع الوصول باشد؛يعني به صورتي باشد كه طفل هر چه زودتر از عهدهيانجامش برآيد. اگر هدف بلندي در پيش است آن را به هدف هاي جزيي تقسيم كنيد تا طفل مرحله به مرحله آن را طي كند؛ زيرا وصول به هدف هاي كوچك مشوقي دروني براي كودك خواهد بود .

4-
در انجام مسئوليت،كودكان را ياري دهيد. اولين گام در اين مرحله آن است كه او يادبگيردكه چگونه از عهده انجام مسئوليتش بر آيد و چگونه بايد به هدفش برسد . آنجا كه كمكي لازم باشد سعي كنيد اين كمك بهصورت غيرمستقيم باشد ، زيرا درغير اين صورت كودكمتکي بار مي آيد .

5-
در دادن مسئوليت ميزان فرصت او را در نظر گيريد. تمام وقت او را پر نكنيد چون او زماني را براي بازي خود نياز دارد و نيز فرصتي را هم براي انجام كارهاي مدرسه لازم دارد . غير از اين جنبه، بايد فرصتهايي آزاد هم در اختيار داشته باشد تا آن گونه كه خود مي خواهد برنامه ريزي كند .

6-
مسئوليت را كم بدهيد و خوب تحويل بگيريد تا او منضبط و حسابگر بار آيد .

7-
براي اين كه در موقع تحويل گرفتن مسئوليت دچار مشكلاتي نشويد و مجبور نگرديد كه او را تنبيه و از او بازخواست كنيد لازم است در فاصلهيدادن مسئوليت تا تحويل گرفتن آن وظيفه اش را به او گوشزد كنيد .

8-
با مراعات همهياين نكات باز هم ممكن است كودك درانجام مسئوليت دچار قصوري گردد ، در اين جازياد سخت گيري نكنيد ، انعطاف پذير و با گذشت باشيد . از او بخواهيد كه وظايفش را كامل و نيكو مجدداً انجام دهد .

كودك در پذيرش مسئوليت آزاد باشد يا محدود ؟

مسئوليت را نمي توان و نبايد بر كودكان تحميل كرد ، بلكه بايد روح و ميل آن را در كودكان ايجاد نمود . تجارب و بررسي ها نشان مي دهد كه مسئوليت تحميلي ريشه دار نمي گردد وبهزودي از ميان مي رود و حتي گاهي اثر معكوس دارد ، توصيه مربيان در دادن مسئوليت به كودكان اين است كه در واگذاري آن،دو اصل مورد نظر باشد :

1-
اصل آزادي : منظور اين است كه كودك در پذيرش مسئوليت خود آزاد باشد . امامسئله اي كه در اين جا مطرح مي شود اين است كه در بسياري از موارد كودك صلاح وفساد امور را درك نمي كند و دادن آزادي به او ممكن است موجب لطمه اي شود .در چنين صورت شك نيست كه حق رأي ندارد. رأي ، رأي والدين اوست؛ولي اين امر موجب نمي شود كه باز هم مسئوليت بهگونهيتحميلي باشد . مي توان خواسته خود را با زبان كودك اعمال كرد . بهصورتي غير مستقيم طفل را وادار كرد حرف ما را بزند و خواسته ما را بگويد و آزادي او رعايت گردد .

اين امر گو اين كه يك فريب تربيتي است ولي گناه بهحساب نمي آيد چون در طريقخير و صلاح كودك است .اما در صورتي كه او فساد و صلاح را ولو بسيار جزئيتشخيص مي دهد، به همان ميزان بايد در پذيرش مسئوليت آزاد باشد وگرنه كودك بهصورت يك شيء در مي آيد . گاهي مسئله صورت سومي هم پيدا مي كند و آن اين كه درست است او صلاح و فساد را تشخيص نمي دهد ولي انتخاب او موجب لطمه اي به خير و مصلحتش نيست.دراينجا هم آزادي او را محترم مي شمريم و او را در انتخاب،آزاد مي گذاريم .

بدين سان درهمه حال اصل بر رعايت آزادي است ولي گاهوبي گاه كنترل و مداخله ما هم وجود دارد .

2-
اصل رغبت : براي اين كه مسئوليتي نيكو انجام شود بايد خودِ فرد بهانجام آن راغب باشد ورغبت به هنگامي است كه او در انتخاب،آزاد و در مسئوليت،به نحوي ذي نفع باشد .

براي موفقيت در اين زمينهبهتر است كه دو يا سه امر انديشيده و مورد صلاح را در برابرش قرار دهيم و او را در انتخاب يكي از آنها آزاد بگذاريم ، في المثل بگوييم كه اين دو كار در پيش است تو هم مي تواني ظرفها را بشويي و هم مي تواني اطاق را جارو كني ، كدام يك را مي پسندي ؟

خوشبختانه رغبت،امري اكتسابي و از راه تلقين قابلِ اِعمال و نفوذ است و مي توان زمينه آن را در كودك ايجاد كرد .

غرض نهايي ما در پرورش مسئوليت :

در اين زمينه از مسائل متعددي بايد سخن بگوييم كه اهم آنها عبارت اند از :

1-
در پرورش مسئوليت،كوشش آن باشد كه كودك متكي بهخود و عمل خود باشد ، آنجا كه مقاومت و استقامت،لازم باشد بايستد و آنجا كه تسليم مي شود كورمال و نينديشيده نباشد .

2-
مسئوليت در فرد عميق باشد آن چنان كه از پذيرش و عمل آن وجدانش راضي باشد و خود را سر بلند احساس كند . در چنين وضعي نياز به مراقبت و نظارت ديگران نيستو رفتاراز درون و از عمق او سرچشمه مي گيرد . به پيامبر گفتند:خدا كه نيازي به نماز و عبادت تو ندارد چرا خود را بهزحمت مي افكني ؟ فرمود : درست است كه خدا نيازي به عبادتم ندارد،آيا من خود بنده شاكر و وظيفه شناسي نباشم ؟ .

3-
انجام مسئوليت و وظيفه به صورت عادت در آيد بدان گونه كه ترك آن عمل رنج آور باشد نه عملبهآن .

4-
مسئوليت داراي جهت باشد بهگونه اي كه بعداً قادر به اجراي يك نقشه و پياده كردن يك طرح باشد.آن روز كه جنبه رهبري براي او مطرح است مايه اي داشته باشد و آن روز كه برايش رهروي و تابعيت مطرح است تابعي انديشمند و عاقل باشد . در جنبه مادي هم مسئله به همين گونه است ، مسئوليت مادي و شغلي او بهگونه اي باشد كهبه يك امر توليدي منجر گردد .

5-
مسئوليت،توأم با آگاهي و ايمان باشد و گرنه خطر مي آفريند. چه بسيار تبهكاري ها ، كجروي ها و انحراف ها كه ناشي از عدم آگاهي و عدم اعتقاد به عواقب وخيم آن است . آنها از خيانت و تبهكاري رويگردان نيستند از آن باب كه گمان دارند در برابر آن مسئوليتي و عقوبتي نيست ويا اگر هم باشد بسيار ناچيز و قابل گذشت است .

6-
مسئوليت را بايد بهعنوان يك وظيفه به كودك ياد داد ، چطور كودك پوشيدن لباس ، شانه كردن موي سر ،آراستن سر و وضع ظاهر را وظيفه مي داند و اگر روزي اين وظايف را انجام ندهد گمان دارد همه او را با نظر تحقير مي نگرند ، بايد درباره مسئوليت هم چنين باشد ، طوري كه اگر روزي از انجام وظيفه كوتاهي كند ، چنان تصور و انديشه اي برايش پيش آيد.وقتي كه مسئوليت بهعنوان وظيفه شد فعاليت ها صورت ذاتي به خود مي گيرند . ديگر آن كسالت و ناراحتي روحي نيست ، عملِ لذت بخش و دردناك هر دو برايش مطبوع است . امام مجتبي (ع) صلح مي كند و با اينك زخم زبان برايش بسيار است از كارش پشيمان نيست . امام حسين (ع) تن به شهادت مي دهد و در برابر زخم هاي بي شمار آه نمي گويد؛ امام سجاد (ع) هم در محاصره دشمن به آنچه كه بايد، مي پردازد . با اين كه مي تواند تملقي بگويد و خود را خلاص كند ؛ ولي هيهات ! هيهات !

7-
و بالاخره پرورش مسئوليت بايد بهگونه اي باشد كه فرد ضمن اتكاي بهخود به حق متكي باشد ، هم خود تلاش كند و هم از خدا مدد بخواهد ، رضاي او را بجويد ، و خواست وايده او را در سر بپروراند . به عبارت ديگر تنها خود را نبيند وفقط در چارچوب عقل و احساس نباشد .

عوامل موثر در ايجاد مسئوليت :

براي ايجاد مسئوليت عوامل متعددي دخالت دارند كه برخي از آنها بهقرار زير است :

1-
در آموزش واگذاري مسئوليت،عامل محبت نقش اساسي دارد و بسياري از مشكلات ازطريق آن حل مي شود . كمتر مشكلي است كه بر اثر صميميت ، اخلاصو مهرورزي حل نشود . تحقيقات سوروكين نشان داد كه تربيت در دامان والدين مهربان و فداكار مهمترين وسيله براي ايجاد مسئوليت است . تحقيقات ديگر نشان داده است كه مسئوليت شناس ترين افراد در خانواده هاي خوشبخت و متوافق به وجود آمده اند .

2-
در ايجاد و واگذاري مسئوليت،كودك را تنها نگذاريد ، بلكه برايش شريك و همكاري معين كنيد و بهتر است اين همكار،برادر و خواهر او باشند و اين يكي از اسرار توصيه مربيان در داشتن بيش از يك فرزند است . وجود شريك و همكار، تحمل بار مسئوليت را براي طفل آسان مي كند و او را از كسالت نجات مي دهد .

3-
براي ايجاد مسئوليت،خود الگوي درستي باشيد ، كار خود را نيكو انجام دهيد ، هرگز از سنگيني مسئوليت نناليد، اگر چه كارتان سخت و دشوار باشد .

4-
از خطاي تربيتي كه موجب بدآموزي در زمينه مسئوليت مي شود بپرهيزيد،يكي از اين خطاها آن است كه براي دادن مسئوليت،تشريفاتِ سخت قائل شويم . مثلاً بگوئيم كار تو سخت است؛غير قابل تحمل است . فقط تو هستي كه با گذشت و تحمل مي تواني از عهده انجامش برآيي ... .

قبل از اين گونه تبليغات ، از خود بپرسيد كه چرا كار سخت است؟ اتفاقاً كار براي شخصي كه وظيفه شناس باشد بسيار آسان است. بايد جاي استعمال لغت آسان و سخت را عوض كرد؛ بايد به نوجوان تفهيم كرد كه بي مسئوليتي دشوار است؛ بيكار و بي عار زيستن سخت است؛ بي وظيفه و تعهد بودن ناگوار است و گرنه وظيفه مند و مسئوليت شناس بودن بسيار آسان است ، عمل به تعهد ساده است .به هر حال تلقين اين امر كه انجام مسئوليت دشوار است آدمي را از پذيرش آنفراريمي دهد و او را هميشه خسته و پژمرده نگاه مي دارد و برعكس اگر آن را امري مطبوع و نشاط انگيز معرفي كنيم هميشه با شاديبهدنبالش روان مي شود .

زمينه هاي لازم براي پرورش مسئوليت

منظور، وجود زمينه و امكاناتي است كه بدون وجود آن مسئوليت پذيري مواجه با مشكلات و دشواري هاي بسيار مي شود ، اهم آن عبارت اند از :

1-
مسئوليت شناسي پيوند مستقيم با صداقت و درستكاري دارد ، بدين سان ضروري است كه زمينه هاي راستگويي و درستكاري در فرد به وجود آيد تا رعايت حق و صواب درهمهياحوال باشد .

2-
انسان مسئول نياز به تسلط بر نفس دارد و اين تسلط در سايه قدرت اراده بهدست مي آيد ، بدين سان بهصورت ديگر،ضعف اراده در سايه قدرت اراده بهدست مي آيد. ضعف اراده مانع انجام مسئوليت است و بر مربي لازم است كه عليه آن مبارزه كند .وصول به اين خواسته از راه ايجاد يك نيروي باطني ، تقويت وجدان و مبارزه با هواي نفس و تن پروري امكان پذيرست .

3-
انعطاف پذيري ، مهرورزي ، احسانو عدالت پروري از زمينه هايفوق العاده مهم براي وصول به هدف ها در طريق ايجاد روح مسئوليت است .

4-
ايمان و اعتقاد به يك مبدأ كل كه حسابهابه نام او واريز شود و احساس شادي ياتاثر با ذكر او پيوند يابد اصلي مهم است.در سايه ايمان مي توان بهافراد ياد داد كه مسئوليت هاي گوناگون فردي و اجتماعي را بپذيرد و نيكو از عهدهيانجام آن بر آيد .

در صورت تخلف از انجام مسئوليت :

ممكن است كودك مسئوليت واگذار شده را انجام ندهدو وضع بهگونه اي باشد كه براي ما تخلف بهحساب آيد . در چنين صورتي چه بايد كرد؟قبل از پاسخ به اينسوال بايد ببينيم چرا آدمي در انجام مسئوليت تخلف مي كند ؟ براي اينسوال سه گونه پاسخ مي توان معين كرد ؟

1-
او نمي داند :به عبارت ديگر نحوه انجام مسئوليت به علت ارتكاب خطا باشد ، در اين صورت بايد با آرامش،خطاي او را اصلاح كرد واو را در مسير صواب قرارداد.شك نيست كه هر گونه فحش و ناسزا ، تنبيه و مكافات در باره چنين كودكي يك خطاي تربيتي فاحش است .

2-
او نمي تواند : يعني انجام مسئوليت از عهده او بيرون است . مثلاً از كودك چهارساله مي خواهيم عكس گلي را روي صفحه كاغذي ترسيم كند. ظرفي را ببرد،تمرين مشق كند و ... پيداست كه كودك مزبور از عهده انجام اين مسئوليت ها نمي تواند بر آيد و فشار وتحميل ما در چنين صورتي كاملاً ظالمانه و حداقل جاهلانه است .در واگذاري مسئوليت ها مقتضاي سني اصل است و نيز مسائل امور بهتدريج و در سايه تجربه و تمرين بايد واگذار شود و كودك بهتوانستن وادار شود .

3-
او نمي خواهد : يعني مايل نيستکه مسئوليت را بپذيرد و انجام دهد ، در اينجا اولاً بايد تا حدودي به او حق داد از آن باب كه او هنوز كودك است و گرفتار عالم كودكي خود . پذيرش هر گونه قيد و بنديمخالف روح آزادي طلب او و برايش رنجش آور است .

ثانياً بايد علل آن را جستجو كرد و يافت. بايد ديد آيا علل آن ندانستن و يا نتوانستن است يا تنبلي و تن پروري .فقط در صورت اخير است كهمسئلهيتنبيه مطرح مي شود . اما آن هم طي صورت و مراحلي كه ذكر مي شود .

قبلاً بايد بدانيم تحميل مسئوليت از راه فشار هرگز براي والدين پيروزي و موفقيت به همراه نخواهد آورد ، چون آنها همه گاه نمي توانند همراه كودكباشند . هر لحظه كه فشار از ميان برود طفل بهحال اول بر مي گردد .

ثالثاً ايجاد فشار ممكن است روح مقاومت و عصيان را در كودك ايجاد و يا زنده كند و باعث روگرداني و فرار هميشگي او از كار و مسئوليت شود .

رابعاً ممكن است يك حالت بي قيدي و بي تفاوتي نسبت به امر ونهي ها در او به وجود آيد كه نتايج را معكوس و وضع را وخيم تر كند و اين خود نقض غرض تربيتي است . و بالاخره درهمه حال لازم است والدين از عهدهياداره عواطف و احساسات خويش برآيند و راه و رسمي عاقلانه تر در پيش گيرند .

اما روشي را كه در برابر شانه خالي كردن طفل از زير بار مسئوليت پس از پندها و نصيحت ها در پيش رو داريم روش تنبيه است .

منظور ما از تنبيه،ايجاد زمينه اياستكه درآن طفل بهخطاي خود واقف شود و ديگر آن خطا را تكرار نكند و اين تنبيه ممكن است بهصورت تذكر، انتقاد ، جزا ، عقوبت ، قصاص ، كتك زدن ، راندن ، محروم كردن از امر مورد علاقه و ... باشد و اين ديگر بسته به نظر مربي آگاه است كه چه روشي را در پيش گيرد .

نشانه هاي انسان مسئول

-
انسان مسئول از نظر روحي قوي است،اگر چه از لحاظ تن ناتوان باشد .

-
باجرئت است اگر چه از لحاظ زندگي بي سر و سامان باشد .

-
او همچونماموري است كه فقط در چارچوب مسئوليت، آگاهانه، خود انجام وظيفه مي كند و در انجام اينماموريت مقاوم و ثابت قدم است .

-
انسان مسئول كسي است كه نه افتخار و نه پيروزي ، و نه مقام و نه جاه و جلال نمي تواند او را خرسند سازد . خرسندي او در انجام وظيفه است ، نه محدوديت و نه بيماري ، نه از دست رفتن عزيزان ، نه گرسنگي ، نه تشنگي ،نهسقوط از رتبه و موقعيت نه زجر و ضرب.اينها نمي توانند او را متأثر سازند ، فقط دوري از وظيفه برايش رنج آور است .

-
براي انسان مسئول اگر زمينه مسئوليتي پيش آيد كه بتواند،انجامميدهد و اگر نتواند،به خاطر آن زجر مي كشدو بيمار مي شود .

روش او چون روش پيامبر است كه فكر مي كند بايد مسئوليت هدايت امت را بر عهده گيرد و مردم را انسان سازد و وقتي خود را در برابر آن ناتوان مي بيند غصه مي خوردو اشك مي ريزد ، تا حدي كه آيه طه" ما انزلنا عليك القرآن لتشي"نازل مي شود .

-
و بالاخره انسان مسئول هيچگاه هدفش را گم نمي كند. در شادي ، در غم ، در مرگ ، در تأثر و ... هدفش را حفظ مي كند. اگر هدفش،رضوان من الله باشد در خاك و در خون هم مي گويد : الهي رضا بقضائك و تسليماً لاَمرك لامعبود سواك

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 21 مرداد 1389  4:59 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها