مشاعره!

سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ

چقدر بی حالیددددددددددد

حس و حال مشاعره هم ندارین؟

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید---- داستانِ ِغم ِ پنهانی ِ من گوش کنید

قصه بی سر و سامانی من گوش کنید---- گفتگوی من وحیرانی من گوش کنید

دلـم هـوای تـو کـردسـت ساقی بـاقـی
خمارلطف تو گشتست پی سـرانـۀ تو
تونصرکوش بروز و بـشب نیایش کـن
که زد فروغ رخش پـردۀ شبـانــۀ تو

مبتدي شعر نو

واي بحال ما اگر مدير شوي آنزمان زمين و زمان را قبول نخواهي داشت

ت بده

تا نظر بر آسمان داری بدان
خالقش باشد تو را یاری شریف

فرق است از آب خضر كه ظلمات جاي اوست

تا آب ما كه منبعش الله اكبر است

تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق

هر دم آيد غمي از نو به مباركبادم

ما را رها کنید در این رنج بی حساب
با قلبی پاره پاره و با سینه ای کباب
دم بر نیار و دفتر بیهوده پاره کن
تا کی کلام بیهوده ، گفتار نا صواب

بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی؟؟؟

یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود

آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود

دلتنگ شامگاه و به چشم ستاره بار
گویی چراغ کوکبه بامدادیم

یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد

یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند

دردا ،فتاده كاردل ما به دست چرخ
يعنــي كه داده انـد به آهنگر آيينه

همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی....

يا رب به ميان شعله وآتش و دود
بگرفته فلك ز دست من بود و نبود
با ضرب لگد پهلوي يارم بشكست
پوشيده دو ديده از جهان ياس كبود

در عین گوشه گیری بودم چو چشم مستت
و اکنون شدم به مستان چون ابروی تو مائل