احمد آقا هم كه ليسانس دارد و در يك مدرسه غيرانتفاعي كار ميكند، ميگويد: اگر بخواهم جايي بروم با همسرم ميروم. دنبال كانون و برنامههايش نيستم. حوصله ندارم در اين سن و سال با يك عده آدم جديد آشنا شوم.
سالمندان مشاركت جو چه كساني هستند؟
مرضيه خانم بانوي 77 سالهاي است كه علاقه زيادي به فعاليت اجتماعي دارد.
او از در خانه كه بيرون ميرود با همه همسايهها احوالپرسي ميكند و در مسجدي كه روزي 2 بار در آن نماز ميخواند از معتمدين است و فعالانه براي دختران نيازمند دمبخت و كساني كه پول اجاره خانهشان را نميتوانند تامين كنند با كمك همسايهها كمكهاي نقدي جمع ميكند.
او عضو كانون سالمندان نيز هست. مرضيه خانم تنها زندگي ميكند و در تامين مخارجش فرزندانش به او كمك ميكنند.
آقاي اسدي نيز يكي ديگر از سالمندان عضو كانون است. او 66 سال دارد و ميگويد حالا كه كار سخت و طاقتفرساي خود را تمام كردهام و بازنشسته شدهام ميخواهم به خودم كمي فرصت بدهم. او در كلاسهاي هنري كانون شركت ميكند و در ورزشهاي جمعي كنار سالمندان در فضاي پارك نرمش ميكند.
سالمنداني كه مشاركت جو هستندبا بنيهتر و سرحالتر به نظر ميرسند و از زندگي خود لذت بيشتري ميبرند. با اين وجود خيلي از سالمندان از مشاركت اجتماعي طفره ميروند. دليل آن چيست؟
پژوهش دكتر عبدالرحيم اسداللهي در مورد بررسي ميزان مشاركت سالمندان در استان خوزستان تا حد زيادي به اين سوال پاسخ ميدهد.
بنابراين پژوهش از ميان سالمندان مورد بررسي تنها 24 درصد آنان مشاركت جو بودهاند.
اين پژوهش نشان داد در شهرهاي گوناگون ميزان مشاركت سالمندان متفاوت و وابسته به مدرناسيون است. يعني هرچه سالمند در منطقه پيشرفتهتر و مدرنتري زندگي كند ميزان مشاركتش بالاتر ميرود.
اما آيا سالمندان زن و مرد به يك اندازه در فعاليتهاي اجتماعي مشاركت ميكنند. بنابر يافتههاي اين پژوهش ميزان مشاركت مردان بيش از زنان است. به نظر ميرسد زنان سالمند يا در فعاليتهاي اجتماعي به بازي گرفته نميشوند يا اين فضا را مردانهتر از آن ميبينند كه در آن گام بگذارند. تمايل ماندن زن در خانه و حفظ او در چارديواري توسط همسر سالمند يا فرزندان بانوان سالمند نيز ميتواند يكي ديگر از دلايل باشد. ضمن اينكه با وجود بازنشسته شدن يك مرد سالمند در سن سالمندي، زن سالمند همچنان در خانه به مسووليتهاي خود مشغول است كه گاه پرستاري از همسر بيمار نيز به اين مسووليتها اضافه ميشود.
جالب است بدانيد طبق اين پژوهش مشاركت اجتماعي سالمندان با تحصيلات بالاتر كمتر از سالمندان با تحصيلات پايينتر است.
گرچه پيشفرض اين است كه با بالا رفتن سطح تحصيلات تمايل به مشاركت جمعي افزايش مييابد اما يافتههاي اين پژوهش عكس موضوع را ثابت ميكند.
بررسي وضعيت رفاهي گروه آزمودني نيز نشان ميدهد بيشترين مشاركت در ميان طبقه متوسط ديده ميشود. يعني نه طبقه مرفه تمايلي به مشاركت نشان ميدهند و نه طبقه فقير.
ميان بهداشت و سلامت جسماني سالمندان و ميزان مشاركت اجتماعي آنان نيز رابطه معنيداري وجود دارد به نحوي كه سالمنداني كه سلامت جسماني بهتري دارند از خود مشاركت بيشتري نشان ميدهند.
همچنين ميزان مشاركت اجتماعي سالمندان شهري از سالمندان روستايي كمتر است.
بين دوري از فرزندان و جدا شدن آنها و ميزان مشاركت اجتماعي نيز رابطه معناداري وجود دارد و هر چقدر سالمندان جدا از فرزندان و مستقلتر زندگي ميكنند ميزان مشاركت اجتماعي آنان افزايش مييابد.
جالب است بدانيد سالمنداني كه در خانههاي سالمندان زندگي ميكنند نسبت به آنان كه در خانه شخصي خود يا با فرزندانشان زندگي ميكنند مشاركت اجتماعي بيشتري از خود نشان ميدهند.
بنابر يافتههاي اين پژوهش بين ميزان مشاركت سالمندان و افزايش منافع ناشي از مشاركت نيز ارتباط معناداري وجود دارد به نحوي كه هر چقدر فعاليت اجتماعي و مشاركت در نهاد اجتماعي نيازها و انتظارات سالمند را بيشتر برآورده سازد ميزان مشاركت اجتماعي او افزايش مييابد.
لذا به نظر ميرسد شايسته باشد براي سالمندان كه تجربيات خود را به مشاركت ميگذارند تسهيلاتي در نظر گرفته شود كه بخشي از نيازهاي آنان نيز از گذر اين مشاركت رفع گردد.
اين تحقيقات نشان ميدهد تشويق سالمندان به مشاركت اجتماعي سبب تقويت اين فعاليت ميشود. دوستان انگيزه خوبي براي به مشاركت كشاندن سالمندان به حساب ميآيند.
در عوض هرچه بيگانگي اجتماعي سالمند بيشتر باشد وي از خود مشاركت اجتماعي كمتري نشان ميدهد. ميان احساس اتلاف وقت بيهوده و ميزان برآورده شدن انتظارات و ميزان مشاركت اجتماعي نيز رابطه بالايي وجود دارد.
نتايج اين تحقيق نشان ميدهد رشد جامعه ما در زمينه شهرنشيني، كسب علم و افزايش رفاه اقتصادي منجر به كاهش گرايش به مشاركت اجتماعي شده كه پيامد آن رشد رفتاري مبتني بر نوعي فردگرايي است.
ميزان بيگانگي نسبتا بالاي قشر سالمند نسبت به وضعيت موجود يكي از عواملي است كه آنان را نسبت به جامعه بدبين و از آن جدا ميكند.
اين بدبيني احتمالا تا حدودي ريشه در ساختارهاي اجتماعي موجود دارد كه زمينههاي مشاركت اجتماعي براي سطوح پايين نظام اجتماعي و افراد غيرمتخصص و غيرمنتقد را فراهم ميكند و در مقابل انتقادات قشر تحصيلكرده و نخبه، آستانه تحمل پاييني نشان ميدهد.
از آنجا كه فعال نگاه داشتن سالمندان در صحنه اجتماع و مشاركتهاي جمعي، سالمند سالمتري را پديد ميآورد توجه به نكات و دستاوردهاي اين پژوهش ميتواند ثمرات مثبتي در پي داشته باشد. سپردن بخشهايي به صورت تعاوني كه خود سالمندان آن را اداره ميكنند و در زمينه امور سالمندي فعال است و سرمايهگذاري دولت در اين بخش ميتواند قشر سالمند تحصيلكرده را نيز به عرصه بياورد تا از تجربه علمي و مديريتي خود در رفع نياز همسن و سالان خود استفاده كنند.
كلينيكهايي كه خود سالمندان آن را ميگردانند و خانههاي رفاهي كه با مشاركت انجمنهاي خيريه و شهرداري يا بهزيستي اداره ميشود همه مجالي است براي استفاده بهتر از انرژي سالمندان.
كمك گرفتن از مادربزرگها در برنامههاي مهدكودك مثل قصهگويي، نمايش و شعرخواني و آموزش بافتني و خياطي به كودكان دبستاني و راهنمايي به عنوان ميهمان هنرمند ميتواند شوق دوبارهاي به دل بانوان سالمند سرازير
كند.
فقط نبايد فراموش كنيم سالمندان 10 درصد از باتجربهترين افراد جامعه ما هستند و آنان با تشويق تمايل بيشتري به مشاركت پيدا ميكنند.
ماندانا ملاعلي