توضیحات:
سهراب سپهری شاعر و نقاش معاصر ایران در ۱۵ مهر ماه ۱۳۰۷ در کاشان پا به عرصه حیات گذشت و در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۵۹ در تهران درگذشت.
وی پس از طی تحصیلات شش ساله ابتدایی در دبستان خیام کاشان (۱۳۱۹) و متوسطه در دبیرستان پهلوی کاشان (خرداد ۱۳۲۲) و به پایان رساندن دوره ی دو ساله ی دانشسرای مقدماتی پسران (خرداد ۱۳۲۴)، در آذر ۱۳۲۵ به استخدام اداره ی فرهنگ کاشان در آمد. در شهریور ۱۳۲۷ در امتحانات ششم ادبی شرکت نمود و دیپلم دوره ی دبیرستان خود را دریافت نمود.
دهساله بودم که اولین شعرم را نوشتم . هنوز یک بیت آن را بیاد دارم :
ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان نکردم هیچ یادی از دبستان
اما تا هجده سالگی شعری ننوشتم . این را بگویم که من تا هجده سالگی کودک بودم . من دیر بزرگ شدم . دبستان را که تمام کردم . تابستان را در کارخانه ریسندگی کاشان کار گرفتم . یکی دو ماه کارگر کارخانه شدم . نمی دانم ، تابستان چه سالی ملخ به روستای ما هجوم آورد . زیانها رساند . من مامور مبارزه با ملخ در یکی از آبادیها شدم .
راستش را بخواهید حتی برای کشتن یک ملخ هم نقشه نکشیدم . وقتی میان مزارع راه می رفتم ، سعی می کردم پا روی ملخ ها نگذارم . اگر محصول را می خوردند پیدا بود که گرسنه اند . منطق من ساده و هموار بود . روز ها در آبادی زیر یک درخت دراز می کشیدم و پرواز ملخ ها را در هوا دنبال می کردم . اداره کشاورزی مزد مرا می پرداخت .
در دبیرستان ، نقاشی کار جدی تری شد . زنگ نقاشی نقطه روشنی در تاریکی هفته بود . میان همشاگردی های من چند نفری خوب بودند . نقاشی می کردند . شعر می گفتند . و خط را خوش می نوشتند . در شهر من شاعران نقاش و نقاشان شاعر بسیار بوده اند . با همشاگردی ها به دشتها می رفتیم . و ستایش هر انعکاس را تمرین می کردیم . سالهای دبیرستان پر از اتفاقات طلایی بود
اجرا: پروین محمدیان
پسورد : www.irtanin.com
| لینک کمکی
| لینک کمکی