سياستنامه خواجه نظام الملك طوسي
سياستنامه
خواجه نظام الملك طوسي
چنين گويند كه در روزگار عمر بن عبدالعزيز قحط افتاد و مردم در رنج افتادند. قومي از عرب نزد وي آمدند و بناليدند و گفتند يا اميرالمؤمنين ما گوشت ها و خون هاي خويش بخورديم اندر قحط يعني لاغر شديم و گونه ها زرد شد از نيافتن طعام و واجبِ ما اندر بيت المال تو است. اين مال آنِ تو است يا آنِ خداي عزّ و جلّ يا آنِ بندگان خداي است. اگر از آنِ بندگان خداي است از آنِ ماست و اگر از آنِ خداي است خداي را بدان حاجت نيست و اگر از آنِ توست وَ تَصدّق عَلَينَا اِنَّ اللهَ يَجزي آلمُتَصَدِّقَين، تفسير چنان است كه بر ما صدقه كن كه خداي تعالي مكافات كنندﮤ نيكوكاران است. و اگر از آنِ ماست به ما ارزاني دار تا از اين ننگي برهيم كه پوست بر تن هاي ما خشك شد عمر بن عبدالعزيز را دل بر ايشان بسوخت و آب به چشم اندر آورد، گفت همچنين كنم كه شما گفتيد، هم در ساعت بفرمود تا كار ايشان بساختند و مقصود حاصل كردند و چون خواستند كه برخيزند و بروند عمربن عبدالعزيز گفت اي مردمان كجا مي رويد چنانكه سخن بندگان خداي با من گفتيد سخن من با خداي تعالي بگوييد يعني مرا دعا كنيد. پس اَعرابيان روي سوي آسمان كردند و گفتند يا ربّ به عزّت تو كه با عمربن عبدالعزيز آن كني كه با بندگان تو كرد، و چون دعا تمام كردند هم در وقت ابري برآمد و باراني سخت اندر گرفت و از ژاله يكي خشت پخته بر سراي عمر آمد و شكست و از ميانِ وي كاغذي بيرون آمد، نگاه كردند به روي نبشته بود: هَذَا بَرائَه مِن الله العزيزِ اِلَي عُمَربن عَبدِالعزيز مِنَ النّار و به پارسي چنان است كه اماني است از خداي عزيز به عمر عبدالعزيز از آتش دوزخ. و در اين معني حكايات بسيار است اين قدر ياد كرده آمد و كفايت است
.
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست) /عنکبوت20
سه شنبه 19 مرداد 1389 4:53 PM
تشکرات از این پست