متني كه در ادامه ميخوانيد، خلاصهاي از يكي سخنرانيهاي اوست كه در مورد معرفي جهان فرديت است. جهان فرديت بنا به تعريفي كه در وبسايت ويكيپديا آمده است، زماني فرضي از تاريخ است كه فناوري اطلاعات در آن به چنان رشدي خواهد رسيد كه پس از آن، پيشبيني تاريخ بسيار دشوار خواهد بود. كورزويل و ورنور وينج، 2 محقق در اين زمينه اين مفهوم را با رشد فناوري و خلق فراهوش تعريف ميكنند و معتقدند جهان بعد از فرديت به دليل ناتواني انسان در تصور قصد و قابليتهاي فراهوش، غيرقابل پيشبيني خواهد شد.
بزرگترين مثال در اين مورد، قانون مور است كه طبق آن، توانايي محاسبه انسان با رشد تواني توليد ترانزيستورها به طور متوسط هر دو سال يكبار، 2 برابر ميشود و اين قانون طي 50 سال گذشته ثابت بوده و به نظر نميرسد تا سال 2015 و پس از آن نيز اين رشد متوقف شود.
كورزويل معتقد است: فناوري اطلاعات خطي نيست و با نرخي تواني در حال رشد است. هرچند درك شهودي انسان خطي است. به عنوان مثال وقتي هزاران سال پيش در دشتي بيدرخت حركت ميكرديم، پيشبينيهاي خطي داشتيم كه آن حيوان كجا ميتواند باشد و اين پيشبيني امتحان خود را پس داده بود. همين شيوه تفكر، ذهن ما را شكل داده است. اما رشد تواني را بايد در فناوري اطلاعات بررسي كرد؛ اگر من 30 قدم به صورت خطي بردارم، به 30 ميرسم، اما اگر 30 قدم به طور تواني بردارم: 2، 4، 8، 16 و بعد به يكميليارد خواهم رسيد. اين تفاوت بسيار بزرگي است و اين است كه فناوري اطلاعات را تعريف ميكند.
وقتي در دانشگاه MIT دانشجو بودم، در تمام دانشگاه همه از يك كامپيوتر استفاده ميكردند. اما كامپيوتري كه در تلفنهاي همراه امروزي وجود دارد، يك ميليون برابر ارزانتر، يك ميليون برابر كوچكتر و هزار برابر قويتر است. بنابراين قابليت محاسباتي كه يك دلار براي ما به ارمغان ميآورد، نسبت به 25 سال گذشته چند ميليارد برابر شده و اين اقدام تا 25 سال آينده دوباره تكرار خواهد شد. فناوري اطلاعات در يك سري به صورت منحنيهاي S به رشد خود ادامه ميدهد و عدهاي ميپرسند كه چه اتفاقي خواهد افتاد اگر قانون مور به پايان برسد؟
در هر حال انتظار ميرود اين قانون در سال 2020 به پايان برسد و در اين صورت باز هم جاي نگراني نيست، چون ميتوان از پارادايم فعلي به پاردايم ديگري حركت كرد و قانون مور نخستين قانوني نبود كه توانست پارادايم رشد تواني را به بخش محاسبات وارد كند. رشد تواني محاسبات حتي چند دهه قبل از تولد گوردون مور، رخ داده بود و اين رشد تنها منحصر به محاسبات نبود.
در دهه 1950 ميلادي، كامپيوترهاي ما از لامپهاي خلأ تشكيل شده بودند و به مرور زمان كوچكتر و كوچكتر شدند تا سرانجام اين فناوري به بنبست رسيد. آنقدر لامپهاي خلأ كوچك شدند كه ديگر امكان ايجاد خلأ در آنها وجود نداشت. بنابراين پايان فناوري كامپيوتر به شيوه لامپهاي خلأ رسيده بود، اما رشد تواني محاسبات متوقف نشد چون به پارادايم چهارم يعني ترانزيستورها رسيديم و دست آخر به مدارهاي مجتمع. بنابراين اگر اين فناوري هم به بنبست برسد، به ششمين پارادايم محاسباتي خواهيم رفت: مدارهاي مولكولي خودسازمان يافته سهبعدي.
آنچه از همه اينها جالبتر است، روند رو به رشد است كه چطور ميتوان آن را پيشبيني كرد. هر چند كه روند رو به رشد محاسبات از ديگر عوامل اجتماعي از جمله دشواريهاي فناوري، جنگ و صلح و سختيهاي اقتصادي تأثير ميگيرد. بنابراين در صورتي كه با توقف در نرخ رشد مواجه شويم، به دليل عدم توانايي فناوري نيست، بلكه به علت عوامل ديگري است كه بر فناوري اثر ميگذارند.
در سال 1968، يك ترانزيستور را با يك دلار ميشد خريداري كرد، اما امروزه نيم ميليارد ترانزيستور را ميتوان با يك دلار خريداري كرد، ضمن آنكه ترانزيستورهاي امروزي سريعتر و بهتر هستند. به طور معمول هزينه يك ترانزيستور كه در اصل يكي از عوامل تعيينكننده قيمت در قطعات الكترونيكي است، هر ساله نزديك به 50 درصد كاهش مييابد. اين مساله در مورد دادههاي DNA يا مغز نيز صادق است. تنها مساله به اينجا ختم نميشود، در طول 50 سال گذشته با 18 درصد كاهش ثابت هزينهها در تمام بخشهاي فناوري اطلاعات مواجه بودهايم. اين در حالي است كه هر ساله ميتوان با يك هزينه ثابت، 2 برابر اطلاعات بيشتر به دست آورد.
مثالي كه در نمودار ميبينيد، قانون مور نيست، ميزان دادههاي DNAاي است كه جمعآوري آنها هر سال 2 برابر ميشود. هزينه آن نيز هر سال به نصف كاهش مييابد و اين روند پس از تعريف پروژه ژنوم به تثبيت رسيده است. بدبينها معتقد بودند با وجود گذشت نيمياز پروژه، تنها يك درصد از آن به پايان رسيده است، در حالي كه اين مساله كاملا پيشبيني شده بود. اگر يك درصد را 7 بار ديگر 2 برابر كنيد، به صددرصد خواهيد رسيد و اين پروژه سر موقع به اتمام رسيد.
براي اين كه رشد فناوري ارتباطات را بررسي كنيم، بيش از 50 راه وجود دارد. تعداد بيتهايي كه در لحظه در حال انتقال هستند يا حجم اينترنت كه باز هم به شكلي تواني در حال گسترش است. بيش از20 سال پيش و در كتاب عصر ماشينهاي هوشمند كه همزمان بود با قدرتگرفتن شوروي سابق، اشاره شد كه به دليل رشد ارتباطات غيرمتمركز، چنين سيستمي به بنبست خواهد رسيد و حالا در قرن 21 ميتوانيم كارهايي همچون شبيهسازي بخشهايي از مغز را انجام بدهيم كه همين جا بحث نرم افزار پيش كشيده ميشود. برخي منتقدان معتقدند نرمافزار نميتواند با اين رشد حركت كند، اما بايد اشاره كرد كه دانش ما از مغز بيشتر و بيشتر ميشود. تجزيههاي فضايي كه از اسكن مغز به دست آمده، هر سال 2 برابر ميشود، ميزان دادههايي كه از مغز ميگيريم نيز سالانه 2 برابر ميشود و در حقيقت اين دادهها در مدلها و شبيهسازهاي نواحي مغز به كار ميآيند.
در حال حاضر 20 ناحيه از مغز انسان مدلسازي، شبيهسازي و آزمايش شده است: قشر شنوايي، برخي از نواحي قشر بينايي، مخچه و برشهايي از قشر ذهني كه انديشه منطقي ما در آنجا انجام ميشود و تمام اينها با رشدي ثابت و قابل پيشبيني مواجه هستند. خروجي و سودآوري كار انسان به طور متوسط از 30 دلار به 130 دلار در ساعت افزايش پيدا كرده و همه اينها تاثير گرفته از فناوري اطلاعات است.
در عصر حاضر، بسياري از ما نگران انرژي و محيط زيست هستيم. اگر به اين نمودار لگاريتمي توجه كنيد، نرخ رشد توليد انرژي كيهاني را مشاهده ميكنيد كه هر دو سال 2 برابر ميشود. بخصوص در حال حاضر كه از فناوري نانو به شكل فعلي استفاده ميكنيم، تنها به 8 بار، 2 برابر شدن نياز داريم تا تمام نيازهاي انرژي خود را برطرف كنيم و آن موقع 10 هزار برابر انرژي خورشيدي بيشتر از حد نياز در اختيار خواهيم داشت.
ما در نهايت با اين فناوري ادغام خواهيم شد و اين مساله بسيار نزديك است. كامپيوتري كه در زمان دانشجويي من به يك ساختمان نياز داشت، الان در جيب جا ميگيرد. چيزي كه در جيب شما در حال حاضر قرار گرفته، در 25 سال آينده در يك سلول بدن نيز جا خواهد گرفت و به همين ترتيب بهداشت، هوش و فراست ما با اين فناوري ادغام خواهد شد.
مرادزاده