0

حاشيه نگاري بازديد استاندار قم از محله خاكفرج

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

حاشيه نگاري بازديد استاندار قم از محله خاكفرج

حاشيه نگاري بازديد استاندار قم از محله خاكفرج چاپ فرستادن به ایمیل
پنجشنبه ، 29 دی 1390 ، 09:33
تصویر

از حضور استاندار در كوچه هاي آشتي كنان تا نانوايي شاطر رضا

استاندار قم به همراه معاونان و مديران استان به محله خاكفرج و وادي السلام رفت و از نزديك با مشكلات اين محل آشنا شد.

ساعت 9 صبح بود كه براي تهيه گزارش به يك جلسه رفته بودم و آن جله كه البته به چندين جلسه تبديل شده بود تا ساعت 12 ظهر طول كشيد. خدا رو شكر كه اذان ظهر شد وگرنه همچنان بايد در اين جلسات مي نشستم و گوش مي دادم.

مي دانستم كه ساعت 15 هم بايد همراه با استاندار و مديران استان به بازديد از محله خاكفرج و وادي السلام براي تهيه گزارش بروم. يك لحظه وقتي فكر اين موضوع افتادم احساس كردم كه ديگر تواني براي نوشتن ندارم، اما بايد مي رفتم.

از استرس هاي وارد شده قبل از حركت از استانداري كه دوستان روابط عمومي در حال فراهم كردن برنامه هاي بازديد بودند و سردي هوا و ديگر موارد كه بگذريم، قرار شد اين بازديد قرار بود از آرامستان وادي السلام آغاز شود.

شنيده بودم كه طرح اصلاح و فضا سازي مناسب اين آرامستان در دستور كار است و خبرش را نيز تهيه كرده بودم اما هنوز فرصت نشده بود و اين بار توفيق اجباري حاصل شد.

قبل از اجراي طرح بازسازي، به آنجا رفته بودم به گونه اي بود كه حتي روز هم وحشت مي كردي در اين آرامستان قدم بگذاري زيرا علف هاي هرز به اندازه اي بالا آمده بود كه بايد تا زانو در اين علف ها و زباله ها حركت قدم مي زدي و قبرهاي شكاف خورده و باز شده را مشاهده مي كردي.

اما امروز كه به آنجا رفتم پارك ديدم و از آن علف ها و زباله ها خبري نبود وجاي آن را سنگ فرش هاي مناسب، سنگ قبرهاي يك شكل و يك اندازه، نورپردازي و روشنايي مناسب، ديواركشي زيبا گرفته بود و خبري از مارمولك ها، عقرب ها و آن زباله ها نبود.

*تاريخ انقلاب در وادي السلام

در آن آرامستان به قول استاندار مي تواني تاريخ انقلاب را ببيني و من هنوز نمي دانستم كه علاوه بر مقبره شهيد نواب صفوي، مقبره آيت الله سعيدي، فدائيان اسلام شهداي قيام 15 خرداد، آيت الله الهي قمشه اي و ديگر بزرگان نيز در آن آرامستان وجود دارد كه البته شايد دليل آن هم فضاي وحشتناك اين آرامستان در گذشته بود.

البته بخشي از اين آرامستان هنوز فضاي قبلي خود را دارد كه اگر وارثان صاحبان قبر رضايت دهند مسئولان استان آمادگي كامل دارند تا آنجا را نيز همانند قسمت اول آرامستان فضاسازي و مناسب كرده و پدرآمرزيدگي براي خود بخرند. زيرا به قدري مردم از استاندار و مسئولان استان در اين بازديد در خواست اصلاح و فضاسازي مناسب بخش ديگر آرامستان را داشتند كه من ديگر جاي اين وارثان خجالت كشديم.

يك خانمي كه دست دختر كوچك خود را گرفته بود و با نفس نفس حرف مي زد، خود را به استاندار و مسئولان استان رساند و گفت مگر تفاوت ما و كساني كه در كنار بخش اول آرامستان هستند چيست؟ كه آن طرف اصلاح شده اما ما اينجا بايد گرفتار اين وضعيت آرامستان باشيم؟ كه تنها جواب اين همشهري بيگناه رضايت ندادن عده اي از وارثان صاحبان قبر بود كه نمي گذارند فضاي آرامستان به درستي اصلاح شود.

حجت الاسلام و المسلمين موسي پور در ادامه بازديد خود به ابتداي خيابان كيوانفر رفت و بر سر مزار آيت الله غفاري حاضر شد كه من و بهتر بگويم همه تيم خبري هنوز نمي دانستيم چنين جايي نيز در قم وجود دارد كه قرار شد براي اين شهيد والامقام نيز يادماني احداث شود.

در زمان حضور استاندار و مديران استان در آرامستان وادي السلام در كنار يادمان شهيد نواب صفوي، يادواره اين شهيد والامقام نيز كه همزمان با سالگرد شهادت ايشان بود، برگزار شد و ياد اين شهيد گرامي داشته شد.

استاندار براي ادامه بازديد خود راهي آستان مقدس امامزاده احمد(ع) شد و هنگام عبور از خيابان عده اي پليس جلوي خودروها را گرفته بودند تا اول استاندار عبور كند اما ناگهان حجت الاسلام و المسلمين موسي پور از آن اخم هاي معروف خود به سمت ماموران كرد و گفت اجازه دهيد اول مردم عبور كنند و ما هم در كنار آنها مي رويم. اين حركت برايم جالب بود و البته درس آموز كه اميد است براي يك سري از مديران هم قابل توجه و تامل باشد!

بگذريم، استاندار پس از زيارت اين آستان مقدس بر سر مزار عمه، خواهر و مادر امام خميني نيز حاضر شد و فاتحه اي را به ارواح آنها فرستاد.

خدا رحمت كند آيت الله مشكيني را، در كنار اين آستان مقدس بيمارستان آن مرحوم وجود دارد كه همچنان نيمه كاره باقي مانده و البته توسط بخش خصوصي و ارثان ايشان در حال تكميل است كه استاندار بر اتمام هر چه سريعتر اين مكان تاكيد كرد.

 

*حضور در كوچه هاي يك متري

مقصد بعدي حجت الاسلام و المسلمين موسي پور و مديران استان در كوچه هاي كم عرض و بافت فرسوده محله بود. كوچه هايي با عرض نيم متري و يك متري و طولي زياد.

به قول قمي ها كوچه آشتي كنان يعني اگر دو نفر با هم خدايي ناكرده قهر باشند و يك نفر در يك سر كوچه و نفر ديگر در آن سر كوجه باشد و بخواهند از اين كوچه ها عبور كنند حتما بايد با هم آشتي كنند تا بتوانند عبور كنند زيرا حتما به هم برخورد كرده و دو نفر نمي توانند از كنار يكديگر عبور كنند.

استاندار در اين كوچه ها شهردار را صدا مي زد كه به داد اين وضعيت قم برسد و قرار شد بسته حمايتي و تشويقي ايجاد شود تا مردم ترغيب شده و عقب نشيني هاي لازم منازل آنها انجام شود.

از اين كوچه ها كه در حال عبور بوديم استاندار وارد يك مغازه كوچك پيرمردي شد كه بالاي سر مغازه اش عكس شهيد بنيادي حكاكي شده بود. مي گفت 50 سال است كه در اين محله بوده و از مشكلات محله و زمين بلاتكليف كنار مغازه اش گفت كه چه مشكلاتي را براي مردم محل به وجود آورده.

شهردار در مقابل استاندار به او گفت طبق برنامه و قانون شهرداري به تمام صاحبان زمين هاي خالي در سراسر شهر 15 روز مهلت مي دهيم كه وضعيت ملك خود را رفع كنند وگرنه در زمين آنها براي مردم فضاي سبز احداث خواهيم كرد.

 

*چند تا نون مي خواي؟!

استاندار كه دوست داشت از زبان مردم محل مشكلات را بشنود به يكباره به درون نانوايي آن محله رفت و شاطر نانوايي نيز كه متوجه نبود همان طور كه كار مي كرد گفت: چند تا نون مي خواي؟

استاندار كه به او خدا قوت گفت، شاطر برگشت و اگر حضور ما تيم خبري نبود شايد باز هم او را نمي شناخت.

خودش را شاطر رضا معرفي كرد و ناني را آورد به استاندار تعارف كرد. استاندار از او خواست تا نان را وزن كند و او نان را وزن كرد و 570 گرم بود و از وزن اصلي نان بيشتر بود.

استاندار فرماندار را صدا زد و به او گفت اين نانوايي و شاطر رضا بايد تشويق شوند و كمي نيز از مشكلات محل از او پرسيد.

با اينكه كلي پياده راه آماده بودم ديگر متوجه خستگي نبودم و دلم مي خواست بدانم آخر اين بازديد چه مي شود.

مسير بعدي استاندار بوستان حاشيه خيابان خاكفرج بود كه دستور داد بايد تمام مسير بازسازي شده و نمازخانه و سرويس بهداشتي احداث شود.

حجت الاسلام و المسلمين موسي پور هنگامي كه كودكاني را ديد كه در چمن اين بوستان در حال بازي كردن بود در كنار آنها حاضر شد و كمي صحبت كرد و به شهردار گفت بايد فضاي مناسب ورزشي در اين بوستان داير شود.

حواسش به همه جا بود حتي به ما خبرنگارها و عكاس ها، زماني كه يكي از همكاران براي انداختن عكس بر روي يك بلندي حاضر شد به او گفت پايين بيا.

ديگر وقت نماز مغرب و عشا بود و بايد به سمت مسجد مي رفتيم از سوي هيئت امنا افرادي براي استقبال از مديران استان آمده بودند و استاندار و ديگر مديران استان را به مسجد بردند.

چند دقيقه اي تا نماز مغرب و عشا مانده بود و استاندار باز هم در خصوص مشكلات محله نكاتي را به شهردار گوشزد مي كرد.

بعد از نماز امام جماعت محل با آن لهجه شيرين يزدي خود به مشكلات محل پرداخت و استاندار در سخنراني خود قول مساعد براي رفع مشكلات محل را داد.

پس از سخنراني در مسجد حجت الاسلام و المسلمين موسي پور در پايگاه بسيج 10 سيد الشهدا حاضر شد و با اعضاي بسيج پايگاه گتفگو كرد و در خصوص حلقه هاي صالحين پايگاه پرسيد.

ديگر ساعت 8 شب بود و پنج ساعت فقط نوشته بودم و راه رفته بودم ديگر نايي براي نوشتن نداشتم اما هنوز استاندار و مديران استان به سئوالات مردم پاسخ مي دادند.

آخرين فردي كه هنگام سوار شدن استاندار به ماشين نزد وي آمد پسر بچه اي بود كه از حضور حجت الاسلام و المسلمين موسي پور قدرداني كرد.

هنگامي كه سوار ماشين براي بازگشت شدم دوباره خستگي البته اين بار خستگي مضاعف تر بر وجودم نشست كه البته خوشحال بودم كه اين خستگي حداقل بي فايده نبود....


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

یک شنبه 2 بهمن 1390  3:42 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها