0

چرا امامت؟

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

چرا امامت؟

 

چرا امامت؟

چرا امامت؟

انسان با نهاد خدادادی خود بدون هیچ گونه تردید،درک میکند که هرگز جامعه ی متشکلی مانند یک کشور یا یک شهر یا ده وحتی یک خانه که از چند تن انسان تشکیل میشود،بدون سرپرست زمامداری که چرخ جامعه را به کار اندازد و اراده ی او به اراده ی جزء حکومت کند و هر یک از اجزای جامعه به وظیفه ی اجتماعی خود وادارد-نمیتواند به بقای خود ادامه دهد و در کمترین مدت،اجزای آن جامعه ی متلاشی شده،وضع عمومی اش به هرج و مرج گرفتار خواهد شد.

پس تا اینجا  دو مقدمه:1.جامعه نیاز به پیشوا و رهبر دارد2.اگر جامعه،رهبر و امامی نداشته باشد از هم میپاشد.

پس با یک قیاس استثنایی ساده میتوان نتیجه ی زیر را گرفت:

اگر جامعه رهبر نداشته باشد از هم میپاشد.(مقدمه ی اول)

 

 

امروزه جامعه از هم نپاشیده است.(مقدمه ی دوم)

نتیجه----->پس اکنون امام و حجت وجود دارد(اثبات حضرت امام زمان و مهدی موعود در همین وبلاگ در پستی جدا و مستقل ذکر خواهد شد)

ادامه ی بحث در ادامه ی مطلب


گفتیم که اگر جامعه ای  رهبر نداشته باشد از هم میپاشد و اثبات کردیم که اکنون امام هست(انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی....که پیامبر(ص) هر دو را از هم جدانشدنی دانست).

به همین دلیل کسی که زمادار و فرمانروای جامعه ای است(اعم از بزرگ و کوجک)و به سمت خود و بقای جامعه ی خود اعتنا  دارد و اگر بلند و یا کوتاه مدتی غیبت کنند هرگز حاضر نمیشود جامعه را بی سرپرست رها کند.

مثال

رئیس خانواده ای را ذکر کنید که برای سفر چند ورهز یا چند ماهه میخواهد با اهل خانه ی خود وداع کند و سفری برود.در این هنگام خانه را به صلاح دید خود به دست فرزند بزرگتر میسپارد (و دیگر اعضا را در این کار سهیم نمیکند تا آنها نیز انتخاب کنند).رئیس موسسه و یا کارخانه نیز همین صورت است.

اسلام دینی است که به نص کتاب و سنت بر اساس فطرت استوار است(مورد اتفاق علمای شیعه و سنّی)و آیینی است اجتماعی که هر آشنا و بیگانه این نشانی را از سیمای قوانین این دین مشاهده میکند و عنایتی که خدا و پیغمبر به اجتماعی بودن این دین دارند هرگز قابل انکار نبوده و با هیچ چیز دیگر قابل مقایسه نیست.

پیغمبر اکرم(ص)نیز مساله ی عقد اجتماع را در هر جایی که اسلام در آن نفوذ پیدا کرده بودفترک نمیکرد و هر شهر یا دهکده ای را که بدست مسلمین میفتاد در اقرب وقت برای آنجا والی و عاملی نصب  میفرمودند و زمام امور مسلمین را به وی میسپارد.گاهی در لشگر کشی هایی بیش از یک نفر را رئیس تعیین مینمود. (مثل نبرد موته که چهار نفر رئیس بودند).

*حالا چه شده است که میگویند پیامبر در بزرگترین اجتماع مسلمین در زیر گرمای وحشتناک که خورشید سخت میسوزاند و علاوه بر مردان جنگی، زنان و بچه های ضعیف نیز بودند،افراد را جمع کنند(چند هزار نفر)و بگویند که با علی(علیه السلام) دوست باشید؟

مگر خداوند در کتابش نفرمود که((همانا کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند خداوند مهر و محبتشان را در دل ها قرار میدهد))؟

مگر از مسلمات قرآن این نیست که ((بین شما الفت ایجاد کرد))؟

مگر قرآن مسلمانان را برادر معرفی نکرده؟

اگر مقصود دوستی بود،پیامبر چرا هیچ جا این آیه ها را ذکر نکردند؟

غیر از این است که پیامبر میخواستند مساله ی مهم  جانشین بعد از خود را بیان کند؟

اگر پیام دوستی بود پس((بلغ ما انزل الیک من ربک.فان لم تفعل فما بلغت رسالته))چه معنایی دارد؟

((الیوم اکملت لکم دینک))چه معنایی داشت؟

شیعه میگوید:به همین دلیل،هرگز متصور نیست پیامبر اسلام رحلت فرماید و کسی را جانشین خود قرار ندهند و سرپرستی برای اداره ی امور مسلمین نشان ندهد؟

یک سوال

پیامبر اکرم(صلی الله علیه)به موجب اخبار متواتری که عامه و خاصه در حدیث و روایات،از فتن و گرفتاری هایی که در زمان اموی ها و بنی عباس پس از رحلتشان روی میدهد و دامنگیر جامعه ی عظیم اسلامی میشود و آیین پاک ایشان را فدای ناپاکیها و بی بند و باریهای خود ساختند،تفصیلا خبر داده است(که جای شک نیست).و چگونه ممکن است با این که از جزئیات حوادث و گرفتاری ها بعد از خود غفلت نکرده اند از مساله ی مهم حکومت(به قدری حکومت مهم است که قرآن ذکر میکند هر قومی را با پیشوایش محشور مکیند)غفلت نماید و زوار آن را به دست کسانی بسپارد که لا اقل نیمی از عمر خود را مشرک بوده اند؟یا خودشان اعتراف کرده اند که با من شیطانی هست؟یا انتخاب جانشین پس از خود را دست مردم(منظور همان شش نفر است.جالب است که اهل تسنن میگویند خلیفه ی اول را مردم انتخاب کردند!!!!)بسپارد؟

یا چگونه ممکن است که حوادث تلخ آینده ی تاریخ اسلام را بداند و برای درمانش کاری نکرده باشد؟

یک سوال دیگر از اهل تسنن

اگر شما میگویید که خلیفه باید به رای مردم انتخاب شود چرا و به چه حقی خلیفه ی اول خلافت را به عمر داد و عمر هم خلافت را به عثمان؟

بر فرض محال اگر سخن شما اهل سنت درست باشد،باید در شرع و حدیث پیامبراکرم بیانات شافی در این خصوص داشته باشند و دستورات کافی داده باشند(در حالی که هعیچ دستوری نرسیده) تا مردم در مساله ای که اساسا بقا و رشد جامعه اسلامی و حیات شعائر دینی به آن متوقف و استوار است،بیدار و هشیار باشند.(برای پاسخ دادن خواهشمندم از برهان نقلی استفاده نکنید).

برای آگاهی بیشتر  درباره ی مطالب مربوط به امامت و جانشینی بعد از پیامبر(ص)به این مدارک رجوع کنید:سیرةابن هشام،ج2،ص223-271.تاریخ ابی الفداء،ج1،ص126.غایة المرام،ص 664.

حسن ختام:

شیعه از  راه بحث و کنجکاوی در درک فطری بشر و سیره ی مستمره ی عقلای عالم و تعمق در نظر اساسی آیین اسلام که احیای فطرت میباشد،و روش اجتماعی پیغمبر اسالم و مطالعه ی حوادث اسف انگیز که پس از رحلت ایشان به وقوع پیوست(والین این امور افترایی که خلیفه ی ثانی به پیامبر زد مبنی بر اینکه پیامبر هذیان میگوید-------->رک"تاریخ طبری،ج2،ص436{تاریخ طبری تاریخ معتبری است که توسط فردی به نام ((جریر طبری))به رشته ی تحریر در آمده}              صحیح بخاری،ج3       صحیح مسلم،ج5.                البدایة و النهایة،ج5،ص227.

    ابن ابی الحدید،ج1،ص133.نظیر این اتفاق در هنگام فوت خلیفه ی اول نیر تکرار شد.---------->روضة الصفا،ج2،ص260)به این نتیجه میرسد که از ناحیه ی پیامبر نصِّ کافی در خصوص تعیین امام و جانشین پیامبر رسیده که درباره ی این آیات و احادیث ان شا الله بحث خواهیم کرد و پاسخی به ابهاماتی که برخی از اهل تسنن پیرامون این برهان ها به وجود آورده اند خواهیم پرداخت.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

یک شنبه 2 بهمن 1390  3:11 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها