سوال تستی
|
پاسخ
|
1
|
الف
|
2
|
الف
|
3
|
د
|
4
|
ب
|
5
|
ج
|
6
|
ب
|
7
|
الف
|
8
|
د
|
9
|
ب
|
جواب سوال 1 تشریحی در پایان جنگ بدر در مورد قانونی که پیامبر (ص)برای اسیران اجرا نمودند، توضیحی ارائه نمایید؟ .
قبل از پرداختن به جواب، لازم است مقداري با اين دو فرد آشنا شويم نضر بن حارث كسي است كه بگفتة پارهاي از مفسران چند آيه از قرآن مانند آيه 93 انعام و آيه 13 از سورة مطففين و 31 انفال و آيات ديگر در مذمت او نازل شده است.
واقدي ميگويد: آيات ”و اذا تتلي عليهم آياتنا قالوا... اللهم ان كان هذا هو الحق من عندك فامطر علينا حجارة من السماء او ائتنا بعذاب اليم“(انفال 31) در حق نضر بن حارث نازل شده و خداي فرمود: أفبعذابنا يستعجلون ...(صافات/176و177)كه منظور نزول عذاب روز بدر است(مغازی واقدی ص100)
او همان كسي است كه مسافرتهايي به حيره و شهرهاي ايران كرده بود و داستانهاي رستم و اسفنديار را شنيده بود و هرگاه پيامبر (ص) در جايي مينشست و داستان عذابهاي قوم عاد و ثمود و ساير ملتهاي گذشته را بيان ميفرمود، بعد از رفتن آنحضرت، ميآمد و بجاي پيامبر مينشست و ميگفت: بخدا داستانهايي كه من ميگويم بهتر است از قصههايي كه محمد براي شما ميگويد. (زندگانی حضرت محمد،رسولی محلاتی،ص161)
از گفتههاي واقدي برميآيد كه او و عقبه بن معيط از محركين اصلي و برپا كنندگان جنگ بدر بودهاند و در جنگ بدر هم قريش سه پرچمدار داشت كه يكي از آنان نضر بن حارث بوده است. (مغازی ص27و28و43)
و وقتي مقداد او را اسير نمود، او با مصعب بن عمير صحبت كرد كه پيامبر (ص) او را نكشد مصعب در جواب او گفت: تو دربارة كتاب خدا چنين و چنان ميگفتي و دربارة پيامبر چنين و چنان و علاوه تو ياران محمد را شكنجه ميكردي(مغازی ص79).
عقبه بن معيط هم از سران مشرك بود، از اشعار اوست وقتي كه پيامبر به مدينه مهاجرت فرمود: اي كسي كه سوار بر ناقه گوش بریده بودی از پيش ما هجرت كردي، پس از مدت كمي مرا سوار بر اسب خواهي ديد كه نيزه خود را ميان شما سيراب خواهم كرد و شمشير از شما هر گونه شبههاي را خواهد گرفت.(مغازی ص61)
پيامبر(ص) در جواب خود عقبه، علت دستور قتلش را دشمنياو با خدا و پيامبر (ص) و آزار دادن پيامبر(ص) عنوان ميفرمايد.(مغازی ص84)
حال در جواب شما ميگوئيم كه قوانين اسلام در راستاي تامين منافع دنيوي و اخروي ميباشد و كشتن اسير گرچه امر ناپسندي است اما اين امر بعنوان يك قانون فطري تلقي نميگردد و در بعضي از موارد قابل استثناء و تبصره ميباشد مثلاً در اين مورد خاص پيامبر (ص) روي مصالح عمومي نه بمنظور انتقام جويي تصميم به قتل ايندو گرفتند چرا كه آنان از سران كفر و طراح نقشههاي ضد اسلامي بودند و تحريك قبايل به دست آنان انجام شده بود و چه بسا پيامبر اسلام اطمئنان داشت كه اگر آنان آزاد شوند باز به كارهاي خطرناكي دست خواهند زد.
(فروغ ابديت،ج1،ص515)
خداوند در سوره انفال 67 ميفرمايد:
هيچ پيامبري حق ندارد اسيراني (از دشمن) بگيرد تا كاملاً بر آنها پيروز گردد (و جاي پاي خود را در زمين محكم كند) شما متاع ناپديدار دنيا را ميخواهيد (و مايليد اسيران بيشتري بگيريد و در برابر گرفتن فديه آزاد كنيد) ولي خداوند سراي ديگر را (براي شما) ميخواهد، و خداوند قادر و حكيم است.
از اين آيه اينگونه استفاده ميشود: گرفتن اسير در صورت اطمئنان از بي خطر بودن آن است ولي اگر زنده نگه داشتن اسيري براي دين و نظام اسلامي خطرناك باشد، مجاز نميباشد مخصوصاً با توجه به اينكه پيامبر (ص) تصميم به آزادي اسراء داشت، در اين صورت اسير گرفتن و زنده نگه داشتن و بعد آزاد كردن شخصي كه ميتواند خطرناك باشد، كار عاقلانهاي محسوب نميشود.
لذا پس از پایان جنگ بدر و گرفتن اسیران جنگى و پس از آنکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور داد که دو نفر از اسیران خطرناک “عقبة” و “نضر” را گردن بزنند. گروه انصار به وحشت افتادند که نکند این دستور در باره سایر اسیران اجرا شود و آنان از گرفتن فدا محروم بمانند. لذا به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفتند: ما هفتاد نفر را کشته و هفتاد نفر را اسیر کردیم و اینها از قبیله تو و اسیران تواند، آنها را به ما ببخش تا در برابر آزادى آنها “فداء” بگیریم. پیامبر (صلی الله علیه و آله) در انتظار نزول وحى آسمانى در این باره بود، آیات ۶۷ تا ۷۱ نازل شد و اجازه گرفتن “فداء” در مقابل آزادى اسیران داد. و نیز در روایت نقل شده که بیشترین مبلغى که براى آزادى اسیران تعیین شده بود چهار هزار درهم و کمترین مبلغ هزار درهم بود. هنگامى که این موضوع به گوش قریش رسید، یکى پس از دیگرى مبلغ “فداء” را فرستادند تا اسیران خود را آزاد کنند. عجیب اینکه داماد پیامبر “ابى العاص” نیز در میان اسیران بود، دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله) یعنى زینب همسر “ابو العاص” گردنبندى را که “خدیجه” در عروسیش به او داده بود به عنوان “فداء” نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرستاد. هنگامى که چشم پیامبر (صلی الله علیه و آله) به گردنبند افتاد، خاطره خدیجه آن زن فداکار و مجاهد در نظرش مجسم شد و فرمود: خدا رحمت کند خدیجه را، این گردنبندى است که جهیزیه دخترم “زینب” قرار داد. و طبق بعضى دیگر از روایات به احترام “خدیجه” از پذیرفتن گردنبند خوددارى کرد، و براى رعایت حقوق مسلمانان موافقت آنها را در این کار جلب نمود. سپس پیامبر “ابوالعاص” را آزاد کرد، به شرط اینکه دخترش “زینب” را که قبل از اسلام به همسرى “ابوالعاص” در آورده بود، به مدینه نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) بفرستد. او نیز این شرط را پذیرفت و بعدا هم به آن وفاکرد.
۲- امام حسن (ع) رااز دیدگاه پیامبر اکرم (ص)توصیف نمایید؟
- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
ان ابنی هذا سید یصلح الله به بین فئتین من المسلمین:
«همانا این پسرم (حسن بن علی) سرور و آقا است، خداوند به وسیله او، بین دو گروه از مسلمانان را اصلاح میدهد.» ” ۱ “.
۲ – عمار یاسر میگوید؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مکرر فرمود: الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنة هما ریحانتی من الدنیا:
«حسن و حسین علیهماالسلام دو آقای جوانان اهل بهشتند، آنها دو گل خوشبوی من در دنیا میباشند.» ” ۲ “.
۳ – نیز فرمود:
هذان ابنای من احبهما فقد احبنی:
«حسن و حسین علیهماالسلام دو پسر من هستند، کسی که آنها را دوست بدارد، مرا دوست داشته است.» ” ۳ “.
۴ – در ماجرای مباهله، هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، علی علیهالسلام و فاطمه و حسن و حسین علیهمالسلام را همراه خود برای مباهله با سران مسیحی، آورد، آنها به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرض کردند: «چرا اصحاب بزرگوار خود را برای مباهله نیاوردی؟»
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخ فرمود:
اجل اباهلکم بهولاء خیر اهل الارض و افضل الخلق
۳- حضرت رضا (ع) در مورد فردی که در روز غدیر مومنی را دیدار کند ،چه می فرمایند؟
امام رضا (ع)
کسی که در روز غدیر مومنی را دیدار کند ، خداوند هفتاد نور بر قبر او وارد میکند و قبرش را توسعه میدهد و هر روز هفتاد هزار فرشته قبر او را زیارت میکنند و او را به بهشت بشارت میدهند.
اقبال الاعمال
عید غدیر روز تبریک و تهنیت است.هریک به دیگری تبریک بگوید ، هر وقت مومنی برادرش را ملاقات کرد ، چنین بگوید : ((حمد و ستایش خدایی را که به ما توفیق چنگ زدن به ولایت امیرمومنان مولا علی (ع) را عطا کرد)) آری عید غدیر روز لبخند زدن به چهره مردم با ایمان است.
اقبال الاعمال