اگر به آنها اجازه سخن گفتن داده شود، به شما خبر مى دهند كه بهترین زاد و توشه آخرت تقوا است
بسیارى از الفاظ با بینش هاى متفاوت معانى گوناگونى را مى بخشد از جمله لفظ «حیات» و «مرگ» است كه در بینش مادى تنها به معنى حیات و مرگ فیزیولوژیكى است یعنى هنگامى كه قلب كار مى كند، خون به اعضاء مى رسد و حس و حركت و جذب و دفعى در بدن انسان است، زنده است، اما هنگامى كه این حركات خاموش شد، دلیل بر مرگ قطعى است كه با یك آزمایش دقیق در چند لحظه مى توان آن را دریافت.
اما از دیدگاه قرآن افراد بسیارى هستند كه از نظر فیزیولوژیكى زنده اند ولى در شمار مردگانند، و به عكس كسانى هستند كه ظاهراً مرده اند، اما زندگان جاویدند همانند شهیدان.
علت این برداشت متفاوت، به خاطر آن است كه: اسلام علاوه بر این كه معیار حیات و شخصیت انسان را در ارزش هاى روحانى او مى شمرد، مسأله وجود و عدم تأثیر و فایده را معیارى براى وجود و عدم حیات مى شناسد.
كسى كه ظاهراً زنده است اما آنچنان در شهوات فرو رفته كه نه ناله مظلومى را مى شنود، نه صداى منادى حق را، نه چهره بینوائى را مى بیند، نه آثار عظمت پروردگار در صحنه آفرینش را، و نه حتى یك لحظه به آینده و گذشته خویش مى اندیشد، چنین كسى در منطق قرآن مرده است، اما كسانى كه بعد از مرگ آثارشان، جهانى را فرا گرفته و افكار و خط و راهشان، رهبر و راهنما و الگو و اسوه است، چنین كسانى زنده جاویدانند.
از همه اینها گذشته، طبق مدارك بسیارى كه در دست داریم، اسلام قائل به حیات برزخى انسان ها است.
لذا در كلمات قصار «نهج البلاغه» جمله 130 مى خوانیم به هنگامى كه على(علیه السلام) از «صفین» بازمى گشت در كنار قبرستانى كه پشت دیوار شهر «كوفه» قرار داشت رسید، آنها را مخاطب ساخته، سخنانى در ناپایدارى دنیا به آنها گفت، سپس فرمود: «این خبرى است كه نزد ما است، نزد شما چه خبر»؟ بعد افزود: أَمَا لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِی الْكَلامِ لاَ َخْبَرُوكُمْ أَنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى:
«اگر به آنها اجازه سخن گفتن داده شود، به شما خبر مى دهند كه بهترین زاد و توشه آخرت تقوا است».(1)
این خود دلیل بر آن است كه: آنها سخنان را مى شنوند و قادر بر پاسخ گوئى هستند اما اجازه ندارند.
همه این تعبیرات اشاره به حیات برزخى انسان ها است.
1 ـ «نهج البلاغه»، كلمات قصار، جمله 130.
برگرفته از سخنان آیت الله مکارم شیرازی