آقا محمدعلي بن علامه وحيد بهبهاني در جلد 2 كتاب «خيراتيه در ابطال طريقه ي صوفيه» صفحه 308 چنين آورده است:
تذكره و تبصره
تجويز صوفيه تعشق بازي با امردان
«گذشت در جمله ي مذمتهاي صوفيان تعشق شان با امردان گلرخان و فتح باب اين نوع فسق و عصيان از براي فساق و لوطيان و ذكر مستندشان از حديث مروي از طريق سنيان از عايشه و ابن عباس از اشرف عالميان عليه و آله افضل الصلاه الرحمن و بيان وضع و جعل و كذب آن به تصريح جمعي از اعلام و اعيان سنيان كه حضرت فرمود: من عشق فعف فكتم فمات مات شهيدا. يعني: "هر كه عاشق شود، پس عفت ورزد و اظهار نكند تا بميرد، شهيد مي ميرد."
و گذشت كه فاضل نووي از بي قيدي اطلاق نموده، و شرط عفت و كتمان نفرموده.
و فاضل حكيم ملاصدراي فسوي شيرازي تقليد نووي نموده بلكه نغمه در طنبور را فرزده و تجويز تحسين معانقه و ملامسه و تقبيل و دخول و لواط به معشوق فرموده ردا علي الشرع الشريف، از براي اين فعل خبيث سخيف فوائد عظيمه ي حكميه، و غايات فخيمه ي عقليه بر آن مترتب ساخته.
پس در اواخر مجلد رابع اسفارش (1) چنين گفته و بافته:
«فصل في ذكر عشق الظرفاء و الفتيان للاوجه الحسان...»
ترجمه ي فرازهايي از متن اسفار به قلم آقا محمدعلي اينگونه است:
«... اين فصلي است در بيان عشق جوانان يا مردان گلرخان: بدان كه اختلاف كرده اند در اين عشق در ماهيت آن و اين كه خوب است يا بد و ممدوح است يا مذموم... طايفه اي آن را مرض نفساني دانسته اند، و جماعتي آن را جنون الهي گفته اند.... پس البته آن از جمله امور مقرره الهيه است كه مترتب مي شود بر آن مصالح و فوايد حكميه، پس ناچار خوب و محمود خواهد بود... ما نمي يابيم كسي را كه قلب لطيفي و طبع رقيق و ذهني دقيق و نفسي رحيم داشته باشد، خالي از اين محبت و عشق در اوقات عمرش باشد، لكن مي يابيم نفوس قاسيه و قلوب جافيه و طبعهاي بدخلق را از اكراد و اعراب و تركان و فرنگيان خالي از اين نوع محبت و عشق و غير اين نيستند كه اكثر مردم اكتفا كرده اند به محبت و عشق مردان به زنان و زنان به مردان ... و اما غايت و فائده مترتبه بر اين عشق موجود در ظرفاء و عقلاء و حكماء پس آن لطافت طبع و رياضتي است كه مترتب مي شود بر آن منافع بي كران از تأديب پسران، و تربيت امردان، و تهذيب اخلاق و اطوارشان ... زيرا كه كودكان بعد از استغناء از ترتيب و تعليم پدران و مادران هنوز محتاجند به تربيت و تعليم استادان و معلمان ... پس از اين جهت عنايت و لطف پروردگار خلق كرده است در نفوس كبار عشق و محبت امردان به سوي تأديب و تكميل نفوس ناقصه كودكان و رسانيدن ايشان به غايات مقصوده در خلقتشان، و اگر اين نمي بود البته حق تعالي خلق نمي فرمود اين عشق را در ظرفاء و علماء، پس ناچار در خلقت و جبلت اين عشق در نفوس لطيفه نرم و دلها غيرسخت و سنگين فايده عظيمه و حكمت فخيمه و منفعت راجحه و غايت صحيحه هست ... و به اين سبب امر مي كرده اند مشايخ و بزرگان مريدان خود را در اول امر به عشق و عشقبازي... .»
حرف هاي ما و شما:
* لابد شنيديد كه ميگن:
«و علي الاسلام و السلام»
* بچه بازي عرفاني هم عالمي داره. خدا لعنت كنه شيطان را. وقتي عرفا عصيان شيطان را يكتاپرستي مي دانند، امردبازي را هم بايد لطف و عنايت پروردگار بدانند.
* ما كه سر درنياورديم چي شد!! خدا و دين و تربيت نفوس و عشقبازي با نوجوانان زيباروي!! چه آش شله قلمكاري مي شه...!!!
* همجنس بازا نمي دونن كارشون چقدر توپه. اگر يه خرده عرفان خونده بودن و چهارتا اصطلاح بلغور مي كردن اونوقت مورد احترام خاص و عام بودن و كسي نمي تونست بي وضو اسمشونو بياره.
* به حق حرفاي نشنيده. عجب دنياي شير تو شيري شده.
* خوشا به حال آنان كه به تربيت والدينشان بسنده كرده و حاضر به سير كمالات معنوي در نزد كبار ظرفاء و عرفاء نشدند.
* بابا هر كي هر غلطي دلش خواسته كرده، چرا كثافت كارياتونو به گردن خدا ميندازيد؟!!
* چه عرفاي ناداني كه نمي دانند عشقبازي با كودكان خوش صورت از وساوس شيطاني است نه از عنايات رباني.
* ما كه فيوزمون پريد. شما چي؟!!
* پس آنچه در خانقاه ها و پستوي عرفا اتفاق مي افتد يك مبناي صد درصد علمي شيطاني دارد كه مبتني بر هواهاي نفساني و مخالفت آشكار با اديان الهي و دشمني با خداوند حكيم است!!
(1) اسفار (چاپ جديد) ج 3، ص 171
منبع: وبلاگ حرفاي ب ي ر ب ط (http://harfayebirabt.blogfa.com)