زماني براي امضاي قائم مقامي رهبري، خدمت حضرت آيتالله
بهاءالديني ميرسند، ايشان امضا نميكنند.
هر چه از فرستادگان آقاي
منتظري اصرار از ايشان انكار،
تا آنجا كه خود آقاي منتظري شخصاً خدمت
ايشان ميرسد و تمام كتابهايي را كه درباره ولايت فقيه نوشته است، جلوي
روي آقاي بهاءالديني ميچيند.
آيتالله بهاءالديني تمام كتب را جمع
ميكنند و به آقاي منتظري ميگويند:
ولايتفقيه نوشتني نيست، فهميدني
است.
بعد كه از ايشان ميپرسند:
آقا چرا ايشان را تأييد
نكرديد، مگر شخص ديگري هم
ميتواند؟
ميفرمايند:
نظر ما سيدعلي خامنهاي است.
آقاي
بهاءالديني فرموده است:
البته هيچ كس حاجآقا روحالله نميشود،
ولي
آقا سيدعلي خامنهاي حقيقت ولايتفقيه هستند و رهبر.
از همه به امام
نزديكتر است.
كسي كه ما به او اميدواريم، آقاي خامنهاي است.
شما
از ما قبول نميكنيد، ولي اين ديد ماست،
نزد ما محرز است آقا سيدعلي
خامنهاي رهبر آينده هستند.
قبل از رياست جمهوري آقای خامنه ای،
روزي
آقای خامنه ای به بيت حضرت آيتالله العظمي بهاءالديني ميروند.
آقاي
بهاءالديني ميفرمايد:
خورشيد لحظهاي تابيد
و رفت.
يكي از روزها كه حضرت آقا تشريف برده بودند به جمكران، حدود
ساعت دو شب به حضرت آيتالله العظمي بهاءالديني خبر ميدهند كه آقا صبح بعد
از نماز ميخواهند تشريف بياورند منزل شما. تيم حفاظت ساعت چهار صبح براي
آماده كردن شرايط به منزل ايشان ميروند كه متوجه ميشوند آقاي بهاءالديني،
پيرمرد نود ساله جلوي در خانه ايستادهاند. ميگويند: آقا چرا با اين
كهولت سن اينجا تشريف داريد؟ ايشان ميفرمايند: براي ديدن رهبر بزرگ
انقلاب، من از همان ساعتي كه شما زنگ زديد آمدهام استقبال.