0

حکايت هاي درس آموز

 
rassool
rassool
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1387 
تعداد پست ها : 471
محل سکونت : اصفهان

حکايت هاي درس آموز

نمونه هايي از اعجاز
گروهي از کفار قريش براي مبارزه با قرآن بر آن شدند تا آياتي همانند آيات قرآن را ابداع کنند، از اين رو براي مدت چهل روز بهترين غذاها و مشروبات (مغز گندم خالص، گوشت گوسفند و شراب کهنه) را در اختيار عده اي نهادند تا با خيالي آسوده جمله هايي همانند جملات قرآن بياورند، اما هنگامي که به آيه «وقيل يا أرض ابعلي ماءک و يا سماء أقلعي و غيض الماء و قضي الامر و استوت علي الجودي و قيل بعداًللقوم الظالمين» (و گفته شد: اي زمين! آب خود را فرو بر، و اي آسمان، [از باران] خودداري کن و آب فرو کاست و فرمان گزارده شده و [کشتي] بر جودي قرار گرفت و گفته شد: مرگ بر قوم ستمکار. [سوره هود، آيه 44] رسيدند، چنان اين آيه آنها را تکان داد که برخي به برخي ديگر نگريستند و گفتند: «اين سخني است که هيچ کلامي شبيه آن نيست و به کلام مخلوق شباهتي ندارد.» اين را گفتند و از تصميم خود منصرف شده، مأيوسانه پراکنده گشتند.
تفسير نمونه،ج9،ص110-111
عذابي سهمگين تر
گويند در بني اسرائيل، مردي بود که مي گفت: من در همه عمر، خدا را نافرماني کرده ام و بس گناه و معصيت که از من سر زده است؛ اما تاکنون زياني و کيفري نديده ام. اگر گناه، جزا دارد و گناهکار بايد کيفر بيند، پس چرا ما را کيفري و عذابي نمي رسد؟!
در همان روزها، پيامبر قوم بني اسرائيل، نزد آن مرد آمد و گفت:خداوند، مي فرمايد که ما تو را عذابهاي بسيار کرده ايم و تو خود نمي داني!آيا تو را از شيريني عبادت خود، محروم نکرده ايم؟ آيا در مناجات را بروي تو نبسته ايم؟ آيا اميد به زندگي خوش در آخرت را از تو نگرفته ايم؟ عذابي بزرگتر و سهمگين تر از اين مي خواهي؟
شرم از گناه
مردي از اهل حبشه نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: يا رسول الله! گناهان من بسيار است. آيا در توبه به روي من نيز باز است؟
پيامبر (ص)فرمود:آري، راه توبه بر همگان، هموار است. تو نيز از آن محروم نيستي.
مرد حبشي از نزد پيامبر(ص)رفت. مدتي نگذشت که بازگشت و گفت:
يا رسول الله(ص)!آن هنگام که معصيت مي کردم، خداوند، مرا مي ديد؟
پيامبر(ص)فرمود:آري، مي ديد.
مرد حبشي، آه سردي از سينه بيرون داد و گفت: توبه، جرم گناه را مي پوشاند؛ چه کنم با شرم آن؟ در دم نعره اي زد و جان بداد.
تأديب غلام
يکي از غلامان حضرت حسين (ع) مرتکب لغزشي شده بود که مي بايد ادب مي شد، امام(ع) دستور داد او را تاديب نمايند. غلام گفت: اي مولاي من خداوند تبارک و تعالي مي فرمايد:«والکاظمين الغيظ» کساني که غيظ خود را فرو مي برند، امام (ع)فرمود: او را رها کنيد که غيظ خود را فروبردم. غلام گفت: «والعافين عن الناس» کساني که از لغزش مردم صرف نظرمي کنند و مي بخشند، امام(ع)فرمود: ترا بخشيدم، غلام گفت: «والله يحب المحسنين» خدا نيکوکاران را دوست مي دارد. امام (ع)فرمود: «انت حر لوجه الله تعالي و أمر له بجائز حسنه» ترا در راه خدا آزاد کردم و بعد دستور داد که به او يک جايزه ي شايسته هم عنايت کنند.
هم غذا با امام
امام حسين(ع) با مساکين و مستمندان مي نشست و مي گفت: خداوند اهل کبر و مستکبرين را دوست نمي دارد، يک روز بر چند کودک گذر کرد که مشغول خوردن يک قطعه نان بودند. بچه ها از امام(ع) خواستند که با آنها هم غذا شود، امام (ع) در کمال لطف و مهرباني دعوت اطفال را پذيرفت و با آنها هم غذا شد. آنگاه بچه ها  را با خود به خانه برد و آنها را از غذا سير کرد و بر آنها لباس پوشانيد و سپس فرمود:
«انهم أسخي مني لأنهم بذلوا جميع ما قدروا عليه وأنا بذلت بعض ما أقدر عليه»
اين کودکان از من سخاوتمندترند  زيرا که آنها هرچه داشتند بذل کردند ولي من بخشي از مال خويش را بذل نمودم.
سيره ي عملي اهل بيت (ع)/ سيد کاظم ارفع
منبع:مجله راه قرآن شماره22
اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم
پنج شنبه 1 مرداد 1388  11:59 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها