برخي براي تعريف بسياري چيزها از واژه حماسي استفاده ميكنند، اما اين كه بخواهيم يك بازي حماسي آن هم براي كنسول PSP نام ببريم، بهتر است خداي جنگ: روح اسپارتا «God Of War: Ghost of Sparta» را مثال بزنيم. اين بازي اجازه نميدهد محدوديتهاي سختافزاري كنسول دستي پي اس پي باعث شود از صحنههاي پرهيجان و باشكوهي كه در ديگر بازيهاي اين سري ديده بوديم، كاسته شود. لوكيشنهاي افسانهاي بازي با جلوههاي ويژه خيرهكننده به طور مداوم تاكيد ميكنند اين بازي از نظر هنري بسيار خوب طراحي شده است. روح اسپارتا از نظر فني بازي قابل توجهي است كه تقريبا نميتوان آن را از سري پلي استيشن2 جدا كرد. اما متاسفانه چند مشكل كوچك، ميان اين بازي و كامل بودن فاصله مياندازد. وقتي نبرد شلوغ ميشود، كراتوس را نميتوان در صفحه كوچك پي اس پي پيدا كرد و كنترل برخي حركات آنقدر دشوار است كه باعث ناراحتي اعصاب ميشود. اما جدا از اين چند مشكل، روح اسپارتا بازي شايسته ديگري در اين سري است.
پيوند كراتوس و خانوادهاش قالب اصلي بازي است كه سريال خداي جنگ را ادامه ميدهد. در روح اسپارتا، هدف غايي كراتوس كشف سرنوشت برادرش است كه در دوران كودكي به اجبار از هم دور افتادهاند.
ماجراي روح اسپارتا در حقيقت از نظر داستاني ميان بازي اول و دوم اتفاق ميافتد و با مرور داستان قبلي و همچنين بيدار كردن حس انتقام كراتوس عليه ايزدان هيجان خوبي را در آدم ايجاد ميكند. در اين بازي متوجه خواهيم شد كه جدا از خشم واضح وي، شخصيت پيچيدهتري دارد و در طول داستان باعث ميشود كاملا درك كنيم چطور اين تشنه به خون ايزدان، زماني انساني معمولي بوده كه دغدغههايش از تعداد انگشتان يك دست تجاوز نميكرده است.داستان با ضرباهنگ آهستهاي شروع ميشود و به مرور آدم را به اين ماجراجويي ميكشاند، اما از آن مهمتر جلوههاي ويژه خيرهكننده و تحسينبرانگيز بازي است. اين بازي بسيار فوقالعاده است.
دوربين با هوشمندي طراحي شده و فاصله ميان نماهاي بسته و پانوراماهاي وسيع را به نرمي طي ميكند و در هر زاويه، جلوههاي مخصوص به همان قاب را مشاهده خواهيد كرد. همچنين از نظر فني نيز بازي عالي است. صفحه كوچك پي اس پي پر از دشمنان ريز و درشت و جلوههاي ويژه است، اما تعداد فريمها حتي به اندازه يكي هم كاهش پيدا نميكند و هنر طراحي كاراكترها به گونهاي است كه يافتن يك موجود تكراري در بازي به ندرت انجام ميگيرد. متاسفانه به دليل كوچكي صفحه، وجود نقطه مانند كراتوس در صحنههايي كه بايد با دشمنان نبرد كنيد، قابل تشخيص نيست و اين هزينهاي است كه بايد براي اين بازي فوقالعاده پرداخت.نبردهاي بيرحمانه بازي كه به نسخه كنسول آن گرايش بيشتري دارند، طوري طراحي شدهاند كه در دنياي كنسولهاي دستي نيز همچنان قابل بازي باشند. زدن حركتهاي كمبو كه ميتواند حدود 12 نفر را يكجا به كام مرگ بفرستد، به لطف طراحي خوب سيستم نبرد با دكمههاي پي اس پي است. تركيب حملات جادويي باعث ميشود در طول بازي، سلاحهاي بيشتـري را باز كنيد، هر چند به اندازه نسخه كنسول تنوع در به كارگيري سلاح و جادو وجود ندارد، اما تعداد اين ابزارها آنقدر هست كه بازي را از يكنواختي احتمالي در بياورد. رويارويي با حملات قريبالوقوع سريع و مناسب است، اما دفع امواج مرگآور كمي دشوار است.
تركيب دوربين نماي دور و نمايشگر كوچك باعث ميشود گاهي اوقات مقاومت در مقابل دشمنان كمي دشوار شود. صرفنظر از اين نقاط ضعف، كنترل بازي بسيار خوب طراحي شده و حقيقتا نبرد با دشمنان لذتآور است.ميان غوغا در حمام خون و معماهاي كاملا ذهني، عضلات انگشتان را ميتوان براي چند دقيقه استراحت داد و موتور ذهن را روشن كرد. اين اوقات استراحت كه با فكر ايجاد شده، همانند فيلمهاي اكشن معروف است كه بعد از چند دقيقه صحنه شلوغ و پرهيجان، چند دقيقهاي را نيز به ذهن و تفكر اختصاص ميدهند تا مجددا بتوان يك صحنه شلوغ و پرنبرد را پذيرا بود. معماهاي بازي معمولا مثل وظايفي ميمانند كه در بازيهاي قبلي انجام شده بود، دوباره بايد همانند خداي جنگ، زنجيرهاي المپ هوشمند باشيد و سگها را همانند كاري كه كراتوس در خداي جنگ3 ميكرد، به اشياي مختلف پرت كنيد. معماهاي اين بازي به طور مناسبي ميان معماهاي سردردآور و معماهاي گلابي قرار گرفتهاند و هم چالش برانگيزند و هم آنقدر دشوار نيستند كه از انجام ادامه بازي آدم را منصرف كنند.
نبرد با غولآخرها جايي است كه روح اسپارتا در آن لغزش دارد. در طول بازي با چندين هيولاي عظيمالجثه روبهرو خواهيد شد و كشتن آنها حقيقتا هيجانبرانگيز است. اما نبرد با آنها به چند دليل كاملا فراموش شدني است. نخست اين كه به طرز استثنايي ساده است. كسي كه سرد و گرم خداي جنگ را چشيده باشد، ميتواند چشم بسته با هر كدام از اين غولآخرهاي بازي دست و پنجه نرم كند. دوم اينكه نبرد غولآخرها بسيار از بازيهاي قبلي وام گرفته است و هويتي مستقل ندارد. اين موضوع را حتي ميتوان به بخشهاي ديگر بازي از جمله معماها، طراحي رابط بازي و نبردها تعميم داد و تا انتهاي بازي كه روح اسپارتا هيولاي خودش ميشود، اين موضوع ادامه دارد. تمام مرحله آخر و بخصوص نبرد با غولآخر كاملا ايده نويني است و خودش را از اين بازي و ديگر بازيهاي اين سري جدا ميكند.بزرگترين مشكل اين بازي اين است كه تلاش كرده بازيهاي قبلي اين سري را كپي كند و به همين دليل هويت مستقلي ندارد. اين باعث ميشود گاهي از اوقات احساس دژاوو نيز در بازيكن تقويت شود و تمام حركات خود را از پيش نوشته شده بدانيد. البته وقتي ميگوييم اين بازي بسيار شبيه بازيهاي بسيار موفق و فوقالعاده قبلي است، قاعدتا از يك نقطه ضعف بزرگ صحبت نميكنيم. اين بازي نه تنها از نظر ظاهري فوقالعاده است، بلكه بازي با آن نيز خيلي لذتبخش است.
ماجراجوييهاي كراتوس در اين بازي بيش از 10ساعت به طول ميانجامد و تا مدتها سرگرم اين بازي خواهيد بود. روح اسپارتا زيبا و راضيكننده است و اين قدرت را دارد كه تا لحظه آخر همه را به دنبال خود بكشاند.