الف) اساسا بنای شارع مقدس بر این نیست که در تمام جزئیات زندگی قوانین خشک و ا نعطاف ناپذیری وضع کند و راه هرگونه آزادی را سد نماید. به ویژه در مسأله مهریه هرگز چنین چیزی روا نیست، زیرا: اولاً: مهریه نوعی پیشکش و هدیه از جانب مرد و نشانگر میزان عشق او به زن، و بهایی است که در این زمینه حاضر است بپردازد. ثانیا: مقدار مهریه تابع شرایط اجتماعی و اقتصادی است و تعیین حدّ مشخص برای آن، با تغییر ارزش اقتصادی پول در زمانهای مختلف تا حدودی مشکلساز است. ثالثا: تعیین حد در مهریه موجب محدود سازی آزادی زن میباشد. البته شارع مقدس در مواردی که مصلحت غالبی در کار باشد ممکن است آزادی افراد را محدود کند، ولی قطعا در این مورد مصلحت اهمی در کار ندیده است. رابعا: مهریه هر قدر هم که باشد جنبه تحمیلی بر مرد ندارد، زیرا ازدواج نوعی عقد است که با رضایت طرفین حاصل میشود و اگر فردی که از وی خواستگاری شده حاضر به ازدواج با مهریه سبک نباشد، فرد میتواند دیگری را برگزیند. در اینجا نمیتوان بهانه آورد که من در دل خواستار اویم، زیرا اگر بنا باشد خواسته دل من حاکم باشد، چرا خواسته دل زن هم که فلان مبلغ مهریه است عملی نشود؟ خامسا: اسلام از نظر اخلاقی تأکید زیادی بر کم کردن مهر قرار داده است، ولی هرگز اجباری در این زمینه نکرده است، زیرا چنانکه گفته شد مصلحت غالبی ندیده است.
ب ) «آیا مردی که ازدواج میکند و مهریه همسرش مقداری است که برای تهیه آن رنج زیادی لازم است، از نظریه شرعی آن مهریه درست است...؟» پاسخ این است که : اولاً: مرد میتواند از اول چنان مهریهای را نپذیرد و با دیگری ازدواج کند، بالاخره کسی که در برابر چیزی متعهد شد باید به تعهد خود عمل نماید و مثالهایی که زدهاید یا اساسا نامعقول است، مثل دادن همه طلاهای روز زمین و یا نامشروع، مثل پرت کردن خود از کوه. ثانیا: مسائل حقوقی همه الزام آور هستند و فرقی نمیکند که مهریه باشد یا غیر آن. ثالثا: هیچ تکلیفی بیش از توان انسان وجود ندارد. بنابراین مهریه و هر تعهد حقوقی دیگر در صورت توانایی قابل پرداخت است. البته مرد نمیتواند بیجهت بهانه تراشی کند، ولی در صورتی که دارایی لازم را نداشته باشد باید آن را ولو به صورت قسطی پرداخت نماید.
ج ) تنظیر مسأله مهر با فروش خانه در مقابل گردو قیاس مع الفارق است. زیرا دومی معاملهای سفهی است، برخلاف اولی. حدیث لا ضرر نیز در اینجا راه ندارد. در قواعد فقهیه این مسأله تنقیح شده است که «قاعده لاضرر» موارد اقدام به ضرر را شامل نمیشود و کسی که مهریه بسیار سنگینی را متعهد میشود اگر ضرری هم بکند، خودش به آن اقدام نموده و از اول میتوانست به آن تن ندهد. آیات و ادله دیگر نیز همینطورند، بالاخره اصل مهریه حقوقی است که شارع برای زن معتبر دانسته و تعیین مقدار هم به اختیار زن است و مرد میتواند بپذیرد، یا نپذیرد، ولی پس از پذیرش دیگر نمیتوان از ادای آن سر باز زد، مگر در صورت تعذر و ناتوانی. نقش آیه شریفه «لا یکلف اللّه نفسا الا وسعها» در اینجا همین است که اگر واقعا فرد توانایی پرداخت، هر چند به طور قسطی نداشته باشد، تا زمانی که در اعسار است به او مهلت داده میشود.
د ) حکومت اسلامی نمیتواند چنین کاری را بکند. البته لازم است که دستگاههای تبلیغاتی نظام برای تغییر فرهنگ ازدواج به طور جدی بسیج شوند و نسبت به این مسأله و دیگر اموری که ازدواج را برای جوانان، سخت و پرخرج میکنند، با تبلیغات گسترده و همه جانبه دگرگونی ایجاد نمایند. در این زمینه اگر به بررسی و مطالعات دقیق و اساسی بپردازید و پیشنهادات خوب و کارآیی را برای دستگاههایی چون صدا و سیما ارسال نمایید، بسیار خوب است.
ه ) هر عهد و پیمانی که موضوع و محتوای آن معتدل و مشروع باشد لازم الاجراء است.
و ) «آیا اسلام این موضوع را درک نکرده است که یک جوان برای رسیدن به همسر خویش و فرد مورد علاقه خود ممکن است هر شرطی را بپذیرد...؟» اسلام این مسأله و دهها مسأله مشابه آن را درک کرده و به آنان گفته که خداوند به شما عقل و چشم و گوش داده، لذا حواس خود را جمع کنید، عقلتان را به کار گیرید، با دیگران نیز مشورت نمایید و راهی معقول در پیش گیرید که در آینده انگشت ندامت به دندان نگزید! یکی از اشتباهات بزرگ این است که انسان به جای اندیشه و تأمل در امور همواره منشأ اشکال را در جای دیگر ببیند و تقصیر خود را به گردن دیگران، خدا، قانون و... بیندازد