0

مطالب خواندنی ماه رمضان

 
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

زمزمه ملکوت (3)

اشاره:

به بارگاه ملکوت از راه دعا می توان بار یافت و شهد فیض لایزال را از جام دعا می بایست سر کشید.

دعا، تنها صحنه خواندن نیست عرصه شناختن هم هست. رهاورد دعا، تنها روحانیت نیست عقلانیت هم هست.

باید بر سجاده دعا نشست و محبوب را تمنا کرد.

رمضان، این سفره گشوده خدا، گاه اجابت خواهش هاست، رمضان را دریابیم و دل و جانمان را با جوهر دعا صیقل بخشیم.

آنچه به خامه می آید بازنوشته سخنرانی مجتهد فرزانه، آیت الله آقا مجتبی تهرانی است که در این روزهای پر برکت ماه رمضان در مدرسه نور تهران واقع در خیابان ایران ایراد می شود. موضوع این سلسله گفتارها دریافتی از ادعیه مأثور و ترسیم تصویری از بایسته های بندگی است.

 به منظور بهره مندی بیشتر، فایل صوتی هر جلسه نیز ضمیمه خواهد شد.

دعا

 

جلسه سوم

اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم؛  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَلَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرِینَ وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْكَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْكَ»1

خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و صدایم را بشنو هنگامی که تو را صدا می زنم؛ به دعایم گوش فرا ده،

آن هنگام که تو را می خوانم و رو به من فرما در آن زمان که با تو نجوا می کنم. همانا من به سوی تو فرار کرده ام و در مقابل تو ایستاده ام.

مروری بر مباحث گذشته

بحث ما راجع به دعا بود و گفته شد در ماه مبارک رمضان سفارش شده است که انسان هم تلاوت قرآن داشته باشد و هم دعا کند. جهت آن ‏هم این است که اهل معرفت می گویند این ماه، ماه سلوک إلی‌الله ‌تعالی و ضیافت‌الله است و لذا این ماه، ماهی است که «ربّ و عبد» و «عبد و ربّ» با یكدیگر سخن می‌گویند. عبد هم باید این سخنان ربّ را كه خطاب به عبد گفته است، بازگو کند و هم باید با ربّ خودش سخن بگوید و آنچه را که می خواهد از او تقاضا کند.

در روایت داریم که اگر برادر مؤمنی پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا کند، دعایش به سرعت مستجاب می‏شود. یعنی این دعا از نظر تأثیر و سرعت در اجابت، سریع تر به اجابت می رسد تا او خودش برای خودش دعا کند. روایت از امام باقر (علیه السلام) است که حضرت فرمود: «أَسْرَعُ الدُّعَاءِ نُجْحاً لِلْإِجَابَةِ دُعَاءُ الْأَخِ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ»

جلسه گذشته عرض کردم كه دعا بر دو قسم است؛ دعای مأثور و غیرمأثور. دعای مأثور را در جلسه گذشته معنا کردم. معنای دعای غیرمأثور هم این است که عبد مطالب و خواسته‏هایش را در هر قالبی كه خودش می خواهد، انشا کند كه این نوع از دعا، دارای شرایط و آدابی است.2 عرض کردم که ما در معارفمان اموری را می‏بینیم كه در باب دعا اعمالی را بیان می‏فرمایند كه انسان باید قبل از دعا انجام دهد و بعد از خداوند درخواست کند. روایات متعددی را خواندم كه در آن روایات مسأله «نماز قبل از دعا» مطرح شده بود؛ دیدید كه در روایات متعدد دو رکعت نماز خواندن را داشتیم. همچنین روزه گرفتن، که من عرض کردم ماه رمضان که این‏قدر به دعا در آن سفارش شده، به خاطر این است كه همه در آن صائم هستند و به طور معمول انسان های سالم در این ماه روزه می‏گیرند؛ لذا انسان برای دعاكردن آماده می‏شود. نمازها و دعاهایی هم که در این ماه وارد شده و از ائمه (علیهم‏السلام) مأثور است، برای همین جهت است. جلسه گذشته من روایات این بحث را مطرح کردم و به بعضی از اموری که در دعا دخالت دارد، اشاره كردم.

امشب یک مطلب دیگری را میخواهم عرض کنم. جلسه گذشته گفتم این امور که در دعا نقش دارد - مثل اینکه انسان پیش از آنكه حاجتش را از خدا بخواهد، دو رکعت نماز بخواند - تأثیرش این است كه انسان را به خداوند نزدیك می‏كند و انقطاع از غیر خدا و اتصال به او را تقویت می‏كند. در یك روایتی داشت كه وضو بگیر، دو رکعت نماز بخوان بعد حاجتت را از خدا بخواه؛ یا روزه بگیر، سپس دعا كن.3 این امور یعنی صوم و صلاة به دعا كمك می‏كند؛ «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة».4جلسه گذشته روایات آن را خواندم و آیه شریفه را معنا کردم و ارتباط دعا با صوم و صلاة را هم بیان كردم. عرض کردم که این امور مقتضی را در دعا شدت میبخشند، یا به فعلیت می‏رسانند و یا در اجابت تسریع می‏كنند. این سه مورد بود که جلسه گذشته گفتم.

 

معنای سرعت در اجابت دعا

راجع به سومین تأثیر كه «سرعت در اجابت» بود، می خواستم مطلبی را بگویم. چون میخواهم بگویم روایتی را كه دیشب نقل كردم -عامه هم این را نقل میکنند- هیچ منافاتی با آن مطالبی که گفتم، ندارد. روایتی از پیغمبر اکرم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) نقل شده است كه: «مَن تَوضَّأ فَأحْسَنَ الوُضُوءَ، ثُمَّ صَلَّى رَكعَتَینِ، فَدعَا رَبَّه كانَتْ دَعْوةً مُسْتَجَابَةً»؛ تا اینجای روایت با همه روایاتی که جلسه گذشته گفتم هم سو است. بعد دارد «مُعَجَّلَةً أو مُؤَخَّرَةً»5 یعنی اگر با این شرایط دعا كند، زود یا دیر، یك دعای مستجاب دارد. یک وقت اشتباه نشود که این روایت می‏خواهد بگوید ما تسریع در اجابت نداریم و این امور در تسریع اجابت مؤثر نیستند. نخیر! سال گذشته این را مطرح کردم که اموری هستند که تسریع در اجابت دعا دارند و از آن طرف هم اموری در اجابت دعا تأخیر می‏اندازند. بنابر این ما در روایات مسأله سرعت و بُطئ در اجابت دعا را داریم.

 

سریع‏ترین دعا نسبت به اجابت

مثلاً ما در روایت داریم که اگر برادر مؤمنی پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا کند، دعایش به سرعت مستجاب می‏شود. یعنی این دعا از نظر تأثیر و سرعت در اجابت، سریعتر به اجابت می رسد تا او خودش برای خودش دعا کند. روایت از امام باقر (علیه السلام) است که حضرت فرمود: «أَسْرَعُ الدُّعَاءِ نُجْحاً لِلْإِجَابَةِ دُعَاءُ الْأَخِ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ».6 سریع‏ترین دعایی كه موفق به اجابت می‏شود، دعا برای برادر مؤمن در غیاب او است. روایت خیلی صریح است؛ اصلاً نصّ در سرعت در اجابت است.

 

دعایی كه دیر مستجاب می‏شود

از آن طرف هم درباره كندی و بطئ در اجابت روایات مختلفی داریم. مثلاً از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است كه حضرت فرمود: «إِنَّ الْعَبْدَ الْوَلِیَّ لِلَّهِ یَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْأَمْرِ یَنُوبُهُ فَیَقُولُ لِلْمَلَكِ الْمُوَكَّلِ بِهِ اقْضِ لِعَبْدِی حَاجَتَهُ وَ لَا تُعَجِّلْهَا».7 همانا بنده‏اى كه دوست خدا است در پیش‌آمدى كه براى او رخ داده دعا می‏كند و خدا به فرشته‏اى كه موكّل او است می‏فرماید حاجت بنده مرا برآور، ولى در آن شتاب مكن! حاجت او را برآورده کن، اما عجله نکن! دست نگه دار! روایت قبل در مورد سرعت بود، این روایت در مورد بُطئ است. هر دو مورد را داریم.

 

با زبانی دعا كن كه هرگز معصیت نكرده‏ای!

مطلبی را که میخواهم بگویم این است كه این روایات، با هم منافاتی ندارد. البته در اینها جهاتی مطرح است كه اشاره خواهم كرد. مثلاً فرض کنید آنجایی که تسریع در اجابت مطرح بود كه فرمود اگر یکی از برادران مومن در حق انسان دعا کند، آن دعا زودتر به اجابت میرسد تا خودم دعا کنم، جهتش این است که ما در روایات داریم كه با زبانی دعا کنید که با آن زبان معصیت نکرده‏اید. من از زبان شما معصیت نکرده‌ام؛ لذا اگر شما برای من دعا کنی، زودتر مستجاب می شود. ولی خودم ـ نعوذبالله ـ با زبانم معصیت کرده‏ام. همین آلودگی زبانم به معصیت موجب می‌شود اجابت دعای من بطیئ شود. اینها هر کدام جهت و دلیل دارد و این مباحث بسیار ظریف است و جزء معارف ما و نکات معرفتی ما است.

 

تأخیر در بروز آثار اجابت؛ نه در خودِ اجابت

البته این نکته را هم تذكر بدهم که در بحث تأخیر در اجابت، این‌طور نیست كه دعاها مستجاب نشده باشد و خدا به آن‌ها جواب نداده باشد؛ بلکه همه این دعاها پذیرفته شده‏اند. اما این سرعت و بُطئ در ظهور و بروز اثر است. بروز و ظهور اثر، دیر و زود دارد. وقتی من دعا کردم، خدا جوابم را داده و رویش را از من برنگردانده است؛ پس دعای من مستجاب شده و جواب گرفته‏ام. مقبول هم شده است؛ یعنی خدا پذیرفته است و گفته چشم! آنچه می‌خواهی را به تو می‌دهم؛ اما در تأثیر، تأخیر افتاده است. بنابر این «تأخیر در تأثیر» یعنی «تأخیر در بروز و ظهور علائم اجابت» که این خودش یک بحث مستقلی است.

 

علّت تأخیر در ظهور آثار اجابت دعا

گاهی هم در تأخیر، مصلحتی هست.8 چه بسا الآن در این موقع اگر چیزی را كه از او درخواست كرده‌ام به من بدهد، به ضرر من میشود؛ لذا اجابت را به تأخیر می‏اندازد. فرض کنید كسی از خدا پول میخواهد. خدا اگر همین الآن به او بدهد، نفْسش سرمست و چموش میشود و او را به تباهی می‏كشاند. برای همین خدا می گذارد موقعی به تو پول میدهد که نَفْسَت چموش نشود. لذا دعایت مستجاب شده و خدا جواب تو را داده و درخواستت را هم پذیرفته و مقبول هم واقع شده است؛ اما بحث در سرعت و بُطئِ بروز و ظهور اثر اجابت دعا است.9

 

علّت تأخیر اجابت دعای خوبان

در باب بُطئ گاهی این جهت مطرح است که عرض کردم و گاهی هم نه؛ مسأله بالاتر از این حرف‌ها است. یک مسائل معرفتی است كه تأثیر اجابت را به تأخیر می‏اندازد. چون متن روایت است، می‏گویم.10 مطلب این است که چون رابطه «عبد و ربّ» یک رابطه محبّتی است، یعنی رابطه میان «مُحبّ و محبوب» است، اگر عبد از اولیای خاص خدا باشد، خدا صدایش را دوست دارد. لذا اگر او دعایی كند و درخواستی از خدا داشته باشد، خدا زود حاجتش را به او نمی دهد. چون اگر خداوند زود حاجت او را بدهد، دیگر او درخواستش را تکرار نمی‌کند. یعنی خداوند آهنگ صدای او را دوست دارد. میخواهد كه او پشت سر هم بگوید «یا الله»! خدا از آهنگ صدای او لذت میبرد.

روایت را می‏خوانم که تعبیر امام صادق (علیه السلام) است: «إِنَّ الْعَبْدَ الْوَلِیَّ لِلَّهِ یَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْأَمْرِ یَنُوبُهُ فَیَقُولُ لِلْمَلَكِ الْمُوَكَّلِ بِهِ اقْضِ لِعَبْدِی حَاجَتَهُ»؛ یعنی آن بنده ای را که از اولیای خاص خدا است، وقتی در امری دعا كند، خداوند فرمان می‏دهد حاجت او را بدهید! اما «وَ لَا تُعَجِّلْهَا» عجله نكنید! چرا؟ چون «فَإِنِّی أَشْتَهِی أَنْ أَسْمَعَ نِدَائَهُ وَ صَوْتَهُ».11من دوست دارم این آهنگ را بشنوم. پس چه مسأله سرعت در اجابت، چه مسأله بطئ، یعنی سرعت و كُندی بروز آثار اجابت دعا، هیچ‌کدام از این‌ها بی حساب و كتاب نیست؛ بلکه همه حساب ‌شده است. حالا من دوباره سراغ مطلب اصلی بحث می‏روم.

آنچه به خامه می آید بازنوشته سخنرانی مجتهد فرزانه، آیت الله آقا مجتبی تهرانی است که در این روزهای پر برکت ماه رمضان در مسجد بازار تهران ایراد می شود. موضوع این سلسله گفتارها دریافتی از ادعیه مأثور و ترسیم تصویری از بایسته های بندگی است.

قبل از دعا، پیش‌كش ببر!

در روایات گذشته بحث نماز و روزه قبل از دعا مطرح شده بود. اما یک روایت داریم که مسأله را به طور کلی مطرح می‏کند. من این روایت را می‏خوانم بعد هم اشاره به جهت آن میکنم. دارد: «عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی ‌اللهُ ‌عَلَیْهِ ‌وَ آلِهِ ‌وَ سَلَّم أَنَّهُ قَالَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَدْعُوَ اللَّهَ فَقَدِّمْ صَلَاةً أَوْ صَدَقَةً أَوْ خَیْراً أَوْ ذِكْراً»؛12 حضرت می‌فرماید هرگاه خواستی دعا کنی و از خدا تقاضایی داشته باشی، قبل از آن یا نماز بخوان، یا صدقه بده، یا یک کار خیری انجام بده و یا ذکری بگو.

این روایت چه می‌خواهد بگوید؟ من به یک جهت بسیار سطح پایین آن اشاره می‏کنم و آن این است که وقتی تو از خدا تقاضا می کنی و چیزی از او میخواهی، قبل از آن بیا «برای خدا» یک کاری کن که روی تقاضا کردن از او را داشته باشی. یک کاری برای خدا، ِللّه، انجام بده که رویت بشود از او درخواست كنی. به اصطلاح ران ملخی پیش‌كش ببر! مورچه هم برای حضرت سلیمان (علیه السلام) یك چیزی بُرد؛ حرف این است كه بی معرفت نباش! بدتر از مورچه نباش! یک کار الهی انجام بده و بعد درخواستت را به زبان بیاور. خیلی زیبا است كه اوّل بحث صلاة را پیش می‌کشد، بعد صدقه را و بعد میگوید یک کار خیر، لِلّه و فی سبیل‌الله انجام بده و بعد میگوید یک ذکری از اذکار را بگو. این یك جهت بسیار ساده و در سطح پایین بود كه من عرض كردم.

 

عمل صالح، عبد را به خدا متوجه می‏كند

اینکه گاهی اشاره میکنند قبل از دعا، اموری و اعمالی را انجام بده و بعد دعا کن، منظورشان اعمال الهی است، چه عبادی باشد و چه قُربی باشد.13 قبل از دعا لااقل نمونه‏ای از این اعمال الهی را انجام بده. با اینکه این به نفع خودت است و در کیسه خودت میرود ولی از نظر صوری اینگونه است كه اگر قبل از دعا باشد در اجابت تأثیر می‏گذارد. گذشته از اینکه این كارها، خودش قبل از آنکه بخواهی وارد دعا شوی، از نظر درونی تو را متصل به مبدأ می‏کند. با این كار تو داری یك کار برای او انجام می دهی. یعنی آن چیزی که اساس دعا است را تحصیل می‏كنی. اساس دعا توجه تامّ به خالق و ربّ است، و این عملِ صالح، زمینه‏ساز روح دعا است.

 

سرّ تأکید بر استعانت از نماز و روزه

لذا اگر شما به روایاتی كه جلسه گذشته خواندم نگاه کنید، می‏بینید فرموده كه قبل از دعا دو رکعت نماز بخوان یا روزه بگیر؛ جهت و دلیلش را هم در انتهای روایت ذكر كرده است كه «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة».14 یعنی جهتش این است كه در بین تمام عبادات، تنها دو عبادت است که تمام پیکره‏اش پرستش است و آن صلاة و صوم است. چون وقتی انسان روزه گرفت، ممکن است احدی جز خودش و خدایش نفهمد. لذا این پیکره‏اش پرستش است. صلاة پیکره اش کُرنش به معبود است. لذا روایات روی این دو مورد تکیه میکند. قرآن هم میگوید از این‌ها کمک بگیر؛ «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة».

دعا خودش مؤثر است. اما اگر میخواهی برای به مقصد اجابت رسیدن دعا، از چیزی كمك بگیری كه حتماً هم نیاز به كمك داری، از این دو مورد استعانت بجو و كمك بگیر. سرآمد اموری که در دعا مؤثر است - چه از نظر اقتضاء، چه از نظر فعلیت، چه از نظر سرعت اجابت- عبارت از نماز و روزه است.

 

استعانت انبیا و اولیا از نماز، هنگام اعجاز و كرامت

لذا در تاریخ هست كه غالباً وقتی معجزات یا کراماتی از انبیاء و اولیاء سر میزد، اوّل نماز می‏خواندند و از خدا می‏خواستند، بعد آن کرامات و معجزات از ایشان سرمی‏زد. ما در روایت راجع به حضرت عیسی (علیه السلام) داریم كه وقتی می‏خواست مرده را زنده کند، نماز می‏خواند و از خدا می‏خواست. راجع به ائمه (علیهم السلام) هم موارد بسیاری داریم که ایشان برای اینکه کرامتی ظاهر كنند، از خدا استعانت می‏جستند. همه این‌ها روی همین جهت بوده است. البته ما درباره انسان های برتر اخبار و روایاتی داریم که نشان می‌دهد آنها چه بسا با کلمه ای یا با اشاره‏ای، بدون استعانت از نماز هم مس وجودی انسان‏ها را طلا می‏كردند.

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

جمعه 15 مهر 1390  7:58 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

چراغهای راهنما در بزرگراه رمضان

چراغ راهنمایی

رمضان در سیره و سخن بزرگان

 

علامه طباطبایی(ره)

ماه مبارک رمضان تا صبح بیدار بودند. مقید بودند دعای سحر را با افراد خانواده بخوانند و پیش از ماه رمضان از همسایه ها اجازه می گرفتند که اگر برای سحر خواب ماندند آنها را بیدار کنند. ایشان در درس تفسیرشان فرموده بودند که من در طول عمرم تا به حال به یاد ندارم که شب های ماه رمضان را خوابیده باشم. علامه حسن زاده آملی می نویسد: وقتی به حضور شریف علامه طباطبایی(ره) تشرف حاصل کرده بودم و عرض حاجت نمودم، فرمود: آقا دعای سحر حضرت امام باقر(ع) را فراموش مکن که در آن جمال و جلال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است و حرفی از حور و غلمان نیست. اگر بهشت شیرین است، بهشت آفرین شیرین تر است.

روزه اش را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه(س) افطار می کردند. پیاده به حرم مشرف می شد و ضریح مقدس را می بوسید سپس به خانه برمی گشت و غذا می خورد. شب های ماه مبارک در جاهایی که مجالس روضه بود شرکت می کرد و گاهی با تمام وجود گریه می کرد به طوری که بدنش می لرزید.

در روایت داریم که می فرماید: «اَلصُّومُ لی وَ اَنَا اُجزی به» خدا می فرماید: روزه برای من است. نمی فرماید نماز برای من است، هم چنان که می فرماید در زمین کعبه خانه من است، در ماه های سال، ماه رمضان ماه من است، در بین عبادات هم می فرماید، روزه برای من است.

رمضان ماه پرکاری

حضرت امام خمینی (ره)

امام با رؤیت هلال ماه مبارک، تغییراتی در برنامه زندگی خود می دادند، از جمله دیدارهای عمومی را تعطیل می کردند تا بیشتر به دعا و قرآن و خلاصه به خودشان برسند. امام می فرمودند: «خود ماه رمضان کاری است!»

امام در ماه رمضان شعر نمی سرودند و نمی خواندند و گوش نمی دادند. سراسر ماه را به انجام مستحبات مربوط به ماه سپری می کردند. در ماه رمضان از شب تا صبح عبادت، نماز و دعا به جا می آوردند. بعد از نماز صبح مقداری استراحت می کردند و صبح زود برای کارهایشان آماده بودند. همچنین چند روز قبل از ماه مبارک رمضان دستور می دادند که چند ختم قرآن برای افرادی که مد نظرشان بوده قرائت شود. در ماه مبارک، در هر زمان کسی به نزد ایشان می رفت، او را در حال قرائت قرآن می دید در جلساتی که قاریان قرآن حضور داشتند و آیاتی قرائت می شد، به جای نشستن روی صندلی، روی زمین می نشستند. در ماه های دیگر قرائت یک جزء قرآن عادت روزانه شان بود،5 ولی در ماه مبارک رمضان هر روز ده جزء قرآن می خواندند و تا پایان ماه ده بار قرآن را ختم می کردند.

 

تعهد بدهید

امام خمینی (ره)

اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان، در اعمال و کردار شما هیچ گونه تغییری پدید نیامد و راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقی نکرد معلوم می شود روزه ای که از شما خواسته اند محقق نشده است.

اگر دیدید کسی می خواهد غیبت کند، جلوگیری کنید و به او بگویید! «ما متعهد شده ایم که در این سی روز ماه مبارک رمضان از امور محرمه خودداری ورزیم» و اگر نمی توانید او را از غیبت باز دارید از آن مجلس خارج شوید! ننشینید و گوش کنید! باز تکرار می کنم تصمیم بگیرید در این سی روز ماه مبارک رمضان مراقب زبان، چشم، گوش و همه اعضاء و جوارح خود باشید.

توجه بکنید که به آداب ماه مبارک رمضان عمل کنید؛ فقط، دعا خواندن نباشد، دعا به معنای واقعی اش باشد.

 

بهشتی در میانه آتش

رهبر فرزانه انقلاب

ماه رمضان در هر سال، قطعه ای از بهشت است که خدا در جهنم سوزان دنیای مادی ما، آن را وارد می کند و به ما فرصت می دهد که خودمان را بر سر این سفره الهی در این ماه وارد بهشت کنیم. بعضی همان سی روز را وارد بهشت می شوند. بعضی به برکت آن سی روز همه سال را و بعضی همه عمر را. بعضی هم از کنار آن غافل عبور می کنند که مایه تأسف و خسران است. حالا برای خودشان که هیچ، هر کس که ببیند این موجود انسانی با این همه استعداد و توانایی عروج و تکامل، از چنین سفره با عظمتی استفاده نکند، حق دارد که متأسف شود.

دوستان سعی کنند در همه اوقات به خصوص در ماه رمضان تلاوت قرآن را از یاد نبرند. قرآن نباید از زندگی تان حذف شود. تلاوت قرآن را حتماً داشته باشید. هر چه ممکن است. تلاوت قرآن هم با تأمل و تدبر اثر می بخشد.... تلاوت قرآنی مطلوب است که انسان با تدبر بخواند و کلمات الهی را بفهمد، که به نظر ما می شود فهمید. اگر انسان لغت عربی را بلد باشد و آن چه را هم که بلد نیست، به ترجمه مراجعه کند و در همان تدبر کند؛ دو بار، سه بار، پنج بار که بخواند، انسان فهم و انشراح ذهنی نسبت به مضمون ایه پیدا می کند که با بیان دیگری حاصل نمی شود. بیشتر با تدبر حاصل می شود؛ این را تجربه کنید. لذا انسان بار اول وقتی مثلاً ده آیه مرتبط به هم را می خواند، یک احساس و یک انتباه (توجه) دارد؛ بار دوم، پنجم، دهم که همین را با توجه می خواند، انتباه (توجه) دیگری دارد یعنی انسان انشراح ذهن پیدا می کند. هر چه انسان بیشتر انس و غور پیدا کند، بیشتر می فهمد و ما به این احتیاج داریم.

 

اول سال سالکان

آیتالله جوادی آملی

آیت اللّه جوادی آملی، به نقل از سیدبن طاووس، دانشمند بزرگ اسلامی، درباره بزرگ داشت ماه مبارک رمضان فرموده اند: «عده ای اول سالشان فروردین است که تلاش می کنند لباس نو در بر کنند، مثل درخت ها که اول سالشان فروردین است و لباس های نو و تازه به تن می کنند. اول سال یک کشاورز، اول پاییز است که درآمد مزرعه را حساب می کند. تاجری که کارگاه تولیدی دارد، اول سال را در فرصت دیگری تعیین می کند ولی آنها که اهل سیر و سلوک اند، اول سالشان ماه مبارک رمضان است. آنها به حسابرسی خود می پردازند که ماه رمضان گذشته، چه درجه ای از معنویت داشته و امسال چه درجه ای دارند؟ ماه مبارک رمضان، برای سالکان کوی دوست، ماه محاسبه است.»

 

نشاط یادتان نرود

میرزا جوادآقا ملکی تبریزی

عارف کامل و استاد بزرگ اخلاق، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی درباره تلاوت قرآن و دعا و ذکر در ماه رمضان در توصیه ای می فرمود: «از کارهای مهم در این ماه، قرائت قرآن و دعا و ذکر است که باید از هر کدام مقدار معین انتخاب و در هر روز انجام شود. در این انتخاب، اولویت با مواردی است که باعث افزایش نشاط انسان برای عبادت گردیده و در قلب او، فکر و نوری به وجود می آورد.»

 

شست و شوی جان

آیت الله مصباح یزدی

آب آثار و برکات زیادی دارد و سرچشمه حیات به شمار می آید «وَجَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ» در میان مواد طبیعی هیچ چیز همچون آب آلودگی ها را از بین نمی برد. بهترین، راحت ترین و مفیدترین وسیله برای شست وشو و زدودن آلودگی ها و کثافات آب است. ماه رمضان نیز "ماه طهور" نامیده شده است. ماهی که آلودگی ها را از بین می برد. بیشتر مردم در ماه های سال آلودگی هایی پیدا می کنند. آلودگی هایی که انسان را از خدا دور می کند یعنی گناه. براساس حکمت و تدبیر الهی ماه رمضان در میان ماه ها این خاصیت را یافته که مردم وقتی در این ماه احکام شرع را رعایت کنند و احترام آن را نگه دارند از آلودگی ها پاک می شوند. روزه، تلاوت قرآن و دعاهایی که در این ماه خوانده می شود باعث ریزش گناهان و تمیز شدن روح انسان از آلودگی ها می شود. به ویژه آن که انسان اگر بتواند موفق به توبه و استغفار شود از تمام آلودگی ها پاک می شود.

 

روحتان را سبک کنید

آیت الله مصباح یزدی

هیچ عبادتی مثل روزه ویژگی پاک کردن و تمیز کردن را ندارد. در روایت داریم که می فرماید: «اَلصُّومُ لی وَ اَنَا اُجزی به» خدا می فرماید: روزه برای من است. نمی فرماید نماز برای من است، هم چنان که می فرماید در زمین کعبه خانه من است، در ماه های سال، ماه رمضان ماه من است، در بین عبادات هم می فرماید، روزه برای من است. نماز برای شما و حج برای جامعه. اما روزه برای من است. شاید راز آن این باشد که هیچ عبادتی به اندازه روزه انسان را از وابستگی به دنیا جدا نمی کند. روزه آدم را وارسته و پاک می کند. سنگ ها را از پای انسان باز و مرغ دل را آماده پرواز می کند. در هیچ عبادتی جز روزه این حالت برای انسان به وجود نمی آید. کسانی که آداب روزه را درست رعایت کنند، لذت هایی از حالت سبکی روح می برند که از هیچ عبادتی نمی برند.

علامه حسن زاده آملی می نویسد: وقتی به حضور شریف علامه طباطبایی(ره) تشرف حاصل کرده بودم و عرض حاجت نمودم، فرمود: آقا دعای سحر حضرت امام باقر(ع) را فراموش مکن که در آن جمال و جلال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است و حرفی از حور و غلمان نیست. اگر بهشت شیرین است، بهشت آفرین شیرین تر است

کمی شبیه اولیاء

آیت الله مصباح یزدی

ما باید تلاش کنیم تا اندکی به اصحاب و یاران پیامبر خدا (ص) شبیه و نزدیک بشویم. اندکی به اولیاء خدا و به رهبران دینی مان همچون امیرمؤمنان(ع) شباهت پیدا کنیم. خود ایشان فرمودند: «شما مثل من نمی شوید اما تلاش کنید هر چه ممکن است بیشتر شبیه من بشوید.» ماه رمضان فرصتی است برای این که انسان بیش از ماه های دیگر، شب ها را به عبادت بپردازد. نه این که به تماشای فیلم و امور بیهوده بپردازد. آخرین ویژگی این ماه که در دعا اشاره فرموده اند این فراز است: «اَلَّذِی اُنْزِلَ فِیهِ اْلقُرآنُ هُدی لِلنّاسِ وَ بَیناتٍ مِنَ اْلهُدی وَ اْلفُرقانِ

 

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

جمعه 15 مهر 1390  7:59 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

زمزمه ملکوت(4)

اشاره:

به بارگاه ملکوت از راه دعا می توان بار یافت و شهد فیض لایزال را از جام دعا می بایست سر کشید.

نیایش

دعا، تنها صحنه خواندن نیست عرصه شناختن هم هست. رهاورد دعا، تنها روحانیت نیست عقلانیت هم هست.

باید بر سجاده دعا نشست و محبوب را تمنا کرد.

رمضان، این سفره گشوده خدا، گاه اجابت خواهش هاست، رمضان را دریابیم و دل و جانمان را با جوهر دعا صیقل بخشیم.

آنچه به خامه می آید بازنوشته سخنرانی مجتهد فرزانه، آیت الله آقا مجتبی تهرانی است که در این روزهای پر برکت ماه رمضان در مدرسه نور تهران واقع در خیابان ایران، ایراد می شود. موضوع این سلسله گفتارها دریافتی از ادعیه مأثور و ترسیم تصویری از بایسته های بندگی است.

 

جلسه چهارم

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْكَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْكَ»1

خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و صدایم را بشنو هنگامی که تو را صدا می زنم؛ به دعایم گوش فرا ده، آن ‌هنگام که تو را می خوانم و رو به من فرما در آن زمان که با تو نجوا می کنم. همانا من به سوی تو فرار کرده ام و در مقابل تو ایستاده ام.

مروری بر مباحث گذشته

گفته شد ماه مبارک رمضان، ماه سیر معنوی و به تعبیر اهل معرفت، ماه سیر إلی‌الله‌ تعالی و دار ضیافت ‌الله است و لذا در این ماه به دو چیز سفارش شده است؛ یکی سفارش به قرآن نازل، یعنی تلاوت قرآن است که از مصدر وحی و از ناحیه ربّ به سوی بندگان صادر شده است و دیگری دعا یا قرآن صاعد است که عبارت از این است که عبد به اذن ربّ، از پروردگارش تقاضا می‏کند. لذا در این ماه به کثرت دعا سفارش شده است.

توسل به اولیای خدا، اکسیر اعظم است در باب دعا؛ یعنی نقش سازندگی آن تا این حد مهم است

عرض کردم که دو گونه دعا داریم؛ مأثور و غیرمأثور. بحث ما در باب دعای غیرمأثور بود و گفته شد آداب و شرایطی دارد و اموری را در آنجا مطرح می‏فرمایند که در جلسات گذشته هم عرض کردم که از جمله دو رکعت نماز خواندن قبل از دعا و استعانت جستن به صلاة و صوم بود. گفته شد که نماز و روزه کمک هستند برای اینکه دعا به هدف اجابت برسد، به این معنا که به دعا کمک می‌کنند تا کارآیی تامّ و تمام پیدا کند. یعنی دعا خودش کارایی دارد، اما این ها به کارآیی او کمک می‏کند. یعنی همانطور که آیه شریفه می‌فرماید «إستَعینوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاة»،2 عرض کردم که نماز و روزه و این سنخ اعمال قُربی که در روایات وارده شده، این‏ها کمک می‏کنند به اینکه کارآیی دعا تامّ و تمام شود.

در جلسات گذشته راجع به نحوه کارآیی و کمک نماز و روزه برای دعا، سه تصویر را مطرح کردم؛ تصویر اوّل این بود که این اعمال قُربی مثل نماز و روزه، آن مقتضی اجابت که در دعا هست را شدّت ببخشد و به آن قوّت بدهد. تصویر دوم این بود که گفتم این اعمال موجب شود که آن مقتضی را به فعلیت برساند. تصویر سوم هم این بود که این اعمال موجب تسریع در اجابت دعا شود که این تصویر سوم را در جلسه گذشته توضیح دادم و حالا در این جلسه مقداری هم تصویر اوّل و دوم را توضیح می‏دهم.  

 

دعا پشت سر برادر مؤمن، به اخلاص نزدیک‌تر است

در باب تسریع در اجابت که جلسه گذشته اشاره کردم، روایتی را خواندم؛ فقط نکته‏ای را تذکر بدهم و بعد وارد بحث تصویر اوّل و دوم می‏شوم. در روایتی که از امام پنجم (علیه‏السلام) بود و جلسه گذشته آن را در باب تسریع در اجابت نقل کردم، اینطور داشت: «أَسْرَعُ الدُّعَاءِ نُجْحاً لِلْإِجَابَةِ دُعَاءُ الْأَخِ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ».3 آن دعایی که سریع‌تر به اجابت می‏رسد، دعای برادر مؤمن برای برادر مؤمنش است؛ اما در روایت یک قید دارد که آن قید «بِظَهْرِ الْغَیْب» است؛ یعنی این دعا باید «پشتِ ‌سر او» باشد، نه «پیشِ‌ روی او»؛ برادر مؤمنتان را «پشتِ‌ سر او» دعا کنید. این قید چه خصوصیتی دارد؟

این قید به این جهت است که اگر انسان بخواهد دیگری را پیشِ‌ رو دعا کند، اینجا شبهه ریا به وجود می‌آید. اگر تو را جلوی روی خودت دعایت کنند، شبهه عدم اخلاص هست؛ ولی اگر تو نیستی و من به یاد می‌آورم که فلانی فلان گرفتاری را دارد، آن ‌وقت پشتِ ‌سر تو دعایت کنم، اینجا به خلوص خیلی نزدیک است. لذا این دعا زودتر به اجابت می‌رسد. این قیدی که در روایت داشت «بِظَهْرِ الْغَیْب» که پشتِ‌ سر او برای او دعا کن، به این جهت است که این دعا از آفت ریا به دور خواهد بود. این نکته‌ای بود که خواستم تذکر بدهم. چون جلسه گذشته این قید را توضیح ندادم.

 

معنای «تشدید مقتضی» و «به فعلیت رساندن مقتضی»

حالا برویم سراغ آن تقسیماتی که در جلسه گذشته عرض کردم؛ در روایات داشت قبل از دعا دو رکعت نماز بخوانید و بعد دعا کنید، یا همین تعبیری که در قرآن و روایات بود که «إستَعینوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاة» که می‌گوید از این‌ها برای دعا کمک بگیر؛ سؤال این بود که این‌ها چگونه به دعا کمک می‌کند؟ عرض کردم که مقتضی اجابت در دعا هست و دعا خودش مسلّماً کارآیی دارد. اما گاهی کارآیی آن ناقص است و ما می‏خواهیم با این اعمال، کارآیی دعا را تمام کنیم. در اینجا سه تقسیم کردم؛ یکی شدّت بخشیدن به مقتضی بود و دیگری به فعلیت رساندن مقتضی بود و سوم مسأله تسریع در اجابت بود که قسم سوم را توضیح دادم.

برای تفهیم بهتر آن تقسیماتی که کردم، مجبورم مسائل معقول را تشبیه به محسوس کنم که البته این تشبیه خیلی ناقص است؛ اما من مثال می‏زنم تا مطلب روشن شود.4 شما فرض کنید بهترین غذا را می‏خواهید؛ مثلاً برنج می‌خواهید. این برنج باید کاشته شود و بعد هم سیری دارد تا برسد به آنجایی که تبدیل به غذا شود تا ما بتوانیم آن را بخوریم. اما در دو مرحله از این سیر دقت کنید! مرحله اوّل تبدیل برنجِ «کال» به برنجِ «رسیده» است. هر میوه‏ای هم کال دارد و هم رسیده دارد. برنج هم باید رسیده شود که برنج شود. یعنی عواملی باید به کار گرفته شود تا این برنج کال، برسد. این یک مرحله است. اما مرحله دوم تبدیل برنجِ «خام» به برنجِ «پخته» است؛ آیا وقتی برنج رسیده شد، شکم کسی را سیر می‏کند؟ اصلاً و ابداً! اینجا نیاز به یک مرحله دیگر دارد که طبخ آن است. این مرحله را هم باید بگذراند تا قابل خوردن شود.

 

 نقش اعمال قُربی در تشدید اقتضا و فعلیت مقتضی دعا

 بنابر این مرحله اوّل، بحث کال و رسیده است و مرحله دوم، بحث خام و پخته است. مرحله اوّل، همان «مرحله تشدید اقتضا» است. مثلاً در نشای برنج این اقتضا هست که تبدیل به پلو و قابل خوردن شود؛ اما باید اقتضایش به کمال برسد. باید سیری کند تا برنج شود و سفید شود. بعد هم وقتی برنج شد، باز هم قابل خوردن نیست و کارآیی تامّ و نهایی خودش را ندارد. لذا باید به فعلیت برسد؛ یعنی باید تبدیل به غذا شود. چون من غذا می‏خواستم. پس این خام باید پخته شود و این یک مرحله را هم باید بگذارند. این مرحله دوم، همان «مرحله به فعلیت رسیدن» است.5

دعا مثل کاشتن نِشای برنج است. بسیار خوب! دعا که کردم، مثل این است که برنج را کاشته‌ام. حالا این باید سیری کند و مراحلی را بگذراند تا درست شود و کارآیی‌اش تمام شود. نشای دعا را کاشته‌ای، اما کال است؛ باید برسد. آن نماز گاهی این نقش را دارد که موجب می‏شود دعای کال تو رسیده شود. گاهی هم دعایت بر اثر توجهاتی که در دعا داشتی، رسیده است؛ اما باید پخته شود و به فعلیت برسد. اینجا نقش آن نماز و روزه این است که دعای خام تو را پخته می‏کند. گاهی هم دعایت کاملاً پخته و در ظرف آماده است، ولی باید در صف بایستی تا نوبت تو شود؛ این صورت سوم، همان بحث تسریع در اجابت است که جلسه گذشته گفتم به معنای تسریع در اعطا و بروز و ظهور اجابت دعا است. بنابر این هر سه مرحله را توضیح دادم.6

 

 تأثیر «وضو» در اجابت دعا

وضو

اما برویم سراغ عوامل دیگری که به دعا کمک می‌کنند؛ در روایات «صوم» و «صلاة» بود. ما می بینیم بعضی از روایات «وضو» را هم مطرح می‏کنند. البته نماز بی‏وضو که نماز نیست؛ در همه آن روایات بود که وضو بگیر و نماز بخوان. اما صِرفِ خودِ وضو به صورت مستقل و جدای از نماز هم برای دعا کاربرد و نقش دارد. روایت از امام حسن (علیه السلام) است که حضرت می‌فرمودند: «یَا ابْنَ آدَمَ مَنْ مِثلُكَ وَ قَدْ خَلَّى رَبُّكَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَكَ»، ای فرزند آدم، ای پسر آدم، چه کسی مثل تو است؟ و حال آنکه پروردگارت فاصله میان خودش و تو را برداشته است؛ «مَتَى شِئْتَ أنْ تَدْخُلَ إلَیْهِ تَوَضَّأْتَ وَ قُمْتَ بَیْنَ یَدَیْهِ»، هر وقت خواستی که به حضور او برسی، وضو می‏گیری و در برابر او می‏ایستی؛ «وَ لَمْ یَجْعَلْ بَیْنَكَ وَ بَیْنَهُ حِجَاباً وَ لَا بَوّاباً»؛ بدون اینکه میان خودش و تو دربان یا حاجبی قرار داده باشد؛ «تَشْكُو إلَیْهِ هُمُومَكَ وَ فَاقَتَكَ وَ تَطْلُبُ مِنْهُ حَوَائِجَكَ وَ تَسْتَعِینُهُ عَلَى أُمُورِكَ».7 می‏آیی و از گرفتاری‏ها و نیازت به او شکوه می‏کنی و نیازهایت را از او می‌خواهی و در کارهایت از او کمک می‌جویی.

این روایت که در باب دعا و استجابت دعا است، وضو را به طور مستقل مطرح می‏کند. می‌فرماید وضو بگیر و در مقابل خدا بایست و هر چه می‏خواهد دل تنگت بگو! گرفتاری‏هایت را بگو! هر چه هست را بگو! آن چیزهایی را هم که می‏خواهی، همه را به او بگو! هیچ حجابی هم در کار نیست. حضرت فرمود بوّاب و دربانی هم ندارد تا لازم باشد که اجازه بخواهی؛ بلکه راه باز است.

 وجه مشترک نماز و روزه و وضو

من می‏خواهم آن وجه مشترک بین نماز و روزه و وضو را بگویم که چیست؛ هر سه این‏ها امور قُربی هستند. نماز اصلاً پیکره‏اش کُرنش است و عبادت است؛ روزه، پیکره‏اش پرستش است. وضو هم مربوط به خدا است و آن هم همان است. البته وضو با آن دو تفاوتی دارد که نمی‏خواهم وارد این مسائل شوم. اما آنچه بین این سه مشترک است، این است که هر سه برای خدا است. نماز را برای خدا می‏خوانم؛ روزه را برای خدا می‏گیرم؛ وضو را هم برای خدا می‌گیرم. پس وجه مشترکشان «خدا» است. او معبود است و این کارها همه برای او است. این‏ها همه انسان را به سوی معبودش متوجه می‏کند. تو که می‏خواهی دعا کنی و از او چیزی بخواهی، باید توجه تامّ به او داشته باشی. کارهایی باید بکنی که آن کارها تو را متوجه خدا کند. لذا روایات ما برای قبل از دعا کردن، این امور عبادی را مطرح می کنند.

 تأثیر «رو به قبله نشستن» در اجابت دعا

در بعضی از روایات ـ ‌گرچه این‏ها را عامه نقل می‏کنند ـ اینطور دارد که رو به قبله بنشین و دعا کن. در یک روایت دارد: «أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ كَانَ إِذَا جَاءَ مَكَانًا فِی دَارِ یَعْلَى اسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَدَعَا».8 این یَعلَی شخصی بوده که پیغمبر اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) به خانه او می‏رفتند و در جایی رو به قبله می‏نشستند و بعد شروع می‏کردند به دعا کردن. در یک روایت دیگر اینطور آمده است که: «رَافِعاً یَدَیْهِ مُسْتَقْبِلاً القِبْلََ یَدْعُوا». یعنی حضرت دست‏هایشان را بلند می‏کردند و رو به قبله دعا می‌فرمودند.9 البته در این روایت اینطور دارد که «إِذَا جَاءَ مَكَانًا فِی دَارِ یَعْلَى»، معلوم می‏شود آن خانه در مکّه و نزدیک به حرم بوده و حضرت در مکانی می‌نشستند که کعبه را می‏دیده‌اند و رو به قبله می‌نشستند.

دعا مثل کاشتن نِشای برنج است. بسیار خوب! دعا که کردم، مثل این است که برنج را کاشته‌ام. حالا این باید سیری کند و مراحلی را بگذراند تا درست شود و کارآیی‌اش تمام شود. نشای دعا را کاشته‌ای، اما کال است؛ باید برسد. آن نماز گاهی این نقش را دارد که موجب می‏شود دعای کال تو رسیده شود

 انتقال از خانه به صاحب‌خانه...

چه بسا در این روایت یک نکته معرفتی هم باشد و آن این است که خانه را که می‏دیده، منتقل به صاحب خانه می‏شده است. زیبایی این روایت در این نکته است. انسان خانه را که می‏بیند، منتقل به صاحب‏خانه می‏شود. اینکه حضرت در آن جای بخصوص خانه و رو به قبله می‏نشسته، برای همین انتقال از خانه به صاحب‌خانه بوده است. چون می‌خواستند از صاحب این خانه تقاضا کنند. گفتم تمام این امور و آدابی را که ما می‏بینیم در باب دعا مطرح می‏شود که قبل از دعا انجام دهید، در همه آن‌ها همین حقیقت نهفته شده و آن توجه تامّ به معبود است؛ منظور اصلی از همه این آداب و شرایط، زمینه‌سازی برای «انقطاع از مخلوق و اتصال به خالق» و توجه تامّ به معبود است. آنچه کارساز است، این است که این‏ آداب و شرایط، چه‌بسا اشاره به همین معنا داشته باشد.

 

توسّل به اولیای خدا؛ اکسیر اعظم در دعا

مطلبی که من در گذشته مطرح کردم و الآن فقط تذکری می‏دهم برای اینکه وارد توسلم شوم، این است که توسل به اولیای خدا، اکسیر اعظم است در باب دعا؛ یعنی نقش سازندگی آن تا این حد مهم است. سال گذشته این بحث را مطرح کردم و گفتم که این توسل به دو نحو هم هست که البته نمی‏خواهم اینجا تکرار کنم. لذا من جلسه گذشته هم عرض کردم که در وادی اولیای خاصّ خدا چه‌ بسا مسأله به گونه دیگری است و دیگر نیازی به این عوامل کمکی نیست. مثلاً ممکن است با یک توجّه ولیّ‌ الله ‌الأعظم همه این سیرها، به طور سریع انجام شود؛ چه در بحث مقتضی، چه در بحث به فعلیت رساندن و چه در بحث سرعت اجابت. این حقیقت هست و ما هم این را می‏بینیم.

 

معنای مصباح الهدی و سفینة النجاة

دعا

یکی از اموری را که من می‏توانم به عنوان مثال نقل کنم ـ‌ که واقعاً حسین (علیه السلام) در این واقعه غوغا کرده و این حقیقت را عملاً نشان داده است‌ـ ماجرای وهب نصرانی و همسرش است. البته حسین (علیه السلام) در جاهای متعددی همین معنا را نشان داده که چه دست‏گیری‏هایی که کرده است. این تعبیری که از پیغمبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) راجع به امام حسین (علیه السلام) وارد شده است، بی‌جهت نیست؛ «إنَّ الحُسَیْنَ مِصْبَاحُ الهُدَی وَ سَفِینَةُ النَّجَاة».

امام حسین (علیه السلام) هم «ارائه طریق» می‏کند و هم «ایصال به مطلوب» می‏کند. پیغمبر هر دو مورد را می‏گوید. «مصباح الهدی» یعنی چراغی روشنی‌بخش است و راه را از چاه تشخیص می‏دهد، اما خودت باید بروی. معنای «مصباح الهدی» این است؛ چراغ راهنما است. معنای چراغ راهنما این است که او راه را به تو نشان می‌دهد، اما خودت باید راه بروی. ولی «سفینة النجاة» ایصال به مطلوب است. این همان دستگیری‏هایی است که حسین (علیه السلام) می‌کند. «سفینة النجاة» یعنی قایق نجات است. کار قایق نجات چیست؟ کارش این است که تا می بیند کسی دارد غرق می‌شود، دست می اندازد و او را از مهلکه بیرون می کشد. معنای سفینه نجات همین است. به کسی که در حال غرق شدن است، نمی‏گوید از آن طرف برو؛ بلکه دستش را می‏گیرد و نجاتش می‌دهد.

 

حماسه وهب و همسرش

جوانی است که ظاهراً هفده روز از ازدواج او گذشته است؛ هم خودش، هم مادرش و هم همسرش، هر سه نصرانی بودند و به دست حسین (علیه السلام) مسلمان می شوند. روز عاشورا هم در کربلا هستند. اینها در بارگاه حسین (علیه السلام) نبودند؛ در گوشه‌ای برای خودشان خیمه زده‌اند و نشسته اند و دارند صحنه را تماشا می‏کنند. این جوان بلند می‏شود که به میدان برود؛ در تاریخ می‏نویسند، مرحوم مجلسی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) هم در بحارالأنوار دارد که همسرش مانع او می‏شد و می‏گفت من نمی‏گذارم بروی. هر چه می‌گفت، همسرش اجازه نمی‌داد. از یک طرف مادرش اصرار می‌کرد که برو، از آن طرف همسرش می‏گوید نرو. سرانجام مصالحه بر این شد که همسرش گفت با هم می رویم پیش حسین (علیه السلام) و من حرف ‏هایم را آنجا می‏زنم؛ بعد اگر خواستی بروی، برو.

 این دو جوان نصرانی که تازه اسلام آورده‌اند، می‏روند نزد حسین (علیه السلام)؛ همسر وهب به امام حسین (علیه السلام) عرض می‏کند یابن رسول الله، وهب می‏خواهد به میدان برود و من نمی‏گذارم؛ جهت آن هم این است که شما دو چیز را باید برای من ضمانت کنید تا من بگذارم او به میدان برود. اوّل اینکه، من یقین دارم اگر وهب برود، شهید می‏شود؛ شبهه‌ای هم ندارم؛ اما من در این بیابان زن جوانی هستم؛ شما ضمانت کنید که بعد از اینکه او شهید شد، من اجازه داشته باشم که بیایم پیش این بی‏بی‏ها و خواهرتان باشم و سرپرستی در این بیابان داشته باشم. دوم این است که من یقین دارم وهب که شهید شد، روز قیامت به بهشت می‏رود؛ شما ضمانت کنید که او تنها نرود و من را هم با خودش ببرد. می‏نویسند: «فَبَکَی الحُسَینُ (علیه السلام)». امام حسین (علیه السلام) شروع کرد به گریه کردن و فرمود هر دو مورد را من برای تو ضمانت می‏کنم...

 وهب به میدان رفت و مقداری جنگید؛ یک وقت همسرش دید یک دست وهب از بدنش جدا شده است و با یک دست دارد می‏جنگد؛ این زن جوان عمود خیمه را برداشت و خودش به وسط میدان آمد. وهب دید عجبا! این زن جوان آمده بین این همه مرد؛ هرچه کرد که او برگردد، گفت من برنمی‏گردم. وهب گفت آخر چرا تو؟ تو که نمی‏گذاشتی من بیایم؟ همسرش گفت مگر نمی‏شنوی حسین چه می‏گوید؟ می‏گوید: «وَا غُربَتاه، وَا قِلَّةَ نَاصِراه، وَا وَحدَتَاه، هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَن حَرَمِ رَسُولِ الله»...

 

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

جمعه 15 مهر 1390  7:59 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

vv

زمزمه ملکوت (5)

اشاره:

به بارگاه ملکوت از راه دعا می توان بار یافت و شهد فیض لایزال را از جام دعا می بایست سر کشید.

دعا، تنها صحنه خواندن نیست عرصه شناختن هم هست. رهاورد دعا، تنها روحانیت نیست عقلانیت هم هست.

باید بر سجاده دعا نشست و محبوب را تمنا کرد.

رمضان، این سفره گشوده خدا، گاه اجابت خواهش هاست، رمضان را دریابیم و دل و جانمان را با جوهر دعا صیقل بخشیم.

آنچه به خامه می آید بازنوشته سخنرانی مجتهد فرزانه، آیت الله آقا مجتبی تهرانی است که در این روزهای پر برکت ماه رمضان در مسجد بازار تهران ایراد می شود. موضوع این سلسله گفتارها دریافتی از ادعیه مأثور و ترسیم تصویری از بایسته های بندگی است.

 به منظور بهره مندی بیشتر، فایل صوتی هر جلسه نیز ضمیمه خواهد شد.

جلسه پنجم

اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم؛  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَالَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرِینَ وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْكَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْكَ»1

خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و صدایم را بشنو، هنگامی که تو را صدا می زنم؛ به دعایم گوش فرا ده، آن هنگام که تو را می خوانم و رو به من فرما، در آن زمان که با تو نجوا می-کنم. همانا من به سوی تو فرار کرده ام و در مقابل تو ایستاده ام.

مروری بر مباحث گذشته

گفته شد ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است و اهل معرفت می‏گویند این ماه، ماه سیر إلی‌الله ‌تعالی و دار ضیافت ‌الله و سلوک معنوی است. «قرآن» که کلام‌الله است، در این ماه بر پیغمبر اکرم (صلّی‌الله‌ علیه‌و آله ‌و سلّم) نازل شده است و بزرگان از آن به «قرآن نازل» تعبیر می‏کنند؛ «دعا» هم که در این ماه بسیار سفارش شده است، این است كه حق تعالی اجازه داده است كه عبد هر چه می‏خواهد را از او تقاضا کند و از آن نیز به «قرآن صاعد» تعبیر می‏كنند.

دعا

بحث ما راجع به دعا و تقسیم‏بندی دعا به مأثور و غیرمأثور بود. بحث دعای مأثور بحثی مستقل و جدا است که اگر برسیم در مورد آن هم بحث می‏کنیم. عرض کردم كه به‏طور كلّی، ربّ به عبدش اجازه داده است که آنچه را می‏خواهی از من تقاضا کن! دعاهای غیرمأثور عبارت است از دعاها و تقاضاهایی که عبد از ربّ خود می‏کند و آن را در هر قالبی كه خودش می‏خواهد می‏ریزد. اما این قسم از دعا، دارای آداب و شرایطی است كه این آداب و شرایط -در مورد دعاهایی كه معقول و مشروع باشد- موجب می‏شود مقتضی دعا كه همان اجابت است، تشدید شود، یا به فعلیت برسد و یا آثار اجابتش زودتر و سریع‏تر به ظهور برسد. در باب دعا این‌طور است که هر دعایی مقتضی اجابت را دارد. هر دعایی که انسان در ماه مبارک رمضان می‏کند -البته به شرط آنكه معقول و مشروع باشد و ویژگی‏هایی داشته باشد-2 در همه این دعاها، مقتضی اجابت هست. این اموری که به آنها «آداب دعا» گفته می‏شود، یا اقتضا را تقویت می‏کند و یا آن را به فعلیت می‏رساند و یا موجب تسریع در اجابت می‏شود. بعضی از این‏ امور هم هستند که رفع موانع می‏کنند.3

یکی از جاهایی که دعا مستجاب است، آنجایی است که به زیارت اهل قبور و پدر و مادرت می‏روی. حالا انسان‏های دیگر را تو ندیدی، ولی پدر و مادر خودت را که دیدی؛ دیدی که بعد از چند سال زندگی راهشان به اینجا رسید. دیدی چه شد؟! بدان که تو هم می میری! آن‌وقت به یاد مرگ و قیامت می‏افتی و در آنجا متوجه خدا می‏شوی و صدایت بلند می‏شود كه «ای خدا، مرا ببخش!»

بهترین پذیرایی در ضیافت الهی

خوب است كه من نکته ای را اینجا تذکر دهم؛ این كه می‏گویند ماه رمان، ماه ضیافت‌الله است و ماهی است که خداوند بندگانش را مهمان کرده است، یك سؤال ایجاد می‏كند و آن این است كه خدا بندگانش را به چه چیزی مهمان کرده است؟4 این ماه، ماهی است که خدا بنده اش را مهمان کرده است. اما می دانی غذای این مهمانی چیست؟ غذایش همین کلام او است. بنده را به همین «کلام» مهمان کرده است. از او پذیرایی کرده به اینکه با او سخن گفته است. این بهترین پذیرایی است. بهترین پذیرایی همین است که موجودی که لایتناهی است و کمال مطلق و جمال مطلق است، بیاید و من و تو را به حساب آورد و مخاطب قرار دهد و با ما حرف بزند. در این ماه بهترین پذیرایی را با کلام نازلش، از من و تو کرده است.

ادامه عوامل مؤثر بر اجابت دعا

- شروع دعا با بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

اما بحث ما در باب اموری بود که در تأثیرگذاری دعا دخالت دارد. به این معنا که اقتضا را تشدید می‏کند، یا به فعلیت می‏رساند، یا تسریع در اجابت می‏کند. در بین این‏ عوامل، نماز و روزه و وضو و استقبال قبله و... بود كه من آنها را در جلسات گذشته عرض کردم. ما در بعضی از روایات داریم که هر وقت خواستی دعا کنی و از خدا تقاضایی داشته باشی، كلامت را با نام او آغاز كن. روایت دارد: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ): لَا یُرَدُّ دُعَاءٌ أَوَّلُهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»؛5 یعنی دعایی که بنده اولش را با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» شروع کند، ردشدنی نیست.

 

1- بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ سبب قاطعیت در دعا

در اینجا من فقط اشاره می‏کنم که یک مطلب مشترك در تمام این اموری که سابقاً گفتیم هست و آن این است كه با انجام این كار و رعایت این ادب، انسان به معبودش توجه پیدا می‏کند. خصوصاً دو صفتی که در این عبارت شریف هست و به کار گرفته شده - رحمان و رحیم - خودش دارای خصوصیتی است. گفتن این جمله، آن چیزی را که در دعا رکن است که عبارت از توجه تام به خالق و انقطاع از غیر معبود است، زنده می‏كند. اشاره به «لَا مُؤثّرَ فِی الوُجُودِ إلّا الله» است. این حقیقت را در انسان زنده می‏کند. لذا موجب قاطعیت در دعا می‏شود. یعنی با گفتن این نام خداوند و توجه پیدا كردن به اینكه او رحمان و رحیم است، انسان قاطعانه از او تقاضا می‏كند. یک نوع قاطعیت می‏آورد که انسان از خدا با قاطعیت می‏خواهد و درخواست می‌کند.6

 

2- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ نزدیك‏ترین نام به اسم اعظم

نکته دیگری که در خصوص «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» هست، این است كه در میان نام‏های مقدس خدا، بالاترین نامی که نزدیك به اسم اعظم است، همین «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» است.7 ما در روایات داریم كه نزدیک‏ترین چیز به اسم اعظم، «بسم الله» است.

در روایتی از پیغمبر اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) آمده است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أقْرَبُ إلَى الإسْمِ الأعْظَمِ مِنْ سَوَادِ العَیْنِ إلَى بَیَاضِهَا»؛8 حضرت می‏فرماید، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» به اسم اعظم خدا از سیاهی چشم به سپیدی آن نزدیک‏تر است. در یک روایت دیگر هست كه از پیغمبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) درباره «بسم الله» سؤال کردند؛ «سُئِلَ عَن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»، حضرت جواب دادند: «اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ الْأَكْبَرِ وَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اسْمِ اللَّهِ الْأَكْبَرِ إِلَّا كَمَا بَیْنَ سَوَادِ الْعَیْنِ وَ بَیَاضِهَا مِنَ الْقُرْبِ».9 یعنی اسمی از اسامی خداوند بزرگ است و فاصله بین آن و اسم اعظم، به اندازه فاصله میان سیاهی و سپیدی چشم است. این همان مفاد روایت قبلی بود.

 

3- «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» همان اسم اعظم است

در روایتی از امام صادق (علیه السلام) است که حضرت می‏فرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسْمُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ أَوْ قَالَ الْأَعْظَم‏».10 دیگر با این روایت، باید گفت كه «بسم الله الرحمن الرحیم» خودِ اسم اعظم است. دعا را با اسم اعظم خدا شروع کن! این معنای این چند روایت است. اینکه در آن روایت داشت که فرمود، دعایی که با «بسم الله» شروع شود رد نمی‏شود، برای همین است. فرض کنید كسی كه می‏خواهد دعا كند، وضو گرفت، نمازش را خواند، بعد از نماز حالا همان آدابی که دارد، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بگوید و بعد تقاضایش را از خدا مطرح کند و آنچه که می‌خواهد را از او بخواهد، چنین کسی دعایش رد نخواهد شد.

در آن روایت كه فرمود: دعایی كه با این نام آغاز شود، بدون پاسخ نخواهد بود؛ جهتش همین است. گویا عبد با نام برتر خدا، با او مواجهه می‏کند و از او تقاضا می‏کند. چون اینجا نام مقدس خداوند مطرح است، دعا رد نمی‏شود.11 لذا یکی از آداب این است که کسی که می‌خواهد دعا کند، اوّل اسمُ‌اللهِ‌الأعظم را ببرد. روایت آن را خواندم برای این که این را مطرح کنم. «بسم الله» نام خدا است و روایت، از آن تعبیر به اسمُ‌اللهِ‌الأكبر می‏کند.12

 

تأثیر رعایت این آداب در دعا

در این روایاتی كه مطرح شد، بحث نماز، وضو، رو به قبله نشستن و چیزهایی از این قبیل بود. رعایت این آداب کمال تأثیر را در دعا دارد. به این روابطی كه میان این «شرایط و آداب» و «حقیقت و ركن دعا» هست، دقت کنید! همه این‌ها یا در اقتضای دعا شدت ایجاد می‏كند، یا در فعلیت آن مؤثر است و یا در تسریع آن. تعبیر به «لایُردّ» - رد نمی‏شود - که در روایت بود، یعنی اگر اقتضای دعای تو کم است و دعایت «کال» است، این كار، آن اقتضا را تکمیل می‏کند و او را می رساند؛ اگر دعای تو به فعلیت نرسیده و «خام» است، آن را به فعلیت می‌رساند و می‏پزد؛ اگر هم روی روال عادی بخواهد بیاید، چه بسا بطیئ شود و تو برای به دست آوردنش باید در صف بایستی، رعایت این آداب موجب می‌شود که خدا حاجتت را خارج از نوبت به تو می‏دهد و تسریع در اجابت می‏شود.

 

کار نیکان را قیاس از خود مگیر!

البته من این را صریح به شما بگویم كه ما چون از اولیای خدا نیستیم، وضع ما این‌طور است. یک وقت اشتباه نکنید!13 بحث اولیای خدا همان روایتی بود که قبلاً خواندم. اولیاء خدا چون رابطه‏شان با خدا، رابطه عاشق و معشوقی است، و روی محبت است، محبوب خدا هم که دست ‌بردار نیست و دلش می‏خواهد بارها صدای مُحِبّ خود را بشنود، لذا حاجت آن‌ها را زود نمی‏دهد. اگر بنا شود كه اجابت دعای آن‌ها بروز و ظهور سریع داشته باشد، دیگر این صدای «یا الله» شنیده نمی‏شود. آن بحث جدا است. کار نیکان را قیاس از خود مگیر! یک وقت اشتباه نکنید! این‏ها را با هم خَلط نکنید. این‏ها هر کدام مباحثی است كه جای خودش، كاملاً درست و حساب شده است.

 

- چهار مرتبه «الحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمینَ» گفتن

ما در روایتی از پیغمبر اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) داریم که حضرت فرمود: «مَنْ قَالَ الحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمینَ أرْبَعَ مَرَّاتٍ قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلِّ سَلْ تُعْطَهُ»؛14 یعنی هر كه چهار مرتبه بگوید «الحمد لله رب العالمین» خدا به او می‏گوید بخواه، تا به تو عطا شود! با این روایت در باب آداب دعا یك دری باز می شود که ما بحث‏های مفصلی در اینجا داریم؛ یک بحث در باب اینکه در باب دعا، چه صفاتی از صفاتِ الله‌تعالی را انسان مطرح کند.

 

تكرار مُعیّن اذكار و اوراد

یک بحث دیگر، بحث رقم و عدد اذكار است. در این روایت این‌طور داشت که اگر «چهار بار» بگوید «الحمد لله» و بعد از خدا بخواهد، خدا به او می‏دهد. گاهی ما می‏بینیم در باب ادعیه وارد شده كه انسان، مثلاً اگر ده مرتبه «یا الله‌« بگوید، جواب مثبت خواهد داشت. یعنی رقم دَه 10 را ذكر می‏كنند. یا مثلاً گفته می‌شود هفت مرتبه بگوید «یا أرحم الراحمین». این چیزهایی که شنیدید را من مطرح می‏کنم که به ذهن شما نزدیک باشد. در اینجا مثلاً چهار مرتبه دارد، كه «الحمد لله رب العالمین» بگوید. این رقم‏ها مطرح می‏شود.

 

تكرار نامُعیّن اذكار و اوراد

در بعضی ادعیه هست كه رقم ندارد. حتی در دعاهای مأثور هم این هست و آن‏هایی که اهل دعا هستند، برخورد کرده‏اند. هر دو مورد مطرح است. هم ذكر رقمی مطرح است و هم بی‏رقم. مثلاً در بعضی جاها می‏گوید: وقتی این دعا تمام شد، ده مرتبه بگو «یا الله»، یا هفت مرتبه بگو کذا. هر کدام از این‏ها رقم‏های خاص خودش را مطرح می‏کند. در یک جاهایی هست که تکرار را می‏آورد، اما رقم نمی‏گذارد و سقف برایش تعیین نمی‏كند. مثلاً می‏گوید تا نَفَس داری، بگو «یا رب! یا رب!...»

 

رابطه مستقیم «اعمال، اذكار، اوقات و اماكن» با «نتیجه دعا»

تمام این‏ها حساب‌شده است و رابطه مستقیم دارد با همین حرف‏هایی که من زدم. چه تأثیر در مقتضی دعا، چه در به فعلیت رساندنش، چه تسریع در اجابت، یعنی بروز و ظهور اثر دعا. این‏ها دقیقاً مؤثر است. بنابر این یک سنخ مسائل در باب دعا هست كه در روایات به آن اشاره شده است. شما اگر بحث دعا را بخواهید به طور کلی مطرح کنید، باید بگویید که در هر دعایی که معقول و مشروع است، مقتضی اجابت هست؛ حالا اگر این دعا در روابط گوناگون قرار بگیرد، چه از نظر عمل ـ ‌به این معنا که ما پیش از دعا عملی را انجام دهیم یا ذکری بگوییم ‌ـ و چه از نظر زمان و مكان، اینها همه بر دعا اثر می‏گذارند.

بنابر این دعا خودش کارآیی دارد، اما این امور كه از آن به «شرایط و آداب دعا» تعبیر می‏كنیم، كارآیی دعا را تقویت می‏كند. در مورد دعاهای غیر مأثور و حتی دعا‏هایی که نسبت به زمان‏ها، مکان‏ها و موقعیت‏های خاص مطرح می‏شود، همین مسائل مطرح است. چند جلسه قبل گفتم كه بحثم كلّی است و می‏خواهم كلّیِ بحث دعا را مطرح كنم. این مطالبی كه شما در معارفمان می‏بینید، بی‏حساب نیست؛ كاملاً حساب شده است. یعنی این‏ها بر دعا اثر می‏گذارند. در روابط گوناگون این‏ها اثر خودشان را دارند.

 

خصوصیت دعا در ماه مبارك رمضان

اینکه در بین زمان‌های مؤثر بر دعا ماه مبارک رمضان را مطرح می کنند، جهت خاصّ خودش را دارد. باز در بین لیالی ماه مبارک رمضان، شب قدر را پیش می‏کشند؛ یعنی آن شب دارای خصوصیتی ویژه است و اثر خاصّ دارد. اگر انسان مراقبت نسبت به این امور داشته باشد، دعایش رد نمی‏شود. تعبیر «لایُرَدّ» ـ‌كه در روایت بود‌ـ به این معنا است که توجه به این لحظات خاصّ، مُقتَضَیاتی که در آن دعاها هست را تشدید می‏کند و به فعلیت می‏رساند و بعد هم بروز و ظهورش را سرعت می‏بخشد و در دعا تأثیر می‏کند. واقعاً تأثیر می گذارد. تازه همه این‏ها را كه گفتم، راجع به اعمال و اذكار و برای قبل از دعا بود.

 

مراقب باش مغبون نشوی!

اینكه در ماه مبارک رمضان، راجع به قرائت قرآن سفارش می‏شود و روایت هم خیلی صریح بود كه هر یک آیه اش معادل یک ختم قرآن در اوقات دیگر است. در رابطه با دعا هم از ائمه (علیهم‌السلام) هست كه دعا در این ماه مستجاب است. «مستجاب است» یعنی این زمان خاص، روی دعای تو اثر می‏گذارد. سحرش باشد، شب جمعه اش باشد، لیلة القدرش باشد، این‏ها همه و همه مؤثر هستند. این را بدانید که خسارت از دست دادن این موقعیت‏ها، برای من و شما کوچک نیست. این را بدان که اگر این فرصت را رهایش کردی، یک سال مغبونی. خیلی صریح بگویم؛ یازده ماه دیگر ـ ‌اگر زنده ماندی و موفق شدی ‌ـ این فرصت مجدّداً دست خواهد داد. این ادعیه‏ای که وارد شده است را در این اوقات از دست ندهید.

 

- استجابت دعا بر سر مزار پدر و مادر

اموری که به عنوان آداب و شرایط برای دعا شمرده می‏شود، خیلی زیاد است و من نمی‏خواهم همه آن امور را برشمُرم؛ مثلاً موقع وضو گرفتن و موقع اذان، دعا مستجاب است. این‏ها چیزهای عمومی است. در این مواقع اگر دعا كنید، دعا بُردش بیشتر می‏شود. اما یکی از موقعیت‏هایی که برای اجابت دعا آورده‏اند، این است كه انسان وقتی بر سر مزار اهل قبور رفت دعا كند. آن کسی که پدر و مادرش را از دست داده‏ است، وقتی بر سر مزارشان رفت اگر آنجا دعا کند، دعا آنجا مستجاب می‏شود.

این ربطی به مسجد الحرام و اعتاب مقدسه ندارد. نه خانه خدا است، نه مسجد است؛ هیچ کدام این‏ها نیست. در این مسأله یك نكته دیگر نهفته است و آن همان وجه مشترکی است که من در این مباحث مطرح کردم. وقتی كه به زیارت اهل قبور رفتی، به یاد مرگ می‏افتی و می‏فهمی كه تو هم یک روز باید زیر این خاک‏ها بروی. آن‌وقت می‏فهمی که در نهایت سر و کارت با خدا است. 15

ما در روایات داریم كه یکی از جاهایی که دعا مستجاب است، آنجایی است که به زیارت اهل قبور و پدر و مادرت می‏روی. حالا انسان‏های دیگر را تو ندیدی، ولی پدر و مادر خودت را که دیدی؛ دیدی که بعد از چند سال زندگی راهشان به اینجا رسید. دیدی چه شد؟! بدان که تو هم می میری! آن‌وقت به یاد مرگ و قیامت می‏افتی و در آنجا متوجه خدا می‏شوی و صدایت بلند می‏شود كه «ای خدا، مرا ببخش!».

 

- اولین ادب دعا، رفع موانع به وسیله استغفار

برای دعا اول باید رفع موانع کنی تا دعایت مستجاب شود. استغفار، اوّلین مرحله از آداب دعا است. خیلی این مسأله دقیق، ظریف، منظم و طبق آداب دعا است که اوّل با استغفار رفع موانع كن؛ گناهانت که رفت و حجاب‏ها كه از سر راهت برداشته شد، آن وقت تقاضا کن. تمام این‏ها حساب‌شده بود که در بحث دعا آمده و مطرح شده است. می‏خواستم این را بگویم كه این‏ها بی‏حساب نیست. ما معتقدیم و دو سه جلسه است که این را عرض می‏کنم که این اصلاً جای شبهه ندارد.

 

توسل به انسان كامل، اكسیر اعظم است.

البته مسأله ارتباط با انسان برتر و از او مدد جستن و دست‏گیری آنها، یک بحث جدایی است. من در دو جلسه گذشته هم به این مطلب اشاره کردم که این، اکسیر اعظم است. ما در ادعیه‏مان هم داریم و آنها هم توسل را رد نمی‏کنند. اما به این شرط که تو دستت را به سوی او دراز کنی. كسی كه دارد غرق می‏شود، انسان كامل به او می‏گوید دست را به من بده! اگر تو دستت را ندهی که نجات پیدا نمی‏كنی. تو دستت را بده، مطمئن باش که او حتماً دست تو را می‏گیرد. اصلاً آنها دستشان را قبل از تو دراز کرده‏اند و می‏گویند دستت را بده! تو باید دست را در دست او بگذاری.

 

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

جمعه 15 مهر 1390  7:59 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

زمزمه ملکوت (6)

اشاره:

 

به بارگاه ملکوت از راه دعا می توان بار یافت و شهد فیض لایزال را از جام دعا می بایست سر کشید.

دعا، تنها صحنه خواندن نیست عرصه شناختن هم هست. رهاورد دعا، تنها روحانیت نیست عقلانیت هم هست.

باید بر سجاده دعا نشست و محبوب را تمنا کرد.

رمضان، این سفره گشوده خدا، گاه اجابت خواهش هاست، رمضان را دریابیم و دل و جانمان را با جوهر دعا صیقل بخشیم.

آنچه به خامه می آید بازنوشته سخنرانی مجتهد فرزانه، آیت الله آقا مجتبی تهرانی است که در این روزهای پر برکت ماه رمضان در مدرسه نور تهران واقع در خیابان ایران، ایراد می شود. موضوع این سلسله گفتارها دریافتی از ادعیه مأثور و ترسیم تصویری از بایسته های بندگی است.

دست به دعا

 

جلسه ششم

اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم؛  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَلَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرِینَ وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْكَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْكَ»1

خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و صدایم را بشنو، هنگامی که تو را صدا می زنم؛ به دعایم گوش فرا ده، آن‌هنگام که تو را می خوانم و رو به من فرما، در آن زمان که با تو نجوا می-کنم. همانا من به سوی تو فرار کرده ام و در مقابل تو ایستاده ام.

 

مروری بر مباحث گذشته

گفته شد ماه مبارک رمضان، از طرفی ماه تلاوت «قرآن» است که کلام الهی است و از جانب ربّ به سوی عبد نازل شده است و از طرف دیگر ماه «دعا» است. یعنی ماهی است که بنده با ربّ خویش سخن می‏گوید. عرض کردم دعا بر دو قسم است؛ مأثور و غیرمأثور. بحث ما راجع به دعای غیرمأثور بود. یعنی دعایی که عبد، خودش انشا می‏کند و تقاضاهایش را از پروردگار درخواست می‏کند. دعا در این مورد، دارای آداب و شرایطی است كه این امور در باب دعا مؤثر هستند؛ چه در مقتضی، چه در فعلیت و چه در سرعت اجابت.

به تعبیر اصطلاحی ما دعا برای غیر، علت تامّه‏ است برای دو چیز؛ یکی دعای فرشته و دیگری ندای خدا از عرش. این‏ها جزء معارف ما است و در روایات ما آمده است. اینکه من در بحث اهمیت دعا، به سراغ دعا نسبت به غیر آمدم، به این خاطر است

سفارش به دعا برای دیگری

سال گذشته به بحثی اشاره کرده بودم که در جلسات گذشته با عنوان سرعت و بطئ در اجابت، یک روایت آن را دوباره مطرح کردم. آن روایت این بود که اگر کسی برای دیگری، پشت سرش دعا کند، دعایش سریع‌تر به اجابت می‏رسد.2 حالا می‏خواهم بحث دیگری را در باب دعا مطرح كنم. البته من گام به گام پیش می¬روم تا به اصل مطلب برسم. بحث این است که ما در روایات می‏بینیم كه به «دعا برای دیگران» بسیار سفارش شده است. من نمی‏توانم همه روایات را بخوانم ولی روایات بسیاری ـ‌تحت عناوین مختلف‌ـ داریم که مضمون آن‌ها این است که شما برای دیگران دعا کنید! حتی آیات قرآنی متعددی هم در این رابطه وجود دارد كه من به بعضی از آن‏ها اشاره می‏كنم.

 

1.سفارش به دعا برای والدین

ما می‏بینیم كه در خصوص دعای پدر و فرزند، سفارش ویژه‏ای شده است؛ چه پدر برای فرزند دعا کند و چه فرزند برای پدر دعا کند، هر دو مورد مورد تأكید است. من یکی، دو مورد از این آیات را به عنوان نمونه می‏خوانم؛ وگرنه آیات متعددی در این رابطه داریم كه اگر می‏خواستم همه را بیاورم و مطرح کنم وقت جلسه تمام می‏شد. مثلاً در آیه‏ای دارد: «رَبَّنَا اغْفِرْ لی‏ وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ».3 پروردگارا! از من و پدر و مادرم و از همه مؤمنین، در روز حساب بگذر.

در آیه دیگر دارد: «رَبِّ اغْفِرْ لی‏ وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِنات‏».4 خدایا! من و پدر و مادرم و هركسی كه با ایمان به خانه من وارد می‏شود و همچنین همه زنان و مردان مؤمن را ببخش. این آیه دو مورد را ذكر كرده است؛ هم مؤمنین و مؤمنات را ذكر كرده و هم پدر و مادر را؛ اما پدر و مادر را به طور خاص قبل از دیگران آورده است.

یا در جای دیگر آمده است: «وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّیانِی‏ صَغِیراً».5 یعنی بال‌هاى تواضع خویش را از سر دوستی و محبّت در برابر پدر و مادر بگستران و بگو «پروردگارا! آن‏ها را مورد رحمت خویش قرار ده، همان‏گونه كه آن‏ها مرا در كوچكى تربیت كردند». خداوند راجع به پدر و مادر، امر می‏كند كه آن‏ها را این‏طور دعا كنید.

 

سرعت اجابت دعای والدین و فرزندان

در باب اجابت این نوع دعا روایات متعددی داریم، به این مضمون كه این دعاها سریع‌الإجابه هستند. در این رابطه یک روایت از پیغمبر اکرم(صلّی ‌الله‌ علیه ‌و آله ‌و سلّم) است كه حضرت فرمودند: «دُعَاءُ الوَلَدِ لِلْوَالِدِ کَالْآخِذِ بِالْیَدِ».6 یعنی دعای فرزند برای پدرش مثل گرفتن با دست است. یعنی هیچ فاصله‏ای بین دعا و نتیجه دعا نیست. یا درباره دعای پدر برای فرزند روایت داریم: «دُعَاءُ الْوَالِدِ لِوَلَدِهِ مِثْلُ دُعَاءِ النَّبِیِّ لِأُمَّتِهِ».7 دعای پدر برای فرزندش مانند دعای پیغمبر برای امت خویش است. یعنی این‌طور تشبیه می‌کند.

در روایت دیگری از پیغمبر اکرم(صلّی‌الله‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) آمده است: «دُعَاءُ الْوَالِدِ یَفْضِی إلَی الْحِجَابِ».8 دعای پدر از حجاب می‏گذرد و دیگر مانعی بر سر راه خود ندارد. یعنی اگر پدر برای فرزندش دعا کند، این دعا بدون حجاب خواهد بود و از تمام حجاب‏ها می‏گذرد. روایت دیگر در همین باب از پیغمبر اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) این‌طور وارد شده است که: «کُلُّ شَیْئٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللهِ تَعَالَی حِجَابٌ إلَّا شَهَادَةَ أنْ لا إلَهَ إلَّا اللهِ وَ دُعَاءَ الْوَالِدِ لِوَلَدِهِ».9 میان هر چیز و خدای‌تعالی ممکن است حجابی وجود داشته باشد، مگر شهادت به وحدانیت او و دعای پدر برای فرزندش. اینجا دیگر هیچ حجابی در کار نیست. روایت در این باب زیاد است و این‏ روایاتی كه من می‏خوانم فقط از باب نمونه است.

 

2.سفارش به دعا برای برادر مومن

آیاتی را كه قرائت كردم، دعای برای مؤمنین و مؤمنات را كنار دعای برای پدر و مادر مطرح كرده بود. روایاتی را كه در مورد پدر و مادر خواندم، با مفاد و مفهوم قسمت اول متناسب بود. در یک دسته از روایات جدای از «رابطه پدر و مادر با فرزند»، «دعا برای برادر مؤمن» را مطرح كرده و به عبارت دیگر، «رابطه ایمانی» را برای دعا كردن بیان كرده است. البته در بعضی روایات هم «دعا برای برادر مسلمان» مطرح شده است كه ما الآن به آن كاری نداریم. من این روایاتی را كه به آن اشاره كرده بودم می‏خوانم. از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده كه حضرت فرمودند: «أَسْرَعُ الدُّعَاءِ نُجْحاً لِلْإِجَابَةِ دُعَاءُ الْأَخِ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ».10 من این روایت را قبلاً مطرح کرده بودم، ولی الآن می‏خواهم مطلب دیگری را توضیح دهم.

 

آثار دعا برای دیگران

• افزایش روزی و دفع بلاء

ما روایات متعددی داریم كه نمی‏رسم همه آن‏ها را مطرح كنم. شاید من در این رابطه ده‏ها روایت دیده‏ام و آیات متعددی هم هست که سفارش می‏كند كه در حق دیگران دعا کنید؛ بعد هم در خصوص فرزند و پدر، سفارش‏های زیادی وجود دارد. در یک روایت از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است كه: «دُعَاءُ الْمُسْلِمِ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ یَسُوقُ إِلَى الدَّاعِی الرِّزْقَ وَ یَصْرِفُ عَنْهُ الْبَلَاءَ».11 با توجه به این روایت و روایات مشابه دیگری كه زیاد هم هست و من فقط به یكی از آن‏ها اشاره می‏كنم، می‏فهمیم كه «دعا برای غیر»، روزی را زیاد می‏کند و در جلب روزی و به دست آوردن آن تسریع می‏كند. اینكه در روایت «یَسُوقُ» آمده بود، یعنی در اینكه روزی به دست تو برسد سرعت می‏بخشد. از طرف دیگر دعا برای غیر، از تو دفع بلا هم می‏کند.

تو برای یك برادر مؤمن دعا می‏كنی و اثر این دعا در مورد او زود حاصل می‏شود. اما از طرفی این دعا بر روی خود تو هم اثر دارد و آن این است كه برای تو که داعی هستی، نه مَدعُوٌّ له كه برای او دعا کرده‌ای، جلب روزی و دفع بلا می‏كند. ممکن است تو برای شفای کسی از بستگان، رفقا یا هر کسی از مؤمنین پشت سرش دعا کنی كه خدایا، او را شفا بده؛ همین دعا اثر دارد. اثرش این است که روزی تو زیاد می‏شود و از تو دفع بلا می‏شود. تو برای او دعا کرده‏ای كه خدا او را شفا دهد، اما اثر این دعا این است که روزی‏ات با سرعت به دست تو خواهد رسید و اگر در سلسله علل بنا بر این است كه بلایی به تو برسد، خدا راهش را عوض می‏كند و از تو دور می‏شود.12

پس دعا برای غیر، بر روی «داعی» تأثیر می‏گذارد و این‏ كه به دعا کردن برای غیر، سفارش شده و در آیات و روایات هم می‏بینیم افرادی را برای دعا كردن، یا به طور كلی مؤمنین و مؤمنات، یا به طور خاص و شخصی، پدر و مادر را ذكر می‏كند، به همین منظور است و بعد هم آثاری دارد كه مطرح شده‏اند.

 

• تولّد دعا از دعا

اما مطلبی را که می‏خواهم بگویم و مطلب بسیار مهم و اساسی هم هست، چیز دیگری است. تا به حال بحث ما این بود كه یک سنخ اموری هستند که روی دعا اثر می‏گذارند و یا دعا دارای آثاری از قبیل جلب رزق و دفع بلا است. حالا می‏خواهم مطلب جدیدی را بگویم و آن این است که ما در معارفمان داریم كه از دعا برای غیر، دعا متولد می‏شود. این یک مطلبی است كه تا به حال نشنیده‏اید. حالا من باید این را توضیح دهم. فرض بفرمایید اگر شما برای دیگری دعا كنید، به خاطر دعای شما، یک موجود دیگری كه برای شما نامرئی است، برای شما دعا می‏كند. موجودی نامرئی به سبب دعای تو در حق دیگری، برای تو دعا می‏کند.13

 

1.دعای فرشتگان برای داعی

حالا این را هم تقسیم‏بندی می‏کنم. چون دو مورد است؛ یکی عبارت از فرشتگان هستند. تو دعا کردی برای برادر مؤمنت یا هر کس دیگری؛ غیر از آن اثری که مترتب بر دعای تو است، از این دعای تو دعای دیگری متولد میشود. یعنی آن فرشته الهی که مأمور است برای ثبت و ضبط گفتارهای من و تو و مأمور است که دعاها را به مبدأ برساند، او آنجا برای تو دعا می‏کند. من تعبیر کردم به «موجود غیر مرئی» که او برای تو دعا می‏کند. یعنی متولّد می‏شود از دعای تو دعایی، آن هم از موجود غیر مرئی که به آن‏ها می‏گوییم ملائکه یا فرشته.

 

دو برابر برای تو!

خوب آن داعی نامرئی كیست و چه دعایی می‏كند؟ من ذیل دو روایت مطلب را توضیح می‏دهم. در ادامه همان روایت قبل دارد: «فَیَقُولُ لَهُ مَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِهِ آمِینَ!» یعنی ملك موكّل بر دعای تو اولاً او هم آمین می‏گوید تا دعایت زودتر به اجابت برسد. چون گفتیم اگر برای غیر دعا کنی «أسرعُ اجابتاً» است و زودتر اجابت می‏شود. اما آن فرشته بلافاصله بعد از «آمین» می‏گوید: «وَ لَكَ مِثْلَاهُ».14 یعنی «دو برابر این دعا برای تو»! او هم برای تو دعا می‏کند. یعنی «یتولّد من الدعاء، دعاءٌ بِضِعفَینِ»؛ از دعا برای غیر، یك دعا متولد می‏شود، اما نه یک برابر، بلكه دو برابر دعای برای غیر. یعنی می‌گوید همین که برای دیگری خیر خواستی، خدا دو برابرش را به تو بدهد. «لَکَ مثلاه» دعا است.

این غیر از آن آثاری است كه قبلاً گفتم. این‏ها را از یكدیگر جدا كردم. یك وقت می‏گویی اثر دعا برای غیر این است که «یسوق الرزق» و «یدفع البلاء»؛ آن‏ها هم آثار دعا است. اما این دعای جدید است. «یتولّد من الدعاء، دعاءٌ و الداعی هُوَ المَلَک». از دعای تو، دعایی متولد می‏شود كه داعی و دعاکننده آن هم فرشته است. مفاد دعایش هم این است که «دو برابر برای تو»! که من از این نتیجه و پی‏آمد، به «تولد دعا از دعا» تعبیر کردم. این امر نسبت به دعا در حقّ غیر است که در روایات ما وارد شده است. این مضمون در چند روایت آمده است و مفاد یک روایت نیست.15

 

2. ندای خدا از عرش

یك مطلب بسیار بالاتر هم هست كه در روایات داریم. اینجا داعیِ نامرئی، ملک و فرشته بود؛ اما یک وقت آن داعی مافوق فرشته است. چون مافوق او است، دعایش هم مافوق او است. من یك روایت از امام صادق (علیه‌السلام) بخوانم كه حضرت فرمود: «إِذَا دَعَا الرَّجُلُ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ»، اگر شخصی در پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا کند، «نُودِیَ مِنَ الْعَرْشِ»، از عرش ندایی می‏آید؛ اینجا دیگر بحث، بحث ملَک نیست؛ بحث خداوند است كه خالق ملک است. از عرش ندا می‏شود كه: «وَ لَكَ مِائَةُ أَلْفِ ضِعْفٍ مِثْلِهِ». برای تو صدهزار برابر مثل او است. ملَک محدود است و دعایش هم محدود است. برای همین گفت: «لَكَ مِثْلاهُ»؛ اما خدا نامتناهی است و این عددی را هم كه ذكر فرموده است، برای تقریب به ذهن من و تو است كه به داعی بسیار زیاد و بی نهایت می‏بخشد. لذا می‌فرماید «وَ لَكَ مِائَةُ أَلْفِ ضِعْفٍ مِثْلِهِ»؛ برای تو صدهزار برابر مثل آن‏چه که گفتی.

 

صد هزار برابر برای تو!

در ادامه روایت دارد كه امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «وَ إِذَا دَعَا لِنَفْسِهِ كَانَتْ لَهُ وَاحِدَةٌ. فَمِائَةُ أَلْفٍ مَضْمُونَةٌ خَیْرٌ مِنْ وَاحِدَةٍ لَا یَدْرِى یُسْتَجَابُ لَهُ أَمْ لَا».16 این در حالی است كه اگر برای خودش دعا می‏كرد، فقط به اندازه همان یك دعایش به او داده می‏شد. حضرت چقدر زیبا و استدلالی وارد شده‏اند. فرمود اگر همین چیزی را كه برای برادر مؤمنش خواست، برای خودش می‏خواست، «كَانَتْ لَهُ وَاحِدَةٌ» یک چیز می‏داشت. حالا بگو ببینم صدهزار تا که تضمین شده است، بهتر است یا یکی؟! آن هم کدام یکی؟! «وَاحِدَةٍ لَا یَدْرِى یُسْتَجَابُ لَهُ أَمْ لَا»؛ آن یكی كه معلوم نیست مستجاب شود یا نه! اگر برای خودم دعا می‏کردم، یکی بود؛ اما یک چیزی که من نمی‏دانستم آیا به هدف اجابت می‏رسد یا نه. حالا بگو ببینم، صد هزار تایی که پشتوانه دارد و پشتوانه آن هم خود خداوند است و آن را ضمانت کرده است، بالاتر است یا یکی که معلوم نیست به هدف اجابت برسد یا نه؟!

من یك روایت از امام صادق (علیه‌السلام) بخوانم كه حضرت فرمود: «إِذَا دَعَا الرَّجُلُ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ»، اگر شخصی در پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا کند، «نُودِیَ مِنَ الْعَرْشِ»، از عرش ندایی می‏آید؛ اینجا دیگر بحث، بحث ملَک نیست؛ بحث خداوند است كه خالق ملک است. از عرش ندا می‏شود كه: «وَ لَكَ مِائَةُ أَلْفِ ضِعْفٍ مِثْلِهِ». برای تو صدهزار برابر مثل او است

به تعبیر اصطلاحی ما دعا برای غیر، علت تامّه‏ است برای دو چیز؛ یکی دعای فرشته و دیگری ندای خدا از عرش. این‏ها جزء معارف ما است و در روایات ما آمده است. اینکه من در بحث اهمیت دعا، به سراغ دعا نسبت به غیر آمدم، به این خاطر است.

این معارف را كوچك نشمارید!

ما در معارفمان این‏ها را داریم. این‏ها را کوچک نشمارید. ماه مبارک رمضان که گفته می‏شود ماهی است که باید کلام رب را، تلاوت کنی و بازگو کنی، خود این، برای تو مؤثر است. از این طرف اینكه سفارش به دعا شده، به همین خاطر است. او با تو سخن گفته است، سخن او را تکرار كن و خودت هم با او سخن بگو! روش و شیوه‌اش را هم خودشان به ما یاد داده‏اند که چه کار کنیم. این را هم به ما آموخته‏اند. تو اگر حساب‏گر و سوداگری، حواست را جمع كن که این فرصت‏ها را از دست ندهی.

از «خود» رها شو و به «خدا» بپیوند!

من نکته‏ای را عرض کنم و آن نکته این است كه انسان در این سنخ از امور باید یک نوع «از خود گذشتگی» داشته باشد، تا رستگار شود. «پای‏بندی به خود» من و تو را بیچاره می‏کند. رهایی از خود، راه‏گشا است. این سنخ از معارف می‏خواهد این مسائل را به ما بیاموزد. می‌فرماید برای دیگری دعا کن؛ چند برابر به تو می‏دهم. مدام به «خودت» نچسب! ای عاقل! اگر خودت را رها کنی، بیشتر به دست می‏آوری؛ چه رسد به این که خود را رها کنی و به خدا برسی که آن‏جا دیگر همه چیز از آن تو خواهد بود. از «منیّت» رها شو و به «خدائیّت» بپیوند. بسیاری بودند که همین کار را کردند و مشمول دعای اولیای خاصّ خدا شدند.

 

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

جمعه 15 مهر 1390  7:59 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

زمزمه ملکوت

(7)

اشاره:

به بارگاه ملکوت از راه دعا می توان بار یافت و شهد فیض لایزال را از جام دعا می بایست سر کشید.

دعا، تنها صحنه خواندن نیست عرصه شناختن هم هست. رهاورد دعا، تنها روحانیت نیست عقلانیت هم هست.

باید بر سجاده دعا نشست و محبوب را تمنا کرد.

رمضان، این سفره گشوده خدا، گاه اجابت خواهش هاست، رمضان را دریابیم و دل و جانمان را با جوهر دعا صیقل بخشیم.

آنچه به خامه می آید بازنوشته سخنرانی مجتهد فرزانه، آیت الله آقا مجتبی تهرانی است که در این روزهای پر برکت ماه رمضان در مسجد بازار تهران ایراد می شود. موضوع این سلسله گفتارها دریافتی از ادعیه مأثور و ترسیم تصویری از بایسته های بندگی است.

دعا و عبادت

جلسه هفتم

اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَلَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرِینَ وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْكَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْكَ»1

خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و صدایم را بشنو، هنگامی که تو را صدا می زنم؛ به دعایم گوش فرا ده، آن ‌هنگام که تو را می خوانم و رو به من فرما، در آن زمان که با تو نجوا می کنم. همانا من به سوی تو فرار کرده ام و در مقابل تو ایستاده ام.

مروری بر مباحث گذشته

گفته شد ماه مبارک رمضان، ماه بازگو کردن کلام ربّ و تلاوت قرآن نازل یا همان کلام الله است و همچنین ماه دعا است؛ به این معنا که عبد با ربّش سخن می‏گوید و خواسته‏هایش را مطرح می‏کند. من در باب دعای غیرمأثور بحث می‏کردم و عرض کردم که دارای شرایط و آدابی است که بسیاری از آداب و شرایطش را هم عرض کردم.

روایت از امام صادق (علیه‌السلام) است: «مَنْ دَعَا لِأَرْبَعِینَ رَجُلًا مِنْ إِخْوَانِهِ قَبْلَ أَنْ یَدْعُوَ لِنَفْسِهِ اسْتُجِیبَ لَهُ فِیهِمْ وَ فِی نَفْسِهِ». یعنی هرکس قبل از اینکه خودش را دعا کند، چهل نفر از برادران مؤمنش را دعا کند، حاجت‌هایی که برای آن‏ها خواسته، هم به آن‏ها می‏دهند و هم به خودِ او می‏دهند.

آخر جلسه گذشته بحث ما به اینجا رسید که دعا برای دیگران اگر مستجاب شود، اثرش برای داعی بیش از آن چیزی است که به غیر می‏رسد. در اینجا من روایاتی را به عنوان نمونه مطرح کردم و آخر جلسه عرض کردم که ما در معارفمان آثار متعددی برای دعا کردن به غیر داریم؛ از جمله اینکه چندین برابر به او عنایت می‏شود و بالاتر از همه اینکه از دعای او دعایی متولد می‏شود که عرض کردم موجود نامرئی مثل فرشتگان برای انسان دعا می‏کنند و بالاتر از فرشتگان اینکه خودِ خداوند برای او دعا می‏کند. لذا عرض کردم آنچه که برای این آثار محوریت دارد، از خود گذشتگی است و اینکه انسان این‌طور نباشد که در دعاهایش از نظر امور معنوی و مادی، فقط خودش را در نظر بگیرد. بلکه دیگران را هم در دعا بیاورد. این از خود گذشتگی و دعا کردن برای دیگران، اثرش برای انسان چه‌بسا بیشتر از آن دعای خود برای خود است.

 

توسعه دایره دعا برای دیگران در روایات

جلسه گذشته به عنوان نمونه روایاتی را مطرح کردم. حالا مجدّداً به‌طور فهرست‏وار روایاتی را می‌خوانم؛ وگرنه در این باب روایات بسیاری داریم. یک دسته از روایات می‏آید سراغ «والد و ولد» که من روایاتش را خواندم. یعنی پدر برای فرزند و فرزند برای پدر دعا کند. دسته دیگر، روایاتی است که می‏بینیم دایره دعاها را وسیع می‏کند. دایره روایات دسته اوّل محدود به «پدر و فرزند» بود؛ اما دسته دوم دایره را وسیع می‏فرمایند و می‏گویند «خانواده». یعنی تنها محدود به پدر و فرزند نیست. بعد هم همینطور دایره را توسعه می‏دهند که عرض خواهم کرد.

 

- گام نخست: دعا برای اصلاحِ نفْسِ خویش

یک روایت از امام صادق (صلوات ‌الله ‌علیه) است که ایشان فرمودند: «كَانَ أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ یَقُولُ فِی دُعَائِهِ»؛2 یعنی امام باقر (علیه السلام) در دعاهایی که ایشان می‏کردند، این جملات را می‌فرمودند.3 ببینید حضرت دعایشان را از کجا شروع می‏کنند؛ این‏ها همه جنبه آموزشی دارد: «رَبِّ أَصْلِحْ لِی نَفْسِی فَإِنَّهَا أَهَمُّ الْأَنْفُسِ إِلَیَّ»؛ پروردگارا، جانم را اصلاح فرما! ببینید برای چه چیزی دعا می‏فرماید. برای اصلاح نفْسِ خودشان. یعنی در دعاهایتان همه‌اش دنبال مسائل مادّی نباشید. گرچه انسان وقتی در بستر طبیعت و مادیّت قرار می‏گیرد، یک نوع تعلّق به مادیّت پیدا می‏کند و گرفتاری‏های مادّی در نظرش جلوه می‏کند و همیشه پیش چشمش مجسّم است. لذا وقتی هم می‏خواهد دعا کند، سراغ همان امور مادّی می‏رود.

اما حضرت در اینجا می‏فرماید خدایا نفْسم را اصلاح فرما؛ این اصلاح نفْس اعمّ است از مسأله ملکات رذیله و آن مسائلی که در درون انسان می‏گذرد که باعث می‏شود که از مسیر انسانیت و الهیت منحرف شود. پس جمله اول دعای حضرت این بود که «رَبِّ أَصْلِحْ لِی نَفْسِی»؛ چرا؟ دلیل آن را هم می‏فرماید: «فَإِنَّهَا أَهَمُّ الْأَنْفُسِ إِلَیَّ»؛ زیرا جان من مهم‏ترین جان‌ها برای خودِ من است. یعنی، اینکه من نفْسم را از ملکات رذیله اصلاح کنم، بدونِ تعارف اهمیتش برای من بیشتر است تا اصلاحِ نفْسِ شما؛ چون در بحث اصلاحِ نفْس، جان من پیش خودم عزیزتر از جان دیگران است.

 

- گام دوم: دعا برای اصلاحِ ذُریّه

جمله دوم دعای امام باقر (علیه‌السلام) این است: «رَبِّ أَصْلِحْ لِی ذُرِّیَّتِی فَإِنَّهُمْ یَدِی وَ عَضُدِی»؛ حضرت می‏آیند سراغ ذرّیّه‌شان که عبارت از کسانی است که به حسب ظاهر از نظر وجودی، از ایشان در این عالم ماده نشأت می‏گیرند، إلی‌یوم‌القیامه. ذریّه معنایش این است، نه فقط پسر و پسرِ پسر و دخترِ پسرِ انسان. من یک وقتی در بحث تربیتی معنای ذریّه را گفتم و بحث کردم که میراث انسان عبارت از اولاد انسان است. میراث حقیقی، اولاد است؛ پول و مال و این‏ها نیست. چرا؟ چون اولاد دنباله وجودی من در این عالم است. در روایت هم این معنا را داریم که میراث حقیقیِ من ذراری من هستند. چون آن‏ها دنباله وجودی من در این عالم هستند. لذا انسان که می‏میرد و از این نشئه کوچ می‏کند، انقطاع کلّی ندارد.

حضرت می‏فرماید «رَبِّ أَصْلِحْ لِی ذُرِّیَّتِی فَإِنَّهُمْ یَدِی وَ عَضُدِی»؛ یعنی این‏ها دست و بازوی من هستند که برای من کار می‏کنند. در روایت دارد وقتی که شخص فوت کرد، بعد از او کار خیری را که از  فرزندان و ذراری او صادر می‏شود، خیرش به او که در آن نشئه است هم می‏رسد. کار خوبی که ذُریّه من می‌کند، مثل این است که خودم آن کار را با دست و با بازویم کردم. اینکه حضرت می‏فرماید «فَإِنَّهُمْ یَدِی وَ عَضُدِی»، یک‌وقت خیال کنید که حضرت می‌خواهد بفرماید این‏ها تا من زنده هستم، مثلاً بیل دستشان می‏گیرند و دنبال من می‏آیند و زمین را شخم می‏زنند و برای من کار می‏کنند و...! یک‌وقت اشتباه برداشت نشود. حضرات ائمه (علیهم‌السلام) اینگونه صحبت نمی‏کنند. بلکه حضرت اصلاح آن‌ها را می¬خواهد و معنای اصلاح هم که همان اوّل معلوم شد.

 

- گام سوم: دعا برای اصلاحِ خاندان و خانواده

دعای سوم حضرت این‌طور است: «رَبِّ وَ أَصْلِحْ لِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّهُمْ لَحْمِی وَ دَمِی»؛ پروردگارا، خاندان من را اصلاح فرما! چرا؟ چون آن‏ها گوشت و خون من هستند. این‌ها همه گویای همان حقیقتی است که من عرض کردم. یعنی می‌خواهند بفرمایند این‌ها از یک شجره وجودی نشأت می‌گیرند.

 

- گام چهارم: دعا برای اصلاحِ برادران و خواهرانِ ایمانی

جمله چهارم دعای حضرت این است: «رَبِّ أَصْلِحْ لِی جَمَاعَةَ إِخْوَتِی وَ أَخَوَاتِی وَ مَحَبَّتِی»؛ خدایا اصلاح کن گروه برادران و خواهران و دوست‌داران مرا! چرا؟ چون «فَإِنَّ صَلَاحَهُمْ صَلَاحِی». زیرا صلاح آن‏ها، صلاح من است. این‌طور نیست که من بیگانه با دیگران باشم. من این روایت را خواندم چون جلسه گذشته دعا برای دیگران را مطرح کردم.4

اینجا چه بسا یک نوع ترتیب هم از این روایت به دست بیاید و آن اینکه اوّل خودم، بعد ذرّیه‏ام، بعد اهل بیتم، و بعد هم می‏آید سراغ جماعت خواهرها و برادرها. چه‌بسا فراز سوم دعا که حضرت برای اهل بیتشان دعا کردند، خواهر و برادر نسبی را هم شامل شود. لذا چه‌ بسا این خواهرها و برادرهایی که در فراز چهارم دعا مطرح فرموده است، عبارت از برادران ایمانی و خواهران ایمانی باشد. چون پیوندها مختلف است؛ بعضی پیوندها، پیوندهای روحی است که عبارت از پیوند ایمانی است؛ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ».5 این اخوّت، اخوّت نسبی و پیوند جسمی نیست؛ پیوند روحی است.6 بنابر این در این روایت امام صادق (علیه‌السلام) فرمود پدر من وقتی می‏خواست دعا کند، اینگونه دعا می‏کرد؛ آن هم راجع به امور معنوی که اوّلین دعایشان هم اصلاحِ نفْس بود.

 

تکرّر دعا برای دیگران

بحث بعدی، «تکرّر دعا برای دیگران» است که در روایت این‌طور داریم که این اثر دارد.7 من به دو روایت اشاره می‌کنم؛ در یک روایت از پیغمبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) نقل شده است که حضرت فرمود: «مَنْ دَعَا لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِی كُلِّ یَوْمٍ خَمْسَاً وَ عِشْرِینَ مَرَّةً نَزَعَ اللَّهُ الْغِلَّ مِنْ صَدْرِهِ وَ كَتَبَهُ مِنَ الْأَبْدَالِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ».8 هرکسی در هر روز بیست و پنج مرتبه برای مؤمنین و مؤمنات دعا کند، اثرش این است که خدا کینه را از دلش می‏زداید. یعنی دعا برای دیگران، نقش سازندگی روی نفْسِ دعا کننده دارد و این ملکه رذیله را خدا از نفْس او می‏کَنَد.

من این نکته را تذکر دهم؛ این‏ دستورات و تأکیدها، برای ما جنبه‏های عملی و کاربردی دارد. آن کسانی که می‏بینند ـ‌نعوذبالله‌ـ اهل کینه هستند، یکی از راه‏های معالجه‌شان این است که روزی بیست و پنج مرتبه برای مؤمنین و مؤمنات دعا کنند؛ آن‌وقت می‌بینی که خدا عنایتی می‏کند و کینه را از دلت بیرون می‏کِشَد. بعد هم اثر بالاتر این تکرّر دعا برای غیر این است که می‌فرماید «وَ كَتَبَهُ مِنَ الْأَبْدَال»؛ یعنی خدا او را در ردیف «ابدال» می‏نگارد. به اولیای بزرگ خدا می‏گویند «ابدال». این اثر تکرّر دعا برای غیر است.

 

تعدّد در مَدعُوٌّ له

بحث بعدی، «تعدّد مَدعُوٌّ له» است؛ روایت از امام صادق (علیه‌السلام) است: «مَنْ دَعَا لِأَرْبَعِینَ رَجُلًا مِنْ إِخْوَانِهِ قَبْلَ أَنْ یَدْعُوَ لِنَفْسِهِ اسْتُجِیبَ لَهُ فِیهِمْ وَ فِی نَفْسِهِ».9 یعنی هرکس قبل از اینکه خودش را دعا کند، چهل نفر از برادران مؤمنش را دعا کند، حاجت‌هایی که برای آن‏ها خواسته، هم به آن‏ها می‏دهند و هم به خودِ او می‏دهند.

در یک روایت این‌طور دارد که اصلاً تو برای یک فرد دیگر بخواه، حاجت تو هم برآورده می‏شود. خودت حاجت داری، اما تو که تنها نیستی؛ شخص دیگری هم همین حاجت را دارد؛ تو بگو خدایا حاجت او را برآورده کن و حرفی از حاجت خودت به میان نیاور؛ اینجا حضرت می‌فرماید حاجت تو هم برآورده می‏شود. مثلاً اگر مریضی و می‏خواهی خدا تو را شفا بدهد، بگو «اللّهُمَّ اشْفِهِ» یا اگر زن است بگو «اللّهُمَّ اشْفِهَا»، یعنی خدایا او را شفا بده؛ یا بگو «اللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریض». اثر این دعای تو این است که خدا تو را هم شفا می‏دهد. این بهتر از آن است که بگویی «اللّهُمَّ اشْفِنِی». روایت از پیغمبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) است که حضرت فرمود: «أُطْلُب العَافِیَةَ لِغَیْرِکَ تَرْزُقْهَا فِی نَفْسِکَ». عافیت را برای دیگری بخواه، خدا همان را روزیِ تو می‏کند. نه اینکه به او نمی‏دهد؛ یعنی به تو هم می‌دهد.

ثمره دعا برای جمیع مؤمنین و مؤمنات

در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که حضرت فرمود: «إِذَا قَالَ الرَّجُلُ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ الْأَحْیَاءِ مِنْهُمْ وَ جَمِیعِ الْأَمْوَاتِ رَدَّ اللَّهُ عَلَیْهِ بِعَدَدِ مَا مَضَى وَ مَنْ بَقِیَ مِنْ كُلِّ إِنْسَانٍ دَعْوَةً».10 قبل از آنکه معنای این روایت را بگویم، این نکته را توضیح دهم که در علم منطق قضایا را تقسیم‌بندی می‏کنند و می‏گویند یکی از اقسام قضایا «قضیّه حقیقیّه» است. قضیّه حقیقیّه، قضیّه‌ای است که در آن عنوانی را موضوع قرار می‌دهیم و حکمی را روی آن موضوع می‏گذاریم به این نحو که این عنوان هرجا و هر زمان، در هر عصر و در هر مکانی که تحقّق پیدا کند، آن حکم را دارد. یعنی هر وقت فردی از آن عنوان موجود شود، موضوع قضیّه موجود شده و لذا حکم هم هست. این حرف را آنجا در علم منطق می‏زنند؛ حالا من می‏خواهم اینجا از آن بحث استفاده کنم. وقتی می‏گویی «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات»، این جمله تو تمام مؤمنین و مؤمنات از آدم تا خاتم، از خاتم تا به قیامت را در بر می‏گیرد. آن‌وقت حضرت می‌فرماید به عدد هر کدام از این‏هایی که تو برایشان دعا کردی، یک دعا برای تو درست می‏شود.

من با یک روایت دیگر می‏خواهم این را تکمیل کنم تا ببینید این ضریب چگونه بالا می‏رود. جلسه گذشته عرض کردم که دعا برای غیر، علّت تامّه برای این است که دعای دیگری از آن متولد شود و نسبت به آن موجود نامرئی که در ازای دعای تو برای تو دعا می‌کند، عرض کردم که اوّل فرشته ها هستند و بعد هم می‏رسد به خدا.

حالا به این روایت از امام هفتم (علیه‌السلام) دقّت کنید: «مَنْ دَعَا لِإِخْوَانِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَكَّلَ اللَّهُ بِهِ عَنْ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَلَكاً یَدْعُو لَهُ».11 این روایت چیز دیگری می‌گوید؛ می‌فرماید تو دعا کردی برای مؤمنین و مؤمنات و دعای تو همه آن‌ها را شامل شد؛ اینجا به عدد این دعایی که تو کردی برای آن‏ها ـ‌یعنی به رقم کسانی که مَدعُوٌّ له تو بودند که کلّ مؤمنین و مؤمنات را در بر گرفته بود‌ـ به عدد هر کدام از این‏ها خدا یک فرشته مأمور می‏کند که او برای تو دعا کند. چون همین یک دعای تو وقتی پخش و منحلّ به ادعیه می‏شود، تبدیل به میلیاردها دعا می‏شود! یعنی تو میلیاردها نفر را دعا کرده‌ای و به عدد هر یک از آن‏ها، خدا یک فرشته را مأمور می‌کند که تو را دعا کند. یعنی یک دعا از دهان تو درآمد امّا چون برای کلّ مؤمنین و مؤمنات بود، این دعا منحلّ به ادعیه شد و به عدد این دعاهایی که برای دیگران کردی، خدا ملکی می‏آفریند که او برای تو دعا کند.

در دعا کردن خودخواه نباش!

این‏ روایات گویای همین معنا است که انسان باید خودخواهی، خودپسندی و خودمحوری را در دعا کردن کنار بگذارد و نسبت به جمیع امور معنوی و مادی خیرخواه همه انسان‌ها باشد و در دعاهایی که می‏کند این روحیه را داشته باشد. آن‌وقت خدا هم در ازای این روحیه این‌طور به او تفضّل می‏کند. مقاماتی که اولیای بزرگ خدا و انبیا داشتند، برای همین بود. اینکه می‏گویند پیغمبر اکرم(صلّی ‌الله‌ علیه ‌و آله ‌و سلّم) «رَحمَةٌ لِلْعالَمِین» است، برای همین است که پیغمبر نمی‏خواست احدی در جهنم برود. حضرت نمی‏خواست هیچ انسانی به جهنم برود. انسان باید یک چنین حالتی داشته باشد و در دعاهایی که می‏کند هم این آثار را در نظر بگیرد.

 

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

جمعه 15 مهر 1390  8:25 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

افطار به صرف حکمت

افطار به صرف حکمت

گزیده‌های از بیانات آیت الله جوادی آملی ، چگونه فرشته شویم؟

وقتی قرار است ماه مبارک رمضان ما را بسازد ما میهمان خدا می‌شویم ، در فضیلت روزه همین بس که انسان شبیه فرشته می شود.

نامه رسمی امیر المؤمنین (ع) که در نهج البلاغه برای دربار اموی مرقوم فرمود، را مطالعه کنید. در آنجا وجود مبارک حضرت امیر دارد که: افرادی می روند در جبهه ها؛ یا شهید می شوند یا جانباز می شوند. ولی خاندان ما با دیگران فرق دارد. اگر از خاندان ما کسی رفت و شهید شد، می شود سیّدالشهداء. حمزه سیّدالشهداء از خاندان ماست. و همچنین از خاندان ما اگر کسی رفت، دستش را در راه خدا ایثار کرد، می شود: طیّار ذوالجناحین. یعنی برادر من طیار است. در ذیل این آیه « جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِی أَجْنِحَةٍ مَّثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ » 1 ؛ فرشتگان را كه داراى بالهاى دوگانه و سه‏گانه و چهارگانه‏اند پیام‏آورنده قرار داده است.

این روایت هست که وجود مبارک جعفر طیّار دارای دو تا بالی است که (یطیروا به ما مع الملائکه فی الجنّه).2

ساختن یک هواپیما کار آسانی نیست حالا اگر کسی بخواهد بال فرشتگی بسازد ببینید چقدر سخت است؟ ما باید با آن بال به سر ببریم وگرنه اگر خدای ناکرده آن نبود، مشمول بحث دیگر نهج البلاغه می شویم که فرمود: یک عده مردار می شوند که بستگانش فوراً بینی را می گیرند، این را دفنش می کنند...

ولی اگر کسی خواست با ملائکه محشور بشود، این خیلی کار می طلبد. شبش کار می خواهد، روزش کار می خواهد؛ چطوری بخورد، چطوری بخوابد. یک هدف خوبی در پیش دارد و می داند اینها سازنده است. تا زنده هم هست، نفس می کشد؛ کار می کند. منتها در دوران جوانی 8 ساعت، در پیری مثلا 8 دقیقه. امّا کار می کند! می فهمد که دارد چه کار می کند. می فهمد چه باید بنویسد، چه باید بگوید، چه باید غذا بخورد، چقدر بخورد و ...

این که مرحوم آسید محمد کاظم در عروه نقل کرده برای لطافت این مسأله است. می گوید وقتی چهار تا برگ در تحت تعلیم و تربیت یک کرم ابریشم، می شود پرنیان، خب من چرا تحت تعلیم و تربیت پیغمبر و آل پیغمبر (ع) فرشته نشوم؟! نشانه فرشتگی هم همین خواب های خوبی است که می بینند. آنوقت تا زنده است نه از زبان او نیشی به کسی زده می شود، نه خیال خیانت دارد. هر کسی، در هر رشته ای که هست؛ «وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ»3 ؛ براى او نورى پدید آوردیم تا در پرتو آن، در میان مردم راه برود.نورانی زندگی می کند...

 

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

جمعه 15 مهر 1390  8:25 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

تغییر و تبدیل در تقدیرات الهی

وجود شب قدر در ماه رمضان

در مورد این مسأله چند مطلب شایان توجه است:

 

1- آیا در قضا و قدر الهی تغییر صورت میگیرد؟

چیزی كه در این مبحث مورد سئوال بوده و بلكه گفتگوی فراوانی در خصوص آن شده این است كه آیا در تقدیرات مكتوب در عالم بالا و در قضای الهی تغییری صورت میگیرد یا خیر؟ آیا اصولا تغییر در این مورد امكانپذیر است؟ در اعتقادات اسلامی در دایره مكتب تشیع مسألهای تحت عنوان «بداء» مطرح شده است. «بداء» یعنی پیدایشی نوین، و منظور از آن پیدایش، طرحی نو در پارهای از تقدیرات عالم غیب است. به ویژه در روایات وارده از ائمه هدی (علیهم السلام)، این مطلب به روشنی پذیرفته شده و پیرامون آن مباحثی جالب طرح گشته است. مطلبی كه این اندیشه را گاه مورد سئوال قرار داده، این است كه مساله بداء با علم الهی چگونه سازگاری دارد؟ توضیح اشكال این است كه اگر محو و اثبات در مورد خود حادثه باشد، كه امكانپذیر نیست؛ یعنی موضوع حادثه دستخوش چنین چیزی نمیشود. اگر مربوط به خبر حادثه باشد كه در این صورت خبر اول نادرست است. مهمتر اینكه اگر پدیده نهایی كه قلم تقدیر بر آن جاری گشته است، از علم الهی گذشته باشد- كه گذشته- و اگر ناپایداری مرحله اول یك حادثه، از نظر قضا و قدر برای خدای سبحان معلوم باشد- كه هست- در این صورت جایی برای نوآوری در دستگاه عالم تكوین الهی باقی نمیماند. به عبارت دیگر «بداء» به منزله تصمیمی جدید در یك امر است. لازمه تصمیم جدید، جهل ابتدایی نسبت به شرایطی است كه با پیش آمدن آنها، تغییر در تصمیمگیری ضرورت پیدا میكند. با این فرض آیا دیگر جایی برای طرح مساله «بداء» در تقدیرات الهی باقی میماند؟ این اشكال و یا اشكالاتی مشابه، موجب گشته است كه گاه برخی از نویسندگان صاحب نظر همچون «فخر رازی» این اندیشه تشیع را مورد انتقاد قرار دهند.

1

ولی باید گفت، این نویسندگان به حقیقت مطلب- آنچنان كه از زبان پیشوایان مذهب صادر شده است- توجه پیدا نكرده اند. اینك جا دارد بحث را از دیدگاه قرآن كریم، پیگیری نماییم و روایات اهل بیت(علیهم السلام) را در این زمینه مورد توجه قرار دهیم.

 

2- قرآن كریم و مسأله بداء:

در این قسمت به بیان آیه ای از قرآن كریم و روایاتی كه بیانگر این مسأله است، میپردازیم: قرآن كریم میفرماید:

«وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِّن قَبْلِكَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّیَّةً وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ  یَمْحُو اللّهُ مَا یَشَاء وَیُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ »2

(هیچ رسولی را نرسد كه معجزهای ارائه دهد مگر اینكه از خدای سبحان اذن داشته باشد. اجل هر صاحب اجلی- افراد یا جوامع بشری- در كتاب سرنوشت مكتوب است. خدای سبحان هر مكتوبی را بخواهد از دفتر سرنوشت محو میكند و هر آنچه را بخواهد جدیدا ثبت میكند. نسخه اصلی كتاب آفرینش هم در نزد اوست.)

این آیه، به اعتراض مشركین پاسخ میدهد و شتاب زدگی آنان را در مورد وعده عذاب الهی بیمورد میداند. آنها، طبق آیات قبل در همین سوره و آیاتی دیگر از قرآن كریم، اظهار میكردند طبق پیشنهادی كه ما داریم آیت و معجزه ای بیاور.3 گاه میگفتند: كیفر و عذابی كه ما را بدان تهدید میكنی، برای ما به مرحله اجرا بگذار.4 قرآن كریم پاسخ میدهد: رسول ما مجاز نیست كه بدون اذن و رخصت ما كاری انجام دهد و آیتی را به مرحله ظهور بگذارد. اما كیفر شما هم- مانند سایر امم و افراد - وقت معینی دارد كه در كتاب سرنوشت ثبت است. این وقت مقرر هم قابل اعلام نیست. زیرا مكتوبات عالم بالا، گاه توسط خدای تعالی در هر موردی كه بخواهد محو شده و فرمان جدیدی بجای آن ثبت میشود. پس ممكن است اجل مربوط به شما هم دستخوش «بداء» گردد و در زمان اجرای آن و یا كیفیت آن تغییری صورت گیرد. ملاحظه میشود كه در آیه سابق الذكر ضمن پاسخگویی، هم به وجود كتاب سرنوشت تأكید شده و هم مسأله حك و اصلاح سرنوشتها مطرح گشته است. پس میتوان نتیجه گرفت كه «بداء» از نظر قرآن كریم، قطعی است.

اهل سنت با این حك و اصلاح مخالفت كرده اند و میگویند: «جف القلم بما كان و ما یكون الی یوم القیامة»5 (قلم تقدیر الهی بر آنچه بود و آنچه تا روز قیامت به وقوع خواهد پیوست، جاری گشته است.)

نظیر این عقیده در میان یهودیان رواج داشته است. قرآن كریم عقیده نادرست آنان را سخت مورد انتقاد قرار میدهد:

«وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ كَیْفَ یَشَاء …»6 (و یهود گفتند: «دست خدا بسته است.» دستهایشان بسته باد! و بخاطر این سخن، از رحمت دور شوند! بلكه هر دو دست- قدرت- او گشاده است؛ هرگونه بخواهد، میبخشد.) به خوبی روشن است كه آنها عقیده داشتند كه با تنظیم دفتر آفرینش، خدای سبحان از هر نوع تصمیمگیری بازنشسته است. قرآن كریم، این بینش را به بسته بودن دست خدا تعبیر میكند و سپس بر گویندگان این سخن نفرین نثار مینماید و نهایتاً هم اندیشه حق را چنین القاء میكند: «بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ كَیْفَ یَشَاء ».7 (خدای سبحان در تصمیمگیری آزاد است. هرگونه بخواهد انفاق میكند.) تنظیم معیشت بندگان را تا آخر خود بر عهده خواهد داشت. تنظیم امر معیشت، به عنوان نمونه از تقدیرات مطرح شده است. به ویژه كه در میان پدیده های مربوط به زندگی بشر مسأله معیشت بر حسب ظاهر بیش از سایر امور به فعالیت خود انسان وابسته است. در همین امر هم خدای سبحان تقدیرات خود را به هر شكلی كه خواسته باشد بر اراده انسان حاكم میسازد. «العبد یدبر والله یقدر»

هیچ رسولی را نرسد كه معجزهای ارائه دهد مگر اینكه از خدای سبحان اذن داشته باشد. اجل هر صاحب اجلی- افراد یا جوامع بشری- در كتاب سرنوشت مكتوب است. خدای سبحان هر مكتوبی را بخواهد از دفتر سرنوشت محو میکند و هر آنچه را بخواهد جدیدا ثبت میكند. نسخه اصلی كتاب آفرینش هم در نزد اوست

3-توجیه مسأله بداء

حال باید دید كه مسأله چگونه توجیه میشود. گفته شد كه عمده اشكال مربوط به برخورد مسأله «بداء» با احاطه علمی پروردگار بر هم امور است. ما حصل آنچه از قرآن كریم استفاده میشود، با بیانی ساده چنین است: تقدیرات مربوط به انسان در دفتر سرنوشت مكتوب میشود و مأموریت اجرای حكم بر فرشتگان الهی كه كارگزاران عالم امر هستند، ابلاغ میشود. حال چنانچه مسألهای پیش نیاید، در موقع مقرر، آنها فرامین حق را به مرحله اجرا میگذارند و وقوع حادثه پایان مییابد و دیگر «بدائی» هم مطرح نخواهد بود.

فاذا وقع القضاء بالامضاء فلا بداء…8 (هرگاه فرمان حق به اجرا درآید، دیگر بدائی در كار نیست) اما چنانچه بنابر عواملی، چون تضرع بنده و یا اعمال خیری همچون انفاق فی سبیل الله و یا برعكس، اعمال سوء لازم شود، تغییری در جهت خیر و یا سوء صورت گیرد، پس از محو دستورالعمل قبلی، حكم جدید،در كتاب سرنوشت، رقم زده میشود. فرشتگان كه مأموریت خویش را از آن دریافت میكنند، حكم جدید را در مییابند و مأمور اجرای آن میشوند. بدین طریق گاهی با صدقه ای، بلایی مكتوب از سر بنده برداشته میشود. گاه با صله رحمی فرجام زندگی كسی با تأخیر میافتد.9

چه بسا با ایمان به عالم غیب، حادثه ای سهمگین و ویرانگر از امتی و یا قومی منصرف گردد.10 با دعایی، مسیر بلایی مبرم از مسیر مؤمنی بر كنار میرود.11 یا برعكس، گاه بخاطر ناسپاسی انسان، نعمت الهی از او زائل میشود.12

این حك و اصلاح، در مراحل مختلفی ممكن است صورت پذیرد. توضیح اینكه بنابر احادیث اسلامی- حتی در تطبیق با حكم عقل- فرامین الهی در عالم خلقت بر اساس هفت مسأله خواهد بود كه عبارتند از: اراده، مشیت، قدر، قضا، اذن، كتاب و اجل13 كه برای چهار مسأله اول: مشیت، اراده، قدر و قضا ترتیب مطرح شده است. رخ دادن «بداء» تا آخرین مرتبه ممكن است. یعنی اگر امری از مشیت الهی بگذرد، اراده و تقدیر بر آن تعلق گیرد، در كتاب ثبت شود، اجل آن مشخص گردد، اذن هم در كار باشد، حتی قضای الهی كه در اینجا به معنی صدور حكم برای مأمورین اجرا است، محقق گردد؛ باز هم قابل حك و اصلاح است. فقط در صورتی كه حكم به مرحله اجرا درآید دیگر «بداء» معنایی ندارد. اذا جرت القضاء بالاءمضاء فلا بداء14

 

4-بداء و علم الهی

اگر همه شب، شب قدر بودی ...

بدین ترتیب در مورد مسأله «بداء» در ارتباط با علم الهی هیچ مشكلی پیش نخواهد آمد. زیرا خدای سبحان كه امری را مقدر میفرمایند، از ابتدا تغییر و یا عدم تغییر آن - برای آن ذات حق- معلوم است، ولی در دستگاه تكوین و «عالم امر»- كه عالم روح القدس و فرشتگان است- 15 معلوم و مشخص نیست. روح القدس در مصدر ابلاغ فرمان 16 و فرشتگان در مقام اجرای آن هستند و این حك و اصلاح برای آنها مسألهای جدید خواهد بود.

علم الهی به حقایق عالم، در دو مرحله قابل فرض است. یك مرحله علم مكنون در نزد حق و مرحله دوم علمی كه در لوح محفوظ و دفتر سرنوشت تجلی نموده است. فقط این علم دوم است كه برای فرشتگان و یا انبیا و اولیا الهی كه واقف بر اسرار غیب میشوند، معلوم میشود. حال چنانچه امری در نزد خداوند مكتوم نمی بود، و آنچه را میدانست به كارگزاران عالم خلقت هم می آموخت و یا به عبارت دیگر در كتاب تكوین ثبت میكرد، «بدائی» معنا نداشت. چون حتی فرامین بعدی برای آنها تازگی نداشته است. پس منشاء «بداء» این میشود كه، همه آنچه را خدای سبحان میداند، در دفتر سرنوشت مكتوب نیست. بخاطر این علم مكنون و مخزون عندالله است كه «بداء» مطرح است. شاید جمله (و عندهامالكتاب) در آیه مورد بحث به همین مطلب اشاره داشته باشد.

در روایات مربوط به «بداء» به این نكته اشاره شده است:

عن ابی عبدالله(علیه السلام) قال: «ان الله علمین، علم مكنون مخزون، لایعلمه الا هو، من ذلك یكون البداء و علم علمه ملائكه و رسله و انبیائه فنحن نعلمه»17 (همانا كه برای خداوند دو علم است: علمی كه مخزون و پوشیده است. و به جز او كسی آن را نمیداند. بخاطر چنین علمی است كه بداء مطرح است و علم دیگری كه به فرشتگان و رسل و انبیای خود میآموزد، این را ما می دانیم.)

در حدیث دیگری نیز همین مضمون كاملاً تأیید شده است. در جایی دیگر به صراحت بیان شده كه همه تغییرات از پیش در علم الهی روشن بوده است:

«عن ابی عبدالله(علیه السلام) قال: ما بداءلله فی شیء الاكان فی علمه قبل ان یبدوله»18 (هرگز از ناحیه خدای سبحانی بدائی صورت نمیگیرد مگر اینكه در علم او بوده است.)

«عن ابی عبدالله(علیه السلام) قال: ان الله لم یبدله من جهل»19 (هرگز برای خدای تعالی از روی جهل بدائی پیش نمیآید.)

همین مفهوم، تحت عنوان موقوف بودن برخی امور، نیز مطرح شده است:

«عن الفضیل قال: سمعت ابا جعفر(علیه السلام) یقول: من الامور امور موقوفه عندالله یقدم منها ما یشاء و یوخر منها ما یشاء»20

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: خدای تعالی هیچ پیامبری را مبعوث نكرد، مگر اینكه در سه امر از او پیمان گرفت: اقرار برای او به عبودیت، شریك قائل نشدن و اینكه خداوند هر چه را بخواهد مقدم میدارد و هر چه را بخواهد به تأخیر میاندازد

5- اثر اعتقاد به بداء

شب قدر

اعتقاد به «بداء» بالاترین عامل انگیزش انسان برای بندگی و نیایش به درگاه پروردگار متعال است. عن ابیعبدالله (علیه السلام) قال: ما عظم الله بمثل البداء21 (خداوند به چیزی مثل «بداء» بزرگ داشته نشده است.) یا عن ابی عبدالله(علیه السلام) قال: ما عبدالله بشیء مثل البداء22 (خداوند به چیزی مثل «بداء» عبادت نشده است.) یعنی اعتقاد به «بداء» بیش از هر اعتقاد دیگری مایه پرستش حق و دست نیاز دراز كردن به سوی درگاه ربوبی است. روشن است كه اگر ما ایمان داشته باشیم كه خدای سبحان هر لحظهای كه بخواهد سرنوشت ما را تغییر میدهد و حوادثی را كه در مسیر زندگی ما تقدیر فرموده است، دستخوش تحول و «بداء» قرار میدهد. قهراً نسبت به ذات اقدس وی حالت تضرع و دعا خواهیم داشت. حالت دعا و تضرع، بالاترین رابطه بنده با خالق است، بلكه حقیقت عبادت در همین امر است.

«قُلْ مَا یَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ …»23 24 (بگو اگر دعا و نیایش شما نباشد پروردگار من به شما ارجی نمینهد.) انسان دائماً در پیچ و خم زندگی گرفتار است. یا حداقل در معرض خطر میباشد. به همین خاطر نیازمند به عنایات غیبی است. با وجود اعتقاد به «بداء» آنكه در زندگی گرفتار است، دست نیاز برمیدارد كه عافیتی را برای خویش از پروردگارش طلب كند. آنكه مرفه است استدعای از دست نرفتن آنها را دارد. آنكه در عافیت است از ترس روی آوردن بیماری و گرفتاری زاری میكند، در حالی كه اگر اعتقاد یهود مطرح باشد چنین چیزی هرگز وجود نخواهد داشت، پس حقاً چنین است كه: «ما عبدالله بشیء مثل البداء»25 نمونه بارز این راز و نیاز در شبهای قدر متجلی میشود. چنانكه قبلاً اشارتی رفت، شب قدر یعنی شب تعیین سرنوشت كه هر ساله در ماه مبارك رمضان تكرار میگردد:

«شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ …26 (-روزه، در چند روز معدود- ماه رمضان است؛ ماهی كه قرآن، برای راهنمایی مردم در آن نازل شده است…)

در این شب مبارك همه امور لازم الاجرا تعیین میشود: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِینَ  فِیهَا یُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِیمٍ »27 (كه ما آن را در شبی پر بركت نازل كردیم؛ ما همواره انذار كننده بوده ایم. در آن شب هر امری بر اساس حكمت- الهی- تدبیر و جدا میگردد.)

قرآن كریم، این شب را از هزار ماه بالاتر دانسته است كه فرشتگان به همراه روح القدس تا سپیده دم با آوای درود و سلام بر زمین فرود میآیند. به همین مناسبت است كه این شب به عنوان شب احیاء - یعنی خاص شب زنده داریها و مناجات با قاضی الحاجات - نامیده شده است. حتی در شب 23 ماه مبارك رمضان، ائمه هدی (علیه السلام) درباره فرزندان خود هم مراقبت میكردند كه بیدار بمانند. پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) در چنین شبی در بستر بیماری بودند، ولی سفارش كردند كه بستر ایشان را به مسجد ببرند. با این وصف، علت اهمیتی كه اهل بیت- علیهم السلام- برای «بداء» قائل شده اند، بخوبی روشن میشود.

اینك با ذكر چند روایت كوتاه پیرامون اهمیت «بداء» این بحث را به پایان میبریم:

عن مالك الجهنی قال: طمعت ابا عبدالله(علیه السلام) یقول: لو علم الناس ما فی القول بالبداء من الاجر ما فتروا عن الكلام فیه»28 (امام صادق(علیه السلام) فرمودند: اگر مردم میدانستند كه در گفتار پیرامون بداء چه اجری نهفته است، از سخن در مورد آن خسته نمی شدند.)

عن ابیعبدالله (علیه السلام) قال: ما بعثالله نبیاً حتی بأخذ علیه ثلاث خصال: «الا قرار له بالعبودیه و خلع الانداد و ان الله یقدم ما یشاء و یؤخر ما یشاء»29 (امام صادق(علیه السلام) فرمودند: خدای تعالی هیچ پیامبری را مبعوث نكرد، مگر اینكه در سه امر از او پیمان گرفت: اقرار برای او به عبودیت، شریك قائل نشدن و اینكه خداوند هر چه را بخواهد مقدم میدارد و هر چه را بخواهد به تأخیر میاندازد.) كه همین معنی بداء است. از این روایت اهمیت موضوع بداء معلوم میشود. زیرا كه در ردیف خداپرستی و توحید قرار گرفته است.

 

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان


[1]. مفاتیح الغیب، ج 19، ص 66. ذیل آیه «یمحوا الله ما یشاء و یثبت…» (رعد/ 39) قال: «المساله الخامسه» قال الراقضه: البداء جائز علی الله تعالی و هو ان یعتقد شیء ثم یظهر له ان الامر بخلاف ما اعتقده و تمسكوا منه بقوله «یمحوا الله ما یشاء و یثبت» و اعلم ان هذا باطل لان علم الله من لوازم المخصوصه و ما كان كذلك كان دخول التغییر و التبدل منه محالا البته. روشن است كه تفسیری كه این نویسنده از گفتار شیعه نموده، كاملا خلاف واقع و غیر صادقانه است. با توضیحی كه پیرامون معنی «بداء» در همین فصل داده میشود این مطلب روشن میشود.

[2]. رعد/ 38- 39.

[3]. و قالوا لن نؤمن لك حتی تفجر لنا من الارض ینبوعا اوتكون لك جنه من نخیل و عنب فتفجر الانهار خلالها تفجیراً او تسقط السماء كما زعمت علینا كسفا او تأتی بالله و الملائكه قبیلاً او یكون لك بیت من زخرف اوترقی فیالسماء و لن نؤمن لرقیك حتی تنزل علینا كتابا نقرؤه قل سبحان ربی هل كنت الا بشرا رسولا. (اسراء/ 90- 93) (و گفتند: ما هرگز به تو ایمان نمیآوریم تا اینكه چشمه جوشانی از این سرزمین- خشك و سوزان- برای ما خارج سازی، "یا باغی از نخل و انگور از آن تو باشد؛ و نهرها در لابه لای آن جاری كنی، یا قطعات- سنگهای- آسمان را- آنچنان كه میپنداری- بر سر ما فرود آری؛ یا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بیاوری، " یا برای تو خانهای پر نقش و نگار از طلا باشد؛ یا به آسمان بالا روی؛ حتی اگر به آسمان روی، ایمان نمیآوریم مگر آنكه نامهای بر ما فرود آوری كه آن را بخوانیم. بگو: منزه است پروردگارم- از این سخنان بیمعنی!- مگر من جز انسانی فرستاده خدا هستم؟!)

[4].و یستعجلونك بالعذاب و لو لا اجل مسمی لجاء هم العذاب و لیاتینهم بغته و هم لا یشعرون. (عنكبوت/53) (آنان با شتاب از تو عذاب را میطلبند؛ و اگر موعد مقرری تعیین نشده بود، عذاب- الهی- به سراغ آنان میآمد؛ و سرانجام این عذاب بطور ناگهانی بر آنان نازل میشود در حالی كه نمیدانند.)

[5]. جبر و اختیار، بهبودی، ص 54.

[6]. مائده/ 64

[7]. مائده/ 64.

[8]. اصول كافی، ج 1، (باب بداء، حدیث 16، ص 265.)

[9]. عن ابی عبدالله (علیه السلام): من یموت بالذنوب اكثر ممن یموت بالا جال و من یعیش باالاحسان اكثر ممن یعیش بالاعمار. (بحارالانوار، ج5، ص140)

كسانی كه بخاطر گناهان، تقدیر مرگ در مورد آنها اجرا میشود، از كسانی كه به سرآمد (طبیعی) میمیرند بیشتر هستند، همین طور تعداد كسانی كه به خاطر احسان عمرشان به درازا میكشد، بیشترند از كسانی كه به عمر طبیعی روزگار میگذارنند.

[10]. «فلو لا كانت قریه امنت فنفعها ایمانها الاقوم یونس لما امنوا كشفنا عنهم عذاب الخزی فی الحیوه الدنیا و متعنا هم الی حین» (یونس/ 98)

[11]. عنابی عبدالله (علیه السلام): فمن ذلك الذی یردالدعاء القضا. (بحارالانوار، ج5، ص 141)

[12]. ذلك بان الله لم یك مغیراً نعمه انعمها علی قوم حتی یغیروا. ما بانفسهم… (انفال/ 53)

[13]. عن ابی الحسن موسی بن جعفر (علیه السلام) قال: «لایكون شیئی فی السموات و لا فی الارض الا بسبع: بقضاء و قدر و اراده و مشیئه و كتاب و اجل و اذن، فمن زعم غیر هذا فقد كذب علی الله اورد علی الله عزوجل. (اصول كافی، ج1، ص 206، حدیث 2)

[14]. اصول كافی، ج1، ص 206.

[15]. قل الروح من امر ربی… (اسراء/ 85) (…بگو: روح از امر پروردگار من است؛…)

[16]. ان لقول رسول كریم * ذی قوه عند ذی العرش مكین * مطاع ثم امین. (تكویر/ 19-21) (كه این-قرآن-كلام فرستاده بزرگواری است (=جبرئیل امین) * كه صاحب قدرت است و نزد- خداوند- صاحب عرش، مقام والایی دارد!*  در آسمانها مورد اطاعت- فرشتگان- و امین است.)

[17]. اصول كافی، ج1، باب بداء، حدیث 8

[18]. اصول كافی، ج1، ص 202، حدیث 9، باب بداء.

[19]. همان، ص203، حدیث 10، با بداء.

[20].همان. حدیث 7، باب بداء.

[21]. اصول كافی، ج1، ص 201، حدیث 1، باب بداء.

[22]. همان.

[23]. فرقان/ 77.

[24]. و قال ربكم ادعونی استجب لكم انالذین یستكبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین. (غافر/ 60) الدعا مخ العباده، «علی(علیه السلام)»

[25]. اما جعفر صادق(علیه السلام)، اصول كافی، باب «بداء»، حدیث 1.

[26]. بقره/ 185.

[27]. دخان/ 3-4.

[28]. اصول كافی، ج1، باب بداء، حدیث 12، ص 204.

[29]. همان، حدیث 3، ص 202.

 

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

جمعه 15 مهر 1390  8:26 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

تکالیف شب قدر

شب قدر

1- غسل

غسل در شبهای 19و21و23 در همان اول شب، مقارن طلوع آفتاب سفارش شده وهدف ازآن تطهیرجسمانی برای آمادگی روحی و پاک شدن از تمامی زشتیها وپلیدیهای روحی است وتا جان از آلودگیها پاک نشود روح نیزپاک نخواهد شد. در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده؛ «انجام دادن چنین غسلی انسان را از گناهان پاک می گرداند، ومانند روزی می شود که از مادر متولد گردیده است».

1

 

2- احیاء (شب زنده داری)

برای انسان مومن، سزاوار نیست تا در شبی که آسمانیان میهمان او شده اند، حجاب غفلت به روی خویش اندازد و خود را از همنشینی با آنها محروم سازد، لذا مستحب است، آن شب را زنده نگهدارد و تا صبحگاهان شب زنده داری نماید و این خود نوعی مبارزه با خمودگی و سستی و خواب سنگینی است که انسان را از هدف های عالی اش باز می دارد.

 

3- تلاوت قرآن

در روایتی آمده هرکس یک آیه از قرآن در این ماه بخواند ثواب کسی را دارد که در ماه های دیگر ختم قرآن کرده است. وهمچنین تلاوت سوره های یس، عنکبوت، روم ،دخان و...وارد شده است. همچنین تلاوت سوره« قدر» نیز در شب قدر تأکید شده است بطوریکه در روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمده است: «کسی که سوره قدر را بخواند، اجرش چون اجر کسی است که ماه رمضان را روزه داشته و شب قدر را احیاء داشته است.»

2

 

4- توبه و استغفار

 

5- خواندن دعا

خواندن دعای جوشن کبیر و دیگر ادعیه مأثوره (جوشن صغیر، دعای توسل، دعای مجیر، دعای اللهم انی امسیت... و خواندن دعای فرج)

 

6- توسل به ولایت ائمه هدی

در شب قدر وسیله ای مطمئن تر از ائمه هدی (علیه السلام) برای انسان وجود ندارد، پس باید به ایشان توسل جست، مخصوصا به مولی الموحدین، علی ابن ابیطالب که «لیالی قدر» مصادف با شهادت مظلومانه آن امام متقین است ونیز با تمسک به زیارت ابا عبد الله الحسین به در گاه حضرت احدیت به استغاثه پرداخت.

 

7- نماز

نماز که سر لوحه همه عبادات است در ردیف اعمال و وظایف لیالی قدر، به طرق مختلفی وارد شده است:

- خواندن نمازهای قضا شده در گذشته به خصوص نمازهای سال اخیر.

- خواندن نمازهای مستحبی برای کسب ثواب بیشتر. از جمله نمازهای مستحبی خواندن دو رکعت نماز با یک سلام، همچون نماز صبح با این تفاوت که در هر رکعت بعد از حمد هفت مرتبه سوره توحید بخواند و بعد از سلام هفتاد مرتبه «استغفرالله و اتوب الیه» بگوید بطوریکه در روایت نبوی آمده است از جای خود بر نخیزد تا حق تعالی او را و پدر و مادرش را بیامرزد.3

- خواندن صد رکعت نماز، همچون نماز صبح به صورت دو رکعتی و نیز مجاز است به جای این صد رکعت، شش روز از نمازهای قضا شده خود را بجا آورد، بگونه ای که از ظهر روز اول شروع کرده و در عشاء روز ششم ختم نماید.

در روایتی آمده هرکس یک آیه از قرآن در این ماه بخواند ثواب کسی را دارد که در ماه های دیگر ختم قرآن کرده است

8- قرآن بر سر گذاشتن

ازامام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود: «قرآن را در سه شب از ماه رمضان بردار و بگشا و جلوی روی خود قرار می دهی و در ادامه فرمود،چنین بگویید:

اللهم انی اسئلک بکتابک المنزل، وما فیه وفیه اسمک الاکبر، واسمائک الحسنی، و ما یخاف و یرجی ان تجعلنی من عتقائک من النار.4
شب قدر

 

9- تجدید عهد با امام زمان (عج) و خواندن دعای فرج

در شب 19 ماه مبارک رمضان، یکی از شب های احتمالی قدر، امام علی (علیه السلام) در مسجد کوفه به دست ابن ملجم مرادی با شمشیری زهر آلود ضربت خوردند و در بستر بیماری قرار گرفتند و در شب 23 ماه مبارک رمضان -یکی دیگر از شبهای احتمالی قدر- به شهادت رسیدند. لذا یکی از اعمال شب 19 ماه مبارک رمضان، گفتن صد مرتبه «اللهم العن قتله امیرالمومنین» می باشد.

 

چرا شب قدر را احیا می کنیم؟

لیلة القدر شب نزول کاملترین کتاب آسمانی یعنی قرآن است پس باید آن شب را احیاء نمود تا از فیض و برکات معنوی و بی حد و حصر نزول کلام خدا بر آسمان دنیا برخوردار شویم و آن را بر سر نهیم و زیر سایه قرآن با توسل به ائمه (س) از خدا طلب آمرزش و مغفرت نموده و آیات نورانی آن را دائما در اندیشه و فکر خود داشته و در آن شب عزیز با حالت خضوع و خشوع تصمیم بگیریم دستورات عالیه آن را واقعا در زندگانی با تمام روح و روان خود عملا پیاده کنیم.

شب قدر؛ شبی است که گفته شده عبادت در آن شب اگر خالصانه باشد برابر است با بیش از سی هزار شب.

شب قدر؛ شبی است که اگر بیدار بمانیم طاعتی افزون تر از شب های دیگر بنماییم، و در آن هنگام فرشتگان فوج فوج تا صبح بر مومنین و مومنات در حال عبادت سلام و درود و رحمت می فرستند و خود شاهد و ناظر رکوع و سجود متواضعانه اشرف مخلوقات هستند تا بدینوسیله اشرفیت و خلیفه اللهی انسان بر فرشتگان تفسیر گردد و رمز سجده ملائک در برابر آدم را بیابند.

شب قدر؛ شبی است که آدمی راه طولانی سیرالی الله را یکشبه طی می نماید و در این شب آدمی بهتر می تواندبه تهذیب نفس بپردازد چرا که در این شب شیاطین در اسارتند وانسانها از شر وسوسه های او تا صبح در امانند مگر اینکه انسان خود نعوذ با ا لله با اعمال نا شایست درآن شب بند از پای شیطان باز نهد.

شب قدر؛ شبی است که مقدرات یکساله هر انسان و سرنوشت همه موجودات جهان در آن رقم زده می شود.

شب قدر؛ شبی است که حضرت مهدی(عج) مقدرات یکساله هر انسانی را به امضاء می رساند وشب شناخت آن انسان عظیم الشان، «امام عصر» است وشب قدر انسان کامل است.

شب قدر؛ شبی است که لیله الاسراء ومعراج رسول الله در آن واقع شده است.

شب قدر؛ شبی است که اگر نبود ونیامده بود شب تیره، بد بختی انسان به پایان نمی رسید و بامداد، نیک بختی او طلوع نمی کرد، و از بند اسارت اقویا و استعمار گران آزاد نمی گشت.

حال با این تفاضیل آیا شایسته است که انسان مسلمان خود را از برکات و فیوضات چنین شبی محروم سازد! لذا بر هر مسلمان پاس داشت واحیاءاین شب ضروری می نماید.

 

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

جمعه 15 مهر 1390  8:26 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

چرا شب قدر را شب قدر مى گویند؟

شب قدر

عدم منافات شب قدر با اختیار

در پاسخ اینكه چرا شب قدر، شب قدر نامیده شد سخن بسیار است از جمله اینكه:

1 ـ شب قدر به این جهت «قدر» نامیده شده، كه جمیع مقدرات بندگان در تمام سال در آن شب تعیین مى شود، شاهد این معنى در آیات 3 و 4 سوره «دخان» است كه مى فرماید: إِنّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَة مُبارَكَة إِنّا كُنّا مُنْذِرینَ * فیها یُفْرَقُ كُلُّ أَمْر حَكیم: «ما این كتاب مبین را در شبى پر بركت نازل كردیم، و ما همواره انذار كننده بوده ایم * در آن شب كه هر امرى بر طبق حكمت خداوند تنظیم و تعیین مى گردد».

این بیان، هماهنگ با روایات متعددى است كه مى گوید: در آن شب، مقدرات یك سال انسان ها تعیین مى گردد، و ارزاق و سرآمد عمرها، و امور دیگر، در آن لیله مباركه، تفریق و تبیین مى شود. البته، این امر هیچگونه تضادى با آزادى اراده انسان و مسأله اختیار ندارد، چرا كه تقدیر الهى به وسیله فرشتگان بر طبق شایستگى ها و لیاقت هاى افراد، و میزان ایمان، تقوا، پاكى نیت و اعمال آنها است.

یعنى: براى هر كس آن مقدر مى كنند كه لایق آن است، یا به تعبیر دیگر: زمینه هایش از ناحیه خود او فراهم شده، و این نه تنها منافاتى با اختیار ندارد، كه تأكیدى بر آن است.

2 ـ بعضى نیز گفته اند: آن شب را از این جهت شب قدر نامیده اند كه: داراى قدر و شرافت عظیمى است (نظیر آنچه در آیه 74 سوره «حج» آمده است: ما قَدَرُوا اللّه حَقَّ قَدْرِهِ: «آنها قدر خداوند را نشناختند»).

3 ـ گاه نیز گفته اند: به خاطر آن است كه، قرآن با تمام قدر و منزلتش بر رسول والا قدر، و به وسیله فرشته صاحب قدر نازل گردید.

4 ـ یا این كه: شبى است كه مقدر شده قرآن در آن نازل گردد.

5 ـ یا این كه: كسى كه آن شب را احیا بدارد، صاحب قدر و مقام و منزلت مى شود.

6 ـ یا این كه: در آن شب، آن قدر فرشتگان نازل مى شوند، كه عرصه زمین بر آنها تنگ مى شود ـ چون تقدیر به معنى تنگ گرفتن نیز آمده است ـ مانند: «وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُه».1 جمع میان تمام این تفسیرها در مفهوم گسترده «لیلة القدر» كاملاً ممكن است، هر چند تفسیر اول از همه مناسب تر و معروف تر است.2

 

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

جمعه 15 مهر 1390  8:26 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

رابطه شب قدر با حجت زمان و امام عصر (عج)

شب قدر ، قدر شب مقدرات

از حضرت امام باقر (علیه السلام) نقل شده كه وقتی از حضرتش پرسیدند: آیا شما میدانید كه لیلة القدر كدام شب است؟ حضرت فرمودند: چگونه ندانیم، و حال آن كه در شب قدر فرشتگان بر گرد ما طواف می كنند.

خداوند متعال در چهارمین آیه سوره مباركه قدر می فرماید: تنزّل الملائكة و الرّوح فیها بإذن ربهّم من كلّ أمرٍ. فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرمانی (برای تقدیر هركاری) فرود آیند.

فعل مضارع «تنّزل»  دلالت بر تكرار و بقاء «لیلةالقدر» دارد، و در آیات سوم و چهارم سوره دخان نیز:

فیها یفرَق كلّ أمرٍ حكیم.1 در آن شب، هر فرمانی، برحسب حكمت صادر میشود.

دلالت بر تجدد و دوام دارد. زیرا هیأت نحوی باب «تفعّل» اگر دلالت بر پذیرش یا تكلف یا هر دو مینماید. ظاهر این فعلها، خبر از تفریق و تنزل امر در لیلةالقدرهای آینده می دهد.

این امر كه در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آن حضرت نازل می شده است، در هر شب قدر، باید بر كسی نازل و تبیین و تحكیم یا كشف شود كه به افق نبوت نزدیك و پیوسته باشد.

قبول اصل وصایت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) و امامت، ناشی از این معنی و مبتنی بر همین اساس است.

هنگامی كه كسی قرآن را به عنوان كلام خدا پذیرفت به این معنی كه همه سوره ها و آیات آن را پذیرفته است و یك مسلمان واقعی هم كسی است كه تسلیم همه آیات قرآن باشد، پس هر مسلمانی الزاماً باید سوره قدر، و از آن سوره شب قدر، و استمرار آن را تا قیامت بپذیرد و لازمه پذیرفتن آن، آیه (تنزّل الملائكة...) كه هر فرد با ایمانی ناگزیر از قبول آن است، این است كه بپذیرد كه در شب قدر فرشته ها و روح از جانب پروردگار با هر امری فرود میآیند و این امر یك متولی و ولی میخواهد كه متولی و ولی آن امر باشد. اینكه خداوند در آیات سوم و چهارم سوره دخان می فرماید:

در آن شب هر فرمانی، برحسب حكمت صادر می شود؛ فرمانی از جانب ما، و ما همواره فرستنده آن بوده ایم.

دلالت بر تكرار و تجدید فرق و ارسال در آن شب دارد و به این معنا كه آن شب، فرشتگان و روح، در هر سال، دائماً نازل میشوند؛ پس باید به طور مدام شخصی به عنوان «ولی» این امر باشد كه به سوی او نازل و ارسال گردند كه او همان ولی جهان و جهانیان خواهد بود؛ و هم اوست كه اطاعتش بر همگان واجب است.

به همین سبب، هر كس ادعا كرد كه من ولی امر هستم، باید ثابت كند كه این امر توسط فرشتگان و رو ح بر او نازل شده و میشوند، و چون هیچ كس جز پیامبر و اوصیاء معصومینش (علیهم السلام) نمیتوانند مدعی این امر باشند و اساساً هم نیستند، باید از اوصیاء و پیامبر همواره كسی باشد كه در شب قدر توسط روح و فرشتگان از جانب یزدان هر امری بر او نازل شود.

آیه مورد بحث، یكی از مستدلترین آیات قرآن كریم بر ضرورت وجود همیشگی یك ولی امر از جانب خداست كه امین بر حفظ و اجزاء و اداء امرالهی باشد، و آن همان امام معصوم (علیه السلام) است.

و هر كس نزول پیوسته فرشتگان و روح را در شب قدر بپذیرد كه اگر به قرآن ایمان دارد باید بپذیرد، ناگزیر باید ولی امر را هم بپذیرد وگرنه كافر به بعضی از آیات قرآن خواهد بود، كه در آن صورت چنین كسی بنابر بیان خود قرآن كریم كافر واقعی است.

چنان كه خداوند در آیات 150 و 151 سوره نساء میفرماید: إِنَّ الَّذِینَ یَكْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُواْ بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَیقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُواْ بَیْنَ ذَلِكَ سَبِیلاً  أُوْلَـئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا . كسانی كه به خدا و پیامبران خدا كافر شدهاند و میخواهند بین خدا و رسولانش جدایی اندازند و میگویند به برخی ایمان میآوریم و به بعضی كافر میشویم و میخواهند در این میان(بینابین) اتخاذ كنند، اینان حقا كافرند و ما برای كفركیشان عذاب خواركنندهای مهیا كرده ایم.

و میبینید كه خداوند، كسانی را كه پارهای از آیات خدا را بپذیرند و برخی را نپذیرند، كافر حقیقی میداند.

علی بن ابراهیم قمی در تفسیری درباره نزول فرشتگان و روح، در شب قدر می گوید: فرشتگان و روح القدس، در شب قدر، بر امام زمان (علیه السلام) نازل می شوند و آنچه را از مقدرات سالانه بشر، نوشته اند، به او تقدیم می دارند

بنابراین مؤمن حقیقی كسی است كه هم استمرار لیلةالقدر را تا قیامت پذیرا باشد و هم وجود حجت زمان و ولی امر، و امام معصومی كه امر الهی را دریافت میكند و امین بر آن در جهت پاسداری، به كار بستن و اداء باشد، قبول كند؛ یعنی همان بزرگواری كه در زمان وجود مقدس بقیةالله الاعظم حضرت مهدی(عج) میباشد و به همین سبب پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) بنابر آنچه شیعه و سنی از آن حضرت نقل كرده اند، فرمودند: من أنكر المهدی فقد كفر.2 كسی كه وجود مهدی را انكار كند، رهسپار دیار كفر شده است.

شب قدر

و در كتب شیعه، از این قبیل احادیث فراوان است، و از آن جمله، از امام صادق(علیه السلام) و آن حضرت از پدر ارجمندشان و از آن طریق از جد عالیقدرشان و از پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده كه فرموده اند:

القائم من ولدی اسمه إسمی و كنیته كنیتی و شمائله شمائلی و سنّته سنتی یقیم النّاس علی ملتّی و شریعتی و یدعوهم إلی كتاب الله عزّوجلّ، من أطاعه أطاعنی و من عصاه عصانی، و من أنكره فی غیبته فقد أنكرنی، و من كذبه فقد كذّبنی، و من صدّقه فقد صدّقنی، إلی الله اشكو المكذّبین لى فى أمره، و الجاهدین لقولی و المضلّین لأمتّی عن طریقته و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلبٍ ینقلبون.3

قائم از فرزندان من است اسم او اسم من «محمد» و كنیه او، كنیه من «ابوالقاسم» و سیمای او سیمای من و سنت او سنت من است، دین و آیین و ملت و شریعت مرا در بین مردم برپا میدارد و آنان را به كتاب خدای عزوجل فرامیخواند. كسی كه او را طاعت كند، مرا پیروی كرده و كسی كه او را نافرمانی كند، مرا نافرمانی كرده است و كسی كه او را در دوران غیبتش انكار كند، تحقیقاً مرا انكار كرده و كسی كه او را تكذیب كند هر آینه مرا تكذیب كرده و كسی كه او را تصدیق كند، هر آینه مرا تصدیق كرده است. از آنها كه مرا درباره او تكذیب كرده و گفتار مرا در شأن او انكار میكنند و امت مرا از راه او گمراه میسازند، به خدا شكایت میبرم. به زودی آنها كه ستم كردند و میدانند كه بازگشتشان به كجا است و سرنوشتشان چگونه است (و چگونه در دگرگونیها مجازات ستمگریهای خود را در دنیا و آخرت خواهند دید).

در این حدیث شریف انكار و تكذیب امام عصر، اروحنا فداه، انكار و تكذیب پیامبر به حساب آمده است، و در نتیجه همه پیامبران را انكار كرده، كه همان رهسپاری به وادی كفر خواهد بود.

علی بن ابراهیم قمی در تفسیری درباره نزول فرشتگان و روح، در شب قدر میگوید:

فرشتگان و روح القدس، در شب قدر، بر امام زمان (علیه السلام) نازل می شوند و آنچه را از مقدرات سالانه بشر، نوشته اند، به او تقدیم می دارند.

و همین محدث مورد وثوق از حضرت امام باقر(علیه السلام) نقل كرده، كه وقتی از حضرتش پرسیدند: آیا شما میدانید كه لیلة القدر كدام شب است؟ حضرت فرمودند:

چگونه ندانیم، و حال آن كه در شب قدر فرشتگان برگرد ما طواف میكنند.4

حضرت امام سجاد(علیه السلام)، در این باره، میفرمایند: همانا سال به سال در شب قدر تفسیر و بیان كارها، بر ولی امر (امام زمان(علیه السلام)) فرود می آید.

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: قائم از فرزندان من است اسم او اسم من «محمد» و كنیه او، كنیه من «ابوالقاسم» و سیمای او سیمای من و سنت او سنت من است، دین و آیین و ملت و شریعت مرا در بین مردم برپا میدارد و آنان را به كتاب خدای عزوجل فرامیخواند. كسی كه او را طاعت كند، مرا پیروی كرده و كسی كه او را نافرمانی كند، مرا نافرمانی كرده است و كسی كه او را در دوران غیبتش انكار كند، تحقیقاً مرا انكار كرده و كسی كه او را تكذیب كند هر آینه مرا تكذیب كرده و كسی كه او را تصدیق كند، هر آینه مرا تصدیق كرده است

و نیز آن حضرت(علیه السلام) فرموده اند: ای گروه شیعه، با سوره «انا انزلناه فی لیلة القدر» با مخالفین امامت ائمه معصومین(علیهم السلام) مخاصمه و مباحثه (و اتمام حجت) كنید تا كامیاب و پیروز شوید، به خدا كه آن سوره، پس از پیغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) حجت خدای تبارك و تعالی است بر مردم، و آن سوره آقای دین شماست و نهایت دانش و آگاهی ماست. ای گروه شیعه، با «حم و الكتاب المبین؛ انا انزلناه فی لیلة مباركة اناكنا منذرین» مخاصمه و مناظره كنید، زیرا این آیات مخصوص والیان امر امامت بعداز پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) است.

همچنین از رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) نقل شده است، كه به اصحابشان فرمودهاند:

به شب قدر ایمان بیاورید، زیرا آن شب برای علی بن ابیطالب(علیه السلام) و یازده نفر از فرزندان او پس از من خواهد بود.

از آنچه كه نگارش یافت، استفاده میشود كه شب قدر تا قیامت باقی است و در هر شب قدر هم ولی امر و صاحب امری هست كه آن امر را دریافت دارد، كه در زمان ما صاحب آن امر صاحب بزرگوار ما حضرت حجةبن الحسن المهدی، ارواحنا فدا، است و برای آن كه بهتر بدانیم كه لیلةالقدر بیانگر مقام شامخ ولایت اهل بیت (علیهم السلام) و امامت آنان تا روز رستاخیز میباشد. حدیثی را هم كه در بخش فضیلتهای حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است، ملاحظه میكنیم كه در آن به طور كنایه از آن بانوی عظیم القدر تعبیر به لیلةالقدر شده است و آن در تفسیر فرات بن ابراهیم از حضرت صادق(علیه السلام) نقل شده كه فرمودهاند:

«ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم»، «شب قدر» فاطمه و «قدر» خداست، پس كسی كه فاطمه (سلام الله علیها) را آنگونه كه باید، بشناسد، شب قدر را درك كرده است.

و این اشاره به مقام ولایت آن بانوی معصوم (سلام الله علیها) نیز دارد.

و از طرفی، همانگونه كه در شب قدر امر حق بر امام به حق فرود میآید، نزول گاه نور پاك امامان معصوم (علیهم السلام) نیز وجود مقدس فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است؛ كه حقیقتاً هر كس آن بانو را شناخت و به عظمت مقام فرزندان معصومش و همسر مظلوم و معصومش پی برد، شب قدر را درك كرده است.

 

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

جمعه 15 مهر 1390  8:26 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

موهبت شب قدر مختص امت پیامبر (صلی الله علیه و آله)

اگر همه شب، شب قدر بودی ...

شب قدر کدام شب است؟

در این که «لیلة القدر» در ماه «رمضان» است تردیدى نیست; چرا که جمع میان آیات قرآن، همین معنى را اقتضا مى کند. از یکسو مى گوید: «قرآن در ماه رمضان نازل شده» ( بقره، آیه 185) و از سوى دیگر مى فرماید: «در شب قدر نازل گردیده»( قدر، آیه 1).

ولى در این که کدام شب از شب هاى ماه رمضان است؟ گفتگو بسیار است، و در این زمینه، تفسیرهاى زیادى شده، از جمله: شب اول، شب هفدهم، شب نوزدهم، شب بیست و یکم، شب بیست و سوم، شب بیست و هفتم، و شب بیست و نهم.اما مشهور و معروف در روایات این است: در دهه آخر ماه رمضان و شب بیست و یکم یا بیست و سوم است، لذا در روایتى مى خوانیم: در دهه آخر ماه مبارک، پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) تمام شب ها را احیا مى داشت و مشغول عبادت بود. و در روایتى، از امام صادق(علیه السلام) آمده است: شب قدر، شب بیست و یکم یا بیست و سوم است، حتى هنگامى که راوى اصرار کرد کدامیک از این دو شب است و پرسید: اگر من نتوانم هر دو شب را عبادت کنم کدامیک را انتخاب نمایم؟! امام(علیه السلام) تعیین نفرمود، و افزود: مَا أَیْسَرَ لَیْلَتَیْنِ فِیما تَطْلُبُ:«چه آسان است دو شب براى آنچه مى خواهى!». ولى، در روایات متعددى که از طرق اهل بیت(علیهم السلام) رسیده است، بیشتر روى شب بیست و سوم تکیه شده، در حالى که روایات اهل سنت بیشتر روى «شب بیست و هفتم» دور مى زند. در روایتى، از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده که فرمود: أَلتَّقْدِیْرُ فِى لَیْلَةِ الْقَدْرِ تِسْعَةُ عَشَرَ، وَ الاِبْرامُ فِى لَیْلَةِ اِحْدى وَ عِشْرِیْنَ وَ الاِمْضاءُ فِى لَیْلَةِ ثَلاثُ وَ عِشْرِیْنَ؛ «تقدیر مقدرات، در شب نوزدهم، تحکیم آن در شب بیست و یکم، و امضاء در شب بیست و سوم است» و به این ترتیب بین روایات جمع مى شود. ولى به هر حال، هاله اى از ابهام، شب قدر را به خاطر جهتى که بعداً به آن اشاره مى شود، فرا گرفته است.1 بسیارى معتقدند: مخفى بودن شب قدر در میان شب هاى سال، یا در میان شب هاى ماه مبارک رمضان، براى این است که: مردم به همه این شب ها اهمیت دهند، همان گونه که خداوند:

رضاى خود را در میان انواع طاعات پنهان کرده، تا مردم به همه طاعات روى آورند.

غضبش را در میان معاصى پنهان کرده، تا از همه بپرهیزند.

دوستانش را در میان مردم مخفى کرده، تا همه را احترام کنند.

اجابت را در میان دعاها پنهان کرده، تا به همه دعاها رو آورند.

اسم اعظم را در میان اسمائش مخفى ساخته، تا همه را بزرگ دارند.

و وقت مرگ را مخفى ساخته، تا در همه حال آماده باشند. و این، فلسفه مناسبى به نظر مى رسد.2

آیا شب قدر در امت هاى پیشین نیز بوده است؟

ظاهر آیات سوره «قدر»، نشان مى دهد: شب قدر مخصوص زمان نزول قرآن و عصر پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله)نیست، بلکه، همه سال تا پایان جهان تکرار مى شود. تعبیر به فعل مضارع (تَنَزَّلُ) که دلالت بر استمرار دارد، و همچنین تعبیر به جمله اسمیه «سَلامٌ هِیَ حَتّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ» که نشانه دوام است نیز، گواه بر این معنى است.

به علاوه، روایات بسیارى که شاید در حدّ تواتر باشد نیز، این معنى را تأیید مى کند (این نسبت به آینده).

ولى، آیا در امتهاى پیشین نیز بوده است، یا نه؟. صریح روایات متعددى این است: این از مواهب الهى بر این امت مى باشد، چنان که در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)آمده است: اِنَّ اللّهَ وَهَبَ لاُِمَّتِى لَیْلَةَ الْقَدْرِ لَمْ یُعْطِها مَنْ کانَ قَبْلَهُمْ: «خداوند شب قدر را به امت من بخشیده، و احدى از امت هاى پیشین از این موهبت برخوردار نبودند».3

 

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

جمعه 15 مهر 1390  8:27 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

حضرت زهرا (سلام الله علیها)؛ حقیقت شب قدر

جبران فضیلت های از دست رفته

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

نعمتی در ماه مبارک رمضان هست -که در بسیاری از روایت ها و دعاهای ماه رمضان تأکید شده- و آن این است که «ثُمَّ فَضَّلَ لَیلَةً وَاحِدَةً مِنْ لَیالِیهِ عَلَى لَیالِی أَلْفِ شَهْرٍ»، یک شب این ماه از شب‌های هزار ماه برتر است. این یک گنج عظیم بی‌حد و اندازه‌ای است که خدای متعال در این ماه قرار داده است و انسان باید تلاش کند که این گنج را به دست بیاورد. اگر به دست آورد، تدارک همه‌ی کاستی‌های عمر انسان می‌شود و اگر به دست نیاورد، در این عمر معمولی هفتاد- هشتاد ساله انسان کاری خیلی نمی‌شود کرد.

بر اساس بعضی روایات، شب قدر نعمتی است که خدای متعال در مقابل عمر طولانی‌ای که به امت های سابق داده، به امت نبی اکرم صلی الله علیه و آله عطا کرده است. در روایات ذیل سوره‌ی قدر دو شأن نزول برای این سوره آمده است -و هر دو هم ممکن است درست باشد و تنافی‌ای با هم ندارند- اول اینکه حضرت در خواب دیدند که بنی تمیم و بنی امیه از منبر حضرت بالا رفتند و مردم را به قهقرا برمی‌گردانند. حضرت (صلی الله علیه و آله) محزون شدند که جبرئیل آمد و گفت یا رسول الله چه شده؟ فرمود من چنین خوابی دیدم، عرض کرد من مطلع نیستم باید بروم از خدای متعال سوال کنم، برگشت و سوره‌ی قدر و یک آیه‌ی دیگر را آورد که ما در مقابل این دولت طولانی‌که به آنها دادیم و مردم را به قهقرا بر می‌گردانند به تو شب قدر دادیم که شب قدر تو از این دولت کارگشاتر است. درست است اینها به عقب بر می‌گردانند ولی شب قدر تو همه‌ی آنها را جبران می‌کند.

در آیات دیگر دارد «(به یاد آور) زمانى را که به تو گفتیم: «پروردگارت احاطه کامل به مردم دارد؛ (و از وضعشان کاملاً آگاه است.) و ما آن رؤیایى را که به تو نشان دادیم، فقط براى آزمایش مردم بود؛ همچنین شجره ملعونه‏ (درخت نفرین شده)» (إسراء:60)

 این فتنه‌ی الهی است! کوره‌ای است که باید مردم در این کوره بروند که یک عده خالص بیرون بیایند و یک عده جدا بشوند. بعضی روایات شجره‌ی ملعونه را به بنی امیه تفسیر کرده اند. خداوند می فرماید ما در مقابل این فتنه شب قدر را به تو دادیم که تدارک همه‌ی آنها را می‌کند.

ذیل این آیه روایت دیگری است که در محضر رسول الله(صلی الله علیه و آله) عرض شد که بعضی از امم سابق فقط 120 سال شمشیر روی دوش‌شان بوده و می‌جنگیدند در حالی که عمر امت حضرت متوسط 60 تا 70 سال است، حضرت به خدای متعال عرض کردند که خدایا در مقابل این عمرهای طولانی به امت من چه عطا کرده ای؟ خدا فرمود سوره قدر را دادیم که جبران نقص عمر را می‌کند. چون خود دنیا که موضوعیت ندارد، این عمری که می‌دهند برای این است که انسان بتواند بارش را برای ادامه راه ببندد و إلا هزار سال در این دنیا باشی یا صد سال موضوعیت ندارد. شب قدری که قرار دادیم جبران می‌کند، این شب قدر را گویی به احترام حضرت، به امت او دادند.

پیامبر ما غیر از حضرت موسی و حضرت نوح و حضرت ابراهیم علیهم السلام است که باید هزار سال کنارشان باشی تا برسی، در یک عمر کوتاه با حضرت می‌توان به مقصد رسید، مانند اینکه یک استاد زبردست که 40 سال سابقه تدریس دارد و از نظر استعداد و توانایی کامل است، با یک استاد معمولی خیلی فرق می‌کند، ممکن است یک کتاب را با او یک ماهه بخوانی ولی با دیگری یک ساله نشود خواند. این شفاعت حضرت و اهلبیتش علیهم السلام است که راه را کوتاه کرده است، شب قدر این امت نیز از این شفاعت به دست آمده است.

اگر انسان از گناهانش هم به إخبات رسید، این انکسار بهره می‌دهد. اما عبادتی که سرت را بالا بگیری و بگویی من روزه را که گرفتم، نماز را هم که خواندم، چه کم گذاشته بودم؟! مستحق چوب خوردن است

حضرت زهرا(س)، حقیقت شب قدر

روایت دیگری هست که مرحوم مجلسی در بحار نقل کردند که «اللَّیلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَک لَیلَةَ الْقَدْرِ»1 شب قدر ماه رمضان ارتباطی با ولی خدا دارد، من تلقی‌ام این است که حقیقت شب قدر درک ولی خدا و مقام ولایت الهیه است، انسان اگر به آن محیط أمن ولایت الهیه وارد نشود که «وَلَایةُ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»2 شب قدری ندارد، خطر پذیر است، باید وارد آن حصن بشود که از مخاطرات نجات پیدا کند، کما اینکه «لا اله الا الله حصنی»3، «ولایت علی ابن ابی طالب» هم حصن است. روایت سلسله الذهب را قریب به چهار هزار نفر قلم به‌دست در نیشابور می‌نوشتند، وقتی کجاوه‌ی حضرت حرکت کرد گفتند یک حدیث نقل کنید، حضرت با سند از آباءشان، از نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله)، از جبرائیل عن الله تبارک و تعالی نقل کردند: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی‏»4 و سر را بیرون آوردند و گفتند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»، پذیرش ولایت اولیای الهی شرط و مقوّم توحید است. اگر انسان به محیط ایمن الهی و آن وادی امن وارد نشود، خطر پذیر است، شیطان، نفس، دیگران تهدیدش می‌کنند. و من گمان می‌کنم که حقیقت شب قدر هم همین باشد. اینکه شب قدر در ماه رمضان است، بعید نیست معنایش این باشد که درک حقیقت آن مقام ولایت الهیه هم در این ماه است، اگر انسان توانست خودش را به آن وادی ایمن و ولی خدا برساند، در کنار او بیش از هزار ماه جلو رفته است و اگر نرساند، هزار ماه هم که خودش بدود آن کار را نمی‌کند. یک شب که با ولی خدا سالک باشی و به آن وادی ایمن راه یابی، آن یک شب از هزار شب که خودت راه بروی بهتر است.

حضرت زهرا علیهاالسلام

درک شب قدر هم غیر از بیدار بودن است؛ ممکن است آدم بیدار باشد، ابوحمزه بخواند، دعای جوشن کبیر بخواند، همه‌ی کارها را بکند ولی به درک شب قدر نرسیده باشد. درک شب قدر امر دیگری است که ورود به آن محیط ایمن الهی است که در این روایت می‌فرماید: «فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَک لَیلَةَ الْقَدْرِ». این روایت نقشه‌ی گنج است، بعد از یافتن آدرس گنج باید دنبال گنج‌یاب رفت، انسان باید آستین‌ها را بالا بزند تا پیدا کند، صرف نقشه‌ِ گنج برای رسیدن به گنج کافی نیست. سپس هشدار می‌دهند که خیال نکنید به معرفت تام حضرت می رسید « وَ إِنَّمَا سُمِّیتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا ، به درستی که فاطمه نامیده شد چراکه خلق از معرفت حقیقی او عاجزند.»که در روایت دارد که نام ایشان از طرف خدا بوده است.

در علل الشرایع صدوق روایتی دارد که جابر از حضرت سؤال کرد که چرا به حضرت می‌گویند زهرا؟ فرمود: زیرا خداوند متعال او را از نور با عظمت خود آفرید، و هنگامى که نورش درخشیدن گرفت آسمانها و زمین به نور او روشن شدند و چشمان ملائکه خیره ماند.»5 وقتی این نور که منشعب از عظمت الهی است، تجلی کرد حجاب ملائکه شد، با اینکه خود ملائکه نورانی هستند به سجده افتادند، خداوند فرمود «هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِی أَسْکنْتُهُ فِی سَمَائِی خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِی أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِی مِنْ أَنْبِیائِی؛ این شعبه‏اى از نور من است که آن را آفریده‏ام و از صلب یکى از پیامبرانم که او را بر سایر پیامبران برترى داده‏ام، خارج مى‏نمایم.» ، او را در آن نقطه‌ی آسمان منصوب به خودم و آن رفعت منصوب به خودم جای دادم، سپس از مسیر رسول الله(صلی الله علیه و آله) به عالم دنیا تنزلش دادم. بنابراین معرفت امام و معرفت صدیقه طاهره سلام الله علیها درک حقیقت شب قدر است.

ابتلاء و بلاء حضرت زهرا سلام الله علیها حلقه‌ی اتصال ما با عوالم بالاتر است. حلقه اتصال عالم با نبوت و ولایت است. اگر ابتلاء ایشان نبود فتنه‌های شیطان همه را جدا می کرد. بلاء حضرت به خاطر وسعت و عظمتش حلقه اتصال و پیوند همه اولیاء و همه‌ی خوبان به مقام نبوت و ولایت است. در باطن عالم هر کسی متصل می‌شود از این راه متصل می‌شود، حلقه اتصال باطنی است. شاید معنای شب قدر بودن حضرت هم همین باشد.

در علل الشرایع صدوق روایتی دارد که جابر از حضرت سؤال کرد که چرا به حضرت می‌گویند زهرا؟ فرمود: زیرا خداوند متعال او را از نور با عظمت خود آفرید، و هنگامى که نورش درخشیدن گرفت آسمانها و زمین به نور او روشن شدند و چشمان ملائکه خیره ماند.»5 وقتی این نور که منشعب از عظمت الهی است، تجلی کرد حجاب ملائکه شد، با اینکه خود ملائکه نورانی هستند به سجده افتادند

جبران فضیلت های از دست رفته

بعد از اینکه فضیلت‌های ماه در دعای چهل و چهارم بیان می‌شود، حضرت در دعای چهل و پنجم با رمضان وداع می کنند. حضرت در این دعا یک درس به ما می دهند؛ عده‌ای ماه رمضان را پشت سر گذاشته‌اند و بهره‌های این ماه را برده‌اند خوشا به حالشان، اما در مورد باقی افراد حضرت می فرمایند خدایا ما در مقابل این ماه که از دست دادیم، در مقابل تفریط و کوتاهی خودمان در حق این ماه مصیبت زده‌هستیم، منکسر هستیم که چرا ماه خدا آمد و ما نه از شبهایش بهره بردیم و نه از روزهایش و این ماه از ما جدا می‌شود و دیگر بر نمی‌گردد. ماه بعدی که می‌آید یک رمضان دیگری است. این روایات را مرحوم شیخ حر در باب جهاد با نفس بیان کرده‌اند که روزی می‌آید به آدم می‌گوید من دیگر تکرار نمی‌شوم، خیال نکنی که فردا من هستم! فردا یک روز دیگری است، من می‌روم و دیگر هم به دنیا بر نمی‌گردم، مواظب باش بهره‌ات را از من ببری. ماه رمضان هم اینگونه است؛ بر فرض انسان زنده باشد، ماه رمضان بعد که این ماه رمضان نیست. حالا حضرت یک راهی به ما یاد داده‌اند که اگر بتوانیم جبران کنیم؛ البته این مخصوص روز آخر ماه است. همانطور که انسان باید در ابتدای روز همت کند و مصمم باشد که گناه نکند، آخر روز هم باید توبه کند که خدایا بالاخره ما در ظرف خودمان تخلف‌هایی داشتیم و باید از این تخلف‌ها توبه کند، در ماه رمضان هم اول ماه انسان باید مهیا بشود برای بهره بردن، آخر ماه باید اینگونه از خدا عذرخواهی کند و به فضل خدا امیدوار باشد.

شب قدر

حضرت به ما آموخته‌اند: «وَ اجْبُرْ مُصِیبَتَنَا بِشَهْرِنَا، وَ بَارِک لَنَا فِی یوْمِ عِیدِنَا وَ فِطْرِنَا؛ جبران کن مصیبت ما را (بخاطر از دست دادن فضایل ماه) و براى ما در روز عید و روز روزه گشودنمان مبارک و نیکو گردان»، «اللَّهُمَّ فَلَک الْحَمْدُ إِقْرَاراً بِالْإِسَاءَةِ، وَ اعْتِرَافاً بِالْإِضَاعَة؛ تو را است سپاس در حالیکه به بدکردارى اقرار کننده و به تباه ساختن (تقصیر در اعمال) اعتراف کننده‏ایم»» خدایا ما تو را حمد می‌کنیم درکار تو نقصی نیست، تو را فقط باید ستود، تو ماه طهور را قرار دادی، ملائکه‌ات را آماده کرده بودی، شیاطین را در غل و زنجیر کرده بودی، بنابراین باید تو را ستود؛ من کوتاهی کردم و از این ماه بهره‌مند نشدم. حالا هم اقرار به بدی‌های خودم دارم و هم اعتراف به تضییع حق تو. حالا در مقابل این إسائه و إضائه ما چه داریم؟ آنچه که ما داریم برای تو این است: «وَ لَک مِنْ قُلُوبِنَا عَقْدُ النَّدَم». قلب ما با ندامت گره خورده است، پشیمان هستیم، بی تفاوت نیستیم که شهر الطهور تمام شد. روز آخر ماه است و عده‌ای پاک شدند و موحد شدند، خدا شناس شدند، امام شناس شدند و مقام ولایت الهیه را یافتند و ما دست خالی هستیم.

«وَ مِنْ أَلْسِنَتِنَا صِدْقُ الِاعْتِذَار» از جانب زبان ما نیز برای تو عذر حقیقی و صادقانه داریم، نه اینکه بگوییم خدایا تو نخواستی که ما برسیم، نه! کار از طرف تو تمام بود، ما نخواستیم، ما تضییع کردیم.

«فَأْجُرْنَا عَلَى مَا أَصَابَنَا فِیهِ مِنَ التَّفْرِیط؛ پس ما را بر (اعتراف بکوتاهى در اعمال و پشیمانى از) تقصیر که در آن ماه بما رسیده اجر و پاداش ده»، دعا را باید از معصوم یاد گرفت؛ خدایا از تفریطهایی که به ما رسیده، مصیبت زده‌ایم! در مقابل این تو به ما پاداش بده. چه پاداشی؟ «أَجْراً نَسْتَدْرِک بِهِ الْفَضْلَ الْمَرْغُوبَ فِیه» اجری که با آن تدارک کنیم فضلی را که از کف رفته است. «وَ نَعْتَاضُ بِهِ مِنْ أَنْوَاعِ الذُّخْرِ الْمَحْرُوصِ عَلَیه» عوض همه آن گنجهایی که بر آن حریص هستیم که ما به دست نیاوردیم و از کنار آن گذشتیم. یعنی انسان می‌تواند با انکسار و ندامت خودش، با عقد الندم و صدق إلاعتذار از تفریطهای خودش هم بهره مند بشود.

اگر انسان از گناهانش هم به إخبات رسید، این انکسار بهره می‌دهد. اما عبادتی که سرت را بالا بگیری و بگویی من روزه را که گرفتم، نماز را هم که خواندم، چه کم گذاشته بودم؟! مستحق چوب خوردن است. انسان در درگاه خدای متعال باید هر کاری هم که کرده باشد، از حد تقصیر بیرون نرود، خیال نکند که بندگی انجام داده است! انسان وقتی می‌بیند یک عده‌ای شب تا صبح در سجده و رکوع بوده اند، تازه می فهمد که کاری نکرده است. این صدق الاعتذار و عقد الندم تدارک نقص‌هاست. ذیل این دعا بالاتر از این هم دارد که خدایا ماه های رمضانی می‌آید که ما زنده نیستیم بندگان تو می‌آیند بندگی می‌کنند، خدایا هر چه به آنها می‌دهی به ما هم بده. خیلی طمع بزرگی است! اینگونه باید انسان در کرم خدای متعال طمع کند. إخبات و إنکسار واین رجاء این دو اگر در انسان پیدا شد، جبران همه کاستی‌های انسان را می‌کند.

 

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

جمعه 15 مهر 1390  8:27 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

اجابت دعا در شب قدر

شب قدر

برای اجابت دعا در شب قدر باید کارهایی کرد و به کسانی متوسل شد که خداوند به ما نگاه کند و دعاهایمان را اجابت نماید از جمله آنها عبارتند از:

 

الف ـ تأكید بر دعا در شب قدر

الإقبال ـ به نقل از حمّاد بن عثمان ـ :شب بیست و یكم ماه رمضان ، خدمت امام صادق علیه السلام وارد شدم. به من فرمود:

«اى حمّاد! غسل كرده اى؟»

گفتم: آرى ، فدایت شوم.

پس ، حصیرى طلبید. سپس فرمود:«كنار من بیا و نماز بخوان».

امام علیه السلام همواره نماز مى خواند و من نیز كنار او نماز مى خواندم ، تا آن كه از همه نمازهایمان فارغ شدیم. سپس شروع كرد به دعا كردن.

من نیز دعاى او را آمین مى گفتم ، تا آن كه سپیده دمید. اذان و اقامه گفت و بعضى از فرزندان نوجوان خود را صدا زد.

ما پشت سرش ایستادیم و او جلو رفت و براى ما نماز صبح را به جماعت خواند. 1

 

ب ـ دعاهاى شب قدر

المعجم الأوسط ـ به نقل از عبد اللّه بن یزید ـ عایشه گفت: اى پیامبر خدا! اگر شب قدر را درك كردم ، از خدا چه بخواهم؟

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «از او عافیت بخواه » . 2

الإقبال ـ در بیان دعاى امام حسن مجتبى علیه السلام :

«اى آن كه در آشكارى اش پنهان است! اى آن كه در نهان بودنش آشكار است! اى پنهانى كه نهان نیست! اى آشكارى كه دیده نمى شود!

اى آن كه هیچ توصیفگرى به حقیقتِ هستى اش نمى رسد و به حدّى محدود نیست! اى غایبى كه گم شده نیست!

اى حاضرى كه دیده نمى شود : طلبش مى كنند و به او مى رسند ؛ آسمان ها و زمین و آنچه میان آنهاست ، حتّى چشم بر هم زدنى ، تهى از او نیست ؛ نه به چگونگى، درك مى شود و نه به كجایى ، جایى براى او بیان مى گردد! تو فروغ فروغ ها و پروردگار پروردگارانى. تو بر همه چیز ، احاطه دارى.

منزّه است آن كه چیزى همچون او نیست ، و او شنواى بیناست. منزّه است آن كه این گونه است و جز او چنین نیست.»3

سپس هر چه خواستى دعا مى كنى و از او مى خواهى.

امام صادق علیه السلام در حدیث خود فرموده است كه دعاى دعاكننده ، مستجاب و حاجت هایش برآورده مى شود

ج ـ واسطه قرار دادن قرآن

امام باقر علیه السلام: « در سه شب از ماه رمضان ، قرآن را [ به دست] مى گیرى ، باز مى كنى و جلوى روى خود قرار مى دهى و مى گویى:

« خداوندا! تو را به كتابِ نازل شده ات مى خوانم و به آنچه در آن است ـ و نام بزرگ تر و نام هاى نیكوتر تو و آنچه مایه بیم و امید است ، ـ كه مرا از آزادشدگانِ خودت از آتش قرار دهى» و براى هر نیازى كه به نظرت مى رسد ، دعا مى كنى» 4

 

د ـ واسطه قرار دادن قرآن و اهل بیت علیهم السلام

شب‌های قدر

الإقبال ـ به نقل از امام صادق علیه السلام ـ :قرآن را بگیر و آن را بر سرت بگذار و بگو :

«خداوندا! به حقّ این قرآن و به حقّ آن كه او را با قرآن مبعوث كردى و به حقّ هر مؤمنى كه در قرآن او را ستوده اى و به حقّى كه بر آنان دارى ـ و هیچ كس به حقّ تو ، آشناتر از خودت نیست ـ ، تو را قسم مى دهم ، به خودت ، اى خداوند! (ده بار) سپس مى گویى :

«به حقّ محمّد (ده بار) ، به حقّ على (ده بار) ، به حقّ فاطمه (ده بار) ، به حقّ حسن (ده بار) ، به حقّ حسین (ده بار) ، به حقّ على بن حسین(ده بار) ، به حقّ محمّد بن على (ده بار) ، به حقّ جعفر بن محمّد (ده بار) ، به حقّ موسى بن جعفر (ده بار) ، به حقّ على بن موسى (ده بار) ، به حقّ محمّد بن على (ده بار) ، به حقّ على بن محمّد (ده بار) ، به حقّ حسن بن على (ده بار) ، به حقّ حجّت (ده بار) » و حاجت خویش را مى طلبى .

امام علیه السلام در حدیث خود فرموده است كه دعاى دعاكننده ، مستجاب و حاجت هایش برآورده مى شود.5

امام كاظم علیه السلام: قرآن را در دستت بگیر و آن را بالاى سرت ببر و بگو:

« خداوندا! به حقّ این قرآن ، و به حقّ آن كه او را با قرآن به سوى بندگانت فرستادى ، و به هر آیه اى كه در قرآن است و به حقّ هر مؤمنى كه او را در قرآن ستوده اى و به حقّ او بر تو ـ كه هیچ كس به حقّ او داناتر از تو نیست ، اى سرورم ، اى سرورم ، اى سرورم! خداوندا ، خداوندا ، خداوندا! (ده بار) و به حقّ محمّد (ده بار) و به حقّ هر امام (ده بار) و امامان را مى شمارى تا به امام زمانت برسى.»  به یقین ، از جاى خود بر نمى خیزى ، مگر آن كه حاجتت برآید و كارت برایت آسان شود !6

 

زیارت امام حسین (علیه السلام)

امام صادق علیه السلام: « هر گاه شب قدر شود ـ كه در آن ، هر كار حكمت آمیزى فیصله مى یابد ـ ، آن شب، منادى از دل عرش بانگ بر مى آورد كه: «خداوند ، هر كس را امشب به زیارت قبر حسین علیه السلام آمد ، آمرزید».7

 

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

جمعه 15 مهر 1390  8:27 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

علت مخفی بودن شب قدر

شب قدر

إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ  وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ  لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ  تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ  سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ

ما این قرآن عظیم الشأن را در شب قدر نازل کردیم «1» و چه تو را به عظمت این شب قدر آگاه تواند کرد «2» شب قدر از هزار ماه بهتر و والاتر است «3» در این شب فرشتگان و روح به اذن خدا از هر فرمان نازل گردند «4» این شب تا صبحگاه، رحمت و تهنیت است «5››

از آیات و روایات چنین استفاده می شود که شب قدر از نخستین هنگام آفرینش جهان بوده و در امّت های پیشین از زمان حضرت آدم(علیه السلام) و هر یک از پیامبران بعد از او، شبی به نام شب قدر وجود داشته است.1

چنان که ماه رمضان در هر یک از امّت های پیشین بوده است و این شب با عظمت تا آخر دنیا خواهد بود.

اگرچه برخی از برادران اهل تسنن گمان کرده اند که شب قدر در زمان حیات رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) بوده و پس از آن نیست اما این قول ضعیف است. زیرا در بعضی تفاسیر روایت شده که ابوذر غفاری فرموده است: به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) گفتم آیا شب قدر در زمان انبیاء است که امر بر آنان نازل می شود و هنگامی که چشم از جهان بربستند، دیگر مرتفع می گردد؟ حضرت فرمودند: خیر، شب قدر تا روز قیامت وجود دارد.2

 

فضیلت شب قدر

بدون تردید شب قدر از شب های با عظمت و با اهمیت سال است و دلیل فضیلت این شب بر سایر شب ها به اعتبار اموری است که در این شب محقق می گردد وگرنه اجزای زمان یا مکان، درجه و رتبه وجودی شان یکی است و بین آنها تفاوتی وجود ندارد. در روایتی از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که فرمودند: هرکس شب قدر را احیاء دارد و مومن باشد و به روز جزا اعتقاد داشته باشد تمامی گناهانش آمرزیده می شود.[3] و در روایتی دیگر امام صادق(علیه السلام) فرمودند: شماره ماههای سال نزد خداوند، دوازده ماه است و سرآمد ماهها، ماه رمضان است و قلب ماه رمضان، شب قدر است.4

 

نامگذاری شب قدر

در این که چرا این شب را شب قدر نامیده اند مفسران قرآن کریم با کمک از خود قرآن و استمداد از احادیث معصومین مطالب و دلایل زیادی آورده اند که مهمترین آنها بدین شرح است:

1- شب قدر یعنی شب بزرگ و با عظمت و چون این شب، شب شریفی است به آن شب قدر می گویند؛ یعنی شبی که صاحب قدر و منزلت و شرافت است. از لحاظ لغوی نیز، در قرآن کریم « قدر» به معنای منزلت و بزرگی خداوند عالم آمده است و می خوانیم: «ما قدروا لله حقّ قدره»5. یعنی آنان عظمت خداوند را نشناختند. همچنین، رمز بزرگی و عظمت شب قدر در خود سوره قدر، نیز بیان گردیده و می فرماید: «شب قدر، از هزار ماه بهتر است.»

2- چون در این شب، فرشتگان بسیاری به زمین می آیند زمین تنگ می گردد، لذا آن را شب قدر نامیدند، زیرا «قدر» به معنای «ضیق و تنگی» نیز می باشد.

3- یکی دیگر از معانی «قدر»، «تقدیر و سرنوشت» است و در این شب، امور بندگان تا سال آینده مقدّر می گردد. تفسیر برهان از امام باقر (علیه السلام) روایت می کند که: «در شب قدر، هر امری از امور بندگان تا شب قدر سال آینده معین می گردد، از خیر و شر، طاعت و معصیت، ولادت و مرگ و روزی موجودات و هرآنچه در آن سال مقدّر گشته حتمی است و خداوند را در آن مشیت است».

4- علت دیگر این نامگذاری این است که قرآن با قدر و منزلت بر پیامبر والا قدر و برای امت با قدر و ارزش، به واسطه ملکی صاحب قدر نازل گردیده است.

5- گاه نیز گفته اند: شبی است که مقدر گردیده تا قرآن در آن نازل شود.

6- یا از آن رو که هرکس این شب را زنده بدارد و احیاء نگه دارد صاحب قدر و منزلت می گردد، به لیلة القدر معروف شده است.

در اینکه شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد، هیچ گونه تردیدی نمی توان به خود راه داد، چون از یک سو خداوند فرموده:«قرآن در ماه رمضان نازل شده» و از سوی دیگر در سوره قدر آمده «آن (قرآن) را در«شب قدر» نازل کردیم» و اینکه «شب قدر» در ماه مبارک رمضان قرار دارد مورد اتفاق روایات و مفسرین قرآن قرار دارد

علت مخفی بودن شب قدر

برخی معتقدند علت مخفی بودن شب قدر در میان شبهای ماه مبارک رمضان این است که مردم به همه این شبها اهمیت دهند همانگونه که خداوند رضای خود را در میان انواع طاعات پنهان کرده تا مردم بر همه طاعات روی آورند، خشمش را در میان معاصی پنهان کرده تا از همه گناهان بپرهیزند، اسم اعظم را در میان اسمائش پنهان نموده تا همه را بزرگ دارند،

شب قدر

ساعت استجابت دعا را در ساعات روز جمعه، پنهان ساخته تا روز جمعه به دعا بیشتر همت گمارند ولی خدا در بین بندگان را مخفی نموده، تا به همه بندگان احترام نمایند و وقت مرگ را مخفی ساخته تا در همه حال آماده باشند. و شاید یکی دیگر از فلسفه های مخفی بودن شب قدر این است که مردم در تمام شبهای ماه مبارک رمضان و یا لااقل در سه شب مشهور 19 و 21 و 23 به عبادت بیشتری رو آورند و به اصلاح احوال خود و تصفیه روح و جان خود از آلودگیهای دنیا بپردازند تا بلکه از آن شبها بیشتر مستفیض شده و به واسطه تمرین زیادتر، ملکات فاضله در آنها راسخ تر شود. لذا علت مخفی بودن شب قدر به نفع بندگان است؛ زیرا اگر این شب خجسته معین بود، برخی بر اثر توفیق احیاء آن، مبتلا به عجب و غرور می گشتند.

ای خواجه، چه جویی ز شب قدر نشانی هر شب، شب قدر است، اگر قدر بدانی شب قدر کدام شب است؟

از مجموع مطالبی که از قرآن کریم و احادیث فریقین در مورد تعیین شب قدر بدست می آید، در موارد زیر می توان خلاصه نمود:

1- در اینکه شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد، هیچ گونه تردیدی نمی توان به خود راه داد، چون از یک سو خداوند فرموده:«قرآن در ماه رمضان نازل شده» و از سوی دیگر در سوره قدر آمده «آن (قرآن) را در«شب قدر» نازل کردیم» و اینکه «شب قدر» در ماه مبارک رمضان قرار دارد مورد اتفاق روایات و مفسرین قرآن قرار دارد.

2- شب قدر در دهه آخر ماه مبارک رمضان قرار دارد، روایات فراوان و نظریه های مفسران شیعه و اهل سنت آن را حتمی و اجتناب ناپذیر می شمارد و در این مورد هم شک و تردیدی نمی تواند وجود داشته باشد. عایشه روایت می کند: «تلاش و کوششی را که می دیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در دهه آخر ماه مبارک رمضان انجام می داد در اوقات دیگر انجام نمی داد.»6

3- طبق روایات فراوانی که در منابع شیعی آمده، شبهای نوزدهم، بیست و یکم و شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان شب های قدر معرفی شده اما امام باقر (علیه السلام) دایره آن را محدودتر نموده و در پاسخ عبدالواحدبن مختار انصاری که خواستار تعیین یکی از آن شب ها از سوی امام (علیه السلام) بود می فرماید: «ایرادی ندارد هر دو شب را عمل عبادت و شب زنده داری انجام دهی، بالاخره شب قدر یکی از این دو شب (بیست و یکم یا بیست و سوم) می باشد».7

4- در میان شب بیست و یکم و شب بیست و سوم - در عین حال که خدا و رسول (صلی الله علیه و آله) و امامان (علیهم السلام) برای اهمیت به اطاعت و عبادت بندگان و تقرب آنان، سعی در مخفی نگهداشتن شب قدر داشته اند - آن طور که از تعدادی از احادیث استفاده می شود احتمال شب قدر بودن شب بیست و سوم را می توان تقویت نمود و معتبر دانست. زیرا چنانکه در روایت می خوانیم: «رسول خدا شب بیست و سوم به صورت افراد آب می پاشید تا آنها را خواب نگیرد. چنانکه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) همه اعضای خانواده را وادار می کرد روز بخوابند و شب کم غذا بخورند تا شب بیست و سوم را بیدار بمانند و می فرمود: انسان محروم کسی است که از خیر و فضیلت این شب محروم بماند».

درخواست های شب قدر

عظمت شب قدر اقتضا می کند که از خدا بهترین چیز را طلب کنیم، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در جواب کسی که سوال کرد: «ان انا ادرکت لیلة القدر فما اسال ربی؟» آن حضرت فرمود: «العافیه»8

و از حضرت موسی (علیه السلام) نقل شده که به خدا عرضه داشت:

خدایا! نزدیکی به تو را می خواهم.

خدا فرمود: نزدیکی به من، برای کسی است که شب قدر را بیدار بماند.

حضرت موسی (علیه السلام) گفت: خدایا! رحمت تو را می خواهم.

خدا فرمود: رحمت من، برای کسی است که شب قدر را بر بینوایان ترحم کند.

حضرت موسی (علیه السلام) گفت: خدایا! عبور از صراط را می خواهم.

خدا فرمود: آن، برای کسی است که در شب قدر، صدقه ای بدهد.

حضرت موسی (علیه السلام) گفت: خدایا! درختان و میوه های بهشتی می خواهم.

خدا فرمود: آن، برای کسی است که در شب قدر، تسبیح گوید.

حضرت موسی (علیه السلام) گفت: خدایا! رهایی از آتش را می خواهم.

خدا فرمود: آن، برای کسی است که در شب قدر، آمرزش بخواهد و استغفار کند.

حضرت موسی (علیه السلام) گفت: خدایا! خرسندی تو را می خواهم.

خدا فرمود: خرسندی من، برای کسی است که در شب قدر، دو رکعت نماز بگذارد.9

 

افضل اعمال شب قدر

از شیخ صدوق نقل شده که فرمود: افضل اعمال در احیای شب قدر «مذاکره علمی» است و از مرحوم سید جواد حسینی عاملی، صاحب «مفتاح الکرامه» نقل شده که فرمودند: افضل و بهترین اعمال شب قدر« تحصیل علوم مذهبی» است.

علامه مجلسی در بحار آورده است که: «بهترین اعمال در شب قدر؛ طلب آمرزش و دعا برای مقاصد دنیا و آخرت خود و پدر و مادر، خویشان و برادران ایمانی اعم از زندگان و مردگان و اذکار و صلوات بر محمد و اهل بیت اوست.»

 

 

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

جمعه 15 مهر 1390  8:27 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها