0

مطالب خواندنی ماه رمضان

 
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

رويت هلال ماه رمضان ، رويت  هلال شوال

 

اسلام و شمارش ايام

هلال از منظر قرآن

 

ثبوت هلال

اقوال فقها

موضوع رويت هلال ماه هاي رمضان و شوال در سال هاي اخير از مباحث مهم جامعه ما بوده است و از اهميت خاصي برخوردار است ، مقاله اي که ملاحظه مي فرماييد به اين موضوع به طور کلي مي پردازد و وضعيت رويت هلال ماه مبارک رمضان را مورد بررسي  قرار مي دهد .

با نزديک شدن ماه مبارک رمضان  راصدين مشتاقانه به ديدار  اين هلال مي روند . رويت هلال اين ماه به خاطر جنبه هاي ديني و مذهبي آن دو چندان مي شود زيرا اين ماه به شهر الله  معروف است و مسلمين ميهمان خداوند سبحان هستند وشبي در اين ماه قرار دارد که خير من الف شهر است يعني برتر از هزار ماه است .

تعيين ماه قمري مبتني بر رويت هلال است و ناظران در آغاز  هر ماه مي کوشند تاهلال را رصد نمايند ولي ديدن هلال در اولين شب پس از خارج شدن از محاق کار دشواري است.

ماه شب اول به صورت هلال باريکي در غرب آسمان در نزديکي افق براي مدت کوتاهي نمايان مي شود و رويت پذيري آن به شرايط  متعددي بستگي دارد .

اگر چه ماه تقريباٌ هر 5/29 روز يکبار به دور زمين گردش مي کند ولي به خاطر پيچيدگي هاي مدار آن تعيين دقيق زمان ظاهر شدن هلال بسيار مشکل است علاوه بر آن ممکن است وجودغبار ابر يا محدود بودن افق ناظرسبب شود  تا راصدين نتوانند هلال را به آساني شکار کنند .

 

اسلام و شمارش ايام

 بناء اسلام بر سال و ماه قمري است .

خداوند سبحان در آيه کريمه « ان عدة الشهور  عندالله  اثناعشر شهراٌ في کتاب الله يوم خلق السموات والارض منها اربعه حرم ذلک الدين القيم »   تعداد ماه ها را 12 عدد معرفي نموده است و ترتيب آنها را منوط به خلقت و آفرينش دانسته و همگام با فطرت انساني دانسته است .

اهل شرع ماه هاي قمري  را از رويت هلال تا رويت هلال ديگر محاسبه مي کنند .بيروني يکي از منجمين بر اين  نظر است که امکان دارد دو ماه پيوسته تمام باشد و تا سه ماه پيوسته ناقص رويت شود ولي صاحب   زيج بهادري پس از محاسبه اي دقيق مي نويسد : ممکن است چهار ماه متوالي هر ماه سي روز و سه ماه متوالي هر کدام بيست و نه روز واقع شود .

اهميت ماه هاي قمري به اين جهت است که بسياري از اعمال عبادي همچون روزه ، حج و ... با رويت هلال  ارتباط تام دارد و لذا  تاريخ هجري قمري نخستين تاريخي است که مورد استفاده دنياي اسلام ومسلمانان جهان قرارگرفته  و در آن اعياد و سوگواري هاي مذهبي به کمال و تمام ياد شده است .

تاريخ هجري  قمري که مبنايش هجرت  پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله ازمکه به مدينه است با ماه محرم  آغاز مي شود و با ماه ذي الحجه پايان مي پذيرد .

 

هلال از منظر قرآنقرآن کريم

 از هلال ماه ، منازل  ماه و ... بارها سخن به ميان آورده و ذيل آيات اهدافي را دنبال نموده است .

در آيه  5 سوره  يونس مي فرمايند :

« هوالذي جعل الشمس  ضياء و القمر نوراٌ و قدره منازل لتعلموا عدد السنين  و الحساب ما خلق الله ذلک  الا بالحق »

« او کسي است که خورشيد  را روشنايي و ماه را نور قرار داد و براي آن منزلگاه هايي مقدر کرد تا عدد سال ها و حساب کارها را بدانيد ، خداوند اين را جز به حق نيافريده است .»

معلوم مي شودکه از اشکال مختلف ماه در آسمان همچون هلال ، تربيع ، تثليث ، تسديس و بدر و سپس  رو به نقصان گذاردن  آن  براي مردم بدون محاسبات  نجومي و رجوع  به اهل خبره امکان پذير است .

همچنين فرمود « يسئلونک عن الاهله قل هي مواقيت للناس والحج »

« اي پيامبر  در باره هلال هاي ماه از تو سئوال مي کنند ، بگو آنها بيان اوقات براي نظام زندگي مردم و تعيين وقت حج است »

و همچنين فرمود :

« الشمس و القمر بحسبان  »

« يعني خورشيد و ماه بر طبق  حساب منظمي مي گردند »

 و بر حرکت زمين گرد خورشيد و گردش نجومي ماه دور کره زمين تکيه مي نمايد و  فرمود

«  والقمر قدرناه منازل حتي عاد کالعرجون القديم »

 که براي ماه منزل هايي را مقدر فرموده است .

اسباب اختلاف رويت

عوامل ذيل موجب اختلاف رويت مي شود:

الف ) اختلاف طول شهرها

هر شهري که طول آن نزديک تر به مبداء طول ( گرينويچ ) باشد در بسياري از اوقات رويت در آن بيش از مناطقي است که طول شرقي آنها زيادتر از مبداء مزبور باشد يعني در بلاد غربي تر امکان رويت بيش از بلاد شرقي است .

ب ) اختلاف عرض شهرها

 دوري بعد معدل النهار  از منظقه البروج و نزديک شدن به آن در کوتاهي و بلندي شب و روز تاثير دارد و بنابر اين اگر دو شهر در طول و عرض برابر باشند اما يکي  در نيم کره جنوبي  وديگري در نيم کره شمالي باشد امکان دارد هلال در شهر اول ديده نشود ودر شهر دوم رويت شود. از طرفي بعد ( عرض )  قمر از دايره بروج موثر است .

ج ) اوضاع فلکي

دور و نزديک بودن ماه به زمين در رويت موثر است لذا امکان رويت در حال حضيض بيش از حال دوري است .

همچنين بعد معدل ( بعد و فاصله غروب ماه پس از غروب خورشيد )  فاکتور مهمي است و لذا هر اندازه فاصله غروب ماه زيادتر باشد زمان مکث هلال فوق افق بيشتر است و بهتر مي توان رويت نمود .

عناصر ديگري مثل قرآن نيرين ( نزديکي ماه و خورشيد يا به عبارتي در يک راستا قرار گرفتن ماه و خورشيد ) و ارتفاع ماه و سن هلال مي تواند نقش تعيين کننده اي داشته باشد .

ثبوت هلال

 در اين که حلول ماه به رويت و مشاهده هلال ثابت مي شود اختلاف و ترديدي وجود ندارد اکثر فقها ، اثبات هلال را به رويت ضروري دين شمرده و اجماع و اتفاق مسلمانان را بر اعتبار آن ثابت دانسته اند . در سيره پيامبر ثابت است که  حضرت به جستجوي هلال مي پرداخت و اين امر را به عهده داشت .

در احاديث متواتر رويت هلال موجب صوم و فطر داشته شده است.

صحيح  محمدبن مسلم از امام باقر عليه السلام نقل ميکندکه حضرت فرمودند : اذا رايتم الهلال  فصوموا و اذ رايتموه فافطروا

با ديدن  هلال روزه بدار و  با ديدن آن روزه بگشا

البته بسياري از فقها" روية عن حس" را معتبر مي دانند يعني با چشم غير مسلح ماه ديده  شود واگر توسط دوربين و تلسکوپ هلال ديده شود آنرا معتبر نمي دانند و اما فقهايي  هم هستندکه رويت با چشم مسلح را در حکم  رويت با چشم غير مسلح مي دانند و هر دو را حجت مي دانند .

 پس اگر  دو شخص عادل ادعاي رويت هلال نمودند و شهادتشان بر مبناي دليل و مدرک بود از آنها پذيرفته مي شود .

اقوال فقها

گروهي از فقها با بهره گيري از اصول و قواعد علمي بر اين نظرندکه ادله نقلي ( آيات و روايات )  دلالت تام  بر لزوم اتحاد آفاق  ( شهرهاي نزديک به هم )  و موضوعيت رويت دارند و نقطه مقابل گروهي ديگر با استفاده از قواعد وادله مزبور معتقدند اتحاد آفاق  لازم نيست و ادله نقلي هم طريق و کاشف از واقع مي باشند .

قائلين به اتحاد افق از اطلاقات و عمومات روايات  استفاده نموده اندکه پيامبر اسلام فرمود : صوموا لرويته  وافطروا الرويته يعني با ديدن ماه روزه بگيريد و با ديدنش افطار کنيد پس رويت شرط دخول ماه  است وديدن هلال موضوعيت دارد . اما گروهي  که رويت را براي همه آفاق معتبر مي دانند به دعاي وارده در قنوت نماز عيد فطر  اشاره کرده اند . در اين دعا مي خوانيم :

و اسئلک بحق هذااليوم  الذي جعلته للمسلمين عيدا ، يعني اين عيد براي همه مسلمين است .

همچنين ليله القدر ظاهر در اين است که اين ليله معين داراي احکام مشخص براي جميع مسلمين است .

اين اختلاف ميان علماي عامه هم وجود دارد . حنفيها و مالکي ها و حنبلي ها قائل به ثبوت  رويت هلال  براي همه نقاط عالم در صورت رويت در يک نقطه هستند و شافعيه معتقدند اگر افقها مختلف باشند رويت هر ناحيه براي همان ناحيه حجت است .

آن هنگام که ماه رمضان به پايان مي رسد عيد فطر است . عيد ، بازگشت به اصل است ؛  نه بازگشت به زندگي معمولي و دنيوي  که قبلاٌ وجود داشت . چنانچه واژه ديگري که از ريشه  « عاديعود »  مي آيد ،  واژه معاد است .معاد يعني  بازگشت نزد پروردگار خود . در واقع عيد ، معاد و عود جملگي از يک ريشه اند . رمضان که به پايان مي  رسد ، عيد است ، يعني بازگشت به مبدا به تحقق مي رسد اگر چه بازگشت به مبدا براي همه ما متحقق نشده  اما به يمن اينکه براي مردان خدا و ذات مقدسي که در هر عصري هستند به تحقق پيوسته ، ما هم به متابعت  از آنها عيد مي گيريم و اين عيد ، عيد فطر است . فطر مناسبت با فطرت دارد و فطرت ،  فطرت ايمان است . در واقع اين عيد براي سلامت فطرت  ايمان برگزار مي شود .

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

یک شنبه 24 مهر 1390  7:48 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

عید فطر؛ ماه پیروزى برطاغوت نفس

فلسفه اعیاد اسلامی

مسئله عید و فطرت در قرآن

انواع فطرت

 عید فطر؛ یعنى بازگشت‏ به فطرت و سرشت.

بازگشت ازاین نظر كه آیا رابطه ما با فطرت پاك انسانى به طورصحیح برقراراست‏ یا نه؟ آیا آن اعماق روح و فطرت پاكى كه خداوند به ما داده و براثرحجاب‏هاى ‏جهل، انحراف و گناه، زنگار بر رویش نشسته، دركلاس ماه رمضان زنگارها زدوده‏ شده‏اند یا نه؟ كه اگر چنین است ‏باید ابتداى نجات وآغاز پیروزى برطاغوت نفس را در نماز عید فطراعلام بدارند و جشن بگیرند. به عنوان این كه: آن چه را در ماه‏ رمضان آموخته‏اند و در راه خودسازى و بهسازى به كار برده‏اند ابراز بدارند، با كلمات و حركات، بلكه درقلب و درون، با تمام وجود و احساس، و با شعارآمیخته با شعوروفریاد برون و درون كه: «الله اكبر، الله اكبر، لا اله الا الله و الله اكبر ولله الحمد والحمدلله على ما هدانا وله الشكرعلى ما اولانا؛ خدا بزرگتراز آن است كه توصیف ‏گردد. آرى چنین است، معبودى جزخداى یكتا و بى‏همتا نیست، وخدا بزرگترازآن ‏است كه وصف شود، حمد و سپاس اختصاص به ذات پاك خدا دارد به خاطرآن كه ما را درراستاى پاكسازى و بهسازى هدایت كرده، و شكراو را كه جمعیت ما وامت ما را برترین جمعیت وامت قرار داده است.

رمضان پایان مى‏پذیرد و به ‏انتهاى خود مى‏رسد، مسلمانان درمكتب رمضان، در پرتو آیات قرآن و نیایش‏ها و تقویت صبر و اراده، پس از فراگیرى به خودسازى پرداخته‏اند؛ اینك جشن ‏مى‏گیرند كه در جهاد اكبر، با گام‏هاى استوار عبور كرده‏اند و به ‏مقصود رسیده‏اند.

# فلسفه اعیاد اسلامی

چها رعید دراسلام به طوررسمى وجود دارد كه عبارت‏اند از: عید قربان، عید غدیر، عید جمعه و عید فطر. عید قربان جشن ایثار و فداكارى است، و مسلمان دراین رابطه به خویشتن بازمى‏گردد كه آیا به باطن و ماهیت چنین عیدى ‏رسیده است ‏یا نه. آن گونه كه ابراهیم خلیل(ع) قهرمان توحید رسید، و حسین بن‏علىعلیهماالسلام آن را دركربلا تكمیل كرد. عید غدیر جشن ولایت و امامت است و انسان مسلمان‏ با ژرف‏اندیشى به خویشتن مى‏نگرد كه آیا انتخاب او در مسئله بسیارمهم رهبرى، صحیح بوده است‏ یا نه؟ كه دربینش اسلام ناب، مسئله بسیارعمیقى است، و از اركان‏ زیربنایى نظام اسلام است، كه اگراو نباشد هیچ یك ازمفاهیم اسلام، ارزش واصالت ‏خود را نمى‏توانند نشان دهند. عید جمعه بازگشت ‏به خویشتن است كه نقش اساسى درپیشبرد اهداف، و وصول به مقصود دارد، و به راستى كه برقرارى اتحاد و یك ‏رنگى وهمدلى مسلمانان، وسیعترین و ژرف ‏ترین بركات را براى آنها به ارمغان خواهد آورد.

ولى آیا مى‏دانید كه اگرعید فطرت و خودسازى نباشد، عیدهاى دیگرتكمیل نخواهد شد. اگرچنین عیدى درزندگى انسان تحقق یابد همه روز، روزعید است؛ چنان‏ كه ‏امیرمومنان على(ع) فرمود: «انما هوعید لمن قبل الله صیامه و شكر قیامه، وكل ‏یوم لا یعصى الله فیه فهو عید؛(1)امروزتنها عید كسانى است كه روزه آنها درپیشگاه ‏خدا پذیرفته شود، و عبادت‏هاى شبانه آنها مورد پذیرش خداوند شده باشد، و هر روزى ‏كه گناه نكنى روزعید تو است.» حضرت على(ع) این سخن را ازسرچشمه وحى گرفته‏ بود، چرا كه وقتى خطبه رسول خدا(ص) را درمسجد پیرامون فضایل ماه رمضان شنید، ازآن حضرت پرسید: «بهترین كاردرماه رمضان چیست؟» پیامبر(ص) پاسخ داد: «الورع عن محارم الله عزوجل؛ (2)ورع و پرهیزكارى ازآن چه خداوند حرام نموده است ‏مى‏باشد؛ یعنى همان خودسازى و بازگشت ‏به فطرت پاك توحیدى‏.»

# مسئله عید و فطرت در قرآن

در قرآن مجید كلمه

عید یك بار آمده، كه در رابطه با حضرت عیسى علیه السلام و شاگردان مخصوص اوست، شاگردان براى تكمیل ایمان خود گفتند: «آیا پروردگار تو مى‏تواند غذایى ازآسمان (مائده) براى ما بفرستد؟» حضرت از این تقاضا كه بوى شك و تردید مى‏داد، نگران شد و به‏ آنها فرمود:

«از خدا بترسید اگرایمان دارید.» ولى به زودى دریافت كه‏ مقصود آنها مشاهده معجزه بزرگ از عیسى است، تا در پرتو دیدار آن، قلبشان پاك ‏و سرشار از یقین گردد، از این رو به خدا عرض كرد:

«اللهم ربنا انزل‏علینا مائده من السماء تكون لنا عیدا لاولنا وآخرنا وآیه منك؛ خداوندا مائده‏اى ازآسمان برما بفرست تا عیدى براى اول و آخرما باشد و نشانه‏اى ازتو.» (3)

از آن جا كه روز نزول مائده روز بازگشت ‏به پیروزى و پاكى و ایمان به خدا بوده است، حضرت مسیح (ع) آن را

«عید» نامیده است، نتیجه این كه درقرآن كلمه «عید» به عنوان تكمیل مطرح شده است.
عید فطر وقتى براى ما عید واقعى است كه درمسیرخودسازى، پیروزشده باشیم، و تحول عمیقى درما پدیدارشده باشد.

قرآن با صراحت، خداشناسى و دین را مسئله‏اى فطرى مى‏شمرد.ازجمله درآیه 30 روم مى‏خوانیم:

«فاقم وجهك للدین حنیفا فطرة الله التى فطرالناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلك الدین القیم؛ اى پیامبر! روى خود را متوجه آیین خالص ‏پروردگاركن، این فطرتى است كه خداوند انسان‏ها را برآن آفریده، دگرگونى درآفرینش خدا نیست.» این آیه بیان كننده آن است كه دین اسلام بر اساس ‏فطرت و سرشت انسان مى‏باشد و دستورهاى آن هماهنگ با درون ذات ‏وجود انسان است و اگر فطرت از دستبرد جهل، خرافات، تبلیغات غلط و تربیت‏هاى ‏ناسالم، محفوظ باشد، همان را مى‏خواهد كه آیین ناب اسلام آن را مى‏خواهد و خداوند آئینش را براساس نیازهاى فطرى بشر تدوین نموده است و اگرانسان داراى فطرت ‏نخستین، به دور از حجاب‏ها و زنگارها باشد، بدون هیچ‏گونه تردید، راه‏ توحید و دستورهاى صحیح الهى را مى‏پسندد و برمى‏گزیند،

# انواع فطرت

فطرت بر دوگونه است: فطرت عقل و فطرت دل.

فطرت عقل یعنى استدلال روشن عقلى، كه انسان بعد ازرسیدن به كمال عقل با مشاهده نظام جهان و دقت در اسرار هستى، به این حقیقت منتقل مى‏شود كه ‏محال است این نظام معلول مبدئى فاقد عقل و شعور باشد و این‏«عقل فطرى‏» بدون نیاز به معلم به مقصود مى‏رسد، ولى فطرت مفهوم دیگرى ‏نیز دارد كه ازآن تعبیر به «فطرت دل‏» مى‏شود، كه تفسیر فطرى بودن دین با این ‏تعبیر، صحیح‏تر و مناسب‏تر به نظر مى‏رسد و منظور از آن این است كه انسان وقتى به ‏اعماق جانش مى‏نگرد، نور حق را مى‏بیند و ندایى را با گوش دل مى‏شنود، ندایى كه‏او را به سوى مبدا علم و قدرت بى‏نظیر هستى دعوت مى‏كند، كه گاهى ازآن تعبیر به ‏«درك وجدانى‏» مى‏شود، مانند آن كه وقتى انسان یك گل زیبا را مى‏بیند، بدون‏ استدلال به زیبایى آن پى مى‏برد و از آن لذت مى‏برد.  «عید فطر» به معناى بازگشت ‏به فطرت است، یعنى ‏مساله خودسازى درماه رمضان، انسان را به مقامى مى‏رساند كه ‏پرده‏هاى جهل، هواپرستى و هرگونه موانع ضد فطرت، از سر راه فطرت‏ برداشته مى‏شود و انسان مسلمان در این هنگام به فط‏رت ناب خود كه ازدرون ذات ‏وجودش مى‏جوشد بازمى‏گردد، همان فطرتى كه آیینه صاف خدانما و حق نماست؛ همان ‏پیامبر باطن كه اگر ازاسارت زنجیرهاى جهل و هواپرستى آزاد گردد، راهنماى كامل ‏و دقیق انسان به سوى كمالات است.
هرگاه انسان در پرتو بركات ماه رمضان به این درجه‏ رسید، به حقیقت مفهوم عید فطر رسیده است و آغاز ماه رمضان در واقع براى او عید است.

شواهد متعددى وجود دارد كه نشان ‏دهنده فطرى‏ بودن ایمان به حق است؛ مانند واقعیت‏هاى تاریخى كه نشان مى‏دهد در میان هر ملتى ‏در هر دوره‏اى اعتقاد به خداشناسى و مذهب وجود داشته است، چنان‏كه شواهد باستان ‏شناسى و آثار به جا مانده از دوره‏هاى قبل از تاریخ بیان كننده این ‏واقعیت است.

مطالعات روانى و اكتشافات روان‏كاوى درابعاد روح انسان نیز شاهد دیگرى بر فطرى بودن اعتقادات دینى است، روان‏شناسان چهار تمایل عالى و اصیل را به عنوان ‏ابعاد چهارگانه روح معرفى مى‏كنند كه عبارتند ازحس دانایى، حس زیبایى، حس‏نیكى، و حس مذهبى. كه این خود نیز دریچه دیگرى برفطرى بودن دین است. (4)


 حجة‏الاسلام والمسلمین محمد محمدى اشتهاردى

پى‏نوشت‏ها:

1- سید رضى، نهج البلاغه، حكمت‏428.

2- شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، ج‏1، ص‏295.

3- مائده / آیه 114.

4- برای اطلاع بیشتربه کتاب «حس مذهبى یا بعد چهارم روح انسانى‏» ترجمه مهندس ‏بیانى رجوع نمایید.

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

یک شنبه 24 مهر 1390  7:49 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

عيد نو

 صداي پاي عيد مي آيد و دل مومن برسر دو راهي آمدن عيد رمضان و رفتن ماه رمضان بلا تکليف است، از آمدن آن يک دل شاد باشد يا از رفتن اين يک محزون ؟ عيد فطر پاک ترين و عيدترين عيدهاست چرا که پاداش يک ماه عبادت و شست وشوي جان درنهر پاک رمضان است.

عيد فطر، عيد پايان يافتن رمضان نيست ، عيد برآمدن انساني نو از خاکسترهاي خويشتن خويش است، چونان ققنوس که ازخاکستر خويش دوباره متولد مي شود. رمضان کوره ايي است که هستي انسان را مي سوزاند و آدمي نوبا جاني تازه از آن سر بر مي آورد . فطر شادي و دست افشاني بر رفتن رمضان نيست ، بر آمدن روز نو، روزي نو و انساني نو است . بناست که رمضان با سحرها و افطارهايش ، با شبهاي قدر و مناجاتهايش از ما آدمي ديگر بسازد . اگر درعيد فطر درنيابيم که از نو متولد شده ايم، اگر تازگي را درروح خود احساس نکنيم، عيد فطرعيد ما نيست . از اينروست که در دعاي قنوت نماز عيد فطر مي خوانيم :

اسئلک بحق هذااليوم الذي جعلته للمسلمين عيدا و لمحمد صلي الله عليه و اله ذخراً و مزيداً

"از تو خواهم به حق اين روز که آن را براي مسلمانان عيد قرار دادي وبراي محمد و آل او ذخيره و فزوني ساختي ."

درطي ماه مبارک رمضان ، در پنج بخش " مائده جان رسيد" به بررسي تصوير رمضان و روزه درآئينه شعرفارسي پرداختيم ، وديديم که رمضانيات برخي از شعرا ( مانند فرخي ومنوچهري و حتي حافظ) بيشتر درشب وروز عيد فطر دست داده است . براي آنکه اين مقال را به پايان بريم سزاست که به بررسي عيد فطر دراشعار خداوند رمضان ستايي نظري افکنيم .

دوستاني که سري مقالات "مائده جان رسيد" را پي گرفته باشند به خوبي مي دانند که لقب خداوند گار رمضان ستايي به حق برازنده مولانا جلال الدين محمد بلخي است . " مولانا برخلاف ديگر شاعران که رمضان را به سوگ مي نشستند ، آن را جشن مي گرفت واينک در عيد فطرهم به جشن مي نشيند اما نه از آنروي که روزه تمام شده است بل از آنروکه يک حيات جديد در جهاني جديد و جاني جديد آغاز شده است "1

از نظر گاه مولانا درطول ماه رمضان منِ حقيقي انسان که درسايه من هاي دروغين وي قرار گرفته بود ، مجال مي يابد که از سايه برون آمده و خويشتنِ انسان شود ؛ و با عيد فطر اين من برآمده که از مذبح  من هاي دروغين ( من هايي که آلوده به نام و نان و شهوت اند. من هايي که نه سربرآسمان که دل درگرو زمين دارند ) باز مي گردد ، فرصت عروج مي يابد . در نظر گاه مولانا عيد فطر عيد عاشقي است که اسماعيلِ خويشتن را ابراهيم وار به مذبح برده است و در پاداش فطر و شادي آن را دريافت داشته است :

" عيد بر عاشقان مبارک باد     عاشقان عيدتان مبارک باد

برتو اي ماه آسمان وزمين        تا به هفت آسمان مبارک باد

عيد آمد به کف نشان وصال      عاشقان اين نشان مبارک باد

روزه مگشاي جزبه قند لبش     قند او دردهان مبارک باد

عيد آمد که اين سبکروحان        رطلهاي گران مبارک باد "2

" عيد فطر درنگاه مولانا روز کمال است و وصال ، روز مشاهده و رويت ، ماه فائق آمدن برتضادها ... عيد فطر روز اجابت است و شگفتا ازشگفتي دريافتهاي مولوي دراين روز:

بگذشت مه روزه ، عيد آمد وعيد آمد     بگذشت شب هجران معشوق پديد آمد

آن صبح چو صادق شد عذراي تو وامق شد       معشوق توعاشق شد شيخ تو مريد آمد

شد جنگ ونظر آمد شد زهر و شکر آمد           شد سنگ وگهر آمد شد قفل و کليد آمد

جان ازتن آلوده هم پاک به پاکي رفت   هرچند چو خورشيدي برپاک و پليد آمد

ازلذت جام تو دل مانده به دام تو           جان نيز چو واقف شد او نيز دويد آمد

بس توبه شايسته برسنگ تو بشکسته    بس زاهد و بس عابد کو خرقه دريد آمد

باغ ازدي نامحرم سه ماه نمي زد دم      بر بوي بهارتو ازغيب رسيد آمد" 3

شگفت که دراين ماه، سنگ درون به گوهر، زهرجان به شکرو قفل دل به کليد تبديل مي شود و مولانا درعيد فطر برتمام اين گشايش ها دست افشان و سپاس گويان است .

در غزلي مولانا رمضان را به " مريم " و عيد فطر را به " عيسي " تشبيه مي کند:

نوميد مشو جانا کاوميد پديد آمد              اميد همه جان ما ازغيب رسيد آمد

نوميد مشو گرچه مريم بشد از دستت       کان نور که عيسي را بر چرخ کشيد آمد...

اي شب به سحر برده در يارب و يارب ، تو       آن يارب ويارب را رحمت به شنيد آمد

اي درد کهن گشته ! بخ بخ که شفا آمد    وي قفل فرو بسته بگشا که کليد آمد

اي روزه گرفته تو ازمائده بالا              روزه بگشا خوش خوش کان غره عيد آمد ... "4

" از هر طرف ديوان مولانا که مي روي جز حيرتت نمي افزايد وافزايش اين حيرت ره آوردي جز شوق وشور" لا يدرک ولا يوصف" چيزي نيست ." 5

انتخاب غزلي از مولانا بعنوان فصل الخطاب اين گفتار دشوار است که هرچه او درستايش رمضان و پي آمد آن عيد فطر دارد همه شور است و شيدايي ، مولانا در رمضانِ احياء کننده ، زنده شده و دست افشان و پا کوبان مي سرايد:

عيد آمد و عيد آمد وآن بخت سعيد آمد       برگيرودهل مي زن کان ماه پديد آمد

عيد آمد اي مجنون، غلغل شنواز گردون             کان معتمد سدره از عرش مجيد آمد

عيد آمد ره جويان ، رقصان وغزل گويان           کان قيصر مه رويان زان " قصر مشيد"(6) آمد

صد معدن دانايي مجنون شد وسودايي      کان خوبي و زيبايي بي مثل و نديد آمد

زان قدرت پيوستن ، داوود نبي مستش     تا موم کند دستش ، گر سنگ وحديد آمد

عيد آمد و ما بي او عيديم بيا تا ما           برعيد زنيم اين دم کان خوان و ثريد (7)آمد؟

زو زهر شکرگردد، زو ابرقمر گردد      زو تازه وتر گردد هرجا که قديد(8) آمد

برخيز وبه ميدان رو ، درحلقه رندان رو            رو جانب مهمان رو کز راه بعيد آمد

غمهاش همه شادي ، بندش همه آزادي     يک دانه بد و دادي ، صد باغ مزيد آمد

من بنده آن شرقم ، در نعمت آن غرقم       جز نعمت پاک او منحوس و پليد آمد

بربند لب و تن زن چون غنچه و چون سوسن       رو صبرکن از گفتن چون صبر کليد آمد "9

1- اميري اسفندته . مرتضي . اين شرح شرحه شرحه ( تجلي و بررسي اجمالي رمضان در ادوارشعرپارسي ) انتشارات سفيرصبح 1378ص150

2- همان ص 150

3- همان ص 154

4- همان صص6و155

5- همان ص160

6- قصر مشيد : مشيد:برافراشته ،مرتفع. قصرمشيد اشاره به " بروج مشيده"(سوره نسا آيه 78)

7- قديد : گوشت کفانيده پاره کرده يا گوشت به درازا بريده خشک کرده . استعاره از هلال ماه شوال

8- ثريد : معرب تريد . تليت و تريت عاميانه : نوعي از طعام که پاره هاي نان را در شورباي گوشت تر کنند.

9- همان ص7و156

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

یک شنبه 24 مهر 1390  7:49 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

اعمال عيد فطر

از جمله ليالى شريفه شب عيد فطر مي باشد و درفضيلت و ثواب عبادت و احياى آن احاديث ‏بسيار وارد شده و روايت‏ شده است كه آن شب كمتراز شب قدر نيست . براي درک اين شب عزيز انجام اعمالي از ائمه عليهم السلام به ما سفارش شده است :

1- در هنگام غروب آفتاب غسل انجام شود.

2- آن شب به نماز، دعا، استغفار، درخواست ازحق تعالى و بيتوته در مسجد احيا گردد.

3- بعد از نماز مغرب و عشا ، نماز صبح و نمازعيد فطرذکر؛" الله اكبر الله اكبر، لا اله الا الله و الله اكبر الله اكبر و لله الحمد الحمد لله على ما هدانا و له الشكر على ما اولانا " گفته شود.

4- بعد ازنماز مغرب و نافله آن ، دستها را بسوى آسمان بلند کرده و بگويد:" يا ذاالمن و الطول يا ذاالجود يا مصطفي محمد و ناصره صل على محمد وآل محمد و اغفرلي كل ذنب احصيته وهو عندك في كتاب مبين." پس به سجده برود و صد مرتبه در سجده بگويد: " اتوب الى الله " پس هرحاجت كه دارد از حق تعالى بخواهد كه ان شاء الله تعالى بر آورده خواهد شد. در روايتي از ‏شيخ آمده كه: بعد از نماز مغرب به سجده رود و بگويد" يا ذاالحول يا ذاالطول يا مصطفيا محمدا و ناصره صل على محمد وآل محمد واغفرلي كل ذنب اذنبته و نسيته انا و هو عندك في كتاب مبين." سپس صد مرتبه " اتوب الى الله " بگو.

5- زيارت امام حسين عليه السلام كه فضيلت ‏بسيار دارد.

6-  ده مرتبه ذكر" يا دائم الفضل علي البرية يا باسط اليدين بالعطية يا صاحب المواهب السنية صل علي محمد وآله خيرالوري  سجية واغفرلنا يا ذاالعلي  في هذه العشية." كه ازاعمال شب جمعه است، گفته شود.

7- ده ركعت نماز كه در شب آخرماه رمضان اقامه مي شود که به صورت پنج نمازدو رکعتي ، درهر رکعت بعد از حمد، سوره توحيد ده بارخوانده شود. و در رکوع وسجود ده مرتبه ذکر" سبحان الله والحمدلله ولا اله الاالله والله اکبر" گفته شود. پس از نمازهزارمرتبه استغفار کند وبعد ازآن سربه سجده گذارد وبگويد:" يا حي يا قيوم يا ذاالجلال و الاکرام  يا رحمان الدنيا والاخرة و رحيمهما يا ارحم الراحمين  يا اله الاولين والآخرين اغفرلنا ذنوبنا و تقبل منا صلواتنا و صيامنا و قيامنا."

8- بعد از نماز مغرب و نافله آن دو ركعت نماز بجا آورد، در ركعت اول بعد از حمد هزار مرتبه توحيد و دررکعت دوم بعد از حمد، يك مرتبه توحيد بخواند. بعد از سلام سر به سجده بگذارد و صد مرتبه ذکر" اتوب الى الله " گفته شود. پس ازآن بگويد: " يا ذاالمن والجود يا ذاالمن والطول يا مصطفي محمد صلى الله عليه وآله  صل على محمد وآله و افعل بي كذا و كذا و به جاى کذا حاجات خود را بطلبد و روايت است كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام اين دو ركعت را به اين كيفيت ‏بجا مى‏آورد پس سراز سجده برمى‏داشت و مى‏فرمود به حق آن خداوندى كه جانم به دست قدرت او است هركه اين نماز رابخواند، هر حاجتي از خدا بطلبد البته عطا كند و اگر به عدد ريگهاى بيابان گناه داشته باشد خدا بيامرزد. و در روايت ديگر به جاى هزارمرتبه توحيد صد مرتبه وارد شده است. شيخ و سيد بعد از نماز اين دعا را نقل كرده‏اند: " ياالله  ياالله  ياالله  يا رحمان ياالله  يا رحيم ياالله  يا ملك ياالله  يا قدوس ياالله  يا سلام ياالله  يا مؤمن ياالله  يا مهيمن ياالله  ياعزيز ياالله  يا جبار ياالله  يا متكبر ياالله  يا خالق ياالله  يا بارئ ياالله  يا مصور ياالله  ياعالم ياالله  يا عظيم ياالله  يا عليم ياالله  يا كريم ياالله  يا حليم ياالله  يا حكيم ياالله  يا سميع ياالله  يا بصير ياالله  يا قريب ياالله  يا مجيب ياالله  يا جواد ياالله  يا ماجد ياالله  يا ملي ياالله  يا وفي ياالله  يا مولى ياالله  يا قاضي ياالله  يا سريع ياالله  يا شديد ياالله  يا رئوف ياالله  يا رقيب ياالله  يا مجيد ياالله  يا حفيظ ياالله  يا محيط ياالله  يا سيدالسادات ياالله  يا اول ياالله  يا آخر ياالله  يا ظاهر ياالله  يا باطن ياالله  يا فاخر ياالله يا قاهر يا الله  يا رباه ياالله  يا رباه ياالله  يا رباه ياالله  يا ودود ياالله  يا نور ياالله  يا رافع ياالله  يا مانع ياالله  يا دافع ياالله  يا فاتح ياالله  يا نفاح [نفاع] ياالله  يا جليل ياالله  يا جميل ياالله  يا شهيد ياالله  يا شاهد ياالله  يا مغيث ‏ياالله  يا حبيب ياالله  يا فاطر ياالله  يا مطهر ياالله  يا ملك ياالله  يا مقتدر ياالله  يا قابض ياالله  يا باسط ياالله  يا محيي ياالله  يا مميت ‏ياالله  يا باعث‏ ياالله  يا وارث ياالله  يا معطي ياالله  يا مفضل ياالله  يا منعم ياالله  يا حق ياالله  يا مبين ياالله  يا طيب ياالله  يا محسن ياالله  يا مجمل ياالله  يا مبدئ ياالله  يا معيد ياالله  يا بارئ ياالله  يا بديع ياالله  يا هادي ياالله  يا كافي ياالله  يا شافي ياالله  يا علي ياالله  ياعظيم ياالله  يا حنان ياالله  يا منان ياالله  يا ذاالطول ياالله  يا متعالي ياالله  يا عدل ياالله  يا ذاالمعارج  ياالله  يا صادق ياالله  يا صدوق ياالله  يا ديان ياالله  يا باقي ياالله  يا واقي ياالله  يا ذاالجلال ياالله  يا ذاالاكرام  ياالله  يا محمود ياالله  يا معبود ياالله  يا صانع ياالله  يا معين ياالله  يا مكون ياالله  يا فعال ياالله  يا لطيف ياالله  يا غفور ياالله  يا شكور ياالله  يا نور ياالله  يا قدير ياالله  يا رباه ياالله  يا رباه ياالله  يا رباه ياالله  يا رباه ياالله  يا رباه ياالله  يا رباه ياالله  يا رباه ياالله  يا رباه ياالله  يا رباه ياالله  يا رباه ياالله  اسالك ان تصلي على محمد و آل محمد و تمن علي برضاك و تعفوعني بحلمك و توسع علي من رزقك الحلال الطيب من حيث احتسب و من حيث لا احتسب فاني عبدك ليس لي احد سواك ولا احد اساله غيرك يا ارحم الراحمين ما شاء الله لا قوة الا بالله العلي العظيم. پس به سجده مى‏روى و مى‏گويى: ياالله  ياالله  ياالله  يا رب يا رب يا رب يا منزل البركات بك تنزل كل حاجة اسالك بكل اسم في مخزون الغيب عندك والاسماء المشهورات عندك المكتوبة على سرادق عرشك ان تصلي على محمد وآل محمد وان تقبل مني شهررمضان و تكتبني من الوافدين الى بيتك الحرام و تصفح لي عن الذنوب العظام و تستخرج لي يا رب كنوزك يا رحمان.

9- چهارده ركعت نمازاقامه كند.بعدازهردو رکعت سلام دهد ودرهر ركعت بعد ازحمد، يکبارآيةالكرسي و سه مرتبه توحيد خوانده شود. براى هرركعت، ثواب عبادت چهل سال وعبادت هركه درآن ماه روزه گرفته و نماز خوانده اعطاء مي شود.

10- شيخ درمصباح فرموده كه درآخرشب غسل كن وبر سجاده خود تا طلوع فجربنشين وعبادت کن.

اعمال روزعيد

1- بعد ازنمازصبح ونمازعيد آن تكبيراتى را كه درشب عيد ذکر شد، گفته شود.

2-پرداخت زکات فطره پيش ازنمازعيد.

4- انجام غسل روزعيداست.که زمان آن بعدازطلوع فجر تا زمان به جا آوردن نمازعيد است. در هنگام غسل بگو: " اللهم ايمانا بك وتصديقا بكتابك واتباع سنة نبيك محمد صلى الله عليه وآله." و پس ازغسل بگو:" اللهم اجعله كفارة لذنوبي وطهر ديني اللهم اذهب عني الدنس."

5- براي اقامه نمازعيد لباس نيکو پوشيده وازعطراستفاده نماييد.

6- پيش از نماز عيد، دراول روزافطار كنى. و بهتر آن است كه به خرما يا به شيرينى باشد. و شيخ مفيد فرموده مستحب است خوردن مقداركمى ازتربت‏ سيدالشهداء عليه السلام كه براى هر دردى شفا است.

7- قبل ازخروج ازمنزل براي نمازعيد، دعايي را که ازامام باقرعليه السلام روايت شده را بخواني: " اللهم من تهيا في هذااليوم اوتعبا اواعد واستعد لوفادة الى مخلوق رجاء رفده ونوافله وفواضله وعطاياه فان اليك يا سيدي تهيئتي و تعبئتي واعدادي واستعدادي رجاء رفدك وجوائزك ونوافلك و فواضلك و فضائلك وعطاياك و قد غدوت الى عيد من اعياد امة نبيك محمد صلوات الله عليه وعلى آله ولم افد اليك اليوم بعمل صالح اثق به قدمته ولا توجهت ‏بمخلوق املته ولكن اتيتك خاضعا مقرا بذنوبي واسائتي الى نفسي فيا عظيم يا عظيم يا عظيم اغفرلي العظيم من ذنوبي فانه لا يغفرالذنوب العظام الا انت ‏يا لا اله الا انت ‏يا ارحم الراحمين."

8- اقامه نمازعيد.

9- زيارت امام حسين عليه السلام.

10- دعاى ندبه خوانده شود. سيد بن طاوس فرموده كه چون ازدعا فارغ شود به سجده رود و بگويد:" اعوذ بك من نار حرها لا يطفى و جديدها لا يبلى وعطشانها لا يروى" پس گونه راست را برخاک بگذارد و بگويد:" الهي لا تقلب وجهي في النار بعد سجودي وتعفيري لك بغيرمن مني عليك بل لك المن علي" سپس گونه چپ را برخاک بگذارد و بگويد: " ارحم من اساء واقترف واستكان واعترف" پس به حال سجده شود وبگويد:" ان كنت‏ بئس العبد فانت نعم الرب عظم الذنب من عبدك فليحسن العفو من عندك يا كريم " پس از آن صد بار بگويد: العفو العفو.

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

یک شنبه 24 مهر 1390  7:50 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

 

وداع با ماه خدا

 

رمضان بهترین بخشش خداوند

رمضان ماه منفعت

ماه حسابرسى

هجران جانكاه

سلام بر تو اى عید اولیاء خد

ماه چه و چگونه خواستن از خداوند

وداعى غم انگیز با یارى عزیز

وداع با ماه رقت قلوب و قلت ذنوب

ماه پیروزى بر شیطان

ماه آزادى

ماه محو كننده گناه

وداع با ماه بى‏رقیب

مهمان بى ‏زحمت

 

ماه مبارك رمضان یك حقیقت و باطنى دارد كه این حقیقت در قیامت ظهور مى‏كند. ماه مبارك رمضان را امام سجادعلیه السلام عید اولیاء الله مى‏داند. در صحیفه سجادیه دعایى است‏ به نام دعاى وداع ماه مبارك رمضان.

 

این وداع براى كسى است كه با ماه مبارك رمضان مانوس بوده و ماه مبارك رمضان دوست او مى‏باشد والا آنكس كه با این ماه نبوده  وداعى ندارد. انسان از دوستش و یا با كسى كه مدتى مانوس بود، خداحافظى مى‏كند. آنكه اصلا نمى‏داند چه وقت ماه مبارك رمضان آمد و چه وقت ‏سپرى شد، چرا آمد و چرا سپرى شد، او وداعى ندارد. اما امام سجاد(ع) آخر ماه مبارك رمضان كه شد، در حد یك ضجه این دعا را مى‏خواند.

 

در مقدمه این دعا، حضرت سجاد(ع) كلیات نعمت‏هاى الهى را مى‏شمارد و این كه بخشش‏هاى خداى سبحان ابتدایى است، نه از روى استحقاق.

 

رمضان بهترین بخشش خداوندبعد از آن مقدمه مى‏فرماید: یكى از بهترین بخشش‏هاى خداوند سبحان، ماه مبارك رمضان و روزه در این ماه است: «و انت جعلت من صفایا تلك الوظائف و خصائص تلك الفروض شهر رمضان... و قد اقام فینا هذا الشهر مقام حمد و صحبنا صحبة مبرور.»(1)

 

خدایا، نعمت‏هاى فراوانى به ما دادى؛ یكى از آن برجسته‏ترین نعمت‏ها ماه مبارك رمضان است و یكى از بهترین فضیلت‏ها روزه این ماه است كه نصیب ما كردى. و هیچ زمانى به عظمت زمان ماه مبارك رمضان نیست، گذشته از آن كه شب قدر را در آن قرار دادى، این ماه را ظرف نزول قرآن كریم قرار دادى كه این فیض دراین ماه نازل شده است، اگر كسى با قرآن باشد همراه قرآن بالا مى‏رود، و این را بر ملت مسلمان منت نهادى، زیرا دیگر ملل در ماه مبارك رمضان روزه نمى‏گرفتند و این نعمت را مخصوص مسلمین كردى.

 

و این ماه مبارك در بین ما اقامت داشت و جاى حمد و ثنا بود؛ زیرا به همراه خودش رحمت آورد و رفیق بسیار خوبى براى ما بود. ما در صحبت ‏با او به فضایل و نعمت‏هایى رسیدیم. دوستى بود كه به همراهش رحمت و مغفرت و بركت آورد. این كه رسول خدا - علیه آلاف التحیة و الثناء - درخطبه شعبانیه فرمود: «قد اقبل الیكم شهرالله بالبركة و الرحمة و المغفرة‏»؛ این ماه، بركت و رحمت و مغفرت آورد؛ كسى كه رفیق این ماه بود، بركت و رحمت و مغفرت این ماه را هم دریافت مى‏كند.

 

رمضان ماه منفعت«و اربحنا افضل ارباح العالمین‏»؛«ماه رمضان‏» برترین سودهاى جهانیان را به ما ارزانى داشت كه هیچ تاجرى درهیچ گوشه دنیا نبرده است. هیچ كسى در سراسر عالم به اندازه ما از این ماه مبارك رمضان استفاده نكرد. اگرانسان یك مسافرى است كه سفر ابدی در پیش دارد، ره ‏توشه آن سفر ابدی را باید همین چند روز تهیه كند و اگر درهاى آسمان به چهره مؤمن باز مى‏شود و اگر مؤمن مى‏تواند با وارستگى به باطن عالم راه پیدا كند و اگر بهترین فرصت ماه مبارك رمضان است؛ پس بهترین سود را ماه مبارك رمضان و اهلش دارند.

 

ماه حسابرسىاز «ابن طاووس‏» نقل شده است كه فرمود: عده‏اى اول سالشان اول فروردین است. یك نوجوان اول سال او اول فروردین است كه تلاش مى‏كند لباس نو در بر كند؛ درخت‏ها اول سالشان فروردین است كه لباس‏هاى نو و تازه در بر مى‏كنند؛ اول سال یك كشاورز اول پاییز است كه درآمد مزرعه را حساب مى‏كند؛ یك تاجرى كه كارگاه تولیدى دارد، اول سال را در فرصت دیگرى تعیین مى‏كند؛ اما آن‏ها كه اهل سیر و سلوك‏اند، اول سالشان ماه مبارك رمضان است؛ حساب‏ها را از ماه مبارك تا ماه مبارك بررسى مى‏كنند كه ماه مبارك رمضان گذشته، چه درجه‏اى داشته و امسال چه درجه‏اى دارند؟ چقدر مطلب فهمیده و چقدر مسایل براى آنها حل شده است؟ چقدر در برابر گناه قدرت تمكین داشته و چقدر در برابر دشمن، قدرت تصمیم دارند؟ ماه مبارك رمضان براى سالكان الى الله، ماه محاسبه است؛ لذا امام سجاد(ع) فرمود: هیچ كس در سراسر جهان به اندازه ما در این ماه استفاده نكرد.

 

هجران جانكاه«ثم قد فارقنا عند تمام وقته و انقطاع مدته و وفاء عدده و نحن مودعوه‏»؛ این ماه بعد از آن كه پایانش فرا رسید، از ما مفارقت و هجرت كرد و ما را تنها گذاشت و ما الان این ماه را وداع مى‏كنیم.

 

«وداع من عز فراقه علینا و غمنا.»(2)

 

چه وداعى؟ وداع تشریفاتى؟ نه، وداع با یك دوست عزیزى كه مفارقتش براى ما توانفرساست. آن كه اهل معنا بود خیرش در این ماه بیشتر شد؛ آن كه گرفتار گناه بود گناهش دراین ماه كمتر شد. فرمود: ما كسى را وداع مى‏كنیم كه رفتنش براى ما عظیم و سخت است و ما را غمگین كرد؛ این ماهى بود كه شب و روزش رحمت ‏بود.

 

بزرگان فقه ما همچون «مرحوم صاحب جواهر» و «سید محمد كاظم‏» صاحب «عروة الوثقى‏» و دیگران (رضوان الله علیهم) در كتاب‏هایشان هست كه در فضیلت روزه گرفتن آورده اند، همین بس كه انسان از نظر ترك بسیارى از كارها شبیه فرشته مى‏شود. همین كه انسان از شكم رها شد، یك مقدار به فرشته شدن نزدیك مى‏شود. گفته‏اند شش روز اول ماه شوال را به عنوان بدرقه، روزه بگیرید. البته بعد ازعید فطر، كه عید فطر روزه‏اش حرام است، زیرا اگر كسى دوست عزیزى را بخواهد بدرقه كند، چند قدم به همراه او مى‏رود؛ معناى وداع كردن، به دنبال او چند قدم رفتن است.

 

«و اوحشنا انصرافه عنا» و از این كه منصرف شد و از ما فاصله گرفت، ما را به وحشت انداخت. ما یك دوست رئوف و مهربان و پربركتى را از دست مى‏دهیم، لذا ما به وحشت افتاده ایم؛ آخر ماه مبارك رمضان كه مى‏شد احساس غربت مى‏كردند. سلام بر تو اى عید اولیاء خدا.

 

«و لزمنا له الذمام المحفوظ و الحرمة المرعیة و الحق المقضى‏»؛ ما باید حقى كه او به عهده ما دارد رعایت كنیم؛ حرمتى كه در پیش ما دارد باید ارج بنهیم؛ باید به تعهدى كه بین ما و اوست وفا كنیم.

 

سلام بر تو اى عید اولیاء خد«فنحن قائلون السلام علیك یا شهرالله الاكبر و یا عید اولیائه‏»، آن گاه چون این دوست عزیز از ما مفارقت مى‏كند، ما در آخر ماه مبارك این چنین مى‏گوییم: سلام بر تو اى بزرگترین ماه كه به خدا انتساب دارى و سلام بر تو اى عید اولیاء الهى. این سلام تودیع است، چون تنها ماهى كه اسمش در قرآن كریم است ماه مبارك رمضان است:

 

عارفان هر دمى دو عید  كنند    عنكبوتان مگس قدید(3) كنند(4)

 

كار عنكبوت آن است كه بتند و با این تارها مگس صید كند و قرمه درست كند. كارعنكبوت آن است كه مگس را ذخیره كند، قدید كرده و قرمه درست كند و كارش غیر از ذخیره كردن چیز دیگرى نیست، اما عارف در هر دم و هر نفس دو عید دارد كه سعدى گفت: هر نفسى كه فرو مى‏رود ممد حیات است و چون برمى‏آید مفرح ذات؛ پس در هر نفسى دو نعمت موجود است و بر هر نعمتى شكرى واجب؛ لذا عارف درهر دم دو عید دارد.

 

بهرحال، بهترین دمى كه انسان دارد در ماه مبارك رمضان است كه «انفاسكم فیه تسبیح‏»؛ نفس كشیدن دراین ماه «سبوح قدوس‏» گفتن است؛ لذا امام سجاد(ع) مى‏فرماید: سلام بر تو اى عید اولیاى الهى. این كه مى‏بینیم در آخر ماه مبارك رمضان عید فطر مى‏گیرند، چون جایزه‏هاى یك ماه را به ما مى‏دهند؛ در حقیقت محصول ماه مبارك رمضان است. این ضیافة الله، آن لقاء الله را در بردارد و عظمت از آن ماه شوال نیست، بلكه عظمت از آن ماه مبارك رمضان است كه نتیجه یك ماهه را در روز عید مى‏دهند.

 

روز عید است و من مانده دراین تدبیرم   كه دهم حاصل سى روزه و ساغر گیرم

 

«السلام علیك یا اكرم مصحوب من الاوقات و یا خیر شهر فى الایام و الساعات.‏»(5) امام سجاد(ع) چندین بار به این ماه سلام مى‏كند. ماه اگر یك زمانى گذرا بود و باطن و سِّر و حقیقت و روح و جانى نداشت، این ولى الله كه به او سلام نمى‏گفت. آیا این‏ها معاذ الله نظیر اشعار خیالى شعراست كه بر خطابه‏هاى خیالى حمل شود كه مثلا به كوه و یا آثار مخروبه خطاب مى‏كنند، یا نه این ماه یك حقیقتى دارد.

 

مى‏گوید: ما خیلى دوست داشته و داریم، اما هیچ دوستى به عظمت این ماه نبود. یك ماهى كه نه هیچ روزى مثل روزهاى او بود و نه هیچ شبى مثل شب‏هاى او.

 

ماه چه و چگونه خواستن از خداوند«السلام علیك من شهر قربت فیه الامال و نشرت فیه الاعمال‏»؛ سلام بر ماه آرزوهاى مشروع و اعمال مرفوع . سلام ما بر تو اى ماهى كه آرزوها دراین ماه نزدیك شد و ما فهمیدیم كه چه بخواهیم، لذا آرزوهاى طولانى نمى‏طلبیم. و از طول امل آزاد شدیم و برآمدن آرزوهاى مشروع ما نزدیك شد. درهمین دعاى سحر ماه مبارك رمضان، امام سجاد(ع) به ما آموخت كه به خدا عرض كنیم: خدایا، آن‏ها كه تو را نمى‏شناسند و عبادت نمى‏كنند، آن‏ها را روزى مى‏دهى و این همه مار وعقرب‏ها را خدا تامین مى‏كند، پس حیف است كه انسان تمام حاجت‏ها را در محور ماده و مادیات خلاصه كند. آن‏ها كه اصلا خدا را نمى‏شناسند و عبادت نمى‏كنند، نظیر این همه كفار و منافقین، خداوند آنها را درعالم تامین مى‏كند، پس آیا صحیح است انسان تلاش و كوشش خود را بر این صرف بكند كه از خدا طبیعت و دنیا بطلبد؟

 

امام مى‏فرماید: سلام بر این ماه كه فهمیدیم دراین ماه از خدا چه بخواهیم. آرزوهاى طولانى نداشته باشیم، بلكه چیزى بخواهیم كه براى ما بماند.

 

وقتى این آیه نازل شد: «و كاین من دابة لا تحمل رزقها الله یرزقها»، (6) مهاجرین از مكه به مدینه هجرت كردند. چون اینها وقتى مى‏خواستند از مكه به مدینه هجرت كنند، كسى به آنها اجازه نمى‏داد تا اموالشان را هم منتقل كنند یا بفروشند و مى‏گفتند: اگر خواستید از مكه به مدینه بروید باید با دست‏ خالى بروید. وقتى این آیه نازل شد كه هیچ جنبده‏اى، چه اهل پس‏انداز باشد یا نباشد، نیست كه از جایى به جایى حركت ‏بكند، مگر این كه خدا روزى او را مى‏دهد؛ معنایش این است كه همه درعالم روزى خدا را مى‏خورند.

 

جنبده‏ها دو قسم‏اند: بعضى اهل پس‏انداز و ذخیره‏اند مثل موش و مورچه‏ها؛ و بعضى آزادانه زندگى مى‏كنند، مثل كبوترها، گنجشك‏ها، بلبل‏ها كه اینها اهل ذخیره و پس‏انداز نیستند. دراین آیه فرمود: هم آن موش و مورچه را كه اهل پس‏اندازند خدا روزى مى‏دهد، هم كبوتر و بلبل و گنجشك را كه اهل ذخیره نیستند؛ اینطور نیست كه فقط موش‏ها را خدا تامین كند و بلبل‏ها را تامین نكند، وقتى این آیه نازل شد، مسلمین از مكه به مدینه هجرت كردند. گفتند ما روزیمان را كه از جایى به جایى حمل نمى‏كنیم، بالاخره خداى مكه خداى مدینه هم هست. اگرما را در مكه اداره مى‏كند درمدینه هم اداره مى‏كند. با دست‏ خالى آمدند و در مسجدهاى مدینه ماندند و مهاجر نامیده شدند؛ خدا آنها را تامین كرد.

 

این چنین نیست كه اگر انسان روح بلند نداشته باشد، به او خوش بگذرد و یا اگر روح بلند و عظیم داشت در جهان تلخكام باشد. انسان اگر ذهن و جانش را به چیز درستى مشغول نكند، او آدم را به چیز نادرستى مشغول مى‏كند؛ تا آدم این نفس و ذهن و مركز اندیشه را مشغول نكند او آدم را مشغول مى‏كند؛ فرمود: ما دراین ماه فهمیدیم از خدا چه بخواهیم، اعمالمان باز و آرزوهایمان بسته شد. جلو آرزوهایمان را گرفتیم و دست ‏به كار شدیم.

 

وداعى غم انگیز با یارى عزیز«السلام علیك من قرین جل قدره موجودا و افجع فقده مفقودا»؛ سلام بر تو اى نزدیكى كه وقتى بودى گرامى بودى و حال كه در آستانه رفتن هستى، رفتنت فاجعه است و ما را غمگین مى‏كند همچون كسى كه عزیزترین عضو خانواده‏اش را از دست‏ بدهد.

 

«و مرجو آلم فراقه‏»؛ سلام بر تو اى تكیه‏گاه امید كه درهنگام مفارقت، ما را متالم و رنجور كردى. آن ماه كه در جان انسان رسوخ داشت، وقتى از جان فاصله مى‏گیرد جایش را غم پر مى‏كند. آن فهمیدن‏ها و صفاى ضمیر دیگر نیست. آن نشاطى را كه انسان در ماه مبارك رمضان براى نثار و ایثار دارد درغیر ماه مبارك رمضان ندارد. اگر انسان دراین ضیافت ‏حق از خدا، غنا و بى‏نیازى طلب كند، چیزى او را به خود متوجه و مشغول نمى‏كند؛ نه از كسى مى‏ترسد و نه از بذل جان دریغ مى‏كند.

 

«السلام علیك من الیف آنس مقبلا فسر و اوحش منقضیا فمض‏»؛(7) سلام بر تو اى دوست ‏با الفت كه وقتى آمدى، ما را مسرور كردى و وقتى رفتى، ما را گداختى و رفتى، داغ زدى و رفتى! این حرف، حرف یك انسانى است كه با باطن روزه این ماه و با باطن لیله قدر در تماس بوده است.

 

وداع با ماه رقت قلوب و قلت ذنوب«السلام علیك من مجاور رقت فیه القلوب و قلت فیه الذنوب‏»؛ سلام بر تو اى همسایه عزیز كه در مجاورت و جوار رحمت تو بودیم. تو همسایه‏اى بودى كه دراین مدت دل‏ها رقیق مى‏شد و گناهان كم.

 

در مناطق ییلاقى و در سرزمینى كه سبز و خرم است چشمه معدنى مى‏جوشد، چون با املاح و رسوبات همراه است، این آب زلال نیست كه راه خود را طى كند و راه باز كند و تشنه‏ها را سیراب كرده و به مقصد برسد، بلكه با رسوبات و املاح همراه است. این آب زلال است كه وقتى از چشمه مى‏جوشد راه خود را باز مى‏كند و راه كسى را هم نمى‏بندد؛ همه این درخت‏ها و گیاهان تشنه سر راه را هم سیراب مى‏كند تا به دریا برسد، این خاصیت آب زلال است كه اصلا به دنبال تشنه مى‏رود تا سیرابش كند. سرش را به سنگ مى‏زند و تلاش و كوشش مى‏كند كه خود را به تشنه‏ها برساند اما اگر این آب رسوبى باشد همین كه مى‏جوشد راه خود را مى‏بندد. بعد از چند سال درآن مزرع، تلى از سنگ پیدا شده و همه آن سرزمین‏هاى سبز، خشك مى‏شود و از او چیزى روئیده نمى‏شود.

 

این آب وقتى زلال و صاف نباشد جلوى خودش را هم مى‏بندد؛ افكار و اندیشه در دل‏ها هم همین طور است، اگر زلال باشد از جان مى‏جوشد، با زبان و قلم منتشر مى‏شود، به گوش و چشم مى‏رسد و از آنجا به دل‏هاى دیگران مى‏رسد؛ لذا یكى از القاب عالم «ماء معین‏» است كه ریشه اصلى آن درباره حضرت ولى عصر (عج) است كه یكى از القاب مبارك آن حضرت «ماء معین‏» است: «قل ارایتم ان اصبح ماءكم غورا فمن یاتیكم بماء معین‏».(8)

 

ماء معین یعنى آب جارى؛ آبى كه چشم، آن را مى‏بیند. علم وعالم را ماء معین مى‏گویند، چون مانند چشمه زلال است كه مى‏جوشد. حرفى كه مى‏زند، چیزى كه مى‏نویسد، علمى است كه از جان او تراوش كرده و به گوش و چشم شخصى رسیده است و او مى‏فهمد و به دیگرى مى‏گوید، دیگرى هم مى‏فهمد و به بعدى مى‏گوید.

 

این مانند یك چشمه زلالى است كه بالاخره به اصلش مى‏رسد اما افكار و اندیشه و خیالات باطل مانند همان رسوبات و املاح معدنى‏اند كه همان جا قلب را مى‏بندند؛ كم كم این قسى مى‏شود، وقتى كه دل بسته شد، نه چیزى از آنجا سرایت مى‏كند و به دیگران مى‏رسد و نه حرف دیگران به آنجا مى‏رسد. نه حرف او درغیر مؤثراست و نه حرف غیر دراو مؤثر مى‏باشد. امام سجاد(ع) فرمود: دل‏ها دراین ماه نرم و رقیق و گناهان دراین ماه كم مى‏باشد.

 

ماه پیروزى بر شیطان«السلام علیك من ناصر اعان على الشیطان و صاحب سهل سبل الاحسان‏»؛ سلام بر تو اى رفیقى كه كمك كردى تا ما بر شیطان مسلط شدیم. انسان دراین ماه بر شیطان مسلط مى‏شود. به خاطرات شیطانى گوش فرا نمى‏دهد. تو براى ما مصاحب خوبى بودى كه ما توانستیم بر شیطان پیروز شویم.

 

ما نه تنها در بعد سلبى از دست ‏شیطان نجات پیدا كردیم كه كار بد نكردیم، بلكه در بعد اثباتى هم پیروز شدیم. راه‏هاى خیر را خوب و به آسانى طى كردیم. اگر درغیر ماه مبارك رمضان كار خیر را به سختى انجام مى‏دادیم، دراین ماه به آسانى انجام دادیم، تو باعث ‏شدى كه ما راه احسان را با سهولت طى كردیم.

 

ماه آزادى«السلام علیك ما اكثر عتقاء الله فیك‏» سلام بر تو اى ماهى كه چقدر بنده‏ها را خدا دراین ماه آزاد كرده است. خدا آنها را كه گرفتار آتش و رذائل اخلاقى بودند، از دست این بندها آزاد كرد و نعمتى بهتر از آزادى نیست.

 

امام صادق(ع) فرمود: «من رفض الشهوات فصار حرا»؛(9) اگر كسى شهوت را ترك كند، آزاد مى‏شود و نعمتى بالاتر از آزادى و آزادگى و حریت نیست كه انسان گرفتار شهوت و غضب و برده هوى نباشد و زمامش را به دست هوسش نسپرد.

 

«و ما اسعد من رعى حرمتك بك‏»؛ چقدر سعادتمند شد آن كسى كه احترام تو را حفظ كرد و مواظب بود تا دراین ماه حرف بد نزند، خیال و گناه بد نكند.

 

ماه محو كننده گناه«السلام علیك ما كان امحاك للذنوب و استرك لانواع العیوب‏»؛ سلام بر تو اى حقیقت ماه مبارك رمضان كه تو محوكننده گناه هستى و پوشاننده‏تر از هر چیزى نسبت‏ به عیوب انسان. عیب را مى‏پوشانى و گناه را محو مى‏كنى.

 

اول پوشاندن و ستر و بعد مغفرت است. خداى سبحان اول مى‏پوشاند، كه آبروى انسان محفوظ باشد، بعد مى‏بخشد. این ستار زمینه آن غفار را فراهم مى‏كند. انسان تا بتواند آبروى دیگران را حفظ كند، خدا هم آبروى او را حفظ مى‏كند، مؤمن حق ندارد كارى بكند كه ذلت‏آور باشد.

 

«السلام علیك ما كان اطولك على المجرمین‏»؛ سلام بر تو اى ماه مبارك رمضان كه براى افراد تبهكار خیلى طولانى هستى و رمضان براى او حكم چندین ماه است.

 

«و اهیبك فى صدور المؤمنین‏»؛ ماه مبارك رمضان در دل‏هاى مؤمنان با یك هیبت و ابهت و جلال و هیمنه و شكوه تلقى مى‏شود.

 

وداع با ماه بى‏رقیب«السلام علیك من شهر لا تنافسه الایام‏»؛ سلام بر تو اى ماهى كه هیچ ماهى با تو مسابقه و رقابت ندارد.

 

در منافسه وقتى انسان مى‏دود و مسابقه مى‏دهد، نفس نفس مى‏زند تا به مقصد برسد. خداى سبحان هم فرمود براى گرفتن فضائل، منافسه بدهید: «فلیتنافس المتنافسون‏»؛ شما نفس نفس بزنید تا آن شى‏ء نفیس و ارزنده را بگیرید. هیچ ماه و ایام و لیالى و لحظاتى با تو منافسه نمى‏كند و رقابت ندارد. تو پیشگامى و همه یازده ماه سال به دنبال تواند. این چنین نیست كه انسان بگوید در ماه مبارك رمضان حرف‏ها را مى‏شنوم و بعدا عمل مى‏كنم. اگر فعلا عمل نشود بعدا هم عمل نمى‏شود؛ چون زمان‏هاى دیگر آن قدرت را ندارد كه با ماه مبارك رمضان در كسب توفیق انسان رقابت كنند.

 

«السلام علیك غیر كریه المصاحبة و لا ذمیم الملابسة‏»؛ سلام بر تو، دراین مدتى كه مهمان ما بودى یا ما در خدمت ‏شما بودیم، هیچ رنجى ندیدیم. از مصاحبت ‏با شما خسته نشدیم. در خدمت ‏شما بودیم و لذت بردیم، ذم، كراهت و مانند آن از شما مشاهده نكردیم. تو مهمان خوبى براى ما بودى.

 

«السلام علیك كما وفدت علینا بالبركات و غسلت عنا دنس الخطیئات‏».

 

سلام بر تو اى ماه گرامى مبارك رمضان كه بركت آوردى، ما را شستشو كردى و رفتى و بعدا اگر آلوده شدیم به دست‏خود آلوده شده‏ایم والا تو ما را تطهیر كردى و رفتى. ما احساس سبكى مى‏كنیم.

 

مهمان بى ‏زحمت«السلام علیك غیر مودع بر ما و لا متروك صیامه ساما»؛ سلام بر تو كه درهنگام تودیع، ما احساس خستگى نكردیم. انسان وقتى مهمان را با تشریفات پذیرایى مى‏كند، خود دراین مدت خسته مى‏شود؛ اما ایشان مى‏فرماید ما خسته نشدیم، ما از روزه گرفتن كه پذیرایى تو بود خسته نشدیم و رنجى احساس نكردیم، بلكه براى ما گوارا بود.

 

«السلام علیك من مطلوب قبل وقته و محزون علیه قبل فوته‏»؛ سلام بر تو، قبل از این كه بیایى ما انتظار تو را داشتیم و الان هم هنوز نرفته‏اى مقدارى مانده است. ولى همین كه مى‏خواهى بروى ما را غمگین كرده‏اى.

 

«السلام علیك كم من سوء صرف بك عنا و كم من خیر افیض بك علینا»؛ سلام براین مهمان گرانقدرى كه به بركت تو، خدا خیلى از بلاها را از ما برداشت و خیلى از بركات را به ما داد. ما در حقیقت مهمان تو بودیم، نه تو مهمان ما.

 

«السلام علیك و على لیلة القدر التی هی خیر من الف شهر»؛ این زیارتنامه است، این سلام تودیع است، سلام بر تو اى ماه، سلام بر لیلة القدرت، آن شب قدرى كه از هزار ماه - تقریبا هشتاد سال - بالاتر است.

 

«السلام علیك ما كان احرصنا بالامس علیك و اشد شوقنا غدا الیك‏».

 

سلام بر تو اى ماهى كه ما دیروز خیلى حریص بودیم كه شما بیایى و فردا هم خیلى مشتاقیم كه زیارتتان كنیم؛ این طور نیست كه به عنوان یك اداء وظیفه این مراسم تودیع را انجام بدهیم.

 

«السلام علیك و على فضلك الذى حرمناه و على ماض من بركاتك سلبناه‏»؛ سلام بر تو و فضیلت تو، سلام بر تو و بركات تو.

 

«اللهم انا اهل هذا الشهر الذى شرفتنا به و وفقتنا بمنك له حین جهل الاشقیاء وقته و حرموا لشقائهم فضله‏»؛ خدایا آن توفیق را دادى كه ما اهل این ماه باشیم، در حالى كه عده‏اى از فضیلت این ماه محروم شدند و منشاء حرمان آنها نیز شقاوتشان بود كه به سوء اختیار خود آنان فراهم شد. «و انت ولى ما آثرتنا به من معرفته و هدیتنا له من سنته‏»؛ پروردگارا، تو مولى و سرپرست مایى، درآنچه ما را براى شناخت آن برگزیده‏اى و راهنمایى نموده‏اى كه روش آن را طى نماییم.

 

«و قد تولینا بتوفیقك صیامه و قیامه على تقصیر و ادینا فیه قلیلا من كثیر». و در پرتو توفیق تو، به روزه و نماز آن با اعتراف به تقصیر نایل آمدیم و اندكى از وظایف بسیار را ادا نمودیم.

 

«اللهم فلك الحمد اقرارا بالاسائة و اعترافا بالاضاعة و لك من قلوبنا عقد الندم و من السنتنا صدق الاعتذار».

 

پروردگارا! تو را در حالى ستایش مى‏كنم كه به بد رفتارى خود اقرار و به ضایع نمودن نعمت احكام تو و عمر خویش اعتراف داریم. و براى توست از طرف دل‏هاى ما پیمان پشیمانى و از ناحیه زبان پوزش طلبى صادقانه.

 

«فاجرنا على ما اصابنا فیه من التفریط اجرا نستدرك به الفضل المرغوب فیه و نعتاض به من انواع الذخر المحروص علیه‏».

 

پس اجر مصیبت ‏بر تفریط دراین ماه را چیزى قرار ده تا به وسیله آن، فضیلتى كه مورد رغبت است نائل آییم و به جاى آن از انواع ذخایرى كه بر آن تشویق شده عوض به دست آوریم.

 

«و اوجب لنا عذرك على ما قصرنا فیه من حقك‏».

 

و از باب: كتب ربكم على نفسه الرحمة. پذیرش پوزش را براى ما مقرر نما تا حق تقصیر شده شما بخشوده گردد.

 

«و ابلغ باعمارنا ما بین ایدینا من شهر رمضان المقبل فاذا بلغتناه فاعنا على تناول ما انت اهله من العبادة و ادنا الى القیام بما یستحقه من الطاعة‏»؛ وعمر ما را تا ماه مبارك آینده طولانى بفرما و هنگامى كه ما را به آینده آن رساندى ما را كمك فرما تا آنچه در خور شماست عبادت نمائیم و آنچه سزاوار توست طاعت كنیم «و اجر لنا من صالح العمل ما یكون دركا لحقك فى الشهرین من شهور الدهر»؛ و توفیق انجام كار نیك را بطور جارى و مستمر بهره ما فرما تا آنچه حق و شایسته شما است در تمام ماه مبارك رمضان كه در مدت عمر ما پیش مى‏آید جبران شود.

 

«و اجبر مصیبتنا بشهرنا و بارك لنا فى یوم عیدنا و فطرنا».

 

پروردگارا، هجران ماه مبارك را كه مصیبت ماست جبران فرما و براى ما در روز عید فطر بركت مقرر نما...

 

و با سپرى شدن این ماه ما را از هر تباهى بیرون بیاور...

 

و هر پاداشى كه به افراد شایسته و واجد شرایط این ماه مرحمت مى‏كنى، به ما نیز لطف فرما، زیرا فضل تو تمام‏ شدنى نیست، بلكه همواره جوشان است.

 

و ثواب همه كسانى كه تا قیامت در آن ماه روز مى‏گیرند یا عبادت مى‏كنند براى ما ثبت فرما... آمین.

 

پى‏نوشت‏ها:

1) صحیفه سجادیه، دعاء 45، وداع ماه مبارك رمضان.

 

2) همان .

 

3) قدید به گوشت‏هاى مانده ذخیره لانه‏ها مى‏گویند.

 

4) دیوان سنائى غزنوى.

 

5) دعاى وداع .

 

6) عنكبوت/ 60.

 

7) «مض‏» آن درد گدازنده را گویند. همچون رنجش از گداختگى آهن سرخ شده‏اى كه به انسان اصابت كند.

 

8) سوره ملك/ 30.

 

9) امالى، شیخ مفید، مجلس 6، حدیث 14.

 

منبع:

 

كتاب ره ‏توشه راهیان نور ص 216.

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

یک شنبه 24 مهر 1390  7:50 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

« قدر در تفاسیر »

 

 

اهمیت قدر؟

ابتدای نزول قرآن یا تمام قرآن در شب قدر بود که از لوح محفوظ به آسمان دنیا آمد و در بیت العزه سفره سپرده شد و روح الامین این سوره را در مدت بیست و سه سال، آیه به آیه و سوره سوره به حسب مصالح به دنیا آورده است . (منهج الصادقین)

 

چرا قدر نامیده شد ؟

چون در این شب، کتابی چون قرآن بر پیامبری که صاحب قدر است ، برای خاطر امت اسلام که صاحب قدرند ، و به دست فرشته ای چون جبرئیل که صاحب قدر است ، نازل شده است .

خلیل بن احمد ( نحوی) گوید : شب قدر نامیده شد، برای آن که زمین در آن شب تنگی می کند به فرشتگان . از قول خدا « و من قدر علیه رزقه» به معنای کسی است که در تنگی روزی قرار گرفته است .

حسن مجاهد می گوید : لیلة القدر نامیده شده که خدا در آن شب ، حکم می کند و تقدیر می نماید به آنچه که در تمام سال واقع می شود.

 

چرا از رسول خدا از شب قدر در قرآن پرسیده شده است ؟

خداوند سبحان برای بزرگداشت مقام این شب و یادآوری بزرگی قدر آن و شرافت محل آن فرمود : ای محمد، مثل این که نمی دانی این شب تا چه اندازه بزرگ است و این تحریص و ترغیب در عبادت است . (مجمع البیان)

 

زمان شب قدر

از حضرت علی ( ع ) روایت شده که پیامبر اهل بیت خود را در دهه آخر ماه رمضان بیدار می کرد و خودنیز بیدار می ماند.

رسول خدا فرمودند، شب قدر را در دهه آخر، شبی که فرد باشد التماس کنید .

عبد الواحدبن مختار انصاری از امام باقر پرسید از شب قدر. ایشان فرمود : در دو شب است : یکی بیست و یکم و دیگری بیست و سوم .

گفتم : یکی از این دو شب را یقین فرما . گفت: نمی خواهی در دو شب عمل نمایی . یکی از آن دو شب است .

شهاب بن عبدالله به امام صادق عرض کرد فدای شما شوم آن شبی که امید شب قدر باشد کدام است ؟ فرمود: آن شب بیست و یکم و شب بیست و سوم است .

گفتم : اگر نتوانستم هر دو شب را احیاء بدارم . گفت: آنچه از دو شب یا هر کدام از دو شب که میسرت باشد،احیاء نما.

گفتم: چه بسا ماهلال ماه را در محل خود می بینیم و خبر می آید که در منطقه و شهر دیگر خلاف آنچه ما دیده ایم دیده شود . گفت: آنچه که ممکن می شود از چهار شب را احیاء بدارد .( مجمع البیان)

 

چرا شب قدر از هزار ماه بهتر است ؟

در تفسیر منهج الصادقین آمده است : در بنی اسرائیل هیچ کس را عابد نخواندندی تا هزار ماه عبادت نکردندی. خدای تعالی این سوره را فرستاد و فرمود که عبادت شب قدر بهتر از آن هزارماه عبادت بنی اسرائیل است و هر کس که شب را به عبادت به روز کند به حق و اولی است که او را " عباد " گویند . بهتر از آنان که هزارماه عبادت کرده است . از ابوبکر وراق مروی است که ملک سلیمان ( ع ) هزار ماه بود و ذوالقرنین نیز هزار ماه . هر آن مؤمن که این شب را دریابد، وی را بهتر از ملک سلیمان و اسکندر بود . (منهج الصادقین)

« لیلة القدر خیر من الف شهر» یعنی ، قیام در شب قدر و عمل در آن بهتر است از قیام هزار شبی که در آن شب قدر و روزه رمضان نباشد ، و بدین خاطر است که البته بعضی از اوقات بر بعضی دیگر به لحاظ خیر و نفعی که در آن است ،برتری دارد . (مجمع البیان)

 

نزول ملائکه و روح چیست؟

مراد انزال ملائکه و جبرئیل است به آسمان اول ، ویا صنفی از ملائکه که آنها را روح گویند، نازل می شوند یا روح بنی آدم یا حضرت عیسی ، به موافقت ملائکه در زمین می آید .

جبرئیل علیه السلام با فرشتگانی که ایشان را علاقه آشنایی با اهل زمین است ، فرود می آید و یا اینکه جبرئیل با مؤمنان مصافحه می کند که علامت آن اقشعرار جلد و رقت قلب و اشک چشم است و خلاصه آنکه ، به جهت شرافت این شب فرشته و ملائکه فرود می آیند . (منهج الصادقین)

خداوند سبحان خبر داد به آنچه که در آن شب می شود و فرمود فرشتگان( ملائکه) با جبرئیل( والروح) در شب قدر ( فیها) به سوی زمین می آیند تا ثناء خدا و قرائت قرآن و اذکار ( دعای جوشن، تلاوت سوره قدر و استغفار) را تا صبح بشنوند .( مجمع البیان )

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

یک شنبه 24 مهر 1390  7:50 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

احیاء در فرهنگهای دیگر



احیاء تنها محدود به ما مسلمانان نیست بلکه در فرهنگهای دیگر نیز ریشه ای دیرینه دارد . در فرهنگ وبستر احیاء با نامvigil از ریشه لاتینیvigilia معرفی می شود و معادلهایی که به همراه آن می آید، بیداری ، هشیاری wakefulness و مراقبتwatchfulness است.

سنت احیاء در اقوام دیگر به طور مشخص به قرن سیزدهم میلادی باز می گردد و این سنت ، هشیاری شب قبل از یک مناسبت بزرگ و یا عید مذهبی و همچنین نمازگزاری و بجا آوردن عبادات دیگر می باشد . احیاء همچنین آمادگی روحانیی است که عمدتا دسته جمعی مراسم آن برگزار می شود در فرهنگ بریتانیکا نیکا شب زنده داری را بیدار ماندن و دعا گزاری برای احترام به میت ذکر می کند که پیش از به خاک سپردن انجام می شود .

 مسیحیان اولین یکشنبه ماه مارس را که مقارن عید پاک است و ماه کاملPaschak moonدر آسمان دیده می شود ، شب زنده داری می کنند و به راز و نیاز می پردازند این نیت هم اکنون صبغه ای سیاسی پیدا کرده و از برگزاری مراسم صرف دینی فراتر رفته است . گروههایی که در نقاط مختلف جهان به جنگ و خونریزی اعتراض دارند. برای برپایی صلح به شب زنده داری می پردازند و هزاران شمع بر می افروزند .

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

یک شنبه 24 مهر 1390  7:50 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

مردی برای تمام اعصار

بسیار شنیده ایم و خوانده ایم که امام علی را « ماورای انسان» یا « انسان ماورایی» توصیف کرده اند، گاه خوانده ایم که بعضی شیعیان تندرو او را به مقام خدایی برکشیده و تمام پیامبرانی را که برای هدایت خلق مبعوث شده، فرستاده از جانب او دانسته اند، گاه او را تجلی خداوند قلمداد کرده اند... و بسیار تعاریف و توصیفات دیگر که نگارنده نه سعی در اثبات بطلان یا صدق آنان دارد و نه علم کافی برای این محاجه. تنها به آوردن یک دلیل اکتفا می شود: خداوند رحمان در قرآن 4 بار نام گرامی رسول اکرم را آورده است.یکی از این مواردی که قرآن کریم به پیامبر اکرم شاره کرده است آیه 21 از سوره احزاب است .خداوند دراین آیه می فرماید:" لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه " ( به یقین برای شما در وجود پیامبرخدا سرمشق نیکویی است ). خداوند پیامبر را با تمام بزرگی، علو درجات، گونه گونی صفات و گستردگی محسنات الگویی برای مسلمانان معرفی می کند و شما خود می دانید که الگو زمانی معنا می یابد که به لحاظ ذات و صفات با دیگران متفاوت نباشد. از سوی دیگر پیامبر اکرم امام علی را برادر و همتای خویش معرفی کردند. از اینرو باید گفت که در مقام الگو ، علی واجد همان جایگاه پیامبر است. گرچه توصیفاتی از قبیل "علی ماورای انسان" بسیار زیباست ولی یکی از ایراداتی که بر آن مرتبط است آنکه علی را از دسترس جمیع مسلمانان به دور ساخته او را بر عرش  اعلا بر می کشد و بیان می کند که مانند علی بودن و شدن محال است و این یعنی در زنجیر کردن انسان درهمان چارچوب بسته ضعف ها و ناتوانی هایش بدون حتی روزنی از امید، امید به امکان بالا رفتن، بر کشیدن و تعالی یافتن . به هر روی نگارنده معتقد است که نباید با صفات الوهی، خاندان رسالت را از دسترس جان های شیفته که تنها ستایش راضیشان نمی کند، دور ساخت؛ باید آنان را همچنان که بودند به عنوان الگوی عملی در نظر گرفت. آنان در مدرسه اسلام بهترین بودند در مکتب اسلام بر آمدند و پرورش یافتند. این بدان معنا نیست که نگارنده سعی در کاستن از مقام اهل بیت مکرم رسول اکرم دارد بلکه متذکر می شود که خارج کردن ایشان نیز از حدود انسانی پاس داشتن مقامشان نیست.

علی همزمان با فاطمه اولین کسانی بودند که این فرصت و یا نعمت را یافتند که در محضر رسول اکرم، حبیب خدا تعلیم یابند. قرابتی باید بین معلم و متعلم باشد؛ تا متعلم را بدین افتخار نائل آورد. علی ذره ذره و قطره قطره از دانش بیکران رسول الله نوشید تا آنکه جان او شد ؛ برادر و همتا و پاسخی بر بودن رسول اکرم شد « علی از من است و من از علی هستم»(1) بدینگونه است که علی از مرزهای تشیع و اسلام فراتر رفته مرزهای ادیان را در هم شکسته است. علی انسانی است برای تمام اعصار. زندگی او از خانه خدا آغاز می شود و در خانه خدا به پایان می رسد و در این فاصله جز برای خدا قدم نمی گذارد و شمشیر نمی زند. شجاعت علی، زهد و پارسایی اش، عدل و انصافش، دلسوزی اش بر خلق، عرفانش، علم بیکرانه اش که او را به مقام « باب علم» (2) نائل آورد و دیگر جهات شخصیت او در نظر ما بسیار عجیب است چرا که عادت کرده ایم انسان ها را تک بعدی بیابیم و ببینیم. آنکه شجاع است فاقد عطوفت است، آنکه زاهد است در بر تمام دنیا بسته ، اگر دنیا را سیل خون بر کند، او را از جای تکان نتواند داد. آنکه عالم است با مردم کاری نیست. و آنکس را که زمامدار است عدالت نیست. اینها همه انسان امروزین را تشنه دریای بیکرانی می سازد که علی نام دارد. انسان امروز که در اسارت معبودهای رنگارنگ جان خسته اش به ستوه آمده، جز در مکتب علی آرامش نمی یابد. مکتبی که پایه آن اخلاق و انصاف و بدنه اش دینداری و تقوی است.

در توصیف علی ، سخنان بسیار گفته شده، کتا ب های حجیم در ذکر صفات و مراتب کمالات وی به رشته تحریر در آمده  و دیوار نوشته های بسیاری از کلمات او آماده شده است، ولی آنگاه می توان علی را به راستی و صداقت ستود که او را نه در سخن که در عمل بستائیم. چون او زندگی کنیم و چون او برای خدا از نام و ننگ بگریزیم و چون او بمیریم. نه تنها زندگی علی که مثلث دشمنانش نیز الگویی بر حق طلبی و حق خواهی است. اگر حق جویی، مبارزی، دشمنانی چون دشمنان علی داشته باشد باید یقین بداند که بر صراط مستقیم قدم می گذارد:

قاسطین: آن که رودرروی آرمان وی ایستاده اند، ناکثین  آنان که تا دیروز در جبهه وی بودند و اینک زیاده طلبی ها ، آنان را به جبهه مقابل کشانده است و مارقین خشک مقدسان بی مغزی که به نام دین، دینداری پویا و حق جو را به مسلخ می برند و جز به دین مثله شده و ناقص، آن دینی که منافع و پایگاه آنان را تضمین کند رضا نمی دهند. و چه شگفت که دین پویا به دست دین خشک مغز پوسیده بر خون می نشیند. علی کشته عدل خویش است. اگر علی به آن درجه عادل نبود، اگر چنان برحق پای نمی فشرد هیچگاه در محراب فرقش نمی شکافت.

ابن ملجم نماینده ایی از جبهه مارقین کوته فکر با شمشیر آب داده به زهر، فرق عدل را شکافت ؛ شب فراق علی را به پایان رساند و جان علی به جانان رسید. علی که در غیاب پیامبر و فاطمه بسیار گریسته و کم خفته بود، به دیدار جانان شتافت.

« بزرگمردی از جهان دیده فروبست و آنان که بزرگ نمایی می کردند، بپا خاستند. اینجاست که یک نفر از دنیا می رود و عظمت می یابد و عده ایی زندگی می کنند و رو به ضعف و بدبختی می گذارند. بدین طریق امام دشمن خود را برای ابد سر افکنده و شرمگین رها کرد و رفت.»(3) اگر علی(ع) در زمانی غیر از ایام  مبارک رمضان و لیالی  قدر و در مکانی غیر از مسجد کوفه به شهادت می رسید پاسداشت زحمات و جانفشانی های او برای اسلام و در راه اسلام مخدوش می شد، چنان کسی سزاور چنین شهادتی بود.

روز اسلام در سرخی خون علی به شفق نشست و این شفق با خون سرخرنگ حسین به شب گرائید. خون علی آغاز غروب اسلام و خون حسین غروب کامل خورشید اسلام شد . اینکه ما در تاریکی به سر می بریم تاریکی مطلقی که تنها با نور 14 ستاره فروزان روشن است و راه را می نماید. و کجاست تا چهاردهمین ستاره از این سلسله بدرخشد و جهان را به نور خود روشنایی بخشد و روز اسلام را سرفراز و سربلند بر آورد.

در پایان پسندیده است که وصف این بزرگمرد تاریخ را در کلام خود  او بیابیم:

علی در ابتدای خطبه شقشقیه که به غصب مقام ولایت اعتراض می کند می گوید: " چون میله سنگ آسیابم که آن را به گردش در آورد. مرتبتم بلند است و سیل فضل ا ز آن ریزان و مرغ بلند پرواز از پریدن به قله ام ناتوان ." در خطبه 37 نهج البلاغه: " روزی که همه سستی و گردن کشی ورزیدند من مشغول به کار بودم و هنگامیکه همه مخفی شدند من خود را آشکار ساختم ... صدایم کوتاهتر از همه بود و مرتبتم برتر از همگان. پس زمام فضل رها کرده و آزادانه در وادی فضیلت پیش تاختم  مانند کوهی که در برخورد با تندبادها ایستادگی و مقاومت می کند، ایستادم... . ذلیل نزد من بزرگ قدر بود تا زمانی که حق او را به او برگردانم و زورگو نزد من خوار بود تا زمانی که حق مظلومان را از او بستانم. راضی و خشنود به رضای الهی و تسلیم اوامر او هستیم."

و اما در ادب فارسی، شعرهای بسیاری را در ستایش امیرالمؤمنین می توان یافت ولی بیشتر این سروده ها مولودیه هستند، شعری که در زیر می آید با ایام شهادت حضرت امیر(ع) همخوانی دارد.

شد به محراب و، نیایِش ساز کرد

حمد و تسبیح خدا آغاز کرد

در قیام و در رکوع و در سجود

پای تا سر محو وصل دوست بود

دوست را میدید وغیر از دوست هیچ

هر چه جز نقش ولای اوست هیچ

عاشق بی خویشتن عاشق بود

عاشق آن باشد، که او صادق بود

عاشقان را فکر حیلت ساز نیست

عشق با سوداگری دمساز نیست

عاشقی، از خویش هجرت کردن است

نیست عاشق، آنکه در بندِ تن است

باید اول برگِ هجرت ساختن

پس به عشق و عاشقی پرداختن

عاشقان، بار سفر بر بسته اند

رشته جان از جهان بگسسته اند

سر نهاد بوتراب، اندر تراب

بود غرق شوق و شور و التهاب

محو جانان بود و، ا ز خود بی خبر

کآمدش شمشیر زهرآگین به سر

غنچه ی لبهای او، از هم شکُفت

نغمه ی «فُزتُ و ربّ الکعبه» گفت

طایر دل را، قفس بشکسته دید

مرغ جان، از دام تن وارسته دید

بانگ « عَبدی اِرجعی» را گوش کرد

باده از جام شهادت نوش کرد

ذِکرِ «إنّا لله» اش، بر لب گذشت

طایر جانش، ز مرزِ شب گذشت

نقش شد بر فرشِ محرابش ز خون

آیه ی «انّا الیهِ راجعون».

 

پی نوشتها:

1. جرداق، جرج، امام علی صدای علامت انسانی انتشارات فراهانی 1379 ج 1 ص 7و66.

2. اشاره به حدیثی از رسول اکرم من شهر علمم و علی در آن.

3. جرداق، جرج،امام علی صدای عدالت انسانی،ج 3 ص 341.

4. معصومی ، رضا، در خلوت علی ،صص6و275.

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

یک شنبه 24 مهر 1390  7:51 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

چه مبارك سحرى وچه فرخنده شبى

زمانسخن از واژه‏ای ‏بس عظیم وعزیز، واژه‏گرانسنگى كه زبان عاجز از بیان ویژگیهاى آن است و قلم ناتوان از نوشتن آن رسیده است. پیرامون‏شبى كه خداى تعالى آن را از هزار ماه والاتر و بالاتر خوانده‏اش؛ شبى كه درهاى ‏رحمت الهى درآن بازاست و شبى كه ...

شب قدر شب خداست كه درآن تمام ملائكه و افضل آنها روح به زمین مى‏آیند و با حضور در پیشگاه آقا امام زمان(عج) تمام امور را به حضرت تقدیم مى‏دارند؛این شب، شب اتصال زمین به آسمان است و شب یافتن كلید هستى.

شب قدر، شبى است كه درآن تقدیر خلق و اجتماع اندازه‏گیرى مى‏شود و با ارائه به ‏محضر مقدس حضرت مهدى(عج) صلاحیت آن امور تایید ویا رد مى‏گردد.

"قدر" در لغت ‏به ‏معناى ارزش و مقدار مى‏باشد،تنها یك شب در طول سال قدر مى‏باشد. اگرهر شب، شب قدر بودى، شب قدر، بى‏قدر بودى .

شب قدر شبی است كه انسانقدرش را نمى‏داند مگر آنان كه قدرشناس همه خوبیها هستند .

شب قدر معادل هزار ماه و یا به عبارتى 84 سال مى‏باشد. این لیله عزیز معادل‏ عمر یك انسان و بلكه بیشتر مى‏باشد . فضل این شب به مراتب بیشتر ازعمر یك انسان است، حتى اگر در راه خدا و نیكى ‏به خلق صرف شده باشد.

خوشا آنان كه از حق برگرفتند        از این پس عشق را در برگرفتند

خوشا آنان كه در شام ‏شب قدر كتاب الله را بر سر گرفتند. كلمه «تنزل‏» در آیه 4 سوره قدر مى‏گوید: نزول ملائكه بر زمین با توجه به صیغه مضارع این فعل‏ هم اكنون نیز ادامه دارد منتها این نزول درهر دوران بر انسان كامل آن زمانه ‏است.

هر كس به اندازه قدر خویش این شب را درك مى‏كند.

شب قدر شب عروج از فرش به عرش است، شب انتظار است، انتظار فرج مولا و كسى كه‏ قدر ندارد، قدر ندارد.

دراین شب فاصله زمین و آسمان به حداقل مى‏رسد و دعاى بندگان مستجاب مى‏شود و درهاى ‏غفران الهى به روى بندگان باز مى‏باشد.

 چه مبارك سحرى بود و چه فرخنده شبى        

‏آن شب قدر كه این تازه براتم دادنددر این شب باید روح را صفا داد و خود را آماده نمود براى درك سرنوشت ‏خوب، روزى حلال و حوادث دلپذیر روحانى و معنوى.

شب قدر، شب تقدیر پروردگار است و درعین حال شب تصمیم‏ انسانهایى كه مى‏توانند دراین شب خود را آماده كنند براى تبعیت از اسلام عزیز وقرآن كریم.

شب قدر یعنى فاطمه سلام الله علیها كه هر كس او را بشناسد شب قدر را درك كرده است.

شب قدر، شب بریدن ازغیر خدا و پیوستن به معبود است.

امید است ‏با بازگو نمودن «نمى ‏از یم‏» لیلة القدر، بتوانیم زمینه را براى ‏استقبال از شب اتصال خالق و مخلوق، شب اشك و ندامت، ندامت از گذشته و شب امید ورجا، امید به عفو و كرم حضرت دوست آماده نماییم.

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

یک شنبه 24 مهر 1390  7:53 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

آیا شب قدربا اختیارسازگارى دارد؟

مى‏گویند در شب قدر مقدرات بندگان اعم از خیر و شر و ولادت و مرگ و خلاصه هر چه تا شب قدر سال آینده با آن مواجه مى‏شوند، تقدیر و معین مى‏گردد. اگرچنین باشد، هركس سرنوشتش تا سال آینده مشخص است. بنابراین، دردایره همین سرنوشت معین حركت مى‏كند واختیارى ازخود ندارد؛ زیرا با توجه به سرنوشتى كه درشب قدربرایش رقم خورده، حركت كرده است. بنابراین، زندگى جبر مطلق است؛ مخصوصا باعنایت ‏به این كه شب قدرهرسال تكرار مى‏شود، انسان از ولادت تا مرگ درسرنوشتى از پیش تعیین شده حركت مى‏كند؛ اختیارى ازخود ندارد و مانند عروسك خیمه شب بازى، اختیارش دست كسى است كه او رادر دست گرفته است. آیا چنین نیست؟ براى پاسخ به پرسش دقیق شما اشاره به چند مساله ضرورت دارد:

 

1- منظورازشب قدرچیست؟

شب قدریكى ازشب‏هاى دهه آخرماه رمضان است. طبق روایات ما، یكى از شب‏هاى نوزدهم یا بیست و یكم و به احتمال زیاد بیست و سوم ماه مبارك رمضان، شب قدر است.(1)دراین شب كه شب نزول قرآن به شمار مى‏آید، امورخیر و شر مردم و ولادت و مرگ و روزى و حج و طاعت و گناه و خلاصه هرحادثه‏اى كه درطول سال واقع مى‏شود، تقدیر مى‏گردد.(2)شب قدرهمیشه وهر سال تكرار مى‏شود . عبادت درآن شب فضیلت فراوان دارد و در نیكویى سرنوشت‏ یك ساله بسیارمؤثر است.(3)دراین شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مى‏شود و وى از سرنوشت‏ خود و دیگران با خبر مى‏گردد . امام باقرعلیه السلام مى‏فرماید: " انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنة سنة، یؤمر فى امر نفسه بكذا و كذا و فى امرالناس بكذا و كذا؛ درشب قدر به ولى امر(امام هر زمان) تفسیركارها و حوادث نازل مى‏شود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مامور به دستورهایى مى‏شود." (4)پس شب قدرشبى است كه: قرآن درآن نازل شده است، حوادث سال آینده درآن تقدیرمى‏شود، این حوادث برامام زمان - روحى فداه - عرضه و آن حضرت مامور به كارهایى مى‏گردد. بنابراین، مى‏توان گفت ‏شب قدر، شب تقدیر و شب اندازه‏گیرى و شب تعیین حوادث جهان ماده است .

 

2-معناى قدروتقدیرچیست؟

قدردرلغت ‏به معناى اندازه واندازه‏گیرى است.(5) تقدیر نیز به معناى اندازه‏گیرى و تعیین است.(6) اما معناى اصطلاحى قدرعبارت است ازویژگى هستى و وجود هرچیز و چگونگى آفرینش آن؛ (7) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز قدرنام دارد.(8) یعنى درنظام آفرینش هرچیزى اندازه‏اى خاص دارد و هیچ چیز بى حساب و كتاب نیست. جهان حساب و كتاب دارد، براساس نظم ریاضى تنظیم شده و گذشته و حال و آینده آن با هم ارتباط دارد. استاد مطهرى در تعریف قدر مى‏فرماید: " . . . قدر به معناى اندازه و تعیین است . . . حوادث جهان . . . از آن جهت كه حدود و اندازه و موقعیت مكانى و زمانى آن‏ها تعیین شده است، مقدوربه تقدیرالاهى است." (9) پس در یك كلام قدر به معناى ویژگى‏هاى طبیعى و جسمانى چیزها است كه شامل اندازه و حدود و طول و عرض و موقعیت‏هاى مكانى و زمانى آن‏ها مى‏گردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در بر مى‏گیرد. این معنا از روایات استفاده مى‏شود؛ چنان كه در روایتى از امام رضاعلیه السلام پرسیده شد: معناى قدرچیست؟ فرمود: " تقدیرالشى‏ء طوله وعرضه؛ اندازه‏گیرى هرچیز اعم از طول و عرض آن(10)در روایت دیگر، این امام بزرگواردر معناى قدر فرمود: " هندسة شى‏ء من طول و العرض و البقاء؛ اندازه هر چیزاعم ازطول وعرض و بقا." (11)بنابراین، معناى تقدیرالاهى این است كه درجهان مادى آفریده‏ها ازحیث هستى و آثار و و یژگى‏هایشان محدوده‏اى خاص دارند. این محدوده با امورى خاص مرتبط است؛ امورى كه علت‏ها و شرایط آن‏ها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستى و آثار و ویژگى‏هاى موجودات مادى نیز متفاوت است. هر موجود مادى به وسیله قالب‏هایى از داخل و خارج اندازه‏گیرى و قالب‏گیرى مى‏شود. این قالب حدود یعنى طول وعرض و شكل و رنگ و موقعیت مكانى و زمانى و سایرعوارض و ویژگى‏هاى مادى آن به شمارمى‏آید. پس معناى تقدیرالاهى در موجودات مادى یعنى هدایت آن‏ها به سوى مسیر هستى شان كه براى آن‏ها مقدرگردیده است و درآن قالب‏گیرى شده‏اند.(12)

 

3- تعبیر فلسفى قدر، اصل علیت است

" اصل علیت همان پیوند ضرورى و قطعى حوادث با یكدیگر و این كه هر حادثه‏اى تحتم و قطعیت ضرورى و قطعى خود را و همچنین تقدروخصوصیات وجودى خود را ازامرى یا امورى مقدم برخود گرفته است. (13) اصل علیت عمومى و نظام اسباب و مسببات برجهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حكمفرما است و هرحادثى، ضرورت و قطعیت وجود خود را و همچنین شكل و خصوصیت زمانى و مكانى و سایر خصوصیات وجودى خود را ازعلل متقدمه خود كسب كرده است و یك پیوند ناگسستى میان گذشته و حال واستقبال میان هرموجودى وعلل متقدمه او هست." (14)اما علل موجودات مادى تركیبى ازفاعل و ماده و شرایط وعدم موانع است كه هر یك تاثیر خاص برآن دارند و مجموع این تاثیرها قالب وجودى خاصى را شكل مى‏دهند. اگر تمام این علل و شرایط وعدم موانع كنارهم گرد آیند، علت تامه ساخته مى‏شود و معلول خود را ضرورت و وجود مى‏دهد كه ازآن درمتون دینى به قضاىالهی تعبیرمى‏شود. اما هرموجودى با توجه به علل و شرایط خود قالبى خاص دارد كه عوارض و ویژگى‏هاى وجودى‏اش را مى‏سازد و درمتون دینى ازآن به قدرالهی تعبیر مى‏شود. پس این كه مى‏گویند درشب قدرهمه مقدرات تقدیرمى‏گردد، معنایش آن است كه قالب معین و اندازه خاص هر پدیده روشن و اندازه‏گیرى مى‏شود. این اندازه‏گیرى حتمى نیست؛ زیرا درعالم طبیعت رخ مى‏دهد كه جهان تغییراست و شرایط و موانعى خاص دارد. دراین عالم، وجود اشیاء تنها درصورتى قطعیت مى‏یابد كه علت تامه شان موجود شود؛ یعنى تمام شرایط موجود و همه موانع مفقود گردد و فاعل نیزتاثیربخشد.(15)با توجه به مقدمه فوق، رابطه شب قدروتعیین سرنوشت ‏بندگان و كرداراختیارى آن ها روشن مى‏شود." قدر" یعنى پیوند و شكل گرفتن هرپدیده وهرحادثه با سلسله علل خود ودرشب قدراین پیوند دقیقا اندازه‏گیرى مى‏گردد. اولا، براى امام هر زمان این پیوند معلوم و تفسیرمى‏شود؛ و ثانیا، رابطه این پدیده‏ها با علل خود روشن مى‏گردد. خداوند متعال چنان مقدر كرده است كه بین اشیاء رابطه‏اى خاص برقرار باشد؛ مثلا بین عزت و دفاع ازكیان و ذلت و پذیرش ستم رابطه است. هركس ازكیان خود دفاع كند،عزیزمى‏شود و هركس تسلیم زور و ستم شود، ذلیل مى‏گردد. این تقدیرالهی است. یا بین طول عمر و رعایت ‏بهداشت و ترك بعضى گناهان مثل قطع صله رحم و دادن صدقه رابطه برقراركرده و فرموده است: هركس طول عمرمى‏خواهد باید دراین قالب قرارگیرد. آن كه این شرایط را مهیا كرد، طول عمرمى‏یابد و آن كه دراین اموركوتاهى كرد، عمرش كوتاه مى‏گردد. پس درافعال و كرداراختیارى بین عمل و نتیجه كه همان تقدیرالهی است، رابطه مستقیم وجود دارد. انسان تا زنده است، جاده‏اى دو طرفه در برابرش قراردارد: یا با حسن اختیار،كمیل بن زیاد نخعى، كه صاحب اسرارامیر مؤمنانعلیه السلام مى‏گردد و یا با سوء اختیار،حارث بن زیاد نخعى، قاتل فرزندان مسلم مى‏شود. دو برادرازیك پدرو مادر، یكى سعید و دیگرى شقى. پس معناى صحیح تقدیرالهی این است: آن كه با حسن اختیارخود به جاده صواب رفت، كمیل مى‏شود و آن كه با سوء اختیارخود به بیراهه گناه و انحراف پا گذاشت، حارث مى‏گردد. بین تقدیرالهیو اختیارآدمى هیچ منافاتى وجود ندارد، زیرا درسلسله علل و شرایط به ثمر رسیدن كار و ایجاد حادثه، اراده آدمى یكى ازعلل واسباب است و قدر جانشین اراده واختیارآدمى نمى‏شود تا همچون عروسك خیمه شب بازى جلوه كند.در كرداراختیارى، بین كردار و تقدیر رابطه مستقیم ازنوع رابطه شرایط و معدات با معلول وجود دارد و درافعال اختیارى ما، یكى ازعوامل و اسباب و علل، فعل اختیارى انسان است.جهان براساس نظم ریاضى برپا شده است و هرپدیده‏اى علت و سبب خاص دارد. تاثیرآتش، گرما و سوزاندن است و تاثیرآب، سرما وخاموش كردن است. ما به دلیل این كه در بند زندگانى مادى محصوریم، ازگذشته و حال و آینده بى خبریم و جریان حوادث و پدیده‏ها برایمان نامعلوم است وگرنه تقدیرالهیبى حساب و كتاب نیست و براساس نظمى خاص قراردارد. آن كه با حسن اختیارخود كردارنیك انجام دهد یا مخلصانه دعایى بخواند، نتیجه آن را دراین جهان مى‏بیند و آن كه براثرسوء اختیارگناهى مرتكب شود، نتیجه تلخ آن را مى‏چشد.پس این كه فرموده‏اند درشب قدرمقدرات بندگان اعم ازمرگ و زندگى و ولادت و زیارت و... تقدیر مى‏شود، همگى با حفظ علل و شرایط وعدم موانع است كه اختیار یكى ازعلل و شرایط آن به شمار مى‏آید. به این دلیل است كه سفارش شده آن شب مخصوص را به شب زنده دارى و عبادت و دعا سپرى كنید، تا این عمل درآن شب خاص كه ازهزار شب برتر است، شرایط نزول فیضالهیرا فراهم آورد. چنین نیست كه اگركسى درطول سال كارى انجام داد، این تقدیررا تغییر ندهد؛ زیرا تقدیرتغییرپذیراست و با توجه به مقدمات آن تغییر مى‏كند.نكته آخراین كه خداوند مى‏داند هرچیزدرزمان ومكان خاص به چه صورت و با توجه به كدام شرایط وعلل تحقق مى‏یابد و مى‏داند كه فلان انسان با اختیار خود، كارى خاص انجام مى‏دهد. فعل اختیارى انسان با وصف اختیارى بودن متعلق علم ازلى خداوند است كه درشب قدرو بلكه درتمام زمان‏ها به امام زمان سلام الله علیه وعجل الله تعالى فرجه الشریف منتقل مى‏شود. این امر با اختیار منافات ندارد و حتى برآن تاكید مى‏ورزد؛ مثلا معلم كاردان و مجرب به خوبى مى‏داند كدام یك ازدانش‏آموزانش به دلیل تلاش فردى و استعداد لازم با رتبه بالا قبول مى‏شود و كدام یك به دلیل تلاش یا استعداد كم‏تر در حد متوسط نمره مى‏آورد و كدام یك به دلیل تنبلى تجدید مى‏شود. علم معلم به دلیل علم او به علت‏ها است و نفى كننده تلاش دانش‏آموزانش نیست. درشب قدر همه كرداراختیارى انسان با وصف اختیارى بودن مقدرو اندازه‏گیرى و قالب بندى مى‏شود. خدا، عالم را به علت‏ها و براساس نظم ساخته، اشیاى این جهان را برنامه ریزى مى‏كند و اختیار یكى از مبادى این جهان مادى است.(16)

 

پى‏نوشت‏ها:

1- اقبال الاعمال، سید بن طاووس، تحقیق و تصحیح جواد قیومى اصفهانى، ج‏1،صص 312 و 313 و 374 و 375.

2- الكافى، كلینى، ج‏4، ص 157.

3- المراقبات، ملكى تبریزى، ص، 237- 252.

4- الكافى، ج‏1، ص 248.

5- قاموس قرآن، سید على اكبرقرشى، ج‏5،صص 246 و 247.

6- همان، ص 248.

7- المیزان، سید محمد حسین طباطبایى، ج‏12 ص 150 و 151.

8-همان، ج‏19، ص 101.

9- انسان و سرنوشت، شهید مطهرى، ص 52.

10- المحاسن البرقى، ج‏1، ص 244.

11- بحارالانوار، ج‏5، ص 122.

12- المیزان، ج‏19،صص 101- 103.

13- انسان و سرنوشت، ص 53.

14- همان،صص 55 و 56.

15- براى مطالعه بیش‏تر بحث ‏حاضر به ویژه از دیدگاه فلسفىبه کتاب انسان و سرنوشت اثرمتفكرشهید استاد مطهرىرجوع نمایید.

16- درباره علم پیشین خداوند و اختیارانسان،به کتاب علم پیشین الاهى واختیارانسان اثرمحمد سعیدى مهر، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامىرجوع کنید.

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

یک شنبه 24 مهر 1390  7:54 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

رمضان در فرهنگ عامه

تشخیص زمان افطار


برای آگاهی از وقت شرعی غروب و فرا رسیدن افطار مانند سحر از روشهای گوناگونی استفاده می شود از جمله بانگ خروس، دیدن" ستاره ناهید" تشخیص ندادن رنگ كاهگل، نواختن نقاره، توپ در كردن، اذان مغرب، ساعت و تقویم و اعلام وقت توسط رادیو، اما علاوه بر موارد فوق در بعضی از شهرها و روستاها از روشهای دیگری هم برای آگاهی از وقت افطار استفاده  می كنند از جمله:

در لهران طالقان مردم می گویند: غروب آفتاب هنگامی كه " چوچك " ها ( گنجشك ها) به پرواز در می آیند و از شاخه ای به شاخه دیگر می پرند و جیك جیك می كنند تقریباً یك ساعت به افطار مانده است.

در فرنق خمین وقتی آفتاب غروب می كند از سمت مشرق آسمان خطهای سرخی نمایان می شود كه اهالی فرنق به آن خطهای سرخ" حمرا" می گویند. این حمراها یا خطهای سرخ به تدریج بالا می آیند تا زمانی كه كاملاً محو و ناپدید می شوند. در این هنگام می گویند غروب شده و الان است كه صدای اذان بلند شود.

در مشهد هم می گویند هنگام غروب هوا سرخ می شود و این سرخی از سمت مشرق به طرف مغرب حركت می كند، وقتی انتهای سرخی از بالای سر بگذرد موقع اذان است و وقت افطار.

حال چنانچه هوا ابری باشد و خطوط سرخ دیده نشود آنقدر صبر می كنند تا هوا تاریك شود و مطمئن شوند غروب شده و وقت افطار رسیده است.

درباره سرخیها یا حمراهای كناره آسمان هم مردم فرنق خمین قصه و عقیده ای دارند كه شنیدنی است (و می گویند: دورتادور زمین را كوه قاف فراگرفته و كوه قاف یكپارچه یاقوت سرخ است. )

همچنین اهالی فرنق گویند اسكندر ذوالقرنین كه ( بنا به روایتی ) یكی از پیامبران بوده است در كشورگشایی از سمت آفتاب( مشرق)، با طایفه ای بزرگ به نام " یأجوج و مأجوج"  كه مردمانی وحشی و آدمخوار بودند روبرو شد. این مردم وحشی سالی دوبار بر مردمان متمدن آن عصر و زمان هجوم می بردند و هرچه بر سر راهشان قرار داشت نابود می كردند. اسكندر هم برای جلوگیری از هجوم این قوم وحشی سدی بزرگ از مس میان آنان و آدمیان متمدن بنا كرد. بنا به اعتقاد اهالی خمین از آن به بعد هنگام طلوع و غروب آفتاب در اثر برخورد شعاع خورشید با این سد حمراها نمایان می شوند.

نقاره آفتاب زرد:

یكی دیگر از روشهایی كه در قدیم در اغلب شهرها ازجمله در شهرستان یزد مردم توسط آن از نزدیك شدن وقت افطار باخبر می شدند صدای " نقاره آفتاب زرد" بود. هنگامی كه خورشید آخرین اشعه خود را از روی دیوارها و ساختمانهای شهربر می گرفت نقاره چی نقاره اش را به صدا درمی آورد و این نقاره به " نقاره آفتاب زرد" مشهور بود. با شنیدن صدای نقاره مردم دست از كار می كشیدند و برای خواندن نماز و افطار كردن به مساجد و خانه هایشان رهسپار می شدند. بعضیها قبل از رفتن به خانه و مسجد به نیت غسل كردن به حمامهای عمومی كه خزینه داشت می رفتند.

شبهای نوزدهم ، بیست و یكم، بیست و سوم و بیست وهفتم حمامها شلوغتر می شد و اكثر مردم علاقه داشتند قبل از افطار غسل مستحب به جا آورند.عده ای برای آن كه زودتر موفق به غسل شوند و اول افطار نزد خانواده خود باشند قبل از غروب درون آب خزینه می رفتند و منتظر فرارسیدن وقت افطار می ماندند. به محض شنیدن صدای توپ و اذان سرشان را زیر آب می كردند و غسل به جا می آوردند. حمامی هم ظرف بزرگی از شلغم درشت و آبدار كه به شلغم گاوی مشهور است سربینه حمام می گذاشت و به مشتریانی كه برای غسل به حمام می رفتند تعارف می كرد و روزه را با شلغم افطار می كردند.

تا چهل پنجاه سال پیش هم در تهران هر روز به هنگام غروب افتاب طبل و شیپور" ورچین ورچین" می زدند؛ بدان معنا كه كسبه و بازاریان اجناس و لوازم دكان خود را جمع و تعطیل كنند.

در ماه رمضان به جای طبل و شیپور" ورچین ورچین" برای آگاهی مردم از نزدیك شدن وقت افطار، طبل و شیپور خاصی می زدند.

افطار كردن

روزه داران برای ادای نماز مغرب و عشا به مسجد می روند و نذر می كنند. هر شب از طرف كسانی كه نذر دارند و یا از درآمد موقوفه هایی كه برای افطار معین شده است خرما، حلوا، شیرینی یا نان جو بین نمازگزاران تقسیم می شود و روزه داران گاه افطار مفصلی هم در خانه صرف می كنند.

آنهایی كه در خانه نماز می خوانند اكثراً مقارن غروب وضو می گیرند و به نماز می ایستند. پس از نماز دعاهای مخصوص افطار را می خوانند. دعاهای افطار عبارت است از دعاهای :" اَللّهُمَّ لَكَ صُمتُ وَ عَلی رِزقِكَ اَفطَرتُ وَ عَلیكَ تَوكَلتُ"، "اَللّهُمَّ رَبّ النوُر العَظیم"، " بِسمِ الله اللّهُمَّ لَكَ صُمنا وَ عَلی رِزقِكَ اَفطَرنا فَتَقَبَلَ مِِنّا اِنَّكَ اَنتَ السَمیعُ العَلیم"، " بِسم الله الرحمن الرحیم یا واسِعَ المَغفِرةِ اِغفِرلی" و سوره مباركه " قدر" كه بیش از دعاهای دیگر خوانده می شود.

پس از خواندن نماز و دعاهای افطار روزه خود را با لقمه ای نان جو یا دانه ای خرما باز می كنند. مردم معتقدند گشودن روزه با خرما و نان جو ثواب بسیار دارد زیرا خرما و نان جو خوراك حضرت علی (ع) و ائمه اطهار بوده است. بعضی ها هم برای بازشدن گلو و سینه با نوشیدن یك استكان قنداب ، چای یا نبات داغ روزه را می گشایند.

غذاهای افطار اغلب سبك و ساده است و روزه داران معمولاً از خوردن غذاهای سنگین پرهیز می كنند.

مردم جهرم هم افطار را با چند دانه خرما آغاز می كنند وعقیده دارند حضرت علی (ع) با خرما افطار می كردند و خوردن خرما را ثواب می دانند. شب دهم ماه رمضان هم عدس پلو می خورند. شب نوزدهم با نان خشك و گل آبشن افطار می كنند و معتقدند نان خشك و گل آبشن افطار حضرت فاطمه (ع) بوده است. همچنین شب بیست و سوم گل آبشن و نان جو و پیاز می خورند وبرای همسایگان هم می فرستند و می گویند این سه چیز خوراك حضرت علی(ع) بوده و حضرت غذای خود را به مستمندان می دادند و خود به نان جو كفایت می كردند.

در جهرم سر سفره افطار نان روغنی، نان فطیر خانگی و نان بازاری می گذارند و خرما و پنیر و یكی دو نوع مربا و حلوا هم به وفور دیده می شود. غذای افطار هم بیشتر كباب، شیربرنج، آش رشته و " مسدووه" و به ندرت پلو می باشد.

افطاری دادن

افطاری دادن یكی از رسوم پسندیده است و آنهایی كه توانایی دارند چند روز از ماه رمضان را افطاری می دهند و از روزه داران دعوت به عمل می آورند. افطاری دادن ثواب بسیار دارد و بسیاری معتقدند كسی كه افطاری می دهد با ثواب روزه مهمانانش شریك می شود و خداوند اجر و مزد بسیار به او می دهد. بنا به همین عقیده یزدیها معتقدند هنگام افطار بهتر است هر كس سر سفره خودش باشد زیرا اگر بر سر سفره دیگران بنشینند ثواب روزه آن روز به میزبان می رسد. از طرف دیگر بسیاری از مردم یزد آرزو می كنند برای افطار مهمان داشته باشند تا اجر بیشتری ببرند.

آنان كه توانایی چندانی ندارند و نمی توانند از روزه داران پذیرایی كنند اما معتقد و علاقه مند به افطاری دادن هستند خرما یا شربت یا نوعی شیرینی مثل زولبیا، گوش فیل یا نان و پنیر به مسجد می برند و بین دو نماز مغرب و عشا از روزه داران پذیرایی می كنند.

در مشهد هم رسم پسندیده افطاری دادن بسیار مورد توجه است و اغلب خانواده ها هم چند روز از ماه رمضان را افطاری می دهند. البته سعی می كنند افطاری دادن مصادف با شبهای احیا نشود تا به دعا و شب زنده داری آنها لطمه ای وارد نگردد. از ساعتی به غروب مانده مهمانان به خانه میزبان می آیند و در اتاقی كه معین شده است می نشینند. به محض اینكه توپ افطار را انداختند و صدای نقاره از نقاره خانه حضرت رضا(ع) بلند شد جلو هر كدام از مهمانان یك سینی پیش افطاری كه عبارت است از یك استكان آب جوش، چای شیرین، نان روغنی یا نان" قاق" و پنیر و مربا می گذارند. مهمانان پس از خواندن دعای افطار و سوره انا انزلنا با خوردن آب جوش و یكی دو لقمه نان و پنیر روزه را می گشایند و سپس به نماز مغرب و عشا می ایستند.

در اتاق دیگر سفره پهن می كنند و غذاهای افطار را در سفره می چینند. غذاها اغلب عبارت است از كته با خورش بادمجان یا قیمه، هویج پلو، آلبالوپلو، آبگوشت، حلوای آرد گندم، شله زرد، " یخ در بهشت"، شیربرنج و فرنی. اگر تابستان باشد بعد از افطار با میوه و فالوده نشاسته یا فالوده انار یا فالوده سیب از مهمانان پذیرایی می كنند. وجود شیرینی و زولبیا هم سر سفره افطار از واجبات است.

در بجنورد هم شبهای ماه رمضان آنهایی كه توانایی مالی دارند یا نذر كرده اند افطاری می دهند. معمولاً هركس چند شب افطاری می دهد و هر شب دسته ای و صنفی را دعوت می كنند. مثلاً یك شب روحانیان، شب دیگر كارمندان و شبی هم تجار و بازاریها را دعوت می كنند. وقتی مهمانان سر سفره افطار نشستند جلوی هرنفر یك قوری چای كم رنگ قرار دارد و  قدری از چای قوری بزرگی كه روی سماور در گوشه اطاق است روی قوری می ریزند و همیشه دو سه نفر مراقبند تا احتیاجات مهمانان را برآورند.

در روستای سرچاه تازیان بیرجند در اولین روز ماه رمضان، بسیاری از افراد معتقد و نذر دار موقع افطار مقداری خرما می برند توی كوچه های آبادی می گردانند و بین روزه داران تقسیم می كنند تا روزه شان را با آن خرما بگشایند.

اهالی سرچاه تازیان معتقدند نصف ثواب هر روزه داری كه روزه اش را با این خرما باز كند از آن كسی است كه خرما را تقسیم می كند. در خرانق یزد دو مسجد وجود دارد یكی مسجد "سرچشمه" و یكی مسجد" توده" یا مسجد " جامع" كه شبهای ماه رمضان از درآمد موقوفات در هر دو مسجد افطاری می دهند.

در خرانق، موقوفات زیادی از قدیم باقی مانده است از جمله موقوفه برای مواجب و خرج سال مؤذن، موقوفه روشنایی آبادی، موقوفه مسجد و روضه خوان، موقوفه خرج و پاپوش زوار امام رضا(ع) ، موقوفه عزاداری امام حسین(ع) و موقوفه افطار ماه رمضان و نمازعید فطر. این موقوفات بیشتر آب و ملك است و كسی كه موقوفه ای در دستش می باشد موظف است در راهی كه معین شده است از درآمد آن خرج كند.

از درآمد موقوفه برای افطار هر شب مقداری نقل یا خرما خریداری می شود و هنگام افطار بین نمازگزاران تقسیم می كنند. همچنین از این موقوفات شیرینی و گردو برای عید فطر می خرند و به مردم می دهند. اگر چیزی هم زیاد بیاید از آن خرجی پیشنمازی را كه برای ماه رمضان دعوت می كنند می پردازند.

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

یک شنبه 24 مهر 1390  7:55 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

رمضان در کلام رسول الله صلی الله علیه و آله

ماه رمضان
اَیهَا النّاسُ قَد اَقبَلَ اِلَیکُم شَهرُ اللهِ بِالبَرََکَةِ وَ الرَّحمَةِ وَ المَغفِرَةِ شَهرٌ هَوَعِندَاللهِ اَفضَلُ الشُّهُورِ وَ اَیامُهُ اَفضَلُ الاَیامِ وَ لَیالِیهِ اَفضَلُ اللَیالِی وَ ساعاتُهُ اَفضَلُ الساعاتِ هُوَ شَهرٌ دُعیتُم فِیه اِلی ضِیافَةِ اللهِ وَ جَعَلتُم مِن اَهلِ کِرامَتِه اَنفاسُکُم فیهِ تَسبیحٌ وَ نَومُکُم فِیه عِبادَةٌ وَ اَعمالُکُم فِیه مَقبَولَةٌ وَ دُعائُکُم فِیه مُستَجابٌ فَاسئََلُوا رَبّکُم بَنِیاتٍ صادِقَةٍ وَ قُلُوبٍ طاهِرَةٍ أَن یوّفِقَکُم فِیه لِصِیامِهِ وَ تِلاوَةِ کِتابِهِ فَاِنَّ الشَّقی مَن حَرُمَ عَن غُفرانِ اللهِ فِی هذا الشَهرِ الشَّریفِ.

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:

ای مردم ماه رمضان که ماه با برکت و رحمت و آمرزش خدا است به شما روی آورده است ماهیست که نزد پروردگار بهترین ماهها و روزهایش بهترین روزها شبهایش بهترین شبها و ساعاتش بهترین ساعات است ماهی است که شما را پروردگار در آن به میهمانی خویش خوانده است شما را از اهل کرامت خود قرار داده نفس کشیدن شما در این ماه ثواب تسبیح دارد و در مقابل خواب شما ثواب عبادت در دفتر اعمالتان ثبت خواهد شد و عبادت و اعمال شما در این ماه مقبول درگاه حضرت حق است و دعاهای شما مستجاب خواهد بود، پس با نیتهای درست و دلهای پاک از پروردگار خود با کمال تضرع بخواهید که شما را توفیق دهد برای روزه گرفتن در این ماه و تلاوت قرآن مجید زیرا شقی و بدبخت آنکس است که ماه رمضان بر او بگذرد و کاری نکند که گناهان گذشته اش آمرزیده شود.وَ اذکُرُوا بِجُوعِکُم وَ عَطَشِکُم جُوعَ یومِ القِیامةِ وَ عَطَشِهِ وَ تَصَدَّقُوا عَلی فُقَرائِکُم وَ مَساکینِکم وَ وَقِرّوُا کِبارَکُم وَ ارحَمُوا صِغارَکُم وَ صِلُوا اَرحامَکُم وَ احفَظُوا اَلسِنَتَکُم وَ غَضُّوا عَمّا لایحِلُّ النَّظَرُ اِلَیهِ اَبصارَکُم وَ عَمّا لا یحِلُّ الاِستِماعُ اِلَیهِ اَسماعَکُم وَ تَحَنَّنُوا عَلی أیتامِ النّاسِ یتَحَنَّنُ عَلی أیتمِکُم وَ تُوبُوا اِلَی اللهِ مِن ذُنُوبِکُم وَ ارَفَعُوا اِلَیهِ اَیدِیکُم بِالدُّعاءِ وَ فی اَوقاتِ صَلواتِکُم فَاِنَّها اَفضَلُ السّاعاتِ ینظُرُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ فیها بِالرَّحمَةِ اِلی عِبادِهِ یجیبُهُم اِذا ناجُوُه وَ یلَبّیهِم اِذا نادُوهُ وَ یستَجیبُ لَهُم اِذا دَعَوهُ.

رسول خدا(ص) فرمود:

چون در روزهای این ماه به واسطه روزه گرسنه و تشنه شدید ، یادی از تشنگی و گرسنگی قیامت کنید و در این ماه بر فقراء و مساکین بواسطه دستگیری گوناگون و کمکهای مختلف تصدق کنید به بزرگتران احترام نهاده و کوچکتران را مورد ترحم و شفقت قرا دهید و از خویشاوندان خویش دلجوئی نموده زبان خود را از سخنان ناروا از قبیل دروغ ، تهمت ، افتراء و غیبت محافظت کنید چشمان خود را از آنچه بر آن حرام یا نگریستن به آن ممنوع است نگاهداری کنید گوشهای خود را از شنیدن سخنان زشت و ناروا، و هرچه شرعاً استماع آن حرام است نگاهدارید بر یتیمان ترحم کنید تا پس از شما بر یتیمان شما نیز ترحم کنند، از گناهان خویش دست توبه و انابه به سوی خدای بردارید، و در اوقات نمازهای خود دعا کنید، و از پروردگار نیازمندی های مشروع خویش را درخواست کنید ، زیرا اوقات نماز شما بهترین لحظات و ساعات شماست که خدای عزوجل بر بندگان خود نظر رحمت دارد و چون مردمی با وی سرگرم مناجات و راز و نیاز شوند دعای آنها را اجابت فرماید.

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

یک شنبه 24 مهر 1390  7:55 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

دعای پیامبر (ص) هنگام رویت هلال رمضان

ویژه ماه مبارك رمضان

صدوق علیه الرحمه در كتاب من لا یحضره الفقیه آورده «

و كان رسول الله صلی الله علیه و آله اذا اهل هلال شهر رمضان استقبل القبلة و رفع یدیه و قال: اللهم اهله علینا بالامن و الایمان، و السلامة و الاسلام ، و العافیة المجللة و الرزق الواسع ، و دفع الاسقام ، اللهم ارزقنا صیامه و قیامه و تلاوة القرآن فیه ، و سلمه لنا ، و تسلمه منا و سلمنا فیه»1

رسول الله صل الله علیه و آله هنگامی كه هلال ماه رمضان را رویت می فرمود ، رو به قبله دستهای مبارك را بلند می كرد و می فرمود : پروردگارا این ماه را بر ما به امن و ایمان و سلامتی و اسلام ، و تندرستی شایان شكر ، و روزی وسیع و برطرف ساختن دردها و ناملایمات ، نوگردان . بار پروردگارا روزی  كن روزه و قیام برای عبادت و تلاوت قرآن در این ماه را ، و آن ماه را برای ما سالم و تمام گردان ، و آن را از ما سالم بدار ، و ما را در این ماه سالم و تندرست فرما .


پی نوشت :

1 – من لایحضره الفقیه ، ج 2 ، ص 100 .

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

یک شنبه 24 مهر 1390  7:56 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

فلسفه و حكمت روزه از منظر اهل بیت علیهم السلام

رمضان کریم

روزه از ابعاد مادی و معنوی ، جسمی و روحی دارای فواید فراوانی است. روزه در سلامت معده و پاكسازی آن از انواع غذاها كه موجب انواع بیماری ها می باشد ، اثرات فوق العاده ای دارد. روزه هم جسم و هم روح را پالایش می كند . اگر در روزه داری به تمامی جهات توجه داشته باشیم در پایان ایام روزه داری ، روح و جسمی تزكیه شده خواهیم داشت.


پیامبر اكرم (ص) و روزه

پیامبر خدا (ص) فرمود : المعدة بیت كل داء ، والحمئة رأس كل دواء.(1)

معده مركز و خانه هر دردی است و پرهیز و اجتناب ( از غذاهای نامناسب و زیاد خوردن ) اساس و رأس هر داروی شفا بخش است.

و نیز ایشان در جایی دیگر می فرماید : صوموا تصحوا ، و سافروا تستغنوا.

روزه بگیرید تا صحتو سلامتی خویش را تضمین كنید و سفر نمایید تا مالدار شوید ، زیرا مسافرت و حمل كالای تجارتی از شهری به شهری یا از كشوری به كشور دیگر ، باعث رفع نیازمندی های جامعه و عمران كشورها می گردد.

حضرت رسول در روایت دیگری می فرماید : لكل شیء زكاة و زكاة الابدان الصیام .(2)

برای هر چیزی زكاتی است و زكات بدنها روزه است.


حضرت علی (ع) و روزه

امام در قسمتی از یكی از خطبه ها می فرماید : و مجاهدة الصیام فی الایام المفروضات ، تسكینا لاطرافهم و تخشیعا لابصارهم ، و تذلیلا لنفوسهم و تخفیفا لقلوبهم ، و اذهابا للخیلاء عنهم و لما فی ذلك من تعفیر عتاق الوجوه بالتراب تواضعا و التصاق كرائم الجوارح بالارض تصاغرا و لحوق البطون بالمتون من الصیام تذللا.(3)

با روزه گرفتنهای دشوار ، در روزهایی كه واجب است ، اندامهایشان با این كار آرام می گیرد و دیده هایشان خاشع و جانهایشان خوار می گردد و دلهایشان سبك می شود و خودبینی از ایشان به وسیله این عبادتها زدوده می گردد. و با گزاردن چهره های شاداب با تواضع بر خاك و با نهادن مواضع سجده بر زمین خود را در مقابل خدا خرد می نمایند و اینكه با روزه داری شكمها به پشت می رسند.


1- روزه برای آزمایش اخلاص

حضرت علی (ع) در جای دیگری می فرماید: والصیام ابتلاء لاخلاص الخلق.(4)

روزه برای آزمایش نمودن اخلاص مردم است.

یكی از دلایل وجوب روزه برای مردم ، آزمایش اخلاص مردم است . چرا كه روزه در ایجاد اخلاص عمل بسیار مؤثر است.


2- روزه سپر در مقابل عذاب الهی

حضرت در قسمتی دیگر از نهج البلاغه می فرماید : صوم شهر رمضان فانه جنة من العقاب.( 5)

در این بحث امام یكی از دلایل وجوب روزه ماه رمضان را ، سپر و مانع در مقابل عقاب الهی دانسته اند. یعنی روزه موجب غفران و آمرزش گناهان است.


امام رضا (ع) و روزه

وقتی از حضرت درباره فلسفه روزه می پرسند ، می فرماید : همانا مردم مأمور به روزه گرفتن شدند تا درد و ناگواریهای گرسنگی و تشنگی را دریابند و آنگاه استدلال كنند بر سختیهای گرسنگی و تشنگی و فقر آخرت كه پیامبر اكرم (ص) در خطبه شعبانیه فرمود : واذكروا بجوعكم و عطشكم جوع یوم القیمة و عطشة . به وسیله گرسنگی و تشنگی از روزه داریتان ، گرسنگیها و تشنگیهای روز قیامت را به یاد آورید ، كه این یادآوری انسان را به فكر تدارك برای قیامت می اندازد تا جد و جهد بیشتری در كسب رضای خدا بنماید .(7)

امام رضا (ع) در جایی دیگر درباره فلسفه روزه این چنین می فرماید : علت روزه برای درك درد گرسنگی و تشنگی است تا بنده ، ذلیل ، متضرع و صابر باشد . همچنین در روزه انكسار و شكستگی شهوات وجود دارد .

آری روزه از افضل طاعات است . شریعت و احكام الهی تعدیل شهوات و در دست گرفتن مهار آنها ، را توسط روزه میسر ساخته و برای تزكیه و طهارت نفس و تصفیه  از اخلاقیات رذیله آن را واجب نموده است . البته مقصود از روزه داری تنها امساك از خوردن و آشامیدن نیست بلكه غرض نهایی كف نفس می باشد . همانطور كه رسول گرامی اسلام( ص ) فرمودند : روزه برای هر فرد سپری است ؛ چرا كه روزه دار ، سخن زشت نگوید و كارهای بیهوده انجام ندهد.

پس روزه انسان را از انحرافات و لغزشها و از دشمنانی بزرگ چون شیطان نفس ، رهایی می دهد .

و اگر روزه دار، به چنین مراتبی نرسد ، فقط گرسنگی و تشنگی را درك نموده و این پایین ترین درجه روزه داری می باشد .

1- اركان اسلام ، ص 108 .

2- كافی ، ج 4 ، ص 62.

3- نهج البلاغه ، خطبه 192.

4- نهج البلاغه ، حكمت 252.

5- نهج البلاغه ، خطبه 110.

6- وسائل الشیعه ، ج 7 ، ص 3.

7- همان ، ص 4.

8- علل الشرایع ، شیخ صدوق ، بخش روزه .

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

یک شنبه 24 مهر 1390  7:56 PM
تشکرات از این پست
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مطالب خواندنی ماه رمضان

علت روزه از زبان امام صادق  علیه السلام

رمضان الکریم

اِنَّما فَرَضَ اللهُ الصِّیامَ لِیستَوِی بِهِ الغَنِّی وَ الفَقیرُ، وَ ذلِكَ أَنَّ الغَنَِّی لَم یكُن لِیجِدَ مَسَّ الجُوعِ فَیرحَمَ الفَقیرَ لاَِنَّ الغَنِّی كُلَّما أَرادَ شَیئاً قَدَرَ عَلیهِ، فَاَرادَ اللهُ تَعالی اَن یسَتَّوی بَینَ خَلقِهِ وَ اَن یُذیقَ الغَنِّی مَسَّ الجُوعِ وَلألَمِ لِیرِقَ عَلَی الضَّعیفِ وَ یرحَمَ الجائِعَ.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

خداوند روزه را بدین جهت واجب كرد كه بین غنی و فقیر تساوی برقرار شود، چون غنی و بی نیاز گرسنگی را نمی فهمد تا بر فقیر رحم كند، چون غنی هر چه بخواهد برآن قدرت دارد و لذا خداوند متعال خواست تا بین خلقش تساوی برقرار كند و اثر و درد گرسنگی را به شخص غنی بچشاند تا بر ضعیف رقت كند و بر گرسنه رحم نماید. و چه نیكو توجه خداوند متعال به بندگانش از این حدیث ظاهر می شود كه حتی روزه را برای این واجب فرموده كه قدرتمندان به فكر بیفتند و ضعفا از محرومیت به در آیند و این بالاترین وظیفه برای اشخاص قدرتمند است كه فكر ضعفا و محرومین جامعه باشند.

همه اشخاص نمی توانند قدرتمند باشند و طبیعی است كه در هر اجتماعی عده ای دارای قدرت و دیگران فاقد آن هستند، بر قدرتمندان است كه به حال دیگران هم بیندیشند و در فكر رفع محرومیت ها و جبران ضعف های آنان نیز باشند.

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

یک شنبه 24 مهر 1390  7:56 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها