لطیفه
|
بدون اجازه
معلمی از شاگردانش پرسید:«چه کسی دوست دارد به بهشت برود؟» همه بچه ها دستشان را بالا گرفتند به جز یک نفر. معلم گفت: چرا دستت را بالا نمی بری؟ شاگرد گفت: چون مادرم گفته بدون اجازه او هیچ جایی نروم.
|
|
|
قوی ترین حیوان
روزی پسری از پدرش پرسید: پدر جان اگر گفتی قوی ترین حیوان کدام است؟ پدر گفت: مورچه؛ چون یک روز مورچه ای داخل پریز برق رفت. من خواستم او را بیرون بیاورم. چنان لگدی به من زد که چند متر پرت شدم.
|
|
|
گوش جای کلید نیست
یک نفر گوشش را با کلید می خاراند گردنش قفل شد.
|
|
|
شهر من یک گل به نام حضرت معصومه دارد.
سه شنبه 12 مهر 1390 10:08 PM
تشکرات از این پست