لطیفه
|
درس علوم:
معلم در کلاس علوم از دانش آموزی پرسید: با دیدن عکس پای این حیوان، نام حیوان را بگو.
دانش آموز هر چه به عکس نگاه کرد، نتوانست پاسخ بدهد.
معلّم گفت: بگو اسمت چیه تا برایت یک صفر بگذارم.
دانش آموز پایش را از کفش در آورد و گفت: خوب شما هم از روی پای من بگویید اسمم چیه!
|
|
|
فعالیت زیاد:
اولی: نمی دانم چرا ریش های من سفید شده است اما موهایم مشکی است؟
دومی: برای اینکه تو از چانه ات بیش تر کار کشیده ای تا مغزت!
|
|
|
کبریت:
یک روز یک کبریت سرش را می خاراند، آتش می گیرد.
|
|
مرد چهار شانه:
مردی جلوی مردی دیگر می ایستد و می گوید: شما آقا حمید هستید؟
آن مرد می گوید: بله، چه طور مگه؟
می گوید: آخه من شنیدم که شما مردی چهار شانه هستید؛ ولی حالا که شما را دیدم دو شانه بیشتر ندارید!
|
شهر من یک گل به نام حضرت معصومه دارد.
سه شنبه 12 مهر 1390 10:05 PM
تشکرات از این پست