0

لطیفه

 
papeli
papeli
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1388 
تعداد پست ها : 12867
محل سکونت : قم

لطیفه

آرزوی کودکی
اولی: تا به حال به هیچ کدام از آرزوهای کودکی ات رسیده ای؟ دومی: بله وقتی بچه بودم و مادرم موهایم را شانه می کرد آرزو می کردم که کاش کچل بودم .


آموزش
از مردی پرسیدند کباب را چطوری می پزند؟
مرد جواب داد:از آشپزی سر در نمی آورم آن را درست کنید خوردنش را به شما یاد می دهم!



 

راننده ناشی
یک نفر که تازه ماشین خریده بود به تعمیرگاه رفت و گفت: آقا لطفاً ببینید این ماشین چه اشکالی دارد که مدام به در و دیوار می خورد.


kb9j_img_3241.jpg

شهر من یک گل به نام حضرت معصومه دارد.

سه شنبه 12 مهر 1390  6:09 PM
تشکرات از این پست
qolameali
qolameali
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1390 
تعداد پست ها : 1301
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به: لطیفه

احتمالا اين جوك ها براي چند قرن پيشه...!

ولي ارزش دو باره خوندن رو داشت....!پاسخ به:	لطیفه

ممنونم

گر نگه دار من آن است که من می دانم          شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد

 

سه شنبه 12 مهر 1390  8:25 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها