لطیفه
|
|
به دراز گوش مي گن: چرا گوشهات اين قدر درازه؟
مي گه: خب ديگه، هر خوشگلي يه عيبي داره
|
|
|
خانواده اي يراي زندگي به تهران مي یان. مادر به بچه اش مي گه: ايجا تهرونه؛ اگه جايي رفتي و در زدي، اونها گفتن: كيه؟ تو يه وقت نگي «مويوم»، بايد بگي «منم»!
بچه مي گه: آخه اگه بگوم «منم»، اونها از كجا بدونن كه «مويوم»؟
|
|
|
خانمي همراه با شوهرش وارد مطب دندانپزشك مي شه و مي گه: آقاي دكتر، مي خوام يه دندون برام بكشي؛ ولي چون خيلي عجله دارم، نمي خوام هيچ گونه داروي بي حسي استفاده كنيد!
دكتر مي گه: عجب خانم شجاعي، خوب حالا نشون بدين كدوم دندونتونو مي خواهيد بكشم؟
خانم هم رو مي كنه به شوهرش و مي گه: عزيزم، بيا جلو، اون دندونتو كه درد مي كنه به آقاي دكتر نشون بده!!
|
|
يه نفر مي ره رستوران و به پيشخدمت مي گه: غذای مخصوص امروز چيه؟
پيشخدمت: غذای مخصوص امروز «کاستيد شلينيکف تيتسا» با ليمو.
طرف مي گه: کاستيد شلينيکف تيتسا با چي؟
|
|
يه نفر از ژاپن بر ميگرده، بهش مي گن: اونجا مشكل زبان نداشتي؟
مي گه: من نه، ولي ژاپنيها چرا!
|
شهر من یک گل به نام حضرت معصومه دارد.
سه شنبه 12 مهر 1390 6:00 PM
تشکرات از این پست