ماجرای احمد و ساعت
بعد از هفته ها انتظار، بالاخره آن هفته پدر احمد به او گفت که صبح جمعه او را هم با خود به کوه خواهد برد. احمد هم خودش را برای ساعت شش صبح جمعه آماده کرده بود اما انگار از روز پنجشنبه ساعت دیواری تنبل شده بود و به کندی کار می کرد. نیمه شب که همه خواب بودند، احمد بلند شد و به ساعت دیواری کمک کرد تا تنبلی اش را جبران کند، اما…