0

داستان ليوان و دانش آموزان

 
pezhmanf
pezhmanf
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : تیر 1389 
تعداد پست ها : 39

داستان ليوان و دانش آموزان

استادي در شروع كلاس درس، ليواني پر از آب به کلاس آورد و آن را بالا گرفت كه همه ببينند.

بعد از شاگردان پرسيد :

به نظر شما وزن اين ليوان چقدر است ؟


شاگردان جواب دادند: 50گرم ، 100 گرم، 150 گرم.



استاد گفت : من هم بدون وزن كردن، نميدانم دقيقا وزنش چقدر است، اما سوال من اين است كه اگر من اين ليوان آب را چند دقيقه همين طور نگه دارم چه اتفاقي خواهد افتاد ؟



شاگردان گفتند : هيچ اتفاقي نمي افتد.



استاد پرسيد : خوب اگر يك ساعت همين طور نگه دارم . چه اتفاقي مي افتد ؟



يكي از شاگردان گفت : دستتان كم كم درد مي گيرد.

 

استاد گفت : حق با توست . حالا اگر يك روز تمام اين را نگه دارم چي؟

 

شاگرد ديگري گفت: دستتان بي حس مي شود ، عضلات به شدت تحت فشار قرار مي گيرد و فلج مي شوند و مطمئنا كارتان به بيمارستان مي كشد .

 

استاد گفت : خيلي خب ولي آيا در اين مدت وزن ليوان تغيير كرده است؟

 

شاگردان جواب دادند: نه !

 

استاد پرسيد : پس چه چيز باعث درد و فشار روي عضلات مي شود و در عوض من بايد چه كار كنم؟

 

يكي از شاگردان گفت: ليوان را زمين بگذاريد.

استاد گفت: دقيقا، مشكلات زندگي هم مثل همين است، اگر آن ها را چند دقيقه در ذهن تان نگه داريد اشكالي ندارد. اگر مدت طولاني تري به آنها فكر كنيد به درد خواهند آمد اما اگر بيشتر از حد نگه شان داريد. فلج تان ميكنند و ديگر قدر به انجام كاري نخواهيد بود . فكـر كردن به مشكلات زندگي مهم است اما بهتر است كه درپايان هر روز و پيش از خواب آنها را زمين بگذاريد. به اين ترتيب تحت فشار قرار نمي گيريد. هر روز صبح سر حال و قوي بيدار مي شويد و قادر خواهيد بود از عهده هر مسئله و چالشي كه برايتان پيش خواهد آمد برآييد .يادت باشد كه ليوان آب را همين امروز زمين بگذاري.

زندگي همين است

 

منبع: نگاهک

T.T.33
جمعه 1 مرداد 1389  12:17 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها