محمدرضا زائری در یادداشتی در پنجره درباره حجاب نوشت: آنچه امروز میبینیم، نتیجه رفتار خود ماست
موضوع حجاب، موضوع چندوجهی و پیچیدهای است كه تنها ماهیت عقیدتی ندارد. حجاب دارای ابعاد گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی است و همین مسأله باعث میشود كه هم موضوع حجاب اهمیت بسیاری پیدا كند و هم حساسیت و ظرافت فراوان داشته باشد.
احساس مسئولیت نهادها و اشخاص گوناگون نسبت به این موضوع و اظهار حساسیت درباره آن بسیار مهم و باارزش است، لیكن به همین نسبت، اگر دقتها و ملاحظات لازم در نوع برخورد و رویارویی با آن وجود نداشته باشد، نه تنها هر گونه اقدام بینتیجه خواهد ماند، بلكه بدتر از آن به مرور باعث لوث شدن این موضوع مهم و سرنوشتساز خواهد شد.
متأسفانه، هماكنون بسیاری از اشخاص حقیقی و حقوقی مسئول، به واكنشهای شعاری و ظاهری تند و آتشین دلخوش هستند و با كلام و گفتار تأییدآمیز نسبت به امر حجاب، راضی میشوند و گاه چندان اهتمامی به میزان تأثیر و نتیجه عینی و عملی آن در زندگی واقعی جامعه ندارند.
اینگونه موضعگیریها البته چند لحظه یا چند ساعت، دل مؤمنین را شاد میكند و خیال برخی را راحت میسازد، ولی آیا به راستی در عمل نیز نتیجهای دارد؟ اگر من نوعی به عنوان یك روحانی یا نویسنده یا روزنامهنگار چند صفحه در نكوهش بیحجابی بنویسم یا به زنانی كه حجاب را مراعات نمیكنند، ناسزا بگویم، مشكل حل میشود؟
شاید این رفتار، وظیفه شرعی شخصی من تلقی شود و من به اندازه توان و مسئولیت خود در نزد خداوند بریءالذمه باشم، ولی آیا در جامعه و در نگاهی واقعگرایانه و كلان، گامی برای ترویج حجاب و حل مشكل برداشتهام؟ متأسفانه باید گفت، بسیاری از ما در این زمینه دچار سطحینگری و جهالت و بیبصیرتی جدی هستیم.
سالها پیش و در آغاز جوانی، من نیز به عنوان یك فرد در این زمینه احساس مسئولیت میكردم و با خود میاندیشیدم كه باید با زبان هنر و ادبیات برای ترویج حجاب بكوشم و از اینروی، شعری با مضمون تشبیه حجاب به صدف سرودم و آن را به صورت كارت تبریك نوروزی به چاپ رسانده و منتشر كردم.
آن شعر چنین بود كه:
هر چه گوهر بینی اندر پرده است؛ بیصدف، هرگز نباشد دُرّ ناب.
ای ز مرواید ارزشمندتر ؛ گوهر جسم تو را باید حجاب.
بعدها با خود اندیشیدم و از خود پرسیدم: درست است كه ما این كار را با نیت خیر انجام دادهایم، ولی واقعا چند نفر با دریافت این كارت و خواندن این شعر ساده و عادی به حجاب تشویق شده و التزام یافتهاند؟
بنابراین، در سالهای بعد، موضوع حجاب به یكی از دغدغهها و اهتمامات جدی من تبدیل شد و به ویژه پس از اقامت در خارج از ایران و سفر به كشورهای اسلامی و غیراسلامی و دیدن نوع پوشش و سبك زندگی مسلمانان به دریافتها و پرسشهای جدی رسیدم و نقطه نظرهای تازهتری در زمینه راههای ترویج حجاب و تحلیل عوامل سست شدن التزام بانوان به پوشش اسلامی پیدا كردم.
این دیدگاهها و نقطه نظرات را كه معمولا در سخنرانیها یا مقالات پراكنده منتشر شده بود، در قالب یك كتاب با نام «حجاب، بیحجاب» گرد آوردم و كوشیدم تا بدون حجاب و پرده ملاحظات و تعارفهای معمول به موضوع حجاب بپردازم و به گمان خود، مهمترین عوامل و اسباب این بحران و مشكل اجتماعی را برشمارم.
هر چه آن كارت تبریك و دو بیت شعر كم خاصیت و كماثر مورد توجه قرار گرفت، این كتاب مورد بیتوجهی واقع شد، بلكه بدتر از آن، اكنون مدتهاست برای دریافت مجوز نشر ارشاد مشكل دارد و سبب تنها این است كه تلاش كردم به واقعیتهای عملی و عینی و حقایق اجتماعی و فرهنگی نظر كنم.
بیگمان اگر این مجموعه را از برخی داستانهای تكراری یا پارهای بحثهای كم خاصیت گرد آورده بودم و نامش را مثلا حجاب از دیدگاه اسلام یا هر عبارت تكراری و رسمی مانند این میگذاشتم، به سرعت چاپ میشد و مورد توجه نهادهای دولتی قرار میگرفت و با بودجه بیتالمال، هزارها نسخه از آن خریداری و پخش میشد و هرگز هم حتی یك بار كسی از خود نمیپرسید، این كتاب واقعا چقدر در ترویج حجاب اثر عملی و عینی دارد و اصلا مگر حجاب تنها با كتاب سست شده كه با كتاب بخواهد محكم شود؟
یاد دارم كه یك بار برنامهای از سیما پخش میشد كه مجموعه مصاحبههایی بود از نمایندگان ولی فقیه در استانهای گوناگون كه درباره ارزش و اهمیت و جایگاه ولایت فقیه سخن میگفتند. جالب اینجا بود كه نام این بزرگواران نیز دقیقا با همین مسئولیت نماینده ولی فقیه در استان فلان و بهمان آورده میشد. احتمالا یك بار هم، نه كارگردان یا تهیه كننده و نه مدیر شبكه و نه رییس سازمان از خود نپرسیدهاند كه چنین برنامهای در تقویت بنیانهای اعتقادی مردم نسبت به ولایت فقیه چه اندازه اثر دارد؟
آیا مردم نخواهند گفت، كسی كه نماینده ولی فقیه است، خب باید هم حمایت كند (و خوش انصافها نكرده بودند، دستكم در معرفی آقایان بنویسند، امام جمعه فلان شهر كه اثر منفیاش كمتر بود) و با خود نیندیشیدهاند كه اگر كسی به ولایت فقیه معتقد باشد كه نیازی به این مصاحبههای كلیشهای و شعاری ندارد و اگر معتقد نباشد كه اساسا برنامه را نگاه نمیكند!
اما آشكار است كه همه با تولید و پخش این برنامه احساس میكنند، برای تقویت بنیانهای اعتقادی مخاطبان نسبت به ولایت فقیه، گامی بلند و مؤثر برداشتهاند! لیكن اگر انسان عاقل و متعهد و دردمند و دلسوزی، بخواهد به اثر عملی و جدی اینگونه پیامها در مخاطبان بیندیشد و به جای شعار دادن با اخلاص و صداقت در پی یافتن راههای درست برای ترویج حقایق دین و معارف الهی و احكام شرع باشد، به سست اعتقادی یا بیتوجهی متهم میشود (البته اگر او را بیبصیرت و عنصر فتنه یا لیبرال و بیدین و وابسته نخوانند) و البته این خطر جدی و اساسی پیش روی ما در موضوعاتی از قبیل حجاب است.
اسلام به مروجان و مبلغان عاقل و فهیم و مكتب اهلبیت به دعوتكنندگان و سربازان لایق و كارآمدی نیازمند است كه با اخلاص كامل به نتیجه عملی بیندیشند و راههای درستی برای هدایت بندگان خدا از ظلمت و گمراهی بیابند و به اجرای احكام شرع ـ همان گونه كه خداوند خواسته ـ بدون سستی كمر ببندند؛ نه از خدا و دین سبقت بگیرند و تندروی كنند و نه در امر الهی دچار لرزش و كندروی شوند و به یاری مخاطبان محروم مظلومی برخیزند كه مكتب نجاتبخش اسلام، میتواند آنان را به كمال و سعادت برساند و از تیرگی و تباهی برهاند.
راحت میتوان شعار داد و فریاد زد و ناسزا گفت و نعره كشید، اما به راستی تكلیف شرعی ما این گونه ادا شده است؟ در شرایطی كه خداوند به عنایت و كرم خود، نعمت حكومت اسلامی را به ما ارزانی داشته و به بركت نفس گرم و مبارك امام و خون پاك شهیدان و مجاهدت و تحمل مردم و تدبیر رهبر انقلاب دارای نظام اسلامی هستیم، آیا سزاوار است بهجای تدبیر نظاممند و عقلانی و همهجانبه و برنامهریزی كلان و درازمدت، به برخوردهای بیمنطق و ظاهری مشغول شویم؟
در جایی كه ادارات دولتی، سازمانها و نهادهای اجتماعی، تشكیلات امنیتی و انتظامی، رسانههای گوناگون، آموزش و پرورش، نظام آموزش عالی، ابزارهای منع و پیشگیری رسمی و ... همه در اختیار و تحت اداره و حاكمیت ماست، آیا ناسزا گفتن به زنانی كه حجاب اسلامی را رعایت نمیكنند و آنها را حیوان بی پالان یا بیغیرت و بیشرف خطاب كردن، در حقیقت شانه خالی كردن از بار مسئولیت نیست؟!
اگر این همه ابزار و تشكیلات و سازوكار رسمی و دولتی را نداشتیم و تقصیر را به گردن رسانههای غرب و استكبار جهانی میانداختیم و به در و دیوار بد و بیراه میبستیم و به این زنان ناسزا و ناروا میگفتیم، شاید توجیه داشت، ولی امروز ما همه چیز را داریم و انتظار این است كه مثل همه جای دنیا با تدبیر و مدیریت كلان برای حل مشكلات اجتماعی و فرهنگی خود بكوشیم.
اگر این زنان را به ترك احكام الهی محكوم كنیم، آیا از ما نخواهند پرسید كه مگر چه اندازه شما مردان به احكام الهی گردن نهادهاید و اموری به مراتب مهمتر از حجاب (در اولویت طراز تعالیم دینی و آموزههای قرآنی و اسلامی همچون قسط و عدل یا صداقت و وفای به عهد) را رعایت كردهاید؟
اگر بگوییم توصیه حضرت زهرا ـسلامالله علیها ـ به التزام بیت را عمل كنید و چون او باشید، آیا نخواهند پرسید كه شما مردان مگر چقدر توصیه امیر مؤمنان به ورع و اجتهاد را عمل كردهاید و چه اندازه چون او بودهاید؟
این مخاطب ما كه به حجاب اسلامی التزام ندارد، با شنیدن یك سخنرانی یا خواندن یك مقاله بیحجاب نشده كه امروز از سر جهالت و سادهانگاری، گمان كنیم با شنیدن یك سخنرانی یا خواندن یك مقاله حجاب را خواهد پذیرفت.
سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل... بیرون نمیتوان كرد الا به روزگاران؛ رخدادی كه طی سالها شكل گرفته و پدیدهای كه از عناصر متعدد و پیچیده پدید آمده، یكباره و به سادگی حل شدنی نیست.
شاید كسانی كه نوشتههای پیشین این كمترین را نخوانده یا با مقالات و گفتارهای این ناچیز در موضوع حجاب آشنا نیستند، بگویند كه راهكار و تدبیر ارایه كن؛ هرچند در كتاب مورد اشاره به تفصیل از این زاویه نوشتهام، ولی در اینجا تنها به یكی دو نمونه ـكه سالهاست در نشریات گوناگون بدان پرداختهام ـ اشاره میكنم.
قطعا صفحات حوادث روزنامهها را دیدهاید. زنان مجرم و بزهكار در تصاویر این صفحات، معمولا با چادر نمایش داده میشوند، در حالی كه پیش از دستگیری وضع متفاوتی داشتهاند. قطعا در مجموعههای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی به این نكته توجه داشتهاید كه معمولا زنان فقیر و بدبخت و بیسواد با حجاب اسلامی و زنان ثروتمند و موفق و باسواد دور از حجاب اسلامی نمایش داده میشوند.
عوامل متعدد دیگری نیز هست كه در اینجا گفتنی نیست و مجموع این عوامل در كنار توطئه قوی و همهجانبه دشمن در جنگ نرم و شبیخون فرهنگی دهههای اخیر، باعث شده تا ارزشها و نگرشهای مخاطب ما در سالها تغییر كند. رفتار و عملكرد سلبی ما در برخی حوزهها را نیز اگر به این مجموعه بیفزایید، خواهید پذیرفت كه خودمان با دست خود به تخریب بنیان حجاب كمك كردهایم.
رفتارهای تهاجمی آشكارای دشمن از بیرون و رفتارهای دوستان نادان از درون (نمونه ویژهنامه خاتون در روزهای اخیر، نشان داد قصه جدیتر از آن است كه گمان میكنیم)، باعث شده تا موضوع حجاب، بیش از پیش، حساسیت و اهمیت پیدا كند. وخامت حال این بیمار به همان نسبت كه سرعت در معالجه و اقدام سریع و عاجل را اقتضا میكند، به همان میزان وسواس و دقت و ملاحظه میطلبد.
این جسم فرتوت و بیمار كه سالهاست به دلیل اقدامات ناشیانه و بیتدبیری و كوتاهی بدتر و بدتر شده، اینك در وضعیت اورژانس است؛ از یك طرف، اگر كوتاهی كنیم، ممكن است شدت خونریزی باعث قطع امید شود و كار از كار بگذرد و از سوی دیگر، اگر باز هم این بیمار رو به مرگ را در اختیار دانشجویان تازه كار پزشكی یا پرستاران ناشی بگذاریم، ممكن است همین امید آخر را از دست دهیم.
موضوع حجاب، موضوعی نیست كه بتوان آن را ساده گرفت، چرا كه این مسأله، از یك سو چهره و نمای بیرونی جامعه است كه بهتر از هر موضوع دیگری از باطن جامعه ما خبر میدهد و بیماریهای پنهان جامعه را به رخ میكشد و از سوی دیگر، توجه و رسیدگی به آن مقدمه و آغاز تلاش جدی به بسیاری از معضلات و مسائل اجتماعی دیگر مانند بحران خانواده میتواند باشد