حکیم غیاثالدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری
رباعی (به معنی چهارتایی یا چهارگانی) یکی از قالبهای شعر فارسی است که در فارسی به آن ترانه نیز میگویند. این قالب، یک قالب شعر ایرانی است، که در زبانهای دیگری (از جمله عربی و ترکی و اردو) نیز مورد استفاده قرار گرفته است. وزن آن هم وزن ِعبارت لا حَولَ و لا قُوَّةَ اِلاّ بِالله است. اما عروض دانان ایرانی و خارجی، برای رباعی دو یا یک وزن اصلی قائلاند. عروضدانان قدیم، وزن رباعی را در دو شجره اخرب و اخرم قرار دادهاند که از آن 24 وزن منشعب میشود. دکتر شمیسا، برای رباعی یک وزن برشمرده و معتقد است از آن یازده وزن فرعی به دست میآید.
در مورد منشأ رباعی، در کتابهای تاریخی دو روایت متفاوت درج شده است. روایت اول، رودکی را واضع این نوع شعر (به صورت امروزی) میداند و گوید که وزن آن را از ترانهای که کودکان به هنگام بازی میخواندند اقتباس کرده است. طبق روایت دوم، یعقوب لیث قهرمان اصلی ماجراست و شعرای دربار او این وزن را اختراع کردهاند رباعی متشکل از دو بیت (چهار مصراع) است. رعایت قافیه در مصراعهای نخست، دوم و چهارم الزامی و در مصراع سوم اختیاری است. شعرای اولیه، به گفتن رباعیات چهار قافیهای گرایش داشتند، اما به تدریج و از اوایل قرن ششم هجری، شکل سه مصراعی قافیه در رباعی رایج شد.
معروفترین رباعیسرا در تاریخ ادب فارسی حکیم عمر خیام نیشابوری است. رباعیات عطار، مولوی، اوحدالدین کرمانی و باباافضل کاشی نیز شهرت دارند. در دوران معاصر، نیما یوشیج به سرودن رباعی اشتیاق تمام از خود نشان داد و بیش از 1800 رباعی از او بجای مانده است. بعد از نیما، سایر شاعران نوپرداز همچون سیاوش کسرایی و منصور اوجی به این قالب توجه ویژه داشتند. در دوران انقلاب، رباعی احیاء مجدد یافت و امثال سید حسن حسینی و قیصر امینپور در احیاء آن نقش داشتند.
حکیم غیاثالدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری (زادهٔ ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷خورشیدی - درگذشته ۱۲ آذر ۵۱۷ خورشیدی) او از ریاضیدانان، ستارهشناسان و شُعرای بنام ایران در دورهٔ سلجوقی است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی او است و دارای لقب حجةالحق بودهاست، ولی آوازهٔ وی بیشتر به واسطهٔ نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. افزون بر آنکه رباعیات را به اغلب زبانهای زنده ترجمه نمودهاند،ادوارد فیتز جرالد رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه کردهاست که مایهٔ شهرت بیشتر وی در مغربزمین گردیدهاست.
یکی از برجستهترین کارهای وی را میتوان اصلاح گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظام الملک، که در دورهٔ سلطنت ملک شاه سلجوقی (۴۲۶-۵۹۰ هجری قمری) بود، دانست. وی در ریاضیات، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجه سوم و مطالعاتاش نام او را به عنوان ریاضیدانی برجسته در تاریخ علم ثبت کردهاست.
خیام در سال 461 هجری به قصد سمرقند، نیشابور را ترک کرد و در آنجا تحت حمایت ابوطاهر عبدالرحمن بن احمد , قاضی القضات سمرقند اثربرجسته خودرادر جبر تألیف کرد. خیام سپس به اصفهان رفت و مدت 18 سال در آنجا اقامت گزید و با حمایت ملک شاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک، به همراه جمعی از دانشمندان و ریاضیدانان معروف زمانه خود، در رصد خانه ای که به دستور ملکشاه تأسیس شده بود، به انجام تحقیقات نجومی پرداخت. حاصل این تحقیقات اصلاح تقویم رایج در آن زمان و تنظیم تقویم جلالی (لقب سلطان ملکشاه سلجوقی) بود. در تقویم جلالی، سال شمسی تقریباً برابر با 365 روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 45 ثانیه است. سال دوازده ماه دارد 6 ماه نخست هر ماه 31 روز و 5 ماه بعد هر ماه 30 روز و ماه آخر 29 روز است هر چهارسال، یکسال را کبیسه می خوانند که ماه آخر آن 30 روز است و آن سال 366 روز است هر چهار سال، یکسال را کبیسه می خوانند که ماه آخر آن 30 روز است و آن سال 366 روز می شود در تقویم جلالی هر پنج هزار سال یک روز اختلاف زمان وجود دارد در صورتیکه در تقویم گریگوری هر ده هزار سال سه روز اشتباه دارد.
آرامگاه خیام نیشابور :
تندیس خیام در بخارست رومانی
ترانههای خیام در زمان حیاتش به واسطهٔ تعصب مردم مخفی بوده و تدوین نشده و تنها بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیهٔ جنگها و کتب اشخاص باذوق بطور قلمانداز چند رباعی از او ضبط شده، و پس از مرگش منتشر گردیده است.
نخستین تصحیح معتبر رباعیات خیام به دست صادق هدایت انجام گرفت. وی از نوجوانی دلبستهٔ خیام بود تدوینی از رباعیات خیام صورت داده بود. بعدها در ۱۳۱۳ آن را مفصلتر و علمیتر و با مقدمهای طولانی با نام ترانههای خیام به چاپ رسانید.احمد شاملو نیز روایتی از ۱۲۵ رباعی خیام در کتابی به نام ترانهها روایت:احمد شاملو ارائه داده است.
رباعیات خیام به زبان های سوئدی ، انگلیسی ، فرانسوی ، آلمانی و بسیاری از زبان های زنده ی دنیا ترجمه شده است
اين کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند ســر زلف نــگاری بــوده است
ايــن دسته کــه بر گردن او می بـینی
دستی است که بر گردن ياری بوده است
*********
می خور که به زیر گل بسی خواهی خفت
بی مونس و بی رفيق و بی همدم و جفت
زنهار به کس مگو تو اين راز نهفت
هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت
*********
امروز ترا دسترس فردا نيست
و انديشه فردات به جز سودا نيست
ضایع مکن این دم ار دلت بیدار است
کاین باقی عمر را بقا پيدا نيست
*********
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
این یک دم عمر را غنیمت شمریم
فردا که از این دیر کهن در گذریم
با هفت هزار سالگان سر به سریم
*********
بر خیز ز خواب تا شرابی بخوریم
زان پیش که از زمانه تابی بخوریم
که این چرخ ستیزه روی ناگه روزی
چندان ندهد زمان که آبی بخوریم
*********
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماه رخی ار نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی،چو هستی خوش باش