شهرزاد مدرن!
گفتوگو با نجمه مولوي درباره قصهگويي در ادبيات
همه انسانها براي فرار از روزمرگي و چيزهايي که باعث ترس و وحشت آنها ميشود به دستاويزي متوسل ميشوند؛ شهرزاد شدن هم دستاويز است يا به نوعي صحبت کردن براي فرارازعوامل آزاردهنده. من هم ازاين قاعده مستثنا نيستم وتمايل دارم دغدغههايم را با نوشتن التيام دهم.

مجموعه 30 داستان کوتاه و کوتاهتر با عنوان «مرا در آغوش بگير» يکي از آثاري است که از نجمه مولوي منتشر شده، قابل ذکراست که «آن سوي پنجره» توسط دکترفتح الله شيباني به فيلم کوتاه تبديل ودرجشنواره فرهنگي هنري قرآني سازمان نظام پزشکي کشور لوح تقدير و جايزه گرفت. نجمه مولوي (متولد 1330مشهد) پيش از انقلاب در مجلاتي چون اطلاعات کودک و نوجوان همکاري داشته ولي به طور جدي از سال 73 فعاليتهاي ادبي را آغاز کرده است. مجموعه داستان «مرا در آغوش بگير» توسط انتشارات آهنگ قلم منتشر و به چاپ چهارم رسيده است. مجموعه داستان «از تلفن کارتي زنگ ميزنم» از ديگر آثار منتشر شده اين نويسنده است.درزمينه پژوهش هم کتابهايي تلفيقي از روانشناسي و ادبيات دارد. داستان «هفتاد و دو» به زبان آلماني ترجمه و درنشريات ادبي آلمان چاپ شده است. مجموعه بعدي اين نويسنده در حوزه دفاع مقدس تکميل شده و آماده انتشار است. "داستانهاي دفاع مقدس" نام دارد که حاصل تجربه پنج سال كار در بنياد شهيد شهر مشهد و ارتباط با همسر، مادران و خواهران شهدا و مهاجران اهوازي ساكن در شهرك شهيد رجايي است. مولوي نگاه اين مجموعه داستان را به زندگي خانواده شهدا متفاوت دانسته و گفته است: تاثير مسايل اجتماعي بعد از جنگ بر زندگي خانواده شهدا، موضوع اصلي داستانهاست و بازخوردها را به تصوير ميكشند. كتاب "داستانهاي دفاعمقدس" با 18 داستان كوتاه، از سوي انتشارات آهنگ قلم منتشر خواهد شد.
در مقدمه يکي از کتابهايتان اشاره کرده بوديد به شهرزاد و خصوصيات او، چقدر دوست داريد شهرزاد باشيد؟
همه انسانها براي فرار از روزمرگي و چيزهايي که باعث ترس و وحشت آنها ميشود به دستاويزي متوسل ميشوند؛ شهرزاد شدن هم دستاويز است يا به نوعي صحبت کردن براي فرارازعوامل آزاردهنده. من هم ازاين قاعده مستثنا نيستم وتمايل دارم دغدغههايم را با نوشتن التيام دهم.
شهرزاد قصه گويي ميکرد و کمتر از فرم استفاده ميکرد؟
بله، البته من با فرم مخالف نيستم. فرم تنوع ايجاد ميکند و در حقيقت ذهنيت خواننده از قصه را تغيير ميدهد و اين خيلي لذتبخش است. سعي ميکنم در داستانهايم از فرم استفاده کنم اما يکسري داستانها ميطلبد فقط روايت شوند. شخصا با سادگي بيشترهمراه هستم.
در قالب داستان مينيمال يا آنطورکه در کتابتان گفتهايد داستان «کوتاهتر» چقدر ميتوان قصهگويي کرد؟
دراين قالبها شخصيتپردازي چنداني نداريم و اين تصاويرهستند که حرف ميزنند. در واقع شهرزاد مدرن شده است (مي خندد). هر دورهاي شهرزاد خودش را دارد.
پس معتقديد داستان کوتاه طرفدار بيشتري دارد؟
آنچه از فضاي ادبي و آدمهايي که با آنها روبهرو هستم برميآيد اين است که جامعه با داستان کوتاه راحتترکنارميآيد. مطالعات مجازي هم به اين امر کمک کردهاست. حالا اين اسم ميتواند تاکسي نوشت باشد يا داستانهاي صبحانه. دراينگونه ادبي درگير شدن ذهن مخاطب با جريان داستان بيشتر است وهمه چيز شسته و رفته در اختيارخواننده نيست. وقتي زمان براي مطالعه رمان نباشد بايد به سراغ داستان کوتاه رفت.
آنچه از فضاي ادبي و آدمهايي که با آنها روبهرو هستم برميآيد اين است که جامعه با داستان کوتاه راحتترکنارميآيد. مطالعات مجازي هم به اين امر کمک کردهاست. حالا اين اسم ميتواند تاکسي نوشت باشد يا داستانهاي صبحانه
قصد انتشار رمان نداريد؟
مشغول نوشتن يک رمان هستم و بيش از نيمي از طرحي را که ريختهام نوشتم، در رمان اين خطر هست که نويسنده دچار پرگويي و اطناب شود، شايد به اين دليل نوشتن رمانم کند پيش ميرود.
تمام شخصيتهاي اصلي داستانهاي شما زن هستند. چرا؟
اگر نويسنده با شخصيتها هماهنگ شود و بتواند زواياي انديشه و عملکرد او را منعکس کند زن يا مرد فرقي نميکند اما کمتر ديدم نويسنده زني بتواند به خوبي يک شخصيت مردانه را خلق کند. گاهي حتي مخاطب نميتواند بدون معرفي ازسوي نويسنده به جنسيت راوي يا ديگر شخصيتها پي ببرد ولي اگر نويسندهاي بتواند چنان به شخصيت از جنس مخالف نزديک شود که از نگاه او به دنيا نگاه کند در واقع هنرش را به خوبي نشان داده است.
موافقيد که مخاطب آثارتان بيشتر خانمها هستند.؟
چند نقد و نظري هم که منتشر شده است را خانمها نوشتهاند اما هرکسي ميتواند ازخواندن کتاب لذت ببرد، بازخوردهايي که داشتم ازطريق ايميل، که آقايون هم ايميلهايي زده بودند که بازتاب مثبتي را نشان ميداد و پيدا بود که با داستانها ارتباط برقرار کرده بودند.
در حال حاضر کيفيت و کميت نويسندگان خانم ما به اندازهاي هست که بشود گفت وجوه مختلف شخصيتي زنان منعکس ميشود؟
از نظر کميت خوشبختانه حضور کتابهاي تاليف شده از سوي زنان در بازار و فعال بودن آنها در جشنوارهها و انتشار داستان از طريق سايتهاي ادبي خود گوياي پيشترفت قابل توجه خانمها در اين زمينه است به عنوان مثال در جشنواره داستان نويسي ليراو از ده اثر بخش پاياني تنها سه نفر نويسنده مرد هستند. از نظر کيفيت هم ميتوان گفت ارتقاي قلم خانمها سير صعودي دارد و متحول شده است.اضافه کنم در ميان اين 10 اثر نهايي داستان «جاودانگي» من هم ديده ميشود.
در بين داستانهاي شما چند موردي بود که عشق بين زن و مرد يا دختر و پسر مطرح ميشد، چطور از ورود به داستانهاي به اصطلاح عامهپسند خودداري کرديد؟
دربيشتر داستانهايم ازعشق به عنوان عنصر گرما بخش استفاده کردهام البته همه نوع عشق. سعي کردهام دراين مورد کاملا رئال به قضيه نگاه کنم در داستانهايم خبري از معجزه و به هم رسيدنهاي اتفاقي نيست.
چرا انتهاي داستان هايتان اينقدر غم آنگيز است؟
(مي خندد) نمي دانم چرا. کاراکترها اينطوري پيش رفتند. واقعا غم انگيزند؟ فکر ميکنم چون شخصيتها زن هستند اين اتفاق ميافتد شايد اگر مرد بودند در پايان خوشحالتر بوديم. به هرحال به دليل نگاه«سنتي مدرن» جامعه به زن، نوميدي دربين زنان ما هست والبته دلايلي هم دارد آنها با مشکلاتي در جامعه روبهروهستند. هنوز زن درجامعه ما بايد زير يک سايبان قرار بگيرد تا احساس امنيت کند.
استفاده از حواسپنجگانه در آثار شما زياد است. دليل آن چيست؟
عقيده دارم حواس ما بايد در داستان حضور داشته باشند و علاوه برگفتار حواس ديگر نيز در انتقال احساس نويسنده او را کمک کنند. بخصوص صداها که ميتوانند حضور پررنگي داشته باشند. از اين حواس در فضاسازي استفاده ميکنم. گاهي لازم است با نگاه، صدا يا عطر شرايط يا ارتباط شخصيتها را بيان کنم.
فعاليت ادبي در شهرستان چه مشکلاتي دارد؟
نويسنده شهرستاني از نظرنوشتن، استعداد و دانش تفاوتي با نويسنده تهراني ندارد. تفاوت درارتباط وعواملي است که او را به دنياي ادبيات معرفي ميکند. اصولا داستان نويس بودن درتهران دغدغه کمتري دارد.
واقعا غم انگيزند؟ فکر ميکنم چون شخصيتها زن هستند اين اتفاق ميافتد شايد اگر مرد بودند در پايان خوشحالتر بوديم. به هرحال به دليل نگاه«سنتي مدرن» جامعه به زن، نوميدي دربين زنان ما هست والبته دلايلي هم دارد آنها با مشکلاتي در جامعه روبهروهستند.
اين ارتباط به چه شکلي در شهرستانها شکل خواهد گرفت؟
مهمترين اقدام ميتواند حضور مستمر و فعال ادارات ارشاد درشهرستانها باشد و ارتباط اين ادارات با مرکز و ديگر نقاط در جهت برگزاري جلسات اشتراکي. با اين تعاملات راه براي حضور نويسندگان شهرستان درعرصه ملي باز خواهد شد.
وضعيت داستان نويسي شهر مشهد را چطور ارزيابي ميکنيد؟
خوشبختانه درحال حاضرفعاليتهاي خوبي در مشهد انجام ميشود. ازحدود سال 80 که مقوله داستان بيشتر مورد توجه قرارگرفت، بخش خصوصي شروع به راه اندازي محافل ادبي و جلسات نقد و بررسي داستان کرد ولي به چيزي که بايد توجه کرد اين است که ناشرين در مشهد از نويسنده گمنام حمايت نميکنند و پرداخت حق تاليف کتاب هم براي بيشتر داستان نويسان مقدور نيست.
رفت و آمد مولف هم به تهران براي پيدا کردن ناشري که بتواند از کتاب آماده چاپ پشتيباني کند مقرون به صرفه نيست، در نتيجه حضور و ازدياد اين محافل دردي ازداستان نويس دوا نميکند وگرنه همانطور که اشاره کردم در بخش خصوصي کانونها و انجمنهاي زيادي فعال هستند. علاوه بر اين حوزه هنري سه روز درهفته جلسات ادبيات داستاني برگزارمي کند.