0

ناگفته هایی درباره سهراب

 
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

ناگفته هایی درباره سهراب

ناگفته هایی درباره سهراب

ناگفته‌های مشفق كاشانی از دوستی دیرینه‌اش با سهراب سپهری

خبرگزاری فارس: مشفق كاشانی، از دوستان قدیمی و همشهری سهراب سپهری، ناگفته‌هایی را در آستانه اول اردیبهشت، سی‌امین سالمرگ این شاعر مطرح كرد.

سهراب سبهرى

مشفق كاشانی شاعر و رئیس شورای شعر و ترانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و از دوستان قدیمی و همشهری سهراب سپهری در گفت وگو با خبرنگار فارس، در آستانه سی امین سال درگذشت این شاعر گفت: همان طور كه به طور كامل مسئله آشنایی خودم با سهراب سپهری را مجلد اول كتاب «خلوت انس» نوشتم سهراب در ابتدا كه وارد كاشان شد، آغاز شاعری‌اش بود. آن وقت برای 5 سال تدریس به كاشان آمده بود و ما هیچ اطلاعی از شعر و شاعری او نداشتیم. خود من شعرهایی كه می‌نوشتم كه آنها را در سه روزنامه كاشان منتشر می‌كردم.

 

وی افزود: سهراب از خانواده ای بود كه همه اجداد آنها از دانشمندان زمان خود بودند؛ من جمله مرحوم سپهر بزرگ مؤلف نسخ التواریخ.

مشفق كاشانی عنوان داشت: به دلیل آشنایی ای كه با خانواده سهراب و دایی‌های او داشتم از من خواستند كه او هم در آموزش و پرورش آن زمان مشغول شود كه سرانجام مشغول شد.

وی با اشاره به توجه سهراب سپهری به مقوله شاعری از سنین جوانی گفت: او در كنار من به شعرهایی كه می‌ساختم توجه می‌كرد.

مشفق كاشانی ادامه داد: روزی سهراب پیش من آمد و یكی از شعرهایش را به من داد كه بخوانم. دیدم این شعر هیچ نقصی از نظر فنی و مضمونی ندارد. متوجه شدم او با شعر سر و كار دارد.

این شاعر بیان داشت: از آن روز سهراب شروع كرد به شعر سرودن و اولین شعری كه منتشر كرد «آرامگاه عشق در كنار چمن» بود كه من مقدمه‌ای بر آن نوشتم و در آن مقدمه گفتم كه سهراب از شاعران موفق آینده خواهد شد.

رئیس شورای شعر و ترانه اظهار داشت: این را اینجا باید اضافه كنم كسی كه می‌خواهد شعر نو بگوید ناچار باید از ادب گذشته را خوانده باشد و از آن استفاده كند. نمونه‌اش زنده‌یاد نیما بود كه شاید حدود 40 سال از عمرش را صرف شعر كلاسیك كار كرد.

 سهراب سپهری

مؤلف كتاب دو جلدی «خلوت انس» گفت: از شاعران كلاسیك، سهراب بیشتر با اشعار مولوی و سنایی و عطار مأنوس بود. در كاشان هم كه بودیم بیشتر شعر اینها را می‌خواند.

وی اضافه كرد: او در شعرهایش بعد از سفر به كشورهای هند و چین هم از بارقه‌های عرفانی این كشورها الهام گرفت. به همین دلیل شعر سهراب را با یك دفعه و دو دفعه خواندن نمی‌شود فهمید.

مشفق كاشانی عنوان داشت: زمانی كه سهراب برای تحصیل به تهران آمد از طریق نامه با هم در ارتباط بودیم. حدود 70 تا 80 نامه برایم فرستاد و در آنها از آشنایی خود با شاعران بزرگ آن روزگار مثل شاملو، فروغ و آتشی برایم می‌نوشت. در آن وقت چهره واقعی او شعر به شعر مشخص‌تر و درخشنده‌تر می‌شد.

مشفق كاشانی اوج هنر سهراب سپهری را مجموعه «هشت كتاب» دانست كه در تهران منتشر كرد و افزود: در تهران روز به روز بر شهرت و محبوبیت او افزوده می‌شود و البته پس از مرگ توجه جامعه ما و منتقدان به سهراب بیشتر شد.

خالق كتاب «انوار 15 خرداد» عنوان داشت: سهراب در نامه‌هایی كه به من نوشته بود صحبت‌هایی درباره شاملو ، اخوان ، آتشی و فروغ با من كرده بود. تلویحا می‌خواست به من بگوید آقای مشفق این شاعران هم هستند و اینها وارثان و ادامه‌دهندگان راه نیما هستند. می‌خواست بگوید من از لاك خودم بیرون بیایم.

مشفق كاشانی درباره سرنوشت نامه ‌هایی كه در آن ایام از سهراب سپهری دریافت كرده بود، اظهار كرد: متأسفانه یكی از همشهری‌های من این نامه‌ها را گرفت و بعد به آمریكا رفت. من خامی كردم نامه‌ها را به او دادم. اگر این نامه‌ها بود گنجینه با ارزشی بود.

وی كه خاطراتش از سهراب را در كتاب «خلوت انس» آورده است، درباره انگیزه نگارش این كتاب گفت: روزی عباس عارفی خوشنویس معاصر به من زنگ زد و گفت آقای مشفق شما كه دوست و همشهری سهراب بودید، چرا خاطراتش را نمی نویسید؟ این بود كه این كتاب را نوشتم.

خالق كتاب «هفت بند التهاب» ادامه داد: توجه به شعر سهراب بعد از انقلاب چشمگیر تر شد.

مشفق كاشانی تصریح كرد: سهراب مقلد كسی نیست. ما خیلی از شاعران بزرگ را می‌بینیم كه از روی دست دیگران شعر نوشتند. ولی سهراب خودش هست و آنچه هم كه از او مانده در خور توجه است. ما افسوس می‌خوریم كه چرا نماند و این قدر زود از بین ما رفت.

رئیس شورای شعر و ترانه در پاسخ به این پرسش كه چرا برخی از منتقدان شعر سهراب را چشم بستن روی دردهای انسان معاصر می دانند و به همین دلیل بر شعر او خرده می گیرند، گفت: اولا سهراب در خانواده‌ای پرورش یافت كه در درجه اول اهل علم و دانش بودند. در درجه دوم دردهایی كه او متحمل بود یكی مسئله بیماری پدرش بود كه در 25 سالگی كاملا فلج شد و مادرش ناچار شد كار كند. آنچه سهراب می‌دید درد انسان بود و حتی این درد را در شعر «خیال پدر»، آورده است.

دوست و همشهری سهراب سپهری مهمترین خصوصیت این شاعر را انعكاس دردهای انسان دانست و بیان داشت: در خیلی از اشعارش دردهای خودش هم منعكس است. علاوه بر این بارقه‌های عرفانی هم در شعرش است. عرفانی كه از مولوی و سنایی و عطار گرفته است. آنچه سهراب گفته زندگی دردمندانه انسان است.

مشفق كاشانی تصریح كرد: اما بعد از مرگ سهراب عده‌ای چوب به مرده زدند و شروع به انتقاد كردند تا توفیق مردمی او را بگیرند.

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

دوشنبه 28 شهریور 1390  10:04 PM
تشکرات از این پست
zarei6703
zarei6703
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1388 
تعداد پست ها : 321
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:ناگفته هایی درباره سهراب

   

 

 

 

پادشاهى در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد.

  هنگام بازگشت سرباز پیرى را دید که با لباسى اندک در سرما نگهبانى مى‌داد.
از او پرسید: آیا سردت نیست؟ 
  نگهبان پیر گفت: چرا اى پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. 
پادشاه گفت:....

       من الان داخل قصر مى‌روم و مى‌گویم یکى از لباس‌هاى گرم مرا برایت بیاورند.

  نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد.

 

اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده‌اش را فراموش کرد.
صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالى قصر پیدا کردند، در حالى که در کنارش با خطى ناخوانا نوشته بود:


  اى پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل مى‌کردم 

 

   اما وعده لباس گرم تو مرا از پاى درآورد!    

 

 

 

 

 به نقل از نسل جوان کاشان 

عشق یعنی در تولا سوختن              حق شناسی را از سگ اموختن

دوشنبه 28 شهریور 1390  10:29 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها