0

ادبیات وبلاگی و تخریب زبان و نثر فارسی

 
sukhteh
sukhteh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 7880
محل سکونت : اصفهان

ادبیات وبلاگی و تخریب زبان و نثر فارسی

ادبیات وبلاگی و تخریب زبان و نثر فارسی

جریان غالب وبلاگ‎نویسی امروز ما را به کجا می‎برد؟

ادبیات وبلاگی و تخریب زبان و نثر فارسی

قریب به صد و پنجاه سال پیش، از چند دهه قبل انقلاب مشروطه، انتشار روزنامه و مجله به عنوان رسانه‎ای عمومی و از مظاهر تجدد، در این دیار آغاز شد و رفته رفته رونقی گرفت. در هنگامه‎ی مشروطه اما متأثر از فضای سیاسی و اجتماعی، روزنامه ها بیش از گذشته به میان توده‎ی مردم رفتند و به ‎واسطه این نزدیکی بیش از پیش نثر مورد استفاده در آنها با زبان مردم کوچه و بازار درآمیخت؛ و این آمیزش به تدریج زمینه‎ساز تحول و دگرگونی در نثر فارسی شد. اتفاقی که اندک زمانی بعد به دلیل نگارش نخستین رمان‎های فارسی (به‎ویژه گونه‎ی اجتماعی این رمان‎ها در ابتدای سده چهاردهم شمسی) بازتابش را نه فقط در عرصه‎ی نشریات که در رمان‎ها و داستان‎های کوتاه ایرانی هم به روشنی می‎توان دید.

به این مقدمه اشاره شد تا روشن شود که یک رسانه‎ی جدید، مخصوصا اگر همه‎گیر شود و در زندگی‎ ما حضوری پر رنگ داشته باشد، می‎تواند زبان نوشتاری (و یا گفتاری) ما را تغییر داده و حتی دگرگون کند؛ به‎خصوص وقتی که بخش قابل توجه‎ای از ظرفیت انعکاس تولیدات نوشتاری زمانه هم بدان وابسته بوده و بدان تأثیر بگذارد و یا از آن تأثیر بپذیرد. یعنی همان شرایطی که کم و بیش روزنامه‎ها و مجلات آن دوره داشتند، روزگاری که هنوز صنعت چاپ گسترش زیادی پیدا نکرده بود و حرفه‎ای به عنوان ناشر بودن هویت نداشته و شناسایی نمی‎شد. در آن سالها این روزنامه‎ها بودند که فضای مورد نیاز برای انتشار مقالات و حتی رمانهای ترجمه‎ای و چند دهه بعد رمانهای نوشته شده به زبان فارسی را ( عمدتا به صورت پاورقی) تأمین می‎کردند.

و اما امروز این فضای مجازی‎ست (و به عبارت روشن‎‎تر وبلاگ‎ و فیس‎بوک و نظایر آن) که سهم مهمی از این مسئله را برعهده گرفته و هیچ بعید نیست، این سهم با گذر زمان بیشتر و بیشتر هم شده و نهایتا به جریان غالب بدل شود؛ چراکه سهولت و سرعت استفاده از این رسانه‎ها و دیگر امتیازاتی که برخوردارند، به اقبال روز افزون از آنها انجامیده، به گونه‎ای که هر روز بیش از پیش صنعت چاپ را به عقب می‎رانند و شرایطی را مهیا می ‎سازند که نویسندگان حتی در دور افتاده‎ترین نقاط نیز امکان آن را داشته باشند که نوشته‎های خود را با سرعت و راحتی بسیار منتشر کرده و در اختیار دیگران قرار بدهند.

سهولت و سرعت استفاده از این رسانه‎ها و دیگر امتیازاتی که برخوردارند، به اقبال روز افزون از آنها انجامیده، به گونه‎ای که هر روز بیش از پیش صنعت چاپ را به عقب می‎رانند و شرایطی را مهیا می ‎سازند که نویسندگان حتی در دور افتاده‎ترین نقاط نیز امکان آن را داشته باشند که نوشته‎های خود را با سرعت و راحتی بسیار منتشر کرده و در اختیار دیگران قرار بدهند.

به این ترتیب برخورداری از این شرایط که نشان از غلبه تدریجی مطالب منتشر شده فضای مجازی دارد، بی‎تردید بر زبان و نثر فارسی تأثیر گذار خواهد شد؛  درست همانند روزگار مشروطه که مفاهیم و عناوین جدیدی همچون، روزنامه‎نویس و یا داستان‎نویس – که پیش از آن در فرهنگ نوشتاری ما سابقه نداشت- معرفی و جایگاهشان تثبیت شد؛ در یک دهه اخیر نیز وبلاگ و وبلاگ‎نویس و نظایر (از نوع حرفه‎ای و غیر حرفه‎ای‎اش آن که مرتبط با پروسه نوشتن در فضای مجازی هستند، سروکله شان پیدا شده  و از هم اکنون می‎توان تأثیرات حضور آنان را ردیابی کرد.

شاید بگویید، تغییر و تحولی که تقریبا همزمان با دوران مشروطه (در اثر رونق انتشار روزنامه‎ها و مجلات) به وقوع پیوست، با سوق دادن نثر فارسی به سمت زبان رایج در میان مردم کوچه و بازار، به شکل‎گیری ادبیات ‎نوین (در عرصه شعر و داستان) انجامید و از قضا نقشی سازنده داشت. چراکه درواقع با پالایش زبان و نثر فارسی رو به سوی مردم داشت و می‎رفت که به مخاطبان ادبیات فارسی در میان توده‎ی مردم بیفزاید. چنین فرضی ظاهرا درست به نظر می‎رسد، فضای رسانه‎ای آن روزگار سرجمع تأثیر منفی روی ادبیات فارسی نداشت که هیچ، تأثیرش سازنده هم بود. اما این سازندگی حاصل مجموعه شرایطی بود که دست به دست هم دادند و در کنار زبان تازه‎ی مطبوعات منشأ اثر شدند. همچنین خود رمان هم گونه‎ای بدون سابقه‎ در ادبیات فارسی به شمار می‎رفت که چون در ذات خود برای توده مردم نوشته می‎شد، با آن نثر رسمی، منشیانه و دشواری که پیش از آن وجود داشت و تنها خواص از عهده درکش برمی‎آمدند بی‎تناسب بود و ضرورت این پالایش در زبان فارسی و نزدیکی آن به زبان مردم سطح جامعه واقعا احساس شده و ناگزیر می‎نمود. مثلا در حوزه شعر هم یک نوع رویکرد سیاسی و یا اجتماعی‎گرایانه از این شرایط بیرون آمد که با آن تغییرات زبانی هم همراه شده و شعر نوین فارسی را شکل داد که بعدها همین شعر بستر را برای حرکتی که نیما آغاز کرد را فراهم ساخت.

جدای از آنچه گفته شد، زبان و نثر مورد استفاده در نشریات  آن روزگار، با این زبان و نثر کم مایه‎ای که امروز در فضای وب شاهد هستیم، تفاوت  بسیار دارد. جای دوری نرویم، کافی‎ست «چرند و پرند» دهخدا را که از جمله مهمترین آثار در این راستا و در بکار گرفتن زبان مردم کوچه و بازار بود با  وب‎نوشت‎های امروز مقایسه کنیم تا تفاوت‎ها به خوبی دستمان بیاید و  تأثیر مخرب این اوضاع و احوال بر نثر فارسی را از نظر دور نداریم.

تجربه نوشتن در فضای وب تجربه متفاوتی‎ست، در چنین فضایی هرکسی با هر سطح از دانش می‎تواند نوشته خود را ارائه کرده و عمومی کند، عملا متر معیاری هم برای تشخیص ارزشمندی یا غیر ارزشمندی این نوشته‎ها وجود ندارد. حتی نویسندگانی که در نشریات مکتوب فعالند، اغلب وقتی در فضای وب چیزی می‎نویسند، حساسیت‎های خود را تا اندازه زیادی کنار گذاشته و نوشته‎شان به ندرت واجد آن کیفیتی‎ست که از آنها انتظار داریم و اغلب نیز کوتاه و البته کلی گویانه‎اند.

در فضای مجازی دیگر ماهنامه و یا حتی هفته‎نامه معنایی ندارد، تغییرات در ساعت و دقیقه رخ می‎دهد و به همین خاطر شتابزدگی اصلی اجتناب ناپذیر در آن به شمار می‎آید که مطمئنا این شتابزدگی در نوشته‎های ما تاثیر سازنده‎ای نخواهد داشت. وب نوشت‎های نویسندگان غیرحرفه‎ای هم که وضعیت نا به‎سامان‎تری دارد، گویی این وبلاگ‎نویسان که برخی خود را حرفه‎ای هم به حساب ‌می‎آورند، این فضا را صفحه دفتر خاطرات و عقاید خود به حساب آورده و با نثری ظاهرا خودمانی، اما در واقع عوامانه و بی‎مایه، در آن – با هدف یا بی هدف- می‎نویسند و زمانی هم که  می‎خواهند غنایی به نوشته خود بدهند، باری احساساتی و رقت‎انگیز به آن می‎افزایند.

حال شما مخاطبان فضای وب را که هر روز ساعت‎ها در اینترنت چرخ می‎زنند، در نظر بیاورید که بخش عمده‎ای از وقت خود را که می‎توانند صرف خواندن کتاب یا مطالب ارزشمند دیگری نمایند، پای خواندن این قبیل وب‎نوشت‎ها تلف می‎کنند که بعید نیست عادات آنها را  در خواندن و طبعا نوشتن مخدوش کند، به این مسئله از وجوه مختلف می‎توان نگاه کرد و نمونه‎های مختلفی را هم برایش عنوان کرد که به درازا می‎کشد…

پیشرفت‎های تکنولوژیک با تبعات خوب و بدشان، رخ داده (و خواهند داد) و هر روز نیز بیش از پیش گسترش می‎یابند. بنابراین از پذیرش این وضع گریزی نیست و شاید تنها را چاره ما این است که خود را با آن به گونه‎ای منطبق کنیم که از تبعات منفی‎اش کاسته شود و البته از وجوه مثبتش نیز به شکلی سازنده استفاده کنیم. ظاهرا در اینجا همه چیز را باید از خودمان شروع کنیم و خود را به جریان آب نسپاریم که معلوم نیست از کجا سر در خواهیم آورد.

 

اللّهمّ عرّفنی نفسک فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف رسولک اللّهمّ عرّفنی رسولک فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح / ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت

دوشنبه 28 شهریور 1390  9:28 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها